شش سال و نیم پس از انتخابات ریاست جمهوری پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸، هفتهٔ پیش آیتالله خامنهای بار دیگر به جنبش سبز پرداخت و شدت و عمق برآشفتگی خود را از اعتراض سبزها و رهبرانشان محسوس ساخت؛ فرمانده سابق نیروی انتظامی کل کشور نیز در مصاحبهای، وجوهی جدید از پس پردهٔ سرکوب خونین جنبش سبز و نیز نگاه و رویکرد وابستگان به هسته اصلی قدرت را در قبال انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ آشکار کرد.
رهبر جمهوری اسلامی در سخنان اخیرش، جنبش سبز را برای نخستین بار «انقلاب رنگی» خواند، و آنرا «کودتای رنگین ناموفق آمریکایی» توصیف کرد، سردار احمدی مقدم اما در گفتوگوی مفصلاش دادههایی را مورد اشاره قرار داد که بهمثابهٔ اسنادی جدید برای انتخابات ۱۳۸۸ قابل تأمل هستند، و نشانههایی جدید برای وقوع کودتای انتخاباتی محسوب میشوند.
هرچند بخشهایی از سخنان اخیر فرمانده سابق نیروی انتظامی، شامل تحریف حقیقت، یا انتشار روایت مجعول (مبتنی بر اعترافهای اجباری) یا تحلیل مغرضانه و جهتدار شخصی است، اما قسمتهایی از مصاحبهٔ وی (بهویژه آنجا که به پس پرده سیاست سرکوب مربوط است) تأملبرانگیز و مشتمل بر دادههای معنادار و دال بر «کودتایی» انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ است.
مشارکت ۸۵ درصدی؛ نتیجهٔ وارونه
فرمانده سابق ناجا در مصاحبه اخیرش میکوشد هاشمی رفسنجانی را ـ که به تعبیر احمدی مقدم در جریان جنبش سبز، موضعی تندتر از خاتمی داشته ـ مورد هجمه و طعن مکرر قرار دهد. احمدی مقدم از انتقادهای تند و گزنده علیه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ آنهم در فاصلهٔ چند هفته تا انتخابات خبرگان ـ دریغ نمیکند.
او در متن این نقدها، پرسشی تأملبرانگیز مطرح میکند؛ فرمانده سابق پلیس جمهوری اسلامی میگوید: «آقای هاشمی مرتب در مصاحبهها میگفت اگر ۴۰ میلیون نفر شرکت کنند واقعا رأی مردم محقق میشود؛ یعنی احمدینژاد شکست میخورد. او مرتب تاکید میکرد مشارکت واقعی یعنی ۴۰ میلیون. آن زمان ۴۰ میلیون یعنی شرکتکردن ۸۵ درصد از مردم در انتخابات. درحالیکه باید از آقای هاشمی پرسید آخر شما که خودت هشت سال مسئول بودی، چه زمانی ۸۵ درصد از مردم در انتخابات شرکت کردند؟»
احمدی مقدم درحالی این سئوال غریب را مطرح میکند که از یاد میبرد اتفاقا برمبنای گزارش رسمی وزارت کشور، نرخ مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ همانی بود که رفسنجانی گفته؛ یعنی مطابق دادههای رسمی جمهوری اسلامی، افزون بر ۳۹ میلیون و ۳۷۱ هزار نفر، یعنی حدود ۸۵ درصد شهروندان در آن انتخابات حضور یافتند.
از این منظر، و با این نقطه عزیمت، دو وضع قابل اشاره و محتمل است:
۱. یا آمار رسمی وزارت کشور دروغین بوده و نرخ مشارکت با گزارشی دروغین یا ریختن آرای تقلبی به صندوقها ـ بهنفع احمدینژاد ـ افزایش فاحش یافته؛
۲. یا آنکه آمار رسمی صحیح است؛ اما نتیجه با دستبرد وارونه و متفاوت با حقیقت و خلاف جهت مشارکت اکثریت رأیدهندگان، رقم خورده و اعلام شده؛ رخدادی که برخلاف پیشبینی رفسنجانی، و فراتر از وی، ارزیابیهای اصلاحطلبان، و از آن هم فراتر، داوری میلیونها شهروند بهوقوع پیوسته است.
