شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر ایران در دوران محمد رضا شاه پهلوی، در روز ۶ اوت ۱۹۹۱ در خانۀ خود در شهر «سورِن» واقع در غرب پاریس به قتل رسید. این جنایت فجیع بدون تردید همچنان یکی از وحشیانه ترین و پر جنجال ترین قتل های سیاسی دهه های اخبر در فرانسه محسوب می شود. جسد او که زخم ۱۳ ضربۀ کارد بر آن بود تنها ۴۲ ساعت بعد کشف شد. قاتلین وی در این مدت موفق به فرار شده بودند. تنها یکی از آنان در سوئیس دستگیر و در فرانسه به حبس ابد محکوم گردید.
محمد مشیری
شاپور بختیار در بعداز ظهر سه شنبه ششم اوت ۱۹۹۱ در خانۀ خود میهمانانی را که هفت روز پیش از آن از ایران آمده بودند، انتظار می کشید. او صبح آنروز، همچون بسیاری روزهای دیگر، همراه با فرزند خود، گی بختیار، در جنگل «سَن کوکوفا» ساعتی دویده بود و در بازگشت به فرزند خود گفته بود که در ساعات پایانی بعد ار ظهر دیداری دارد.
این دیدارها و رفت و آمدها بسیار بود و همواره از پیش برنامۀ آن در اختیار ماموران پلیس مراقب خانه قرار داشت. اندکی پیش از ساعت معهود، شاپور بختیار با یکی از دوستان و همراهان سیاسی خود، محمد مشیری، که در دوران ۳۷ روزۀ نخست وزیری معاونت او را بر عهده داشت با تلفن گفتگو کرد.
میهمانانی که بختیار از آنها سخن گفته بود سه تن بودند. یکی از آنان، فریدون بویر احمدی، از چند سال پیش به عضویت نهضت مقاومت ملّی، جنبش شاپور بختیار، و حتی شورای رهبری آن در آمده بود. تحقیقات قضائیِ قاضی مسئول پرونده، ژان لوئی بروگییر، چند ماه بعد نشان داد مه او مامور نفوذی بودن و اخبار افراد و سازمان را در اختیار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران قرار میداده است. دو نفر دیگر با نام های علی وکیلی راد و محمد آزادی از سوی فریدون بویر احمدی به عنوان هواخواهان نهضت مقاومت ملّی در ایران به شاپور بختیار معرفی شده و از همین رو اذن دیدار یافته بودند. هر یک از این دو تن حداقل با دو نام و دو پاسپورت دیگر به عنوان شهروند تُرک در اروپا سفر کرده بودند.
گروه سه نفره در ساعت ۱۷ و ۱۰ دقیقه با اتوموبیل با اتوموبیل قرمز رنگ فریدون بویر احمدی به جلوی درب خانۀ بختیار رسیدند و پس از بررسی هویت و کنترل بدنی وارد ساختمان شدند و ۵۰ دقیقۀ بعد محل را ترک کردند. این بار تنها فریدون بویر احمدی برای باز پس گرفتن مدارک شناسائی هر سه نفر که هنگام ورود به پلیس سپرده شده بود نزد مامووران رفت.
محمد مشیری
اینک سکوتِ معمولِ خانه سنگین تر شده بود، اما ظنّ و تردیدی بر نیانگیخت. فردای آنروز هر چند اشغال دائمی تلفن خانۀ شاپور بختیار نزد برخی نزدیکان او پرسش برانگیز شد، اما ظاهراً چنان نبود که نگران کننده باشد.
هنگامیکه بدنبال ابراز بی خبری و نگرانی بویژه از جانب فرزند او در ساعت ۱۱ و ۵۵ دقیقه روز ۸ اوت ماموران پلیسِ محافظِ خانه وارد ساختمان شدند، جسد شاپور بختیار را در کاناپۀ اطاق پذیرائی و جسد پیشکار شخصی او، سروش کتیبه، را در آشپزخانه یافتند. شاپور بختیار با ۱۳ ضربۀ کارد کشته شده و حنجرۀ او بریده شده بود. انتشار خبر قتل آخرین نخست وزیر ایران پیش از انقلاب موجی از حیرت و ناباوری برانگیخت زیرا وی بشدت تحت مراقبت قرار داشت.
