تفاوت داعش و داعشیان با اسلام بنیادان فکلی (یقه سفید)

سه شنبه, 30ام شهریور, 1395
اندازه قلم متن

daesh

گروه ها، احزاب، جمعیتها و تشکّلهای مسلمان خشونت گرا و فعالان ومبارزان مسلمان غیر خشونت گرا در ایران  و کشورهای مسلمان یا برحکومت مستقراند ویا درکار تصّرف قدرت سیاسی اند. اینان جملگی در یک چیزاشتراک و وحدت نظر دارند. اینکه همگی درسودای استقرار شریعت و ضابطه های دین اسلام در روابط انسانی و حقوقی جامعه اند. شریعتی که درحکومت ولایت فقیهی ایران زندگی روزمرهء ایرانیان را درسیطرهء خود دارد وهمتای جنایت آفرینش داعش همین شریعت رادرمناطق تحت حکومت بَربَرخود، به اجرا گذارده. شریعتی که با استناد به آیات و فرامین قرآنی برای بار نخست درعصر محمد به اجرا درآمد. شریعتی که اخوان المسلمین درشورشهای اخیر مصر در خیابانهای قاهره فریاد«نعم لشرّیعه»سردادند ومرسی ودارودسته های اخوان المسلمین در پی اجرای آن بودند و هنوز هستند. و امروز اردوکان و همپالگی های اسلام بنیادش در ترکیه درتب و تاب استقرار آنند. به یک دلیل ساده. اینکه کانون مبارزهء جملگی اسلام بنیادان ریز و درشت تحقق بخشیدن به قوانین یا ضابطه های شریعت و الزام آن به مردم تحت انقیادشان است. خلاصه اینکه شریعت ستون پایهء دین اسلام است و بدون آن صورت مسئله ای بنام دین اسلام پاک می شود.

اما اسلام بنیادان جملگی در امر حکومت بر دو منبع یا دو اتوریته مسلمانی بی گفتگو تکیه می کنند. آن دو «قرآن» و «سنّت» محمد است. سنت از جریان «حدیث» شناخته می شود. پس قرآن و حدیث عناصراصلی شکل گیری شریعت اند. به سخنی قرآن و سنت (حدیث) عناصر بنیادی شریعت اند. که در معنائی «شریعت» همان «دین» یا «اسلام» است.

برای تمام مسلمانان قرآن کلام الهی بوده و مقدّس است و همزاد آن حدیث که نوعا کلام محمد پیامبر یا عمل وکردار او درتوضیح سنن اسلامی است. که آنهم مقدّس است و مورد اطاعت. لذا آدمکشان داعش یا بوکوحرام یا طالبان وحکومت ولایت فقیه شیعی ایرانی و حکومت اسلامی مسلط برترکیه و اسلام گرایان حاشیه ای و در نوبت ایستاده!! مثل اصلاح طلبان یا تجدیدنظر طلبان مسلمان ایرانی یا اخوان المسلمین مصر را دو اتوریتهء یاد شده همسو میگرداند و به هدفی مشترک می رساند. البته با حفظ تفسیر وتاویلهای شیعه واهل سنت وجماعت از متن قران وحدیث. با اینحال میان آدمکشان داعشی با اسلام گرایان غیرخشونت گرا درمتد وراه وروش تفاوتی هست که دراین نوشتاربدان پردازم.

اسلام گرایان غیر خشونت گرای ایرانی که من آنانرا اسلام بنیادان فکلی یا یقه سفید می نامم، ازیک سدهء اخیر درایران در عرصهء سیاسی فعاّل شدند و بالاخره درانقلاب ۵۷ ملایان شیعی را در رساندن به حکومت ولایت فقیهی یاری کردند وضمن آستان بوسی ملایان ازقدرت سیاسی نظام ولایت فقیه سهمی ولو ناچیز وموقّت یا دائمی بدست آوردند.

