در ابتدا باید یادآوری نمایم که در مسیر طراحی و ارایه این اسلحه آموزشیم که راهبرد استراتژیک من برای گذر به دموکراسی است بسیار زیاد و با بربریت تمام مرا آزار و اذیت روحی و روانی کردند و با اجازه ندان کار و تدریس به من و …. مرا از نظر اقتصادی هم فلج کردند. فیلم کوتاهی که به معرفی این راهبرد من می پردازد را هم در اینترنت به اشتراک گذاشته ام. اگر حوصله خواندن این مقاله را ندارید فیلم آن را ببینید و به هر معلم و یا استادی که می شناسید معرفی نمایید:
اخیرا همزمان با ظهور ساختن گراها روشهای تدریسی که بر کار گروهی تمرکز دارند در میان معلمان، مدرسان و سیاستگذاران آموزشی محبوبیت زیادی پیدا کرده اند. اما اینگونه روشهای تدریس به اصطلاح مدرن، همانند روشهای تدریس قبل از خود، معایب خاص خود را دارند. اولین اشکال عمده به سیستم ارزشیابی آنها برمیگردد که بواسطه آن همه فراگیران یا با هم شنا می کنند و یا با هم غرق می شوند! در چنین سیستمی، فراگیران باهوشتر و سختکوشتر انگیزه کافی برای همکاری و تلاش بیشتر ندارند. علاوه بر این تحت چنین سیستم ارزشیابیای فضا برای فراگیران تنبل و کسانی که مسئولیت پذیر نیستند باز تر می شود. اشکال بزرگ دیگر آنها نادیده گرفتن نقش بیبدیل رقابت در محیطهای یادگیری می باشد. طرفداران این روشها بر این باورند که رقابت نگرش فراگیران را منفی کرده و آنها را از کمک کردن به یکدیگر باز می دارد. سومین اشکال اساسی این روشها این است که واقعیات دنیای پیچیده کنونی را در سطح کلاس نادیده می گیرند. این اشکالات علاوه بر این که باعث اختلال در کار گروهی می شوند به شکل گیری جوامعی ناکارامد و علیل هم می انجامند.
بنابراین برخلاف ساختن گراها مثل پیاژه، دیویی و ویگاتسکی اینجانب بر این باور هستم که:
- کلاسهای ما بعنوان کسری از دنیای واقعی باید واقعیات دنیای واقعی را نیز انعکاس دهند و به آنها بپردازند. و در دنیای واقعی رقابت، ارزشیابی واقعی و مسائل سیاسی نیز وجود دارند.
- رقابت بین گروهی باید در مکانیزمهای روشهای تدریس کنونی تزریق شود تا بدین وسیله فراگیران را بیشتر در فرایند یادگیری درگیر کنیم و انگیزه بیشتری به آنها برای همکاری موثرتر با اعضای گروهشان دهیم.
- زبان یک پدیده اجتماعی سیاسی است و نه صرفاً یک پدیده اجتماعی.
- زبان نه تنها ابزاری برای ارتباط، بلکه ابزاری برای هر نوع رفورم و انقلاب نیز می باشد. زبان در واقع ابزاری برای رهاسازی محرومان و مستضعفان می باشد. اگر بخواهم بیشتر توضیح دهم باید بگویم که زبان ابزاری برای تفکر است چرا که بدون کاربرد (ذهنی و یا زبانی) زبان ما قادر به تفکر کردن نیستیم. نکته اینجا است که این افکار ما هستند که نگرش ما را شکل می دهند. و در نگرش ما قدرت وجود دارد چرا که این نگرش ما هست که باورهای ما را شکل می دهد و باورهای ما به رفتار ما جهت می دهند. رفتار ما هم سرنوشت ما را رقم می زند.
- فراگیران نه تنها باید برای یادگیری خود در طول فرایند ساختن دانش مسئولیت پذیر باشند بلکه باید در زندگی خود و مهمتر از آن در ساختن جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز مسئولیت بپذیرند.
