پدرم هر سال – سه چهار روز مانده به نوروز – با یک تقویم تازه به خانه میآمد.
تقویم مثل دفتر مشق مان بود؛ ده دوازده صفحه؛ با خطی خرچنگ قورباغهای؛ به رنگ سیاه.
تقویم را که باز میکردی بالای هر صفحهاش یکی دو تا آیه قرآن نوشته شده بود که ما از آنها سر در نمیآوردیم. پایین صفحه از اوضاع کواکب آسمانی در سعید بودن یا نحس بودن ایام سخن میرفت و اینکه احوال کواکب و سیارات دلالت بر شوری پنیر و شیرینی شکر دارد و ایضا دلالت میکند به نرمی پنبه و درشتی حجر!
در این تقویم که بگمانم توسط منجم معروفی بنام ناظر زاده کرمانی تدوین و منتشر میشد علاوه بر اینکه وضع هوای دوازده ماه آینده را پیش بینی میکرد بلکه شگونی و ناشگونی روزها را هم بخوبی تشریح میکرد و اینکه تراشیدن موی سر در روز سه شنبه شگون ندارد و چیدن ناخن دست و پا در روز جمعه نا میمون است
در صفحات دیگر باز هم از قول اجرام سماوی و کواکب ثابت و سیار در باب ترقی بهای قند و ابریشم، قوت حال مطربان؛ افزونی دروغگویان، رفاه حال خواجه سرایان، کج نشینی نسوان! و کثرت ناخوشی میان مردان خبر میداد و تاکید میکرد رفتن حمام بروز یکشنبه موجب ثقل سامعه و خوردن آش به روز پنجشنبه موجب قولنج و شقاقلوس میشود.
باور به تاثیر اجرام سماوی بر سر نوشت بشر و اینکه اوضاع کواکب در سعید بودن یا نحس بودن حوادث و رویدادهای کره ارض تاثیر دارند باعث شده بود پدرم هر سال این تقویم را بخانه بیاورد و امورات خود را بر اساس سعادت و نحوست ایام تنظیم کند.
در این ایام حاج آقا اصفهانی که هر سال محرم و صفر دو ماه تمام در خانه مان پلاس بود و مفت میخورد و میچرید، شبها بالای منبر برایمان از اوضاع سماوی و سعادت و نحوست ایام و قران سعدین و نحوست مریخ و قران نحسین و حدوث بلایای ارضی و سماوی از قبیل سیل و طوفان و طاعون و مشمشه و سلاطون فرمایشات میفرمود و روایتی را که صاحب رساله الذهبیه از قول امام هشتم شیعیان در کتاب خود آورده است برای مان نقل میکرد که: جماع با زنان در وقتی که قمر در برج حمل (فروردین) و یا برج ثور (اردیبهشت) باشد بهتر است و فرزندان سالم و رشیدی بار میآورد!! و پدران بیچاره ما نمیدانستند از کجا یک منجم صاحبنظری پیدا کنند که به آنها بگوید آیا حالا قمر در عقرب است یا نه؟!
اما این حاج آقا اصفهانی که مثل همه آیات عظام و علمای اعلام کثر الله امثالهم! رگ خواب خلایق را پیدا کرده بود همانجا بالای منبر دستانش را از زیر عبایش بیرون میآورد و با لحنی محزون که دل سنگ را آب میکرد از خلایق ساده دل
میخواست برای دفع نحوست صدقه بدهند و بدین ترتیب ته مانده جیب آن بیچارگان را از کفشان میربود.
هر چه خاک مرحوم ناظر زاده کرمانی است عمر شما باشد. کاشکی حالا زنده بود و بما میگفت اکنون اوضاع صورت فلکی چگونه است و آیا کواکب و سیارات بر شوری پنیر و شیرینی شکر و ایضا بر قمر در عقرب بودن اوضاع مملکت مان دلالت دارند یا نه؟
گیله مرد
از: گویا