پُربازدیدترین مطلب سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ در شرق
در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی و فضای سیاسی پر التهاب آن زمان که با دخالتهای آشکار دربار و عوامل بیگانه در امور کشور همراه بود، جریان سیاسی خودانگیختهای که هدف اصلی آن، احقاق حقوق مسلّم ملت ایران، برگزاری انتخابات آزاد و جلوگیری از اعمال نفوذِ نیروهای خارجی به زیان منافع و مصالح ملی بود، شکل گرفت.
اعتراض؛ شروع کار جبهه ملی
هرچند که مراحل تکوین و زمینههای فکری پیدایش جبهه ملی از سالها قبل به تدریج فراهم شده بود، شماری از نمایندگان جناح اقلیت مجلس شورای ملی و چند تن از روزنامه نگاران و شخصیتهای سیاسی ملی گرا، در ۲۳ شهریور ۱۳۲۸ در منزل دکتر محمد مصدق جمع شدند و به تفصیل درباره سالم نبودن فضای انتخاباتِ مجلس شورا، مداخلات غیرقانونی در روند انتخابات و راههای مبارزه با آن، به بحث و چاره جویی پرداختند و در نهایت تصمیم گرفتند با تشکیل هیئتی هفت نفری، مرکّب از؛ سید محمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامه کشور)، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، احمد زیرک زاده (مدیر روزنامه جبهه)، ابوالحسن عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، حسین فاطمی (مدیر روزنامه باختر امروز)، حسین مکّی (روزنامه نگار) و احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره)، به پیگیری جدیتر موضوعات مطروحه بپردازند. بررسیها و اقدامات این هیئت نشان داد که برای بهبود فضا، به یک سلسله اعتراضاتِ جدی مردمی نیاز است و بر همین اساس بود که دکتر مصدق از مردم تهران دعوت کرد تا در روز جمعه، ۲۲ مهر ۱۳۲۸، برای اعتراض و تحصن، در برابر کاخ شاه جمع شوند.
در روز موعود دکتر مصدق به همراه عدهای از نزدیکان و مردم، از منزل خود به سوی کاخ مرمر حرکت کردند، در راه چیزی در حدود ده هزار نفر از مردم نیز به آنها پیوستند. شاه برای جلوگیری از مواجهه با متحصنان، به بهانهای تهران را ترک کرد. دکتر مصدق در نبود شاه به تندی با عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، سخن گفت و در حضور مردم، به روند ناسالم انتخابات اعتراض کرد. در ادامه بیست تن به نمایندگی از معترضان، جلوی کاخ متحصن شدند. متحصنان که نتوانستند با شاه ملاقات کنند، نامهای اعتراض آمیز به او نوشتند و اعتصاب غذا کردند اما چون از هرگونه اقدام دربار ناامید شده بودند، روز ۲۷ مهر با صدور بیانیهای خطاب به ملت ایران، به تحصن خود پایان دادند.
چند روز بعد اما متحصنان در احمدآباد، ملک شخصی دکتر مصدق، گرد هم آمدند و بر سر ایجاد ائتلافی از احزاب، گروهها و دستههای سیاسی، حول چند هدف مشخص، توافق کردند و نام «جبهه ملی» را بر اتحاد خود گذاشتند.
شکل گیری هویت
در بدو تشکیل، اساسنامه جبهه ملی و آیین نامه آن انتشار یافت و در مدت کوتاهی، چند حزب و تشکل سیاسی دیگر به این جبهه پیوستند و ترکیب نخستین آن را به وجود آوردند. قدرت و اعتبار سیاسی بی مانندی که جبهه ملی در آن زمان کسب کرد، بر اثر اعتماد مردم به دکتر مصدق و حمایت آنان از حرکت جدیدی بود که در متن جنبش ضد استبدادی و ضداستعماری، به همه نیروهای ملی، صرف نظر از مرام فکری و سیاسی، مجال فعالیت میداد.