امروز بخشی ازاین اسلام گرایان فکلی وبه اصطلاح خودشان روشنفکران مسلمان،اصلاح طلبان درون حکومت اند که برای تحمیق مجدّد توده ها اسلامگرائی را در «اسلام رحمانی» می جویند. اما این اسلام رحمانی در سیاست و حکومت گری [توجّه داشته باشیم می گویم «در سیاست و حکومت گری» و نه در باور شخصی و خلوت و وجدان فردی] با حفظ لوازم اعتقادی دین اسلام چگونه قابل تحقق است، کسی آن را توضیح نمیدهد زیرا با حفظ اصول دین اسلام اصلا قابل تبیین نیست. اما توضیح تفاوت این دو جریان داعشی و اسلام گرایان اسلام رحمانی، که فشرده و مختصر می آید، می تواند از جماعت اسلام گرای یقه سفید یا روشنفکران مسلمان نوع ایرانی بهتر چهره گشائی کند. آنگاه خواهیم دید که جملگی اسلام بنیادان مدعی حکومت گری، داعشی و غیرداعشی، در تعریفی یگانه وحدت دارند و جملگی یک چیز را می جویند.

ابتدا ببینیم گروه های تروریست و خشونت گرای نوع داعش و بوکوحرام و….چگونه اسلام را به اجرا درمی آورند؟ این اسلام بنیادان مستقیم وبدون تاویل و تفسیربه قرآن سند اصلی ومقدّس و مورداستناد همهء مسلمانان ارجاع میدهند وچیزی را ازاین کتاب درک می کنند که عرب زبانان مسلمان می فهمیدند، آنگونه که درعصر اول، دوره حیات محمد آموزه های آنرا بکار می گرفتند یا عمل می کردند. چیزی را ازقرآن می فهمند که تاویل و نظر فرقه ای یا شخصی نیست. قرآن وسنت را آنگونه می فهمند که متکلمان نامدار مسلمان و پایه گذاران مذاهب اصلی اسلام: امام ابوحنیفه یا امام ادریس شافعی یا احمد حنبل یا مالک ابن انس (مالکی) روشن وبی ابهام از قرآن می فهمیدند و قرنها مسلمانان بدانها عمل میکردند ومی کنند. لذا داعش به قرآن ارجاع میدهد و کاملا ساده وبدون تاویل و تفسیرهای هرمنیوتیک گونهء مثلا تجدیدنظرطلبان ایرانی نوع محمد مجتهد شبستری یا عبدالکریم سروش، حرف وسخن قرآن را اجرا می کنند. قرآنی که عرب زبانان به سادگی متن آنرا می فهمیدند وامروز هم می فهمند. قرآنی که خود مکرّربه مومنان یاد آور می شود : ( لقد یسّرنا القرآن للّذکر…. ۵۴/۱۷هرآینه قرآن را آسان کردیم تا آنرا متذکّر شوید(بخوانید). پس داعشیان کاملا عریان وروشن به آموزه های این کتاب و احکام آن که به تاکید خود قرآن (بلسان عربیّ مبین ۲۷/۱۹۵) است، می نگرند. داعش و داعشیان غبارهای بیشمارِفرَق ومذاهب ریز ودرشت اسلامی ِقرنها را که ازنگاه ونظر وتاویل های صاحبان ِفرَق برمی خیزد، از چهرهء قرآن می زدایند ومسلمانی را به درستی و بی کج و معوج درهمان عصر اول و حیات محمد پیامبر و کردار او می جویند. چیزی که روح الله خمینی دنبال کرد و آنرادرایران به اجرا درآورد [ نگاه کنید به کتاب «ولایت فقیه » خمینی].

