مهدی فتاپور: هجدهمین سال قتل پدرم حسن فتاپور

سه شنبه, 4ام آبان, 1395
اندازه قلم متن

mehdifatapour7

کارکنان روزنامه ایران متوجه دو جوان شده بودند که از حدود یک ساعت قبل از قتل با یک موتورسیکلت در آنجا پرسه می‌زدند. زمانی که پدرم رسیده بود و قصد داشت وارد خانه شود آن‌ها جلوی در خانه با کلت به وی شلیک کرده و گریخته بودند. بعد‌ها گفته شد اسلحه‌ای که در این قتل به کار گرفته شده بود از‌‌ همان نوع کلت‌هایی بود که چند ماه بعد در سوء قصد به سعید حجاریان مورد استقاده قرار گرفت

m-fatapour-241016

پدرم برای من تنها یک پدر نبود. او برایم در بسیاری زمینه‌ها یک الگو بود. او در کودکی پدرش را از دست داده بود. مادرش چند سالی برای مردم رخت شویی می‌کرد و بتنهایی از او مواظبت کرده بود. از شش سالگی در بازار شروع بکار کرده بود و چون مادرش مریض شده بود و نمی‌توانست کار کند از‌‌ همان بچگی باید او را نیز تامین می‌کرد. او در بازار چهره‏ای سر‌شناس و بسیار محبوب بود. گذشته زندگی او که در احساس و درک کسانی که مشکل داشتند، منعکس می‌شد، چهره آرام، برقراری رابطه با درک متقابل و لبخند همیشگی او در طی زمان برای همه آنهاییکه با وی کار می‌کردند و بعد برای دیگران شناخته شده بود.

او بار‌ها در پاسخ به سوال من در مورد این یا آن برخوردش که با قواعد اقتصادی بازار همخوان نبود می‌گفت آدم باید کاری کند که دلش از آن راضی باشد و این مهم‌تر از منفعت لحظه است. مثلا پس از انقلاب خیلی از بازاری‌ها از طریق احتکار کالا و فروش با تاخیر با استفاده از تورم دو رقمی و در مورد برخی کالا‌ها سه رقمی سودهای کلان بدست آوردند و در مدت کوتاهی سرمایه‌شان چندین برابر شد. یک بار از او پرسیدم که تو چرا مثل بقیه عمل نکردی و او به من پاسخ داد، «از نظر من این کار کلاهبرداری از مردم است و من کاری را که ته دلم به آن راضی نباشد نمی‌کنم. بزرگ‌ترین خوشبختی اینه که آدم ته دلش، از کارهای خودش راضی باشد.» این جمله او را من بار‌ها و بار‌ها در شرایط حساس زمانیکه منطق و یا منافع، سیاسی ایدئولوژیک با عواطف درونی من همخوان نبود بخاطر آوردم.

در مراسمی که برای او در بازار برگزار شد چند ده هزار نفر شرکت کردند. تقریبا همه بازاری‌ها باضافه بخش مهمی از فعالین اجتماعی و آشنایان من. متن کوتاهی را که من نوشته بودم و در آن به قاتلینی که خشونت و آشوب را برای جامعه می‌طلبند حمله کرده بودم، در مراسم خوانده شد. شعری که یکی از دوستانم در اختیار من گذاشته بود و پیام را با آن شروع کرده بودم، خانواده‌مان روی سنگ قبر او حک کردند.

دفتر روزنامه ایران که آنزمان به اصلاح طلبان تعلق داشت روبروی خانه ما بود و این روزنامه در چندین شماره به تفصیل تمام جزییات را منعکس کرد. کارکنان آن روزنامه متوجه دو جوان شده بودند که از حدود یک ساعت قبل از قتل با یک موتور سیکلت در آنجا پرسه می‌زدند. زمانی که پدرم رسیده بود و قصد داشت وارد خانه شود آن‌ها جلوی در خانه با کلت به وی شلیک کرده و گریخته بودند. بعد‌ها گفته شد اسلحه‌ای که در این قتل به کار گرفته شده بود از‌‌ همان نوع کلت‌هایی بود که چند ماه بعد در سوء قصد به سعید حجاریان مورد استقاده قرار گرفت.

m-fatapour-2-241016

حدود ده ماه از قتل فروهر‌ها و مختاری و پوینده می‌گذشت. آقای باقی در نوشته‌هایش اسامی ۱۷ تن را ذکر کرده که در آندوران به قتل رسیدند. آقای گنجی و روزنامه سلام مجموعه قتل‌های آن دوره را هفتاد نفر ذکر کرده‌اند. پدر من از نظر فکری در گذشته طرفدار دکتر مصدق و همواره مدافع ملیون بود ولی هیچ فعالیت مستقیم سیاسی نداشت. به چه دلیل باید او را می‌کشتند. دلیل قتل‌های ده ماه پیش و عاملین اجرای آن مشخص شده بود. ولی قتل‌های دیگری که در این فاصله صورت گرفته بود از نظر عاملین اجرا غیر متمرکز بود و هریک انگیزه‌های خود را داشتند. برای من دشوار بود بتوانم منطق اینگونه ضاربین را در همه موارد درک کنم و دلیل قتل را بفهمم. آیا حضور یک فرد غیر خودی، محبوب و صاحب نفوذ در مرکز پایه اجتماعی آنان حتی اگر هیچگونه فعالیت سیاسی مستقیمی نداشت برای حذف فیزیکی او کافی بود.

پیگیری پرونده ابتدا به پلیس محول شد. پلیس گفت امکان دارد انگیزه ضاربین سرقت بوده باشد. او تنها ظرف خالی نهار ظهرش همراهش بود. بعد از دو روز پلیس به خانواده ما گفت، پیگیری پرونده به ارگانهای دیگری واگذار شده وآن‌ها دیگر در این زمینه مسئولیتی ندارند. این خبر که معنایش محول شدن این پرونده به ارگانهای امنیتی بود ممکن بود مثبت باشد و معنایش جدی بودن امر باشد. قتل فروهر‌ها و مختاری و پوینده در ابتدا توسط مسئولین رژیم جدی تلقی شد. ولی بعد از مشخص شدن نقش وزارت اطلاعات در این قتل‌ها و دستگیری ضاربین مشخص، پیگیری پرونده متوقف شد. در مورد سایر قتل‌ها سکوت برگزیده شد. بازاریان تهران در نامه‏ای به رییس جمهور خواهان پیگیری این قتل شدند. نامه‏ای که بی‏جواب ماند. پیگیری پرونده قتل پدر من هم در تمام هجده سال اخیر دره‌مان صفحه اول پرونده متوقف مانده است.

مهدی فتاپور

m-fatapour-ghatl-241016

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.