محمد ارسی: اسلام‌هراسی صابر، شاعر بزرگ جنبش مشروطه

چهارشنبه, 10ام شهریور, 1395
اندازه قلم متن

محمد ارسی

امسال صدودهمین سالگرد انقلاب مشروطه همزمان با صدوپنجمین سالگرد درگذشت میرزا علی‌اکبر صابر طاهرزاده شاعر و روشنفکر و روشنگر بزرگ آذری است. شاعری که به گفته‌ی نویسنده‌ای: «اشعارش… بیش از یک اردوی مسلح در پیروزی جنبش مشروطه مؤثر افتاد.»

صابر در جریان انقلاب مشروطه آن جنبش مترقی را با دقت تمام دنبال می‌کرد و با حس مسئولیتی عظیم می‌کوشید تا حرکت مشروطه خواهی به دور از افراطی‌گری و انحرافات آنارشیستی در مسیر آزادی و عدالت‌خواهی و دمکراسی پیش برود.

در فاصله سال‌های ۱۹۰۵-۱۹۱۰ که اوج کوشش فکری و ادبی صابر محسوب می‌شود، کوشید تا با اشعار طنزآمیز و آموزنده چهره‌ی واقعی مستبدان و عناصر مرتجعی را که سد راه ترقی و تعالی ملت ایران بوده‌اند بنمایاند و آنها را رسوای عام و خاص کند.

از محمدعلی شاه قاجار و عین الدوله و ظل‌السلطان گرفته تا فقهای فاسدی چون فضل‌الله نوری و میرزا علی‌اکبر آقا و میرهاشم و شیخ‌الشریعه‌هایی که دین را به دکه‌ی بقالی بدل کرده بودند از نیش طنز زیر و زبر کننده‌ی او در امان نبودند.

اشعار طنزآمیزی که او می‌سرود، به‌ویژه زمانی که یکی از عوامل سرکوبگر و ارتجاع را نشانه می‌گرفت، به سرعت پخش می‌شد و شوق به مبارزه و جانبازی در راه عدالت و وطن را در دل توده‌ی غیرتمند ایرانی بر می‌انگیخت.

جالب اینجاست که صابر فقط برانگیزاننده‌ی احساسات و عواطف مبارزات توده نبود بل با اشعار شیرین، متین و دلچسبی که می‌سرود قلب و مغز مردم را یکجا تحت تأثیر قرار می‌داد و اندرزهای بلندش به فکر راهنمای سران جنبش مشروطه تبدیل می‌گردید.

به عنوان نمونه اشعار شخصیتی چون سید اشرف الدین قزوینی معروف به گیلانی صاحب نشریه نسیم شمال، کلأ تقلیدی محض ازکارهای صابر در هپ هپ نامه است. از این روست که ملک اشعرای بهار در ارتباط با سبک اشرف الدین قزوینی می‌گوید:

سبک اشرف خوب بود و بی بدل
لیک هپ هپ نامه بودش در بغل
بود شعرش منتحل

در این مورد محقق و نویسنده‌ی برجسته‌ای چون دهخدا را نیز نباید از قلم انداخت زیرا اثر صابر بر سبک و اندیشه و اشعار او نیز آشکار است. مثلا قطعه‌ی معروف: «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» که دهخدا در سوگ میرزا جهانگیرخان شیرازی سروده تقلیدی از سروده‌ی صابر است در قطعه ی: «یاد ایت منی -عاقیلانه یاد ایت».

گفتنی است که نشریه‌ی فکاهی ملا نصرالدین که اشعار صابر زینت بخش صفحات آن نشریه‌ی گرانمایه بود، دایم بدست مشروطه خواهان و فعالان سیاسی از جمله بدست دهخدا که ترکی را خوب می‌دانست می‌رسید.شواهد نیزنشان می‌دهند که مشروطه‌خواهان، سخت تحت تأثیر عمق و دقت و ظرافت آن نشریه بودند.

صابر با همان حرارتی که به عوامل استبداد و ارتجاع حمله می‌برد، قهرمانان برخاسته از میان توده‌ی ملت را صمیمانه می‌ستود. او در شعری که برای ستارخان نوشت در ستایش این قهرمان ملی ایرانیان، سنگ تمام گذاشت. صابر در این شعر، ستارخان را زنده کننده‌ی ایران، هنرگستر رزمگاه آزادی، و ترک دلاوری می‌خواند که با همت بلندش ایران را به مرکز توجه جهانیان بدل کرده و بر تبریزیان نیز که حامی ستار بودند صد آفرین می‌گوید:

ایشته ستارخان ایرانی احیا ایلدی
تورک لوک، ایرانلولیق تکلیفین ایفاء ایلدی

بیر رشادت بیر هنر گوستردی دعوا ایلدی
دولتین بیر عین‌نی دنیاده رسوا ایلدی
…- …
آفرین تبریزیان! ایتدیز عجب عهدوفا
دوست و دوشمن ال چالوپ ایلر سیزه صد مرحبا

چوخ یاشا دولتلی ستارخان افندیم چوخ یاشا

باری صابر خیرخواه و دوست صمیمی ملت ایران بود. با آنکه در شهر شاماخی تحت اشغال روسیه در آن‌سوی ارس دیده به جهان گشوده بود، اما فراسوی این جدایی‌های اجباری قرار داشت و سرنوشت خود را به آینده‌ی حرکت آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران و قفقاز گره زده بود. در واقع یک ایرانی وقتی شعر صابر را می‌خواند، گویی شاعری از تبریز، تهران یا خراسان و کرمان با او حرف می‌زند. زیرا در این سروده‌های شریف، نشانی از فردی که تسلیم تقسیم‌بندیهای استعماری شده باشد نمی‌یابد.