آنان دراینکار با ارجاع به اتوریته های اسلام و آموزه های قرآنی البته که برحّق اند. آنان به درک و شناخت و دعاوی خاّص متکلمّان (تئولوگها) مثل اشاعره و معتزلیان یا فیلسوفان مسلمان مثل فارابی یا ابن سینا و … و استنباطات آنان از آموزه های این کتاب کوچکترین اعتباری نمی دهند و اصلا اینکار را معارض تعالیم اصیل محمد و قرآن که آنرا کلام روشن وبی ابهام الله می پندارند، میدانند. این اسلام گرایان با استناد به اتوریته های اصلی اسلام و با توجه به آموزه های قرآنی و حوادث عصر اول ِپیدایش اسلام به عنوان مسلمان اصیل، بدون تردید در اسلامیّت خود برحق اند. کافی ست به یک دلیل ساده اشاره کنم. اینکه نگاه و نظر کسانی چون فارابی از اسلام و آموزه های قرآن و حدیث یا کلام محمد چند قرن بعد از محمد پیدا می شود. آرأ و نظرات این فیلسوفان و متکلمّان (تئولوگها) آمیخته با آموزه های کج و معوج از آرا و نظریات فلاسفهء یونانی و تفسیرهای اسکندرانی متفکران یونانی/هلنی از اسلام و قرآن است. تفسیرهائی که تفاوتهای بیشماری با آموزه های اصلی قرآن دارد. به سخنی اسلام فارابی وابن سینا یا ابن رشد و ابن عربی و دیگرانی چون ایشان، آنگونه که من می نامم، اسلام hellénisé یا یونانی شده است. [شرح وبسط این نظر مستلزم بررسی دامنه داراست] بنابراین همهء کسانی که خواهان اسلامی کردن دولت و سیاست و روابط حقوقی جامعه اند، اعم از خشونت گرا یا غیرآن، کما بیش همان اصول ومبانی و آموزه هائی را در برنامه سیاسی یا حکومتی خود قرار می دهند، که داعشیان اجرا می کنند یا خمینی به اجرا درآورد. توجه داشته باشیم که تاکید بر ِاعمال و اجرای اسلام از سوی این گروهای آدمکش و جنایت پیشه همواره ارجاع عریان به قرآن سند اصلی مسلمانی ست. البته آنان در مواردی بیشمار از آموزه های قرآنی فراتر می روند و جنایاتی را مرتکب می شوند که در تاریخ صدر اسلام بعینه قابل رویت نیست.

اما اسلام گرایان غیر خشونتگرای ایرانی، ایشان از آغاز این جنبشها که به دهه های پیش از انقلاب اسلامی ایران باز میگردد، همواره به استقرار مجّدد اصول دین اسلام (شریعت) و بازگشت بدان سخن گفته اند. پیشینه گی این جنبشها به سیّد جمال الدّین افغانی یا اسدآبادی در آغاز قرن بیست در ایران و سپس عثمانی و سرزمین مصر و حاشیه های آن باز میگردد. جنبش سیّد جمال و اسلام خواهی او در سیاست و حکومت در ایران زیر تاثیر انقلاب مشروطه عقب می نشیند و سپس اسلام بنیادی که البته دراین سالها فاکتور سیاسی مهمی نبود، با کودتای ۱۲۹۹ شمسی و پیدایش دولت مدرن و سلطنت پهلوی موقّتا از عرصه اجتماعی خارج می شود. اما اندیشهء سیاسی شدن اسلام در پنهان برقرار می ماند تا شهریور بیست و سقوط رضاشاه. اشغال ایران از سوی متفقین سیاستهای روس و انگلیس را برضّد منافع ملی جریان میدهد و قوّت می بخشد. دراین راستا انگلستان ازجریان دینی کردن مجدّد عرصهء سیاسی ایران از طریق عوامل خود در حاکمیّت و دستگاه سلطنت، می کوشد تا مجددا اسلام را به مثابهء برنامه ای سیاسی درجامعه ایران سیطره بخشد. این کوششها به نوعی به حضوراسلام فعّال ومحسوس در عرصه سیاسی یاری میرساند و در اینکار توفیق مییابد. در این راستا انتقاد از مدرنیزه شدن ولو نیم بند عصر رضاشاهی در سالهای آغازین دههء بیست ازسوی عوامل بیگانه و اهرمهای داخلی آن، ملایان شیعی، کلید می خورد. اسلام گرایان دست در دست ملایّان دراین تخریب فعاّل می شوند. نقد مدرنیته نقد آزادیهای فردی را بنام بی بندوباری یا ضّدیت با دین آماج قرار میدهد. این نقدها زیرپوشش نقد سیاستهای ضّد آزادی رضاشاه پوشش داده می شود که دامنهء آن حتی عرصهء فکری غیر دینی و نوعا چپ روشنفکری ایرانی را هم در غلبه دارد. در نتیجه مسائل اصلی و عمدهء تحوّل سیاسی جامعهء ایران کاملا به بیراهه می رود و به تباهی کشیده می شود. در چنین فضای مسموم فکری/سیاسی دههء بیست و سپس دههء سی، اسلام سیاسی به رشد و بالش جدّی می آغازد. اینگونه و گونه های دیگرامکانات لازم برای گسترش اسلامیزه کردن عرصهء سیاسی در ایران از دهء بیست شمسی فراهم می آید. وقایع سا ل ۳۲ و شکست نهضت ملّی، اسلام چونان مجموعهء نظری و عملی و برنامه ای مترقی را در هدفهای حتی بخشهائی از اپوزیسیون غیر دینی رژیم پادشاهی قرار میدهد. جریانهائی از سازمانهای اپوزیسیون رژیم شاه بهمراه دستگاه روحانیّت شیعه مجدّدا و اینبار بطور سیستماتیک اسلام گرائی، یعنی ورود یکپارچه و کامل دین اسلام در سیاست و به قصّد تصرّف قدرت حکومتی یا بهروری از اسلام در تغییر شرایط سیاسی جامعه را در ایران در برنامهء مبارزاتی مبارزان مسلمان اپوزیسیون شاه از سالهای اواخر سی و آغاز چهل شمسی قرار میدهد. نتیجهء چنین اقدام و غفلت شوم پیدایش چند جنبش و جریان اثرگذار اسلام گرائی ست به قرار زیر:

