عصر ایران: شاهد دادگاه مصدق / بانوی فرهنگ اما تحت‌الشعاع شهرت همسر

دوشنبه, 23ام فروردین, 1395
اندازه قلم متن

نام قمر آریان که اندک زمانی پس از سیمین دانشور درگذشت نیز مانند او تحت الشعاع همسرش (دکتر زرین کوب) قرار داشت. چندان که دانشور هم با آل احمد معرفی می شد.

عصر ایران- امروز ۲۳ فروردین چهارمین سالروز درگذشت بانو دکتر قمرآریان (در سال ۳۹۱) است. شاید در وهله نخست قدری درنگ کنید. بله، از همسر دکتر عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوییم. اما این تنها وجه او نبود. او نخست قمر آریان بود و بعد همسر زرین کوب.

انگیزه این یادکرد نیز همین است. چرا که خانم دکتر قمر آریان خود نیز استاد مبرز ادبیات فارسی و یک فعال اجتماعی بود و البته همسر استاد زرین کوب و ۲۳ فروردین و سالروز درگذشت او فرصتی است تا گفته شود تنها وجه اهمیت او زندگی مشترک با استاد بی بدیلی چون دکتر زرین کوب نبوده است.

کما این که شاهد دادگاه دکتر محمد مصدق هم بود و شاید اکنون از شاهدان آن دادگاه کمتر کسی در قید حیات باشد. یک سال هم در غیاب ایرج افشار سردبیری مجله راهنمای کتاب را بر عهده داشت. پس روزنامه نگار قابلی هم بود.

قمر آریان به کنگره مستشرقین هند نیز دعوت شده بود. او همچنین از دیدار با نیما نیز خاطراتی شنیدنی داشت.

منتها سایه «‌عبدی» – نام اختصاری که برای زنده یاد زرین کوب به کار می برد- چنان بر زندگی او سنگینی می کرد و خود را وقف همسر کرده بود که وجوهی از شخصیت خود او پنهان ماند.

سه سال پیش و در حالی که از درگذشت یک بانوی سرشناس دیگر در عرصه فرهنگ و ادبیات – سیمین دانشور- ۴۰ روز نیز نگذشته بود خانم آریان هم فوت کرد.

این دو اما در یک نکته مشترک بودند. با همه فعالیت های علمی و پژوهشی و دانشگاهی و تالیفی باز هم تحت الشعاع نام همسران شان قرار داشتند. چندان که از سیمین دانشور بیشتر به عنوان همسر جلال آل احمد یاد می شد و از قمر آریان نیزبیشتر با عنوان همسر عبدالحسین زرین کوب و البته خود این دو نیز در این انگاره عمومی نقش داشتند از بس که بامهر از «جلال» و « عبدی» یاد می کردند.

قمر آریان درباره سفر به مشهد و واکنش پدرش در قبال خواستگاری زرین‌کوب از او می‌گوید: «زمانی دیدم که خیلی به او احتیاج دارم، برای اینکه هزار مساله بود که من می‌خواستم بدانم و تنها او می‌دانست.

وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای عبدالحسین زرین‌کوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده‌ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: نویسنده این مقاله‌ها پخته‌تر از آن است که ایشان نشان می‌دهند. همه این را می‌گفتند.»

آریان در دوران تحصیل در کلاس استادانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، علی‌اصغر حکمت، جلال همایی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح‌الله صفا، دکتر حسین خطیبی و در زبان‌های باستانی پورداود، مقدم و صادق‌کیا شرکت کرد و رساله دکتری خود را با موضوع مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی در سال ۱۳۳۷ با درجه بسیار خوب گذراند.

قمر آریان در دوران حیات خود کتاب های بسیاری تالیف و ترجمه کرده که بسیاری از آنها رهاورد سفرهایی به اتفاق همسرش بود از جمله کتاب «شرق نزدیک در تاریخ». مربوط به دورانی که دکتر زرین‌کوب به عنوان استاد میهمان در دانشگاه یو. سی.ال.ای کالیفرنیا و دانشگاه پرینستون تدریس و تحقیق کرد.

او پس از بازگشت از آمریکا یک دوره هم رئیس هنرستان نقاشی تهران شد، جایی که در آن بسیاری از چهره‌های مطرح هنر معاصر ایران همچون مسعود عربشاهی، صادق تبریزی و… در آن درس خوانده‌اند. ریاست هنرستان و تدریس روان‌شناسی در آن و علاقه‌ای که از این رهگذر به هنر ایران پیدا می‌کند، سبب می‌شود آریان کتابی درباره «کمال‌الدین بهزاد» بنویسد.

آریان شاهد محاکمه دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نیز بود. او این دادگاه را عرصه «محاکمه انسانیت در برابر رذالت و خیانت» توصیف می کرد.

دیدار با نیما را نیز چنین روایت می‌کند: «عاشق شعر بودم و البته خودم هم در جوانی شعر می‌گفتم. خیلی کارها و اشعار نیما را دوست داشتم و هر بار که سیمرغ او را می‌خواندم یا افسانه را خیلی لذت می‌بردم. بخصوص این که او برای اولین بار شعر را از قید و بند قافیه آزاد کرده بود. بنابراین دلم می‌خواست این مرد را ببینم. در یک میهمانی متوجه شدم که نیما حضور دارد.

فورا جلو آمدم و فریاد زدم آقا شما نیما هستید؟ نیما گفت: بله خانم، مگر من داخل آدم‌ها نیستم که این طور مرا صدا می‌کنید. گفتم البته که هستید. شما بهترین شاعری هستید که من می‌شناسم ، فقط خیلی دلم می‌خواست شما را از نزدیک ببینم.»

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.