سروده‌های او شدیدا بوی تبریز و رشت و مشهد و شیراز را دارد. یعنی چنان صمیمانه گفته شده که هر فردی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در حقیقت به همت همین بزرگ‌شاعر ترکی‌گوی و کار درخشان نشریه‌ی ملانصرالدین بود که زبان ترکی آذربایجانی به زبان دوم جنبش مشروطه‌ی ایران مبدل گشت و همبستگی مادی و معنوی‌فرهنگی ایرانی را با ترک و گرجی و ارمنی قفقازی پایدار و گسست‌ناپذیر ساخت.

صابر شاعری انساندوست و در نهایت درجه ضد خشونت و ضد جنگ بود و چون ولتر فرانسوی روشنفکرِ روشنگری بود که از هیچ قدرت سیاسی یا مذهبی باکی به دل راه نمی‌داد و هر چیزی را که نشانی از خرافات مذهبی یا استبداد و پوسیدگی داشت، با شجاعت و درایت تمام زیر نقد طنز خود می‌گرفت و در برابر دیده‌ی عموم قرار می‌داد.

صابر مسلمان زاده و شیعه مذهب بود اما نگاهی سکولار و عمیقا انسانی و این‌جهانی نسبت به دین اسلام داشت. آرزوی او این بود که واژه‌ی کافر، مشرک، مؤمن، ملحد و ملا نما روزی از لغت نامه‌ها حذف و برداشته شود تا انسانها بتوانند چون جسمی واحد در کنار هم زندگی کنند:

وقتا که جهاندا لفظ کافر
بیر بیر پوزولار‌هامو لغتدن
نه ملا نما، نه میرزا قنبر
یوخ رنج و ملال بیر جیهتدن
اینسانلار اولور چو جیسم واحد
عالم دخی بیر وطن که، جنت
نه شرک، نه مؤمن و نه مولحد
اسرارینی بیلدیره ر طبیعت
اوندا بنی یانه-یانه یاد ایت!

صابر و «اسلام هراسی»

یکی از ویژه گی‌های شعر و اندیشه‌ی انتقادی صابر در ارتباط با فقر و عقب ماندگی ملل اسلامی و شناخت مسائل و مشکلات توده‌ی مسلمان ایرانی یا عثمانی این بود که او خود این توده‌ی آلوده به خرافات مذهبی را مسئول اصلی این فقر و عقب ماندگی یا سر شکستگی‌هایشان می‌شناخت و مانند آخوندزاده، طالبف، کرمانی و سایر منورالفکرهای قرن ۱۹ میلادی ریشه‌ی بدبختی و سرشکستگی‌های ایرانی را در نظام حکومت ایلی-استبدادی، در آداب و سنن دست‌وپاگیر قدیمی در ذهن خرافات زده یا در روح مرده و برده وار توده‌ی مسلمان ایرانی و شرقی می‌دید، نه در لندن و پاریس، نه در آمریکا و روسیه، نه در توطئه یهود یا نصارا …

صابر جدال حیدری-نعمتی یا جنگ شیعه و سنی هزار ساله‌ی مسلمانان را به گردن انگلیس و روس نمی‌انداخت. هیچوقت غرب را سر چشمه‌ی بدبختی ایرانی نمی‌دانست.

او بیشتر از هر چیزی از تعصب، از ترور فکری و از خشونت‌طلبی‌های رایج میان مسلمانان، اندیشناک، بیزار و هراسناک بود و آن را در شعر معروف «هاردا موسلمان گورورم قورخورام» با هنرمندی تمام نشان داده است. در واقع یک قرن پیش از ظهور فداییان اسلام در ایران یا بر آمدن طالبان، النصره، داعش و القاعده او زنگها را به صدا در آورده وحشت عمیق خود را از افکار خون آلوده‌ی مسلمانان افراطی بیان کرده بود.

پیام صابر را در «هاردا موسلمان گورورم قورخورام» که بیان اسلام هراسی اوست شاید اینگونه بتوان ترجمه کرد:

پای پیاده راهی دشت و بیابان می‌شوم
سیر می‌کنم بر و بحر را بی‌کس و تنها
کره ارض را زیر پا می‌گذارم
نوع به نوع، رنگ به رنگ موجود می‌بینم از چیزی نمی‌ترسم اما
من از وحشی غران، از غول بیابان نمی‌ترسم
از رعد و برق آسمان، از دریا و طوفان نمی‌ترسم
در نیستان شطی از شیران می‌بینم اما نمی‌ترسم
در ویرانه‌ی متروک در خرابه‌ی گورستان مسکن می‌کنم
جن می‌بینم، جان می‌بینم، نمی‌ترسم
ولی‌ای آشنا،‌ای برادرم، با اینهمه نترسی ام، وقتی مسلمانی می‌بینم،
والله، بالله، تالله می‌ترسم، وحشت می‌کنم.

باری بی سبب نیست این ترس من
زیرا فکر و ذهن اینها را خونین و آلوده می‌بینم
آری می‌ترسم، می‌ترسم، می‌ترسم.

باری، صابر در همان جایگاهی که جولین بنوا، روشنفکران را قرار می‌دهد جای می‌گیرد. زیرا با افکار و اخلاق برتر خویش سازنده‌ی وجدان بشریت بود.
افتخار جاودان بر صابر کبیر، دوستدار ایران، شاعر آزاده و والای آذری.

محمد ارسی- تگزاس
شهریور ۱۳۹۵
از: ایران امروز
be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.