۱ــ فدائیان اسلام که ازاوایل دههء بیست اسلام گرائی را با ترور شخصّیتهای مطرح سیاسی و فکری در برنامهء مبارزاتی خود قرار میدهند

۲ــ از آغاز دههء چهل جنبشی ابداعی والتقاطی ازاسلام از سوی مسلمانان یقه سفید پیدا می شود که حیطهء عمل خود را به میان دانشجویان دانشگاه ها وجوانان درس خوانده می گسترند. این جریان درکانونی با نام «حسینّیهء ارشاد» بر گرد ایده های مَن درآوردی و تفسیرهای قلابّی ویاوهء علی شریعتی از اسلام وتشیع مثل (شیعهء علوی و شیعهء صفوی) یا (بازگشت به خویشتن) یعنی اسلام آغازین، فراهم می آیند. شریعتی در دیسکوری ابداعی و قویّا احساسی و تحریک آمیزبه مدد همپالگی هایش بخشهائی از نسلهای میان سال و جوان مسلمان سالهای چهل وپنجاه را زیر تاتیر گرفته و اندیشهء آنانرا فلج و مسموم کرده و سیمای نوینی از اسلام سیاسی بدست میدهد. این پیروان شریعتی بعد از انقلاب اسلامی پیاده نظام خمینی و حکومت او را تشکیل میدهند. دیسکور شریعتی با حفظ آشفتگیها و بعضا پرت وپلا گوئی هایش، اما جوهرهء واقعی اسلام را آشکار میسازد. اینکه اسلام ماهیّتا «نهادی سیاسی» ست. جنبش حسینیّهء ارشاد و شخص علی شریعتی، عناصر فکری لازم در شکل گیری مهمترین جریان سیاسی و خشونت گرای اسلام ایرانی

۳ــ «مجاهدین خلق» را در اختیار این سازمان انقلابی/اسلامی قرار میدهد و مجاهدین را تغذیه میکند.

۴ــ بخشی ازپیروان دکتر مصدق ونهضت ملی که مسلمانان متعّهد به عهد سیاسی یا به نوعی درسودای ایدئولوژیزه کردن اسلام اند، «نهضت آزادی» را از درون جبههء ملیّ به رهبری مهندس مهدی بازرگان و سیدمحمود طالقانی روحانی انقلابی شیعی که با روحانیّت سنتی شیعی همسوئی ندارد، تاسیس میکنند. طالقانی در سالهای دههء چهل تا انقلاب اسلامی حلقهء «مسجد هدایت» را سازمان میدهد. این مسجد نوعا بکار یارگیری برای نهضت آزادی می پردازد. بهر روی جریان «حسینیهء ارشاد« و جریان «مسجد هدایت» و «نهضت آزادی» عمده ترین سازمانهای مسلمانان فکلی یا یقه سفید ایران اند. در کنار این جریانها وجنبشهای عمدهء اسلام گرای ایران چند گروه وتشکّل اسلام بنیاد و نوعا انتگریست و قویا سنت گرای مثل انجمن حجتیّه یا حزب موتلفهء اسلامی، فرزند خلف فدائیان اسلام، قابل شناخت است که جملگی در کنار روحانیت شورشی شیعی به رهبری خمینی قرار میگیرند. آنان بازوهای جنایتهای رژیم ولایت فقیه خمینی برعلیه آزاد اندیشان ایران بوده و هستند. تمام این جریانهای اسلام بنیاد و یقه سفید در به بیراهه کشاندن و تخریب ذهنیّت اپوزیسیون و کژروی نگاه و نظر سیاسی نسلهائی از ایرانیان و اسلامیزه کردن عرصهء سیاسی سالهای چهل و پنجاه شمسی در ایران و آنگاه دربه ثمر رساندن انقلاب اسلامی و به قدرت رساندن خمینی و ملایان شیعی و پیدایش نظام ولایت فقیه از تمام امکانات خود بهره می جویند. باری این شمائی ست فهرست وار از جریانهای اسلام بنیاد یا اسلام گرای ایران.