در چنین شرایطی است که اینجانب بر این باور هستم که معلمان و اساتید در شرایط حاضر باید از حالت پسیو بودن فعلی درآمده و نقش ایجنتهای هوشمند را برای بیدارسازی، تغییر در نگرش، باورها و رفتارها بر عهده بگیرند. ایفای چنین نقشی برای براندازی سرچشمههای تبعیض، ستم، فساد، غارت و ریا و استبداد در جوامع استبداد زده و استعمار شده جهت ارتقای منزلت، کرامت، معیشت و آزادی مردمان ضروری میباشد. بنابراین «آموزش» در برهه کنونی باید بازتعریف شود: «آموزش» چیزی بیشتر از «علم» است. «آموزش» در شرایط کنونی یک «هنر» است که شامل یک پروسه پیچیده تعلیمی، تربیتی و اجتماعی سیاسی میباشد که میتواند بهعنوان «قلب دموکراسی و تمدن» در نظر گرفته شود. و این نوع آموزش «تفکر آزادانه» در سطح بینالمللی و “عملکرد دیپلماتیک” در سطح کلاس را میطلبد.
اینجانب بر مبنای ایده ها و باورهایم و نیز بر مبنای تئوری آموزشی سیاسیم، در سال ۲۰۰۵ در دوره دکترا در هندوستان روش تدریس خودم را ارائه دادم. روش تدریس اینجانب با تمرکز بر واقعیات دنیای پیچیده کنونی بر بکارگیری سیستماتیک کار تیمی در محیط های رقابتی جهت نیل فراگیران به موفقیت آکادمیک و اجتماعی و رها سازی آنها از یوغ ستم و استبداد تاکید دارد.
در کلاسهایم، در جلسه اول فراگیران را بر مبنای نمراتشان در پیش آزمون به تیمهای چهار نفره که شامل یک فراگیر قوی تر (کاپیتان) دو فراگیر متوسط و یک فراگیر ضعیف هستند تقسیم می کنم. سپس کاپیتان با یک فراگیر متوسط و فراگیر متوسط دیگر با فراگیر ضعیف دو جفت را در تیمهای خود تشکیل می دهند. همچنین قوی ترین فراگیر در کلاس به عنوان همکار من انتخاب می شود که مرا در فرایند تدریس و آزمون و کلاس داری کمک می کند. در طول ترم یا سال تحصیلی اعضای تیمها سعی می کنند سطح خودشان را نسبت به دوره های قبل ارتقاء بخشیده و نیز با هم رده های خود در تیمهای دیگر به رقابت بپردازند. همینطور تیم ها سعی می کنند که برتری خود را به سایر تیمها در کلاس به اثبات برسانند. در فعالیتهای کلاسی وقتی اعضای تیمی مشکل داشته باشند به کاپیتان مراجعه می کنند و اگر کاپیتان از عهده آن مشکل برنیاید به همکار من مراجعه می کند. من به عنوان معلم آخرین نفری هستم که می توانند به من رجوع کنند. در کلاسهایم، من نه تنها شکافنده مرزهای دانش و بوجود آورنده، تسهیل کننده و ارکستریتر فرصتهای یادگیری هستم بلکه مدل نقد و ابداع و نوآوری و نیز ایجنت بیدارسازی انتقادی فراگیران جهت ایجاد تغییر و توسعه هم در نظر گرفته می شوم. در کلاسهای من هر آزمون ممکن است به جابجایی کاپیتانها و همکار من توسط کسانیکه برتری خود را به آنها (در امتحان) ثابت کنند بینجامد. در سیستم ارزشیابی من کاپیتانها، همکار من، چالشآورترین فراگیر و نیز بهترین تیم که برتری خود را در سه امتحان حفظ کنند در امتحان آخر ترم بالاترین نمره را خواهند گرفت – بدون توجه به نمره واقعیشان.
در یک کلاس خواندن و درک مطلب، در مرحله آموزش – که یک ساعت طول می کشد – بعد از سلام و احوالپرسی مروری بر درس قبلی داریم. و بعد از اینکه تکالیف فراگیران را با کمک همکار خودم (قوی ترین فراگیر کلاس) چک می کنم، مروری بر درسی که قرار است ارائه دهم نیز خواهم داشت. سپس سعی می کنم با بکارگیری استراتژی های متفاوت، ذهن فراگیران را راجع به موضوع جدید از زوایای متفاوت فعال نمایم. در همین راستا چند سوال کلیدی و راهبردی مطرح می کنم و فراگیران را تشویق به تبادل نظر و بحث در مورد آنها می نمایم. سپس از اعضای تیمها می خواهم که به صورت انفرادی مروری اجمالی بر متن مورد نظر داشته باشند. در مرحله بعد از آنها میخواهم که به صورت دو نفره (با جفتهای خود) به تبادل ایده در مورد متن بپردازند. سپس فراگیران را تشویق می کنم که با تمام اعضای تیمشان به بحث در مورد فهم و یافته های خود از متن بپردازند. در مرحله آخر یک بحث کلاسی راجع به درس خواهیم داشت. در انتها خودم با کمک فراگیران به ارائه خلاصه و نتیجه درس می پردازم.