کودتا علیه مشارکت بیسابقه
بیشترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری تا قبل از سال ۱۳۸۸، مربوط به انتخابات مشهور دوم خرداد ۱۳۷۶ بود؛ جایی که حدود ۸۰ درصد شهروندان واجد شرایط شرکت، پای صندوقهای رأی رفتند و ۶۹ درصد آنان به سیدمحمد خاتمی رأی دادند.
بسیج لایههای اجتماعی گوناگون در انتخابات ۱۳۸۸ نیز چنان فزاینده و کمسابقه بود که شکست احمدینژاد را برای ناظران مفروض میساخت؛ ارزیابیای که با «کودتای انتخاباتی» متحقق نشد.
یک اعتراف تلخ و معنادار فرمانده سابق ناجا، در همین حوزه ابراز میشود؛ احمدی مقدم در مصاحبهاش تصریح میکند: «اصلاحطلبان با استفاده از واژه «مشارکت بالا» و چون علاقهمند به حضور بخش خاکستری بودند جماعت خودشان را بسیج میکردند. ما هم گفتیم خوب است که ما هم از واژه مشارکت بالا استفاده کنیم تا حزباللهیها هم شرکت کنند و همه بیایند.»
این سخن، بهوضوح دال بر خیز مشارکتی بخشهای مردد و خاکستری جامعه علیه احمدینژاد، و درنتیجه، شکست قطعی او در انتخابات ۸۸ است؛ همچنین، همزمان، بهمعنای مداخلهٔ موثر و غیرقانونی نیروهای امنیتی ـ نظامی برای بسیج «حزباللهیها» (به تعبیر احمدی مقدم) است.
فرمانده سابق ناجا حتی اضافه و تاکید میکند که «زمانیکه میرحسین با حمایت رسانهها در صحنه حاضر شد، استقبالهای گستردهای از او شد. وقتی چند گزارش از این استقبالها را برای احمدینژاد بردند، از میزان حضور اصلاحطلبان تعجب کرد و نگران شد. ۱۰ روز مانده به انتخابات، ناگهان سفرهای استانی خود را افزایش داد و هر روز به دو یا سه استان سفر میکرد.»
این گزارش نیز شاهدی دیگر بر وضع اجتماعی و رویکرد غالب در جامعه علیه احمدینژاد است. وضعی که پاسخی متناسب با خود را پس از اعلام نتایج رسمی انتخابات دریافت نکرد.
بیهوده نیست که واکنش اعتراضی میلیونها شهروند برآشفته از خیانت حکومت به مشارکت انتخاباتی آنان، با برآوردهای پیشین دستگاههای امنیتی ـ نظامی در فاصله بود. احمدی مقدم اعتراف میکند که «در سال ۸۸ امکانات و آمادگی ما برای مواجهه با آن اتفاقات کافی نبود یعنی وسعت اتفاق را به این میزان پیشبینی نمیکردیم. در واقع پیشبینی آن کمی سخت بود؛ گمان نمیکردیم میزان پتانسیل، عمق و گسترهی موضوع تا حدی باشد که ۸ ماه ادامه پیدا کند.»
ناجا و سپاه؛ انتخابات و سرکوب
احمدی مقدم در بخش دیگری از مصاحبه به تدارک ناجا از «اواخر سال ۱۳۸۷» اشاره میکند و میگوید: «رزمایشهایی با عنوان «آرامش و امنیت» در ظاهر برای بازداشت دزد، فرود از آسمان و موارد دیگر در کل کشور برگزار شد، اما هدف موضوع دیگری بود. این رزمایشها بیشتر در شهرهایی که احتمال تهدید بیشتر بود، اجرا شد.»
