انتخابات یعنی چه وقتی جلوه الله، ولی فقیه، جانشین امام زمان بر جامعه حاکم است؟ انتخابات در برگیرنده چه مفهومی ست در جامعه ایکه بر اصل فرمانروایی و فرمانبری بنیاد گذارده شده است، فرمانروایی که هیچ نخواهد و نجوید مگر فرمانبری و یا “تسلیم” و “اطاعت.” برای سنجش اندازه و کیفیت تسلیم و اطاعت و فرمانبری انتخاب شوندگان است که “نظارت استصوابی” را وضع و اجرای آنرا به بالاترین مرجع قانونگزاری، شورای نگهبان، سپرده اند، شورایی که اعضای آن مستقیم و یا غیر مستقیم برگزیده ولی فقیه اند و ضرورتا بازتابنده اراده وی.
اگر برگزاری مراسم انتخابات در دمکراسی های غربی، چه در سطح پارلمانی و چه در سطح ریاست جمهوری، ابزاری ست در خدمت حاکمیت اراده مردم، در حکومت اسلامی مردم رای میدهند که از خود سلب حاکمیت کنند. مردم رای نمیدهند که اراده و قدرت خود را بیان نمایند بلکه در واقع با رای دادن هم خود را انکار میکنند بعنوان یک انسان خرد ورز خود آئین و هم واقعیت را، درد مزمن محرومیت از آزادی، محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی و صدها محرومیت های آزاردهنده دیگر. چرا که نه میتوانند نه بگویند و نه میتواند برگزیده ای را بر گزیند که نه بگوید.
معماران اصلی حکومت اسلامی، علما و فقها، “خبرگان” وقتی نهادهای سیاسی جوامع غربی را مصادره نموده و تاسیس و تداوم آنها را وابسته به رای مردم ساختند به حفظ حق و حقوق اساسی مردم نمی اندیشیدند، بلکه به “بیعت ” می اندیشیدند، همچنانکه بعضا تحلیلگران بدان اشاره کرده اند. بیعت در قاموس اسلام یک کنش دینی- سیاسی محسوب میشود زیرا که تعهدی ست بفرمانبرداری، و یا تسلیم و اطاعت به اراده فرمانروا. وقتی مردم در دوران رسالت با پیامبر اسلام بیعت میکردند باین معنا بود که آنها تعهد میدادند که فرمانبر او باشند. بنابراین، از منظر نظام ولایت، انتخابات ابزاری ست که وحدت، یکتایی و یگانگی ملت و ولایت را بمعرض نمایش میگذارد، وحدت فرمانروا و فرمانبر. بی جهت نبوده است و نیست که سران نظام، بویژه ولی فقیه پیوسته خواهان انتخاباتی پر شور و هیجان بوده و هست. حتی زمانی که نتایج انتخابات بدلخواه او بیرون نیامده است، آنرا بنفع خود مصادر کرده است، مثل انتخابات ریاست جمهوری دور هفتم در سال ۷۶ که حجت الاسلام محمد خاتمی و نه ناطق نوری که منتخب ولایت بود، بقدرت رسید. خاتمی اگرچه از حوزه بر خاسته و از یاران امام بود، اما، بواسطه باورهای اصلاح طلبانه اش، مورد سوء ظن و خشم ولایت بود.
گسست بین ملت و ولایت در ۴ سال بعد با انتخاب مجدد محمد خاتمی بریاست جمهوری و راهیابی اصلاح طلبان به مجلس ولایت، بار دیگر مورد تایید و تصدیق قرار گرفت. کین خواهی حضرت ولایت در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، باوج خود رسید. برای تبدیل رئیس جمهور به “شاه سلطان حسین”، شاه بی کفایت صفوی، از هیچ دریغ نداشت. در این دوران بود که ولی فقیه آستین خونآلودش را خونآلوده تر کرد و دست به هولناکترین جنایات از جمله قتل های زنجیره ای دست زد که در طی آن تعداد بسیاری از بهترین اندیشمندان و مخالفین سیاسی جان خود را از دست دادند. نظام فرمانروایی و فرمانبری، تسلیم و اطاعت محض را میجوید، نه گسست و جدایی، وحدت ولایت و ملت را میخواهد نه کثرت و مخالفت و دگراندیشی. انتخابات در چنین شرایطی مراسمی است که در طی آن فرمانبران تعهد خود را در فرمانبری از فرمانروا تجدید مینمایند.
در انتخابات بعد در ۱۳۸۴، حکومت مقدس اسلامی یکدست شد، انتخابات نتایج پیش بینی شده را ببار آورد. محمود احمدی نژاد، پادوی ویژه ولایت، بریاست جمهوری برگزیده شد و همراه وی بسیاری از بسیجیان و سپاهیان بمجلس شورای ولایت برگزیده شدند و پیچ و مهره نظام فرمانروایی و فرمانبری را محکمتر نمودند. احمدی نژاد ۴ سال در شیپور ولی فقیه دمید و از سر “عدالت پروری” ثروت ملت را بدست غارتگران و چپاولگران در درون مجلس و سران سپاهی و بسیجی سپرد. اما، در انتخابات دهم ریاست جمهوری، گسست بین ملت و ولایت بار دیگر عیان گردید و چه مصیبتی که ببار نیاورد. چنان داغ ننگی بر چهره ولایت نهاد زدوده نشدنی. میلیونها مردم دست باعتراض برداشتند و نظام مقدس اسلامی را به تقلب در انتخابات متهم نموددد. یکشبه جنبشی از زیر زمین جوشید و رای ولی فقیه را بچالش کشید. حضرت ولایت، جلوه الله، خشمگین و بر افروخته بر جنبش اعتراضی مردم مهر “فتنه ” کوبید، فتنه ای که بر ساخته دست بیگانگان بود و آنگاه دروازه دوزخ خود را گشود و بگیر و ببند راه اندازی شد و خشونت و انتقام ستانی از نافرمانبران. رقبای انتخاباتی چون سر تسلیم و اطاعت فرود نیاوردند به حصر خانگی محکوم شدند، بچه جرم و خطایی، بعضی پرسند و جویند، چنانکه گویی جرم و خطایی هست بالاتر از نافرمانی.