در زمان آزمون – که نیم ساعت طول می کشد – ابتدا از اعضای تیمها میخواهم که به صورت انفرادی به سوالات آزمون پاسخ دهند. سپس خودم و همکارم چند پاسخنامه را به صورت اتفاقی برای تصحیح جمع آوری می کنیم. بعد از فراگیران می خواهم که به صورت دو نفره به پاسخ همان سوالات بپردازند و اشکالات خود را برطرف کرده و درک و فهم خود را ارزیابی نمایند و ارتقا دهند. در مرحله بعد از فراگیران می خواهم که به صورت تیمی به بحث و تبادل آرا راجع به سوالات چالشی امتحان و پاسخهایشان بپردازند. سپس با همکاری همکارم پاسخهای چند تیم را به صورت اتفاقی چک و ارزیابی می نمائیم. در انتها همکار من پاسخ های صحیح را در اختیار فراگیران قرار می دهد. نهایتا من خودم به معرفی اجمالی درس جلسه بعد می پردازم و تکالیف فراگیران را به آنها یادآوری می نمایم.
بنابراین در کلاسهای من وقتی که فراگیران به صورت انفرادی کار می کنند، سعی می کنند در شرایط کلاس ای که تفکر خصوصی را تشویق می کند درس را بفهمند. سپس موقعی که به تبادل آرا و یافته های خود با جفت های خود می پردازند به یادگیری خود ژرفا می بخشند و در ضمن برخی استراتژیهای یادگیری و مهارتهای ارتباطی را نیز کسب می کنند. از طریق بحث تیمی آنچه را یاد گرفته اند به مسائل و زندگی خود ارتباط می دهند، برخی مهارتهای اجتماعی را کسب میکنند و یاد می گیرند که چگونه یاد بگیرند. مهمتر اینکه آنچه را یاد گرفته اند در ذهن خود نهادینه می کنند و به حافظه بلند مدت خود می سپارند. و نهایتا از طریق بحث کلاسی میآموزند که چگونه آنچه را یاد گرفته اند بکارگیرند و کیفیت تفکر، مهارت تجزیه و تحلیل گری، نوآوری و نیز شخصیت خود را ارتقاء دهند.
همان طور که متوجه شدید در کلاسهای اینجانب تمرکز بر پسیو و غیرفعال بودن و لایه های ابتدایی تفکر از طریق فعالیتهایی همچون کپی کردن مطالب و گفته های دیگران، ترجمه کردن، طوطی وار حفظ و تکرار کردن، میمون وار تقلید کردن و گوسفند وار زندگی کردن در محیط های تصنعی که اکثریت در آنها نادیده گرفته می شوند نیست. بلکه تمام سعی من این است که از طریق فعالیت هایی همانند توضیح دادن، مقایسه کردن، پیش بینی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، بررسی سبب ها و علتها، ترکیب و جمع بندی کردن، برهان آوردن و بکارگیری دانش در محیطی (شبهه) واقعی که همه را در فرایند یادگیری درگیر می کند فراگیران را تشویق به بکارگیری سطوح بالاتری از تفکر خود نمایم. ناگفته پیداست که چنین محیط هایی به ایده های تازه تر، خلاقانه تر و قوی تر منتج می شوند.
ضمنا با کمک دانشجویانم در هندوستان و ایران اصول و قواعدی را برای کلاسهایم ارائه داده ام که در واقع منی فستی از اصول، معیارها، نورمها و قواعد مورد احترام جوامع دموکراتیک می باشند. از شاگردانم انتظار دارم که این اصول و قواعد را در خود نهادینه کرده و همواره در پروسه یادگیری و حتی زندگی به آنها پایبند باشند. / قسمتی از فرهنگی که اینجانب بر آن تأکیددارم در فرم ۱۰ اصل ذیل همیشه بر روی دیوارهای کلاسهای من جهت مرور و به خاطر سپاری شاگردانم نصب میشوند:
- علیرغم تفاوت در سن و نژاد و عقبه اجتماعی، اقتصادی و سیاسیمان ما همگی انسان هستیم و بنابراین مسئول در قبال یکدیگر.