لادن برومند
تحقیقات پلیس بسرعت نشان داد که قاتلین همان «میهمانان» روز ششم اوت بودهاند. قتل شاپور بختیار در آن هنگام در زمرۀ سلسله قتلهای مخالفان جمهوری اسلامی بود که در خارج از کشور یکی پس از دیگری به اجرا گذاشته میشد. از نظر لادن برومند، سیاست شناس و دختر عبدالرحمن برومند که ریاست شورای اجرائی نهضت مقاومت ملّی ایران را بر عهده داشت و در آوریل همان سال در پاریس به قتل رسیده بود، هدایت جنبشی مدنی در ایران از سوی شاپور بختیار، جمهوری اسلامی را نگران ساخته و از میان برداشتن هر صدای مخالفی را در صدرِ اهداف خود قرار داده بود.
شاپور بختیار خود سال ها پیش از آن در گفتگوی مفصلی که تا کنون انتشار نیافته بر قدرت باورها و ارزشهای خویش تاکید کرده و گفته بود که اعتقاد به راستی این ارزش ها تحمل همۀ مشقات را بر او ممکن و آسان می کرد. ارزش هائی که بگفتۀ او منتسکیو بر شمرده بود.
شاپور بختیار در باره منتسکیو
لادن برومند از همین رو میراث سیاسی شاپور بختیار را در تاریخ ایران پر ارج و ارزش می داند و می گوید «تا پیش از آنچه بختیار آنرا فتنۀ خمینی می نامید، مبارزات دموکراسی طلبانه در ایران نوعی مبارزۀ ناسیونالیستی بود و رکن اصلی آن را استقلال از نفوذ و سیطرۀ خارجی تشکیل می داد. اما از زمان رویاروئی شاپور بختیار با خمینی صورت مسئله تغییر کرد و در واقع دو بینش از نظام سیاسی با یکدیگر در گیر شدند. یکی بینشی خدا محور که بر اساس آن نماینده و یا حتی تجسم خدا بر روی زمین در غالب امام ارادۀ ملّی را کنار می زد و دیگری بینش بختیار بود که برای کشور نظامی دمدکراتیک می خواست که در آن هر شهروندی حق تعیین سرنوشت خویش را داشته باشد».
لادن برومند
همین بینش و اراده بود که بگفتۀ محمد مشیری وی را به ایستادگی در برابر بر پائی نظامی با عنوان «جمهوری اسلامی» واداشت و هنگامی که زمان همه پرسی در این باره فرا رسید جمع «جمهوری» و «اسلامی» مغایر خواند.
محمد مشیری
شاپور بختیار یکبار نیز در ژوئیۀ ۱۹۸۰ هدف حملۀ گروهی به سرکردگی انیس نقاش قرار گرفت. او از این ماجرا جان سالم بدر برد، اما بر اثر تیراندازی تروریست ها یک پلیس فرانسوی و یک خانم همسایه جان خود را از دست دادند. انیس نقّاش دستگیر شد و به زندان افتاد، اما پس از ۶ سال آزاد شد و به ایران تحویل گردید. او در مرداد ۱۳۸۷ در گفتگوئی با خبرگزاری فارس گفت که عملیّات برای قتل بختیار به «خواست دولت ایران» و در «هماهنگی با سپاه پاسداران» انجام گرفته بود.
از قاتلین شاپور بختیار تنها علی وکیلی راد در روز ۲۱ اوت در ژنو دستگیر گردید و به فرانسه انتقال یافت. او در محاکمهای که ۳۴ روز بدرازا کشید به حبس ابد با دورۀ غیرقابل تقلیل ۲۰ سال محکوم شد و در روز ۱۸ مه ۲۰۱۰، تنها ۲ روز پس از آزادی «کلوتیلد ریس» مربی فرانسوی به بند افتاده در ایران، آزاد شد و به تهران باز گشت. او در فرودگاه با حلقه گل مورد استقبال قرار گرفت.
از: ار اف ای