اما این جمعیتها وجریانهای اسلام گرای گاه به صراحت و گاه با ابهام از برقراری حکومت اسلامی سخن گفته اند. از آنجا که جملگی این جریانهای سیاسی شیعی مذهب بوده و هستند، نماد شاخص حکومتی که جستجو می کردند چیزی بود با عنوان «عدل علّی». علی امام اول شیعیان است. طبعا شاخصه های حکومت او و عدلی که می جست و این جماعت هم می جستند و هنوز می جویند، به ضرورت برآمده ازآموزه های قرآن ست. عدل علی بطور کامل در راستای اجرای «شریعت» اسلامی منتها ورسیون شیعی آنست. «بازگشت به خویشتن» علی شریعتی چونان تزی تاریخی/سیاسی، در متد و روش اسلام فقاهتی روح الله خمینی فقیه شیعی در کتاب ولایت فقیه او به روشنی وبی ابهام ترسیم می شود و سپس از بهمن ۵۷ در ایران به اجرا در می آید. ایرانیان در چهار دهه گذشته عدالت اسلامی یا عدل علی را با پوست و گوشت خود آزمودند!!! لذا عدالت اسلامی برخاسته از قرآن و شریعت اسلامی همان چیزی ست که در آغاز پیدایش اسلام به اجرا در آمد. وسپس خلفای مسلمان و محدثّین و فقیهان آنرا صورت بندی کردند و امروز به نوعی داعش و داعشیان آنرا مجری میدارند و به نوعی رژیم ولایت فقیه شیعی ایران.

بدین قرار اسلام گرایان امروز ایران بازماندهء جریانهای یاد شده اند. که زیر نامهای ملی ـ مذهبی یا اصلاح طلبان یا تجدیدنظرطلبان و تنی چند از ملایان حکومتی قرار میگیرند. ملایانی که ازبدنهء حکومت ولایت فقیه جدا شده و از آن فاصله گرفته اند.اما مهم این است که آنان در امر حکومت گری وبنام اسلام برهمان شریعت اسلام مکث میکنند یا به ضرورت باید مکث کنند که داعشیان ودیگر اسلام بنیادان آنرا بکار گرفته اند.

اما اگر این اسلام بنیادان اصلاح طلب در شریعت هزار و چهارسد سال اسلام ناچیز ترین تغییری بدهند، هیچ مسلمان ایرانی یا غیرآن بدانها پشیزی اعتبار نمی بخشند. اسلام گرایان ایران از اسلام رحمانی سخن می گویند. چنین تلقی از اسلام فقط در باور فردی و اجرای مناسک فردی مثل نماز وروزه یا اجرای حجّ از سوی فرد مسلمان قابل تحقق است. به سخنی شریعت اسلام دو حیطهء جداگانه را در بر میگیرد. بخشی از آن فرایض یا همان مناسک فردی ست که اشاره کردم. و بخش دیگرضوابط و احکامی ست به ادعای مسلمانان ازلی ابدی که حکومتگران مسلمان به ضرورت باید آنها را اجرا کنند. بخش عمدهء این ضوابط «حدود» است که همان مجازاتها وتعزیرات شرعی مثل بریدن دست و پا شلاّق زدن و سنگسار یا از بلندی به زیر سرنگون کردن و مجازاتهای مشابه است که امروز در ایران زیر عنوان «قانون مجازات» اسلامی به اجرا درمی آید و همان را به شیوه خود داعش یا بوکوحرام یا طالبان در حوزه قدرت خویش اجرا می کنند.