جالب توجه آنکه فرمانده سابق پلیس جمهوری اسلامی با تأیید این ارزیابی عبدالله رمضانزاده (عضو ارشد جبهه مشارکت) که «در یکی از جلسات خصوصیشان گفته بود این مانورها در ظاهر برای امنیت اجتماعی است ولی باطنش برای ما طراحی شده»، میافزاید: «ما این مانورها را با هدف نمایش آمادگی ناجا به آنها [اصلاحطلبان و مخالفان احمدینژاد] و همچنین افزایش میزان آمادگی نیروها اجرامیکردیم. اجرای آن رزمایشها سبب شد که یگان ویژه، امداد و ۱۱۰ را تکمیل کنیم و این قسمتها را تا حدی بهصورت یک شبکه درآوریم.»
شبکهٔ مزبور بعدتر در حمله به ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی (از همان شب انتخابات)، و نیز سرکوب خشن و خونین اعتراضهای مدنی شهروندان پس از کودتای انتخاباتی، در کنار دیگر بازوهای قهر، ایفای نقش کرد.
فرماندهٔ سابق ناجا همچنین در قسمت دیگری از سخنان خود از نقش دولت پنهان سپاه و بهویژه بخش امنیتی حاکم بر آن نیز پرده برمیگیرد. او گزارش میدهد که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ فرمانده کل سپاه شخصا با او تماس میگیرد: «عزیز جعفری به من زنگ زد و یک سری توصیهها کرد. ایشان گفت: آقای احمدیمقدم امروز برای شما یک دوراهی سخت است. نباید بگذاری اینجا تجمعی شکل بگیرد.»
قابل تأمل آنکه احمدی مقدم به تماس طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه نیز اشاره میکند. تماسهایی که در مناسبات رسمی و حقوقی و سلسله مراتب معمول نیروهای نظامی و انتظامی، جایی ندارد. بهویژه آنکه فرمانده نیروی انتظامی منصوب رهبر جمهوری اسلامی است. اما هم فرمانده کل سپاه و هم رییس سازمان اطلاعات سپاه خود را در جایگاهی میبینند که در مورد چگونگی مواجهه با معترضان، به فرمانده نیروی انتظامی توصیه کنند و دستور دهند.
کودتای انتخاباتی و استراتژی رهبر
افزون بر آنچه ذکر شد، فرمانده سابق ناجا بهصراحت از نقش متمایز و منحصربهفرد شخص اول نظام در رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ میگوید. آنجا که مطابق گزارش وی، رهبر جمهوری اسلامی «کمیته ویژهای» را در شورای عالی امنیت ملی مسئول میکند که نتایج جلسات آن هر روز به رأس هرم نظام سیاسی گزارش میشود؛ گو اینکه به تصریح احمدی مقدم، تصمیمگیر نهایی و استراتژیست اصلی، شخص ولی مطلقه فقیه است.
او به تکرار، از «استراتژی رهبری» میگوید: «آقا دادهها را درست طبقهبندی و تحلیل میکنند؛ سپس استراتژی را تعیین میکنند. استراتژی آقا موجب شد پتانسیلهای اصلاحطلبان از بین برود.»
اگرچه احمدی مقدم از «جمعبندی درست آقا» و کامیابی استراتژیک رأس هرم نظام سیاسی سخن گفته، و هرچند هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، در ظاهر از انتخابات ۱۳۸۸ و پیامدهای آن فاصله گرفته، اما به نظر میرسد حکایت کودتای انتخاباتی و عوارض آن پایان نیافته است.
مستقل از ادامهٔ حبس غیرقانونی موسوی، کروبی و رهنورد و شماری از فعالان جنبش سبز، و برکنار از گزارشها و دادههای جدید (چون مصاحبهٔ اخیر فرمانده سابق ناجا)، و صرفنظر از حساسیت فوقالعادهای که هنوز توسط تریبونهای اقتدارگرایان نسبت به جنبش سبز ابراز میشود، این سخن اخیر رهبر جمهوری اسلامی نیز بهقدر لازم معنادار است: «من نمیدانم بناست که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کِی جبران بشود؟ واقعاً نمیدانم! هنوز جبران نشده…»
از: رادیو فردا