- ما تمام اطلاعات موردنیاز دوستانمان را با گشادهرویی در اختیار آنان قرار میدهیم، بقیه را تشویق به مشارکت و شرکت در بحثها میکنیم و از آنها میخواهیم که دلایل متقاعدکنندهای برای ایدهها و پیشنهادهایی که انتظار دارند ما بپذیریم ارائه دهند.
- انتقادهای سازنده را تا جایی که به یادگیری و رشد و پیشرفت بیشتر ما منجر شوند ارج مینهیم. خودمان هم قبل از اینکه دیگران را نقد کنیم سعی میکنیم که منصف و بیطرف باشیم.
- ما با اعضای تیمهایمان همکاری میکنیم تا به دانش و فهم خود از پیرامون خود ژرفا ببخشیم و مهارتهایمان را برای کار وزندگی موفق – چه در تعامل با دیگران و چه در انزوا– بهبود بخشیم.
- در کلاس ما همه فرصتهای برابر برای ابراز وجود و اثبات کردن توانمندیهایشان دارند. کسانی که برتری خود را در چنین محیطی به اثبات برسانند شایسته بهترینها هستند.
- خطاها اجتنابناپذیر هستند. آنها نهتنها نتیجه طبیعی یادگیری / زندگی هستند بلکه علائم ریسکپذیری و تلاش و پشتکار در طول پروسه یادگیری و زندگی هستند. بنابراین خطاها آخر راه نیستند بلکه راههایی برای به دست آوردن عقل و خرد و رشد و پیشرفت می باشند.
- ما در کلاسمان به افراد شایستهتر و برتر (از نظر علمی) احترام میگذاریم و هیچگاه بهواسطه نژاد و سن و امکانات خودمان به آنها فخر نمیفروشیم و بیاحترامی نمیکنیم.
- همانند برنده شدن، بازنده شدن هم برخی اوقات و در برخی شرایط غیرقابلاجتناب میباشد. بنابراین ما تلاش میکنیم که از باخت های خودمان هم یاد بگیریم همانطور که از بردهای خودمان چیزی میآموزیم. باختن انگیزه ما را برای بردن افزایش میدهد – برنده شدن از طریق باختن.
- برنده شدن مهم است اما نه به هر قیمتی – نه به قیمت پایمال کردن اخلاقیات و حقوق بشر و آزادی و کرامات انسانی افراد.
- ما مادامی به رهبر تیم و نیز معلم خود احترام میگذاریم که ایشان هوش، استعداد، قابلیت، توانایی و شایستگی رهبری بر ما را داشته باشند.
تشویق کردن فراگیران/ شهروندان به رعایت این اصول در تعاملات خود غیرممکن نیست هرچند این کار صبر و تکنیک و هوشمندی میطلبد. به مشارکت طلبیدن فراگیران در ارائه چنین اسلوبی یکی از این تکنیکها میباشد. علاوه بر این توضیح دادن درباره فواید رعایت کردن چنین اصول و اسلوبی در تعاملات بین فردی برای فراگیران هم میتواند تکنیک مؤثر دیگری باشد. فراگیران این اسلوب را خواهند پذیرفت چراکه تمرکز آنها بر ارتقای مهارتهای بین فردی از قبیل خرد جمعی، مدیریت بحرانها در روابط اجتماعی، رسیدن به توافق، اعتمادسازی، تحمل دیگرانی که از ما متفاوت هستند و تلاش و پشتکار هست. فراگیران باید بدانند که احترام گذاشتن به چنین قواعد و اسلوبی نهتنها روابط بین فردی آنها را افزایش میدهد بلکه قابلیتهای آنها را برای بهرهوری بیشتر از مطالب ارائهشده در کلاس نیز ارتقا میدهد.
