مریم اکبری منفرد و برادر بزرگترش در زندان به سر می برند. دو برادرش به جرم هواداری از «سازمان مجاهدین خلق» در دهه ۶۰ اعدام شدهاند و او فقط ساک آنها را تحویل گرفته است. یک برادر دیگر و خواهرش در جریان کشتار ۶۷ اعدام شدهاند. حالا خودش از درون زندان شکوایه رسمی ثبت کرده و از دادسرای تهران خواسته درباره اعدام خواهر و برادرش که در حین گذراندن دوران محکومیت خود در تابستان ۶۷ اعدام شدهاند، تحقیق کنند.
«مریم اکبری منفرد» مثل بسیاری از خانوادههای کشته شدگان ۶۷، میخواهد بداند عزیزانش چه گونه جان دادهاند، محل دفنشان کجا است و چه کسی مسوول اعدام آنها بوده است.
او از خانوادههای دیگر قربانیان دهه ۶۰ هم خواسته است که رسما خواستار ارایه و انتشار کیفرخواست اعضای خانواده خود و اعدام آن ها شوند، محاکمه عوامل اعدامهای این دهه و کشتار جمعی زندانیان در سال ۶۷ را پی گیری کنند و اعلام اسامی دفنشدگان در گورهای دستهجمعی و گورستان خاوران را از مسوولان جمهوری اسلامی خواستار شوند.
زندگی مریم اکبری منفرد، داستان تلخ و پرفراز و نشیبی دارد؛ خودش در دی ماه سال ۸۸ و پس از اعتراضات روز عاشورا دستگیر شد. ۱۱ خردادماه ۸۹ قاضی «صلواتی» او را به اتهام «محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق» به ۱۵ سال حبس محکوم کرد. مریم بارها این اتهام را رد کرده اما قاضی تنها یک جمله به او گفته است: «تو جور خواهر و برادرهایت را می کشی!»
جور خواهر و برادرهایی که چهار نفرشان به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شدهاند و چند نفر از اعضای خانواده اش هم در آلبانی به سر میبرند و او امکان دیدار با آنها را ندارد.
حالا او در هفتمین سال محکومیتش، تصمیم گرفته است از عاملان اعدامهای ۶۷ شکایت کند. شکایت رسمی خود را از درون زندان ثبت کرده و از همانجا دردنامهای نوشته ودر اختیار «ایرانوایر» گذاشته است: «بسیاری از آنان که در سال ۶۷ اعدام شدند، از جمله خواهر و برادر من، قبلا محاکمه و به تحمل حبس محکوم شده بودند؛ آن هم در دادگاههایی که فرآیند قانونی آن ها طی نشده بود و گاه به چند دقیقه ختم میشد. جرم اغلب آنها، حداکثر پخش و یا خواندن روزنامه و یا شرکت در تظاهرات بود.»
«عبدالرضا اکبری منفرد»، برادر کوچک خانواده در سال ۵۹ بازداشت شده بود؛ در ۱۷ سالگی: «جرمش پخش نشریه “مجاهد” بود. او سه سال تمام در سلول های انفرادی زندان گوهردشت (رجایی شهر) به سر برد.»
عبدالرضا با حکم دادگاه انقلاب، به سه سال حبس محکوم می شود ولی تا تابستان ۶۷ در زندان می ماند و بعد او را اعدام می کنند.
«غلامرضا اکبری منفرد»، دیگر برادر مریم هم سال ۶۲ بازداشت و سال ۶۴ اعدام شده است. «علیرضا اکبری منفرد»، برادر دیگر خانواده هم ۱۷ شهریور ۶۰ بازداشت و ۲۸ شهریور همان سال در زندان اعدام شد: « تمام فرآیند دستگیری، محاکمه و اجرای حکم او، در ۱۰ روز طی شد. در مراسم شب هفت او، ماموران به خانه ما حمله کردند و تعدادی از میهمانان را دستگیر و به زندان اوین و کمیته مشترک منتقل کردند. در میان دستگیر شدگان، مادر و خواهرم، “رقیه اکبری” منفرد هم حضور داشتند.»
