خبر آنقدر کوتاه و بیاهمیت بود که لابهلای خبرهای داغی چون برجام، انتخاب هیأترئیسه مجلس، فوتبال و… زود محو شد. حتی روزنامههای مخالف دولت هم اشارهای نکردند و چیزی ننوشتند. خبری که اینگونه مثل غبار گم شد، چه بود؟
در آستانه ماه مبارک رمضان کاشیهای مسجد نصیرالملک شیراز را دزدیدند! هرچند دیگر برای من باستانشناس هم این خبر عادی شده اما در شهر آستان شاهچراغ که نور چراغهایش مثل خورشید میدرخشد، چندروزی مانده به ماه رمضان، متولی مسجد کجا بوده است؟ نگهبان، پلیسهای شبانه و حراست سازمان میراث فرهنگی کجا بودند؟ مگر برداشتن کاشیهای یک مسجد کار پنجدقیقه، ۱۰ دقیقه است. چندسال پیش که قرآن منسوب به خط حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را از موزه پارس شیراز دزدیدند، تنها چنددقیقه بیشتر طول نکشید. نگهبان را کشتند، شیشه ویترین را شکستند، قرآن را دزدیدند و بردند. یکی، دو روزنامه هم خبرش را نوشتند و دیگر نه پیگیر دزد شدند، نه قرآن. چند دههای است این دزدیها و تخریبها ادامه دارد. آنقدر زیاد که کمترین واکنش و بازتابی نه از سوی مردم دارند و نه از سوی مسئولان. من بنا به حرفهام ۱۰، ۱۲ سالی بریده خبرهای ویرانی و دزدی آثار باستانی را از روزنامهها قیچی میکردم و نگاه میداشتم. حالا آنقدر این بریدههای جراید زیاد شدهاند که دیگر جا برای نگهداری آنها ندارم، این بود که این گردآوری را رها کردم. باید دید و پرسید چرا این دزدیها میشود؟ چرا قرآن خطی را میدزدند؟ چرا بیش از ۱۰ بار اشیای نفیس موزه ایران باستان را دزدیدند و کسی حرفی نزد؟ چگونه است که موزه رضا عباسی را ۱۵ بار دزدها زدند و مواردی دیگر… و باز سکوت و سکوت.
افرادی که در وزارت اطلاعات هستند کمی یاد بگیرند. آدمهای ورزیده، بسیار باهوش و موقعشناس که میتوانند یک مجرم را در هواپیما، بین زمین و آسمان دستگیر کنند و بیندازند زندان.
اما به نظر من سادهترین راه، راهی است که صداوسیما برگزیده است؛ راهی ساده و بیدردسر. آنها آمدهاند، ترانههای خوانندههای زن قبل از انقلاب را میسپارند به خوانندگان مرد! که با صداهایی که اصلا جور نیست بخوانند؛ طبعا توی دلشان هم میگویند نه ما خواننده حسابی آوازآموخته داریم، نه ترانهساز. همین است که هست. خب، میراث چرا از این تجربه که به این خوبی جواب داده است، استفاده نمیکند؟ بیاید از مدیران باستانشناسی آنسوی آبها و تجربه آموختهها سود ببرد. در این صورت بهیقین دیگر شاهد دزدی کاشیهای مسجد آنهم در آغاز ماه مبارک رمضان نخواهیم بود. استفاده از تجربههای این افراد نهتنها هیچ عیبی ندارد که سود هم دارد.
سازمان میراث فرهنگی بیاید یک قرارداد «دورکاری» با آنها بنویسد. بعد پولش را بریزد توی حساب خودشان. بیگمان اینگونه، هم میراث سروسامانی میگیرد، هم برخی آموزش میگیرند و میآموزند. به نظر من، این آخرین و تنها راه برای نجات سازمان میراث فرهنگی از این بنبست ویرانکننده است.
از: شرق