در کلاسهایم از هر فرصتی استفاده می کنم تا نگرش و باورهای شاگردانم را نسبت به امور مختلف واقعیتر نمایم. برای نمونه بعد از یادآوری این مطلب که راهبردیترین استراتژی حکومتهای تمامیتخواه در به خدمت گرفتن مردمان، تسخیر و کنترل افکار و اذهان آنها میباشد، به توضیح این ایده می پردازم که واقعیت تلخ و ریشه تمام بدبختیهای ما این است که بیشتر ما آنطور زندگی میکنیم که “آنها” به ما تلقین می کنند. این هم بهنوبه خود دلیل این واقعیت است که ما همهچیز و حتی باورهایمان را بر مبنای دیدگاه “آنها” شکل میدهیم. برای اینکه خود را قادر سازیم که دنیا و مسائل پیرامون خود را آنطور که هستند ببینم و درک کنیم و نه آنطور که به ما دیکته و معرفی میکنند، باید قادر باشیم خودمان کنترل ذهن و افکارمان را به دست گیریم. برای این کار که لازمه سعادت ما می باشد باید قادر باشیم ذهن و افکارمان را از استعمار«آنها» رها سازیم. برای این منظور لازم است که اجازه ندهیم ایدهها و نظرات و باورهای “آنها” ذهن و افکار ما را غبارآلود کنند و تحت تأثیر خود قرار دهند. حتی ما باید تلاش کنیم که مانع غبارآلود شدن ذهنمان توسط احساسات خودمان هم باشیم. ما باید قادر باشیم تا احساسات و باورهای غلط و توهماتی را که در طول سالیان در ما نهادینه کردهاند به کناری بزنیم و ذهن و افکارمان را از کنترل “آنها” خارج نماییم. بنابراین برای شناخت یک نظر، ایده، ایدئولوژی و یا یک فرد اول از همه باید ذهنمان را پاکسازی نماییم و بعد با تفکر و تأمل از زوایای متفاوت به بررسی و کنکاش در مورد آن بپردازیم. همینطور باید سعی کنیم در عمل آنها را به چالش بگیریم تا بهتر به ماهیت آنها پی ببریم. بعد از پشت سر گذاشتن این پروسه است که ما میتوانیم تصمیم نهایی خود را بگیریم.
بنابراین لازمه نوع تفکری که اینجانب اصرار دارم شاگردانم در خود نهادینه کنند این است که
- اول از همه باید ذهنمان را از استعمار افکار و باورهای غلطی که در طول سالیان به ما دیکته کردهاند پاکسازی نماییم و سعی کنیم دوباره و بدون پیشفرض به بررسی و تجزیهوتحلیل افراد، مسائل و یا پدیدههای متفاوت پیرامون خود بپردازیم.
- باید سعی کنیم سطوح بالاتری از تفکر خود را به کار بگیریم تا قادر باشیم نهتنها خطوط و بین خطوط که ورای خطوط را هم درک کنیم و بفهمیم.
- باید سعی کنیم علاوه بر اینکه انضمامی فکر می کنیم – و نه انتزاعی – از سطح بالاتری هم به تفکر بپردازیم و خیلی غرق و سرگرم جزییات و حواشی نشویم.
- در تفکر کردن هم باید اهل ریسک کردن و درنوردیدن خطوط قرمزی که برای ما ترسیم کردهاند باشیم.
- در طول پروسه تفکر باید منطقی، روشمند، استدلال گرا و علت و معلول یاب باشیم.
با در نظر گرفتن این موارد است که میتوانیم با تأمل روشمند در واقعیاتی که پیرامون ما هستند به حقیقت برسیم. و نکته اینجاست که همانطور که حضرت عیسی مسیح (ع) فرمودند حقیقت ما را بهسوی آزادی رهنمون میشود.
در کلاسهایم هر گاه فرصتی دست دهد سعی می کنم آگاهی های اجتماعی سیاسی شاگردانم را هم افزایش دهم. برای نمونه ما درباره رابطه بین دموکراسی، دیکتاتورشیپ و اسلام و یا رابطه بین انتخابات ایران و گزینه هابسون و یا درباره رابطه بین آخوندها و دین فروشان دنیاپرست و درباری و بدبختیها و فلاکتهای ملت به بحث میپردازیم. همین طور راجع به اینکه چرا بیش از ۹۰% جوانان ایرانی از اسلام فاصله گرفته اند و یا اینکه چرا در ایران فقرا روز به روز فقیرتر و ثروتمندان روز به روز ثروتمندتر می شوند و یا حتی راجع به اینکه چرا افراد منتقد و دگراندیش مطرود و منزوی و حتی حذف میشوند به بحث و تبادل نظر میپردازیم.