جاذبههای سیاسی جبهه ملی در بدو تشکیل، مردم به ویژه طبقه متوسط را به سوی خود جلب کرد و زمینه مناسب را برای رشد و توسعه ایدئولوژی جبهه فراهم ساخت. چند روز پس از تأسیس جبهه ملی در ۱۳ آبان ۱۳۲۸، هژیر با گلوله سیدحسین امامی، یکی از اعضای فدائیان اسلام، به قتل رسید اما تلاش وابستگان دربار و به ویژه اشرف پهلوی برای نسبت دادن این قتل به جبهه ملی، که خطر نفوذ سیاسی آن را از همان بدو تشکیل، احساس کرده بودند، به نتیجهای نرسید. چهار روز پس از قتل هژیر، نخستین تظاهرات جبهه ملی به دعوت دکتر مصدق، رهبر این جبهه، در میدان بهارستان تهران برگزار شد. جبهه ملی در این اجتماع، دیدگاههای خود را درباره برگزاری صحیح انتخابات مجلس به اطلاع مردم رساند و برای نخستین بار، مردم را به استیفای حقوق پایمال شده خود در صنعت نفت، فراخواند و به این طریق ظهور رسمی و قدرتمند خود را در صحنه سیاسی کشور به نمایش گذاشت.
دستاوردهای اولیه
در فروردین ۱۳۲۹ و کمتر از شش ماه پس از تأسیس جبهه ملی، مصدق و شمار دیگری از اعضای این جبهه به واسطه ترس دربار از اقدام به تقلب فاحش در انتخابات، به مجلس راه یافتند و توانستند اقلیتی کوچک اما بسیار بانفوذ و مؤثر را در مجلس تشکیل دهند.
با توجه به این مسأله که جبهه ملی در انتخابات مجلس شورای ملی تا اندازهای به اهداف خود دست یافته بود در سال ۱۳۲۹، بیشتر فشار سیاسی خود را از داخل و بیرون مجلس بر ملی شدن صنعت نفت متمرکز کرد.
صنعت نفت ایران تا ملی شدن
در سال ۱۲۸۰شمسی، قراردادی میان دربار ایران و شخصی انگلیسی به نام ویلیام دارسی به امضا رسید و با واگذاری حق استخراج و بهره برداری نفت جنوب به دارسی، به مدت نیم قرن، فصلی از تسلط انگلستان بر حیات سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران گشود. قرارداد دارسی به شکلی دیگر در سال ۱۳۱۲ تمدید شد و حاکمیت مطلق دولت بریتانیا بر صنعت نفت ایران را تا اواسط قرن بیستم میلادی تضمین کرد، تضمینی که البته از واپسین سالهای جنگ جهانی دوم و به انضمام دیگر منافع نامشروع بریتانیا در ایران در روندی تدریجی ولی مداوم، از سوی قشرهای مختلف جامعه مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفت.
با اوج گیری این دست اعتراضات جبهه ملی، به رهبری مصدق، چند اجتماع پرشور در سراسر کشور برپا کرد و از طریق روزنامههای وابسته ، به ویژه باخترِ امروز به سردبیری سیدحسین فاطمی که سخنگوی اصلی جبهه ملی به شمار میرفت، توجه ملت ایران را بیش از پیش بر اهمیت مبارزه در راه آزاد سازی صنعت نفت از چنگال بیگانگان، جلب کرد. در تیر ۱۳۲۹ با انتخاب رزمآرا به نخست وزیری و هم چنین بازگشت آیت اللّه کاشانی از تبعید و حضور او در صف مدافعان جبهه و دفاع از ملی شدن صنعت نفت، صف آرایی جبهه ملی در برابر دولت به اوج خود رسید.
در مهر ۱۳۲۹، نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورا، رزمآرا را در خصوص مخالفتهایش با قطع ید انگلیس از صنایع نفت جنوب، استیضاح کردند و در آذر همان سال درباره تهیه متنی در خصوص ملی شدن صنعت نفت به توافق رسیدند. پس از تبلیغات در زمینه فواید ملی شدن این صنعت برای کشور، به ویژه از طریق روزنامههای وابسته به جبهه و فشارهای سیاسی، رزمآرا به ناچار لایحه نفت را از مجلس پس گرفت. با این عقب نشینی دولت، تظاهرات گسترده طرفداران جبهه ملی در دفاع از ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، با شدتی بیشتر ادامه یافت و سرانجام در نیمههای اسفند، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون نفت مجلس تصویب شد و بدین ترتیب در فضای سیاسی-اجتماعیِ بسیار حساس آن روزگار و نهایتاً در ۲۴ اسفند، به اتفاق آرای نمایندگان مجلس شورای ملی به تصویب رسید و در ۲۹ اسفند از تصویب سنا هم گذشت. بدین ترتیب، جبهه ملی در دومین سال تأسیس به یکی دیگر از هدفهای اصلی خود دست یافت و توانست توجه افکار عمومی را بیش از پیش به خود جلب کند.