بدین قرار ادعای رحمانیّت اسلام گرایان اصلاح طلب غیرخشونت گرای ایران در ِاعمال و اجرای اسلام رحمانی در حکومت و سیاست چیزی بیش از یک فریب نیست. اخیرا علی خامنه ای رهبر ایران طی انتقادی بدرستی گفت که: اسلام رحمانی بی معنی ست. زیرا اسلام هم وجه رحمانی دارد وهم وجه خشونت. به موجب حکم قرآن «محمد رسول الله والذّین معه اشدّا علی الکفاررُحماُ بینهم…..۴۸/۲۹» (محمد رسول الله و کسانی که باویند، بین خود رحیم اند اما با کافران با شدّت وسختی یا خشن اند) خلاصه با مسلمانان در رافت اند و با کافران به خشونت اند.

پایان سخن آنکه داعش و داعشیان بی پرده وآشکار به قرآن و شریعت استناد می کنند چنانکه حکومتگران ایران انجام میدهند. اما اصلاح طلبان ادعای پیروی از اسلام رحمانی را دارند منتها در نهایت همان راه داعشیان را خواهند رفت این جماعت برای یارگیری و تحمیق چند بارهء دیگران با مفاهیمی مثل رحمانیّت، ادعاهای خویش را می آرایند که در نهایت به زیان توده ها خواهد بود و بسا آنان خطرناکتر از داعشیان اند. چرا خطرناکتر از داعش؟ زیرا داعشیان کاملا عریان به قرآن و شریعت ارجاع می دهند و هیچ ادعای اصلاح طلبی در دین یا روشنفکری ندارند. اما اصلاح طلبان یا تجدیدنظر طلبان در اسلام مدعّی تغییر و تحوّل در آموزه های قرآنی اند. به نحوی که این آموزه ها را وجه رحمانی بخشند. اما هر تغییر یا تحولّی در اسلام به ضرورت از جریان روحانیت شیعی می گذرد که اسلام را در همین متن مقدس موجود قرآن و اجرای شریعت با تمام لوازم آن می جویند. حال پذیرش هر ورسیون تجدید نظر طلبانه از اسلام از سوی تودهء مسلمان به ضرورت از جریان اسلام رسمی که روحانیت آن را مدیریّت می کند، برای تودهء مسلمان اعتبار می یابد. نتیجه آنکه در صورت حاکمیّت اصلاح طلبان و یاران دیگرشان در ایران فردا، کار مدیرِت سیاسی دوباره در دستان همین روحانیون و متشرعین واپس گرا و جنایت آفرینی مثل مصباح یزدی و آیت الله شاهرودی و دهها فقیه ریز و درشت متمرکز خواهد گشت. و بالاخره اصلاح طلبی اگر محقق گردد بار دیگر تجربه انقلاب اسلامی را تکرار خواهد کرد. نکتهء پایانی آنکه اصلاح طلبان با دیسکوری غیر خشونت گرا و به قول خودشان رحمانی در سودای تداوم حکومت دینی بر ایرانیان اند. اما آنان نیز به ضرورت اعتقادشان به اسلام ملزم به تبعّیت از همان شریعتی خواهند گشت که ولایت فقیه و داعشیان به اجرایش گذارده اند.

با اینهمه برای مای ایرانی و جامعهء مسلمان راه حلّی باقی ست. اینکه اسلام بنیادان ایران مردم معتقد و مسلمان را به حال خود واگذارند. اسلام را از عرصهء سیاسی و اجتماعی و کلّیهء نهادهای عمومی یعنی دولت état/ نظام آموزشی در کلیّهء سطوح و نظام حقوقی بطور کامل بیرون برند. به سخنی عرصهء عمومی را به حال خود واگذارند. در اینصورت دین جایگاه مناسب و درست خود را خواهد یافت.

این نیز گفته شود که در میان جریان اصلاح طلبی مسلمانان به نسبت آزاداندیشی هستند که رنج زندان و شکنجه های حکومت را به جان خریده اند و برای تحّقق حدّاقل آزادی ها در ایران مبارزه می کنند.

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. ?ایرانیان? راستین❤

    نقش جبهه ضد ملی در بوجود آمدن داعشیعه و داعش تروریست

    https://m.youtube.com/watch?v=Q9B-GyC8ohA