نظام مقدس ولایت بار دیگر سعی کرد که انتخابات مجلس نهم را “دشمن شکن” و هرچه با شکوه تر برگذرار نماید بآن امید که لکه ننگی که در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری بر دامن مطهر ولایت نشسته بود زدوده شود. از اینرو مردم باید در انتخابات شرکت میکردند تا همانگونه که ولایت در خطبه هایش فرمان صادر کرده بود، یک سیلی سخت و محکم بر چهره ی “استکبار غرب” بکوبند. در آن انتخابات مانند همین که در پیش روی داریم، خداوندگار بی همتا، حضرت ولایت، دایم بر ضرورت و اهمیت شرکت مردم دایم سخن سخن رانده است و همچنان میراند. چه حضرت ولایت بیش از هرکسی دوست دارد که با برگزاری انتخاباتی پرشور و هیجان برگوش دشمن سیلی سخت و محکم وارد آورد. چرا که ولی فقیه معتقد است که اگر سیلی را بصورت دشمن نزنیم، دشمن را فرا خوانده ایم که بر چهره ما سیلی بزند. ولی فقیه بار مسئولیت را بر دوش فرمانبر مینهد.از کجا معلوم که فردا به همکاری با دشمن مواخذه نشوی اگر رای بصندوق نیاندازی؟
در انتخابات حاضر، که انتخابات مجلس شورای ولایت و خبرگان با هم واقع میشوند، بار دیگر این ولی فقیه است که مرزهای قرمز انتخابات را تعین نموده و یاد آوری میکند که چه کسانی میتواند وارد شوند و چه کسانی نمیتوانند وارد مجلس شوند. وی پس از پیروز در جنگ هسته ای و تحمیل خواستهای خود بر دشمن که برجام بازتابی از آن است اعلام کرده است خط قرمز انتخابات “فتنه ” ۸۸ است. آری، فتنه ۸۸ همچون یک روح خبیث، روان رهبر معظم انقلاب را آزار میدهد. حال ولی فقیه هشدار میدهد که باید مراقب “نفوذی ” ها بود، بدون آنکه هرگز بگوید نفوذی ها چه کسانی اند و چه شکل و قیافه ای دارند. مسلم است هرکس میتواند نفوذی از آب در آید. بدین ترتیب حضرت ولایت لشگر و سپاه و گردان خود را آماده میکند که در صحنه حضور یابند. اما، این سبب نشده است که حضرت ولایت خاضعانه مخالفین خود را به شرکت در مراسم انتخابات فرا نخواند، همچنانکه در گذشته نیز چنین گشاده دستی هایی نیز کرده است. اما، چون مردم نه برای «انتخاب کردن» بلکه برای «انتخابات شدن» از خود شور و هیجان نشان دادند، حضرت ولایت ناگزیر به تصیح خود در خطبه اخیرش در یکی دیگر از دیدار های پر شور اقشار مردم، پرداخت و خاطرنشان ساخت که:
“بنده گفتم کسانی که نظام را قبول ندارند رأی بدهند، نه اینکه کسی که نظام را قبول ندارد بفرستند. در هیچ جای دنیا در مراکز تصمیمگیری کسی که اصل نظام را قبول ندارد راه نمیدهند.”
تحلیلگران و کارشناسان، همه گونه خرده براین گفتار گرفته اند، و بخوبی نشان داده اند که این گفتار از خشک اندیشی و کوته نظری، از جهل و نادانی و از حمق و خرفتی بر میخیزد، از عقل و خردی که ناسازگار است با آزاد و عقل و خرد انسانی. که سخنانی چنین توهین آمیز برازنده یک رهبر سیاسی نیست. آنچه که تا کنون بدرستی در باره این سخنان گفته شده است، باید افزود آن است که گفتمان ولایت بازتابنده استبداد دین و قدرت است، گفتمان فرمانروایی است و فرمانبری، تسلیم میخواهد و اطاعت محض نه هیچ چیر دیگری. حضرت ولایت به استقبال انتخابات میرود نه بدلیل کسب مشروعیت، همچنانکه بعضا براین باورند، بلکه بآن دلیل که فرمانبران عهد خود را ، در فرمانبری و تسلیم و اطاعت از اراده ولایت تجدید نمایند. به بیان دیگر، در دوران حکومت ولایت هر بار که در انتخابات شرکت کرده ایم و رای خود را بصندوق انداخته ایم به عبودیت و بندگی خود در برابر ولایت، جلوه الله رای داده ایم.