بنابراین در کلاسهای فعال، هیجان انگیز، لذت بخش و هدفمند اینجانب فراگیران چیزهایی را می آموزند که در کلاسهای دیگر از آنها غفلت میشود. آنها روشهای موثر تفکر کردن، تعامل برقرار کردن و کار تیمی را می آموزند و همزمان مهارتهای عاطفی و اجتماعی و نیز اعتماد بنفس و کیفیت رفتار اجتماعی خود را ارتقاء میدهند. روش تدریس اینجانب باعث ارتقاء کیفیت یادگیری، تعامل بین فراگیران، قدرت به خاطر سپاری و نیز خلاقیت و تفکر انتقادی فراگیران نیز می شود. بنابراین روش تدریس اینجانب بر خلاف روشهای تدریس سنتی صرفا به ارتقای دانش و استراتژیهای یادگیری فراگیران نمیپردازد. همچنین برخلاف روشهای تدریس امروزی که بر کار گروهی تمرکز دارند، روش تدریس اینجانب صرفا به ارتقای مهارتهای اجتماعی و محاورهای فراگیران نمی پردازد. بلکه روش تدریس اینجانب به آماده کردن نسل فردا برای زندگی موفق در دنیای پیچیده امروز که نیروی کار و شهروندانی می خواهد که توانایی کار تیمی و حل و فصل دیپلماتیک اختلافات و منازعات و خرد جمعی در محیطهای رقابتی را هم دارند نیز میپردازد. مهمتر اینکه روش تدریس اینجانب بر آن است تا با توانمند کردن نسل فردا به روشهای کارآمد تفکر هم، پروسه تبدیل آنها به ایجنتهای تغییر و توسعه را تسریع بخشد تا بدین سیاق آنها پتانسیل تاثیرگذاری بر دنیا را نیز داشته باشند. تنها در این صورت است که آنها می توانند شرایط وکیفیت زندگی نه تنها خود بلکه همنوعانشان را هم تحت تاثیر قرار دهند و ارتقاء بخشند.
بنابراین، روش تدریس اینجانب در عمل یک کاتالیزور برای تبدیل و تغییر است. یک کاتالیزور برای تغییر شهروندان پسیو و رام و آرام فعلی به ایجنتهای تغییر و توسعه. – یک کاتالیزور برای تبدیل جوامع ظلم و استبداد زده فعلی به ملل متمدن و تمدنهای انسانی پیشرو. – یک کاتالیزور برای تغییر الگوهای تعاملی فعلی به نفع مستضعفان و محرومانی که همواره اکثریت هستند اما به کنار زده شده و قربانی شده اند. روش تدریس اینجانب یک راهبرد عملی بسیار موثر برای توانمند کردن و رهاسازی مستضعفان و محرومان و در واقع یک اسلحه آموزشی استراتژیک بینظیر برای براندازی نرم دیکتاتورها و حکومتهای فاشیتی و شیطانی “آنها” است. روش تدریس اینجانب و یا همان “یادگیری تیمی رقابتی” یک روش تدریس استراتژیک یادگیری محور بسیار سیستماتیک و هدفمند میباشد که بر مبنای اصول روانشناسی و نیز علوم انسان شناسی، اجتماعی و سیاسی طراحی شده است که بر جنبه های عاطفی، ذهنی و به ویژه اجتماعی سیاسی یادگیری تمرکز دارد.
در خاتمه یادآوری می شود که تمرکز اینجانب بر موارد ذیل است که روش تدریس اینجانب را به اسلحه آموزشی ای بسیار موثر و استراتژیک در جوامع استبداد زده تبدیل کرده است:
- بکار گیری سیستماتیک کار تیمی
- اداره دموکراتیک کلاس
- آموزش راه های موثر تفکر بویژه تفکر انتقادی و تجزیه و تحلیلگرانه به شهروندان فردا
- ارج نهادن به اصول و اسلوب و قواعد و مهارتهای مورد احترام در جوامع دموکراتیک و نهادینه کردن آنها در نسل فردا
- بحث و تبادل نظر در باره مسایل اجتماعی-سیاسی روز در کلاس به منظور ارتقای آگاهی ها و دانش و بینش سیاسی شهروندان
از آنجا که روش تدریس لیبرال اینجانب نسل فردا را با ملزومات زندگی موفق، کار، تعامل و بقا در دنیای پیچیده کنونی مجهز میکند و بنابراین به طور موثری به جوامع سرزنده، پویا، شاد، سالم، انسانی و خلاق و متمدن و صلح جهانی می انجامد، این روش تدریس منحصر بفرد در واقع یک راهبرد مطمئن برای نیل بشر به امنیت، توسعه و آبادانی و خوشبختی می باشد.