دوران زندان مادر خانواده طولانی نبوده و او پس از پنج ماه از زندان آزاد می شود ولی خواهر مریم در زندان می ماند و با حکم دادگاه، به هشت سال زندان محکومی می شود. پایان این حکم به تابستان ۶۷ و اعدام ختم شد.
مریم در بخشی از نامه خود، از سرنوشت پدرش نوشته که امکان دیدار با فرزندانش در کمپ «اشرف» تا آخر عمر برایش مهیا نشده است: «پدرم، “علی اوسط اکبری منفرد” در سال ۸۴، پس از سالها تحمل رنج فرزندانش در زندان ها و اعدام آنها، ناامید از دیدار تعداد دیگری از فرزندانش که در اشرف بودند و دیدار با آنها جرم محسوب میشد، به جهان باقی شتافت. در حال حاضر تعدادی از اعضای خانوادهام – برادر، خواهر و بردار زاده و خواهر زاده- در آلبانی هستند و سالها است امکان دیدار با آنها را نداریم.»
علاوه بر مریم، برادر دیگرش، «رضا اکبری منفرد» که اکنون ۶۳ ساله است، در زندان رجایی شهر محکومیت ۱۷ ساله خود را طی میکند: «من در این سالها رنجهای بسیاری کشیدهام اما همچنان خواهر و برادرهایم که جان خود را از دست دادند، ستارههای عشق و امید در زندگیام هستند و قدرت تحمل رنجها وسختیها را از آنها آموختهام.»
مریم از فشارهایی که در تمام این سالها روی خانواده و بازماندگان قربانیان دهه ۶۰ وجود دارد هم نوشته است: «فشاری که بر ما و خانوادههای ما رفته، اکنون به فرزندان مان وارد میشود و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است. برخی از خانوادهها پس از تحمل این همه رنج از هم پاشیده شدهاند و بسیاری دچار انواع بیماریهای جسمی و روحی شدهاند. برخی مجبور به مهاجرت از کشور شدند و بسیاری در کنج خلوت خود به سر میبرند. بازداشت عزیزانمان شبیه آدم ربایی بود؛ نه از زمان محاکمه آنها اطلاع داشتیم و نه از محل نگه داریشان.»
آن طور که مریم روایت کرده است، بعد از اعدام هم نه تنها وصیت نامههای اعدام شده ها را به خانواده ها نداده اند بلکه از تحویل جنازههایشان هم خودداری کرده و محل دفنشان را مخفی نگاه داشته اند:«حتی اجازه ندادند که در این سالها، در سوگ عزیزانمان به عزاداری بنشینیم. تهدیدمان کردند و گورستانی بی نام و نشان که محل دفن آنها است را بر ما بستند. زمانی گورستان “خاوران” را بر ما بستند و زمانی دیگر گورهای عزیزانمان را زیر و رو کردند و سنگ قبرهایشان را شکستند.»
انگار پس از انتشار فایل صوتی آیتالله «حسینعلی منتظری»، داغ مریم و بسیاری از قربانیان دهه ۶۰ تازه شده است. او با اشاره به همین فایل صوتی که جزییات جلسه قائم مقام رهبری با «مصطفی پورمحمدی»، «حسینعلی نیری»، «مرتضی اشراقی» و «سید ابراهیم رییسی» را برملا کرده، اعدام زندانیان سیاسی، از جمله خواهر و برادر خود در سال ۶۷ را خلاف قوانین جاری، موازین شرعی و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی دانسته است.
مریم اکبری منفرد در حال حاضر براساس «قانون آیین دادرسی جدید»، باید با تجمیع مجازات ها از زندان آزاد شود اما درخواست اعاده دادرسی او برای اعمال قانون جدید ماه ها است که در دیوان عالی کشور تحت بررسی است. در این مدت حتی برای عمل جراحی دخترش نیز به او مرخصی نداده اند. او نامهاش را با این جملات به پایان رسانده است: «اکنون که این نامه را مینویسم، نمیدانم پس از انتشار آن چه سرنوشتی در انتظارم است ولی با علم به همه عواقب احتمالی آن، خواهان روشن شدن چگونگی قتل عام زندانیان سال ۶۷، به ویژه خواهر و برادرم هستم.»