پیامدهای ملی شدن صنعت نفت و ادامه فعالیتهای جبهه ملی
پیامدهای این اتفاق ملی تا مرحله خلع یدِ انگلستان، توازن قدرت را به سود نیروهای سیاسی ملی گرا تغییر داد. دکتر مصدق در ۷ اردیبهشت به نخست وزیری رسید و گرچه برای مراعات بی طرفی سیاسی از جبهه کناره گرفت، اما در تغییر هیئت دولت، شماری از رهبران و سران جبهه ملی را به وزارت رساند. در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی که در بهمن همان سال برگزار شد، نامزدهای جبهه ملی اکثریت کرسیها در شهرهای بزرگ را به دست آوردند و از میان نامزدهای این جبهه در تهران نیز، یازده تن به نمایندگی برگزیده شدند.
در سال ۱۳۳۱ شمسی جبهه ملی به اوج قدرت سیاسی خود رسید اما در عین حال، در همین سال هم بود که به نوعی زمینه افول سیاسیاش هموار شد. رأی دیوان دادگستری بین المللی (لاهه) به سود ایران و به زیان انگلستان، موفقیت بزرگی برای جبهه ملی در زمینه صنعت نفت بود لکن کشمکش در مجلس شورا، میان نمایندگان جبهه ملی و مخالفان بر سر انتخاب رییس مجلس، به نوعی بستر را برای اتحاد بیش از پیشِ مخالفان این جبهه هموار کرد. در همین ایام مصدق نیز که با شاه و ارتشیان دچار اختلافات شدیدی شده بود در ۲۵ تیر از نخست وزیری استعفا کرد، شاه هم که فکر میکرد از شر مصدق خلاص شده به سرعت قوام را به جانشینی او برگزید، اما دولت قوام تنها پنج روز دوام آورد و در نهایت با قیام خونین مردم در ۳۰ تیر شاه مجبور به نصب مجدد مصدق به نخست وزیری شد.
افول جبهه ملی
قیام ۳۰ تیر به خلاف آنکه مصدق و جبهه ملی را به اوج شهرت و مقبولیت رساند، مخالفان ایشان را هم وادار به تغییرروش و طرح ریزی برای براندازی این جبهه کرد. اقدامات براندازانه مخالفان، با اختلاف افکنی میان رهبران اصلی جبهه ملی آغاز شد، اختلاف افکنی که در نهایت با جدایی شماری از رهبران و حامیان اصلی این جبهه همچون آیت اللّه کاشانی، بقایی، مکّی و شمس قنات آبادی همراه شد.
در ادامه با غلبه جناح چپ جبهه ملی که از مشی تندروتری برخوردار بود و سبب همسویی ظاهری حزب توده با جبهه ملی شد، مخالفان به دست آویز مورد نیاز خود برای مقابله مسلحانه و علنی با این جبهه دست یافتند. در ۹ اسفند ۱۳۳۱، شماری از اوباش سازمان یافته، برای دفاع از شاه و جلوگیری از خروج او از کشور تظاهرات کردند و به خانه دکتر مصدق حمله بردند. این رویداد که مصدق از آن جان سالم به در برد، ارتباط مستقیم شاه و نخست وزیر را گسست و بن بست سیاسی دولت ملی و جبهه ملی را ایجاد کرد؛ زیرا در میان جبهه، شکاف افتاده بود و نیروهای مخالف دولت ملی و جبهه ملی از شاه پشتیبانی میکردند.
در نوروز سال ۱۳۳۲، دکتر مصدق در مراسم سلام دربار شرکت نکرد و بدین ترتیب، اختلاف میان او و شاه آشکار شد. فشارهای داخلی و خارجی و افزایش توطئهها، به رغم همه تلاشهای جبهه ملی در سازماندهی مردم برای برگزاری تظاهرات و ایجاد تشکلهایی در حمایت از دکتر مصدق، در نهایت به کودتای نظامی ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی انجامید. در این روز، دفاتر جبهه ملی و روزنامههای وابسته به آن، چپاول و به آتش کشیده شدند و رهبر جبهه و تنی چند از همراهان او، روز بعد بازداشت شدند.
اینگونه بود که یک کودتا، به عمر یکی از بزرگترین تشکلهای سیاسی تاریخ ایران پایان داد؛ همه احزاب و دستهها و تشکلهای سیاسی که با این جبهه ائتلاف کرده بودند، متلاشی شدند و در نتیجه، عمر دوره ای از تاریخ جبهه ملی، به پایان رسید.