برای اطلاعات بیشتر راجع به پایه تیوریک روش تدریس اینجانب (تئوری ذهنی اجتماعی سیاسی اینجانب)، سیستم ارزشیابی، سیلابس، تکنیکها، مشخصات و مکانیزم های موثر در آن و نیز برای مواد آموزشی، تکالیف و فعالیتهایی که اینجانب بر بکارگیری آنها اصرار دارم و همینطور برای اطلاع از تحقیقاتی که تا کنون راجع به روش تدریس اینجانب شده، دلایل موفقیت این روش تدریس و اطلاعات بیشتر مقالات و کتابهای من را در وبسایتم ببینید و سفارش دهید.
نظرات چند دانش آموز
محسن: این کرس خیلی به من کمک کرد. برای نمونه سالهای قبل در کلاسهای خواندن و درک مطلبم، واقعا دوست نداشتم ببینم متن درباره چی هست. هدف اصلیم حفظ کردن لغات و قواعد گرامری و برخی جملات مهم بود تا بتوانم آنها را در ورقه امتحانم به معلمم که در واقع قدرت حافظه کوتاه مدت من رو چک می کرد پس بدم. اما حالا یاد گرفتم که در هنگام خواندن یک متن، حتی باید سعی کنم که به آنچه که نویسنده سعی داره ما به اون برسیم برسم. من این روش رو بخاطر سوالات پیچیده ای که دکتر حسینی از ما می پرسه و می خواد با دلیل توضیح بدیم یاد گرفتم.
محمد: این استراتژی آقای حسینی که بعد از تدریس و تمرین، یکی از اعضای یک تیم را به صورت اتفاقی انتخاب می کند که با دلیل و برهان به سوالات ایشان برای اخذ نمره ای برای تیم جواب دهند واقعا باعث شد که ما با دقت بیشتری تدریس ایشان را دنبال کنیم و بطور کامل در فرایند یادگیری و فعالیتهای کلاسی درگیر شویم.
یاسر: آقای دکتر حسینی در کلاسها و بحث هاشون که واقعا به صورت دموکراتیک اداره می شوند عادت ندارند که ایده ها و باورهای خودشون رو به ما دیکته کنند – ایشان به هیچ عنوان یک دیکتاتور نیستند. ایشان مسایل جالب زیادی به ما آموخت. مثلا این که یاد بگیریم که بعضی وقتها بعضی مسایل را از زوایای متفاوت ببینیم. کلاسهای ایشان واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد و نگرش من رو نسبت به مقوله آموزش و یادگیری و حتی زندگی تغییر داد. همینطور مکانیزمهای تعریف شده برای روش تدریسشون به ما کمک کرد که بهتر مطالب رو به خاطر بسپاریم و هر جا در دنیای واقعی لازم باشد راحت تر از آنچه آموخته ایم استفاده کنیم. مهمتر اینکه روش تدریس ایشان خلاقیت و قدرت تفکر انتقادی و قوای استدلالی و پردازشگرانه ما را به طرز چشمگیری ارتقا داد.
منابع
- لینک فیلم معرفی روش تدریس دکتر حسینی
https://www.youtube.com/watch?v=cPtOUaIkJlk&feature=youtu.be
- وبلاگ نویسنده (دکتر حسینی): http://beyondelt.blogfa.com
http://beyondelt.com
- سید محمدحسن حسینی (۱۳۹۱)
S.M.H.Hosseini (2012). ‘Beyond The Present Methods And Approaches To ELT/Education: The Crucial Need For A Radical Reform’, Tehran: Jungle Publications
برای سفارش این کتاب و ورژن فارسی آن با اینجانب تماس بگیرید: ۰۹۱۵۳۸۵۲۵۹۹