نیوشا بقراطی
فرداکاتور–طرح از اسد بیناخواهی
قرار گرفتن دو عبارت «قاری قرآن» و «آزار جنسی» در کنار هم، به خودی خود برای تبدیل شدن یک پرونده کیفری به یکی از داغ ترین مباحث روز کافی است. اما در ماجرای جنجالی سعید طوسی، عبارت دیگری هم وجود دارد که به هر چه حساس تر شدن پرونده کمک کرده است: «بیت رهبری».
محمد گندمنژاد طوسی، معروف به «حاج سعید طوسی» نه یک قاری معمولی قرآن بلکه شخصی شناخته شده در بلندمرتبه ترین حلقههای سیاسی است؛ کسی که به بیت رهبری رفت و آمد داشت و شاکیان پرونده میگویند دعوای حقوقی آنها با «اعمال نفوذ» این بیت به شکست انجامیده است.
به رغم آنکه صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه به تازگی و به تندی از شاکیان خواسته است که با رسانههای خارج از ایران صحبت نکنند و حتی تهدید کرد این مصاحبهها میتواند به اتهام «معاونت در جرم» بیانجامند، دو نفر از شاکیان تصمیم گرفته اند برای آنچه احقاق حق خود میدانند سکوت اختیار نکنند.
این شاکیان در گفت و گو با رادیو فردا از آنچه میان آنها و استاد قرآنشان گذشته می گویند و از روند آنچه «اعمال نفوذ» بالاترین سطوح قدرت در مسکوت گذاشتن پرونده می خوانند.
نخستین مصاحبه شونده ما کسی است که میگوید در ۱۲ سالگی قربانی آزار جنسی سعید طوسی شده و آثار آن تا امروز بر زندگیش سایه انداخته است. او میگوید وضعیتش به جایی رسیده که امروز نگران جان خود است.
لطفا در ابتدای این گفت و گو از نحوه آشنایی تان با سعید طوسی بگویید.
اینجانب بالاخره از سنین کودکی به قرائت قرآن علاقمند بودم. کار میکردم. در مسابقات قرآنی شرکت میکردم. رتبههای زیادی را به حمدالله کسب کردم. حتی در صدا و سیما برنامه داشتم. ولی یک وقت مشکلی که برایم پیش آمد دیگر تمایلی نداشتم در جلسات قرآنی شرکت کنم.
منظورتان از مشکل، همین مساله آقای طوسی است؟
بله. بر میگردد به سال ۸۹.
شما آن موقع چند سال داشتید؟
آن موقع من دوازده سالم بود. آن آقای قاری بینالمللی با پدرم تماس گرفتند گفتند میخواهیم فرزند شما را بفرستیم با آقای طوسی به کشور ترکیه به جهت تلاوت قرآن. پدرم گفتند من تا حالا بچهام را تنها جایی نفرستادم اجازه بدهید اگر امکانش هست من هم با او بروم. بعد گفتند نه. الان ما بلیت تهیه کردیم دیگر میسر نیست. گفتند آخر من ایشان را نمیشناسم. ایشان قابل تایید هستند؟ گفتند بله. من منعی نمیبینم. خلاصه پدر من اعتماد کرد به ایشان و اینها ما را یک شب فرستادند رفتیم با ایشان شهر سیواس ترکیه. برای تلاوت قرآن. وقتی رفتیم آنجا مشاهده کردم ایشان یک سری حرکات غیرعادی دارند. میگویند اجازه بدهید من برای شما یک مایو بردارم شما فرصتی پیش آمد با هم استخری برویم و آبی بزنیم. در راه در فرودگاه امام خمینی شروع کردند حرفهای زشت و مستهجن گفتن. کلا از اول سفر تا آخر کارشان همین بود. یا فیلمهای سکسی به من نشان می دادند که البته من آن موقع از این مسایل سر در نمیآوردم. حرفهای تهییج کننده و تحریکآمیز بیان میکردند. اصلا من ماندم که برای چه اینها را بیان میکردند. به قدری هم زشت است که اصلا بازگو کردنش شایسته نیست.
میتوانم از شما بپرسم که در این مرحله، رفتار این شخص با شما در همین سطح باقی ماند یا تعرضی هم انجام داد؟
در مسیر در فرودگاه سوار هواپیما که شدیم توی هواپیما شروع کردند به لمس کردن اعضای بدن من. ران من. آلت تناسلی من. دست میزدند. توی هتل ظاهرا هماهنگی طوری بود که می خواستند برای هرکدام دو تا اتاق بگیرند. ولی ایشان آمدند یک جوری هماهنگی کردند که به هرجفت ما یک اتاق دادند. این هم به جهت همین مساله بود. وقتی رفتیم آنجا از سفر که رسیدیم رفتم حمام داشتم دوش میگرفتم ایشان یک دفعه لخت وارد حمام شد.
واکنش شما چه بود؟
من شوکه شده بودم. حقیقتا شوکه شده بودم. اصلا مغزم قفل کرده بود. هیچ کاری نمیتوانستم انجام بدهم. بعد ایشان در را بستند و آمدند داخل و یک سری پیشنهادات وقیحانه میدادند. من سر باز میزدم. ایشان که دیدند این طوری است شروع کردن اعضای بدن من را… حالا شاید گفتنش درست نباشد… به خوردن آن اعضای بدن و آلت تناسلیشان را میمالیدند به باسن من. بعد منی از ایشان خارج شد و بعد جریان را ول کردند و رفتیم شب به جهت تلاوت قرآن. آنجا هم شب دوباره برگشتند و ول کن نبودند. لخت شدند خوابیدند روی تخت و گفتند شما بیا به من دخول کن. من میگفتم نه من نمیتوانم این کار را انجام دهم. ایشان مرا وادار میکردند این کار باید صورت بگیرد. توی فرودگاه هم که رفته بودیم مجله سکس بود و مرا میبردند آنجا و دوباره مرا تحریک میکردند. ناگفته نماند آنجا یک تغذیه هم برای من گرفتند. گفتم سنم برای این چیزها قد نمیداد. خیلی از مسایل را نمیدانستم. ایشان یک نوشابه برای من خریدند اول متوجه نشدم و بعد دیدم این نوشابه الکل داشت. یعنی درصدی الکل داشت و مرا از حالت طبیعی خارج کرده بود. من مست شده بودم تقریبا.
شما این مسایل را همان زمان با کسی در میان نگذاشتید؟
اصلا اولا از سفر که برگشتیم ایشان خیلی ترس داشتند. میگفتند یک وقت این مطالب را به پدرت نگویی و بعدا با تبر میآیند سراغ من. بعد گفتند بله از بچههای قرآنی… چون من سفر داشتم با آنها چنین برخوردهایی داشتند، دنبال چند نفر میگردم، شما اگر گزینهای در ذهنت هست به من معرفی کن که با هم راحت باشیم که من بروم تور کنم. بعدش که برگشتیم این مساله را واگذار کرده بودم به خدا. گفتم هرچه بوده… ولی ایشان بازهم ول کن نبود و اس ام اس داده بود که من میخواهم دو سه ساعت با هم باشیم. ول کن نبودند. برخی از دوستان قرآنی ما هم که ناراحت بودند سر این قضایا و یا سفر داشتند و یا چیزهایی را مشاهده کرده بودند، میگفتند بین خودشان این مطالب را.
شما اطلاع دارید که چند نفر از شاگردان درگیر چنین مساله ای با سعید طوسی بوده اند؟
خیلیها هستند. من در ذهنم بیش از ده نفر را میشناسم که مورد تعرض جنسی این شخص قرار گرفتند.
و هیچکدام از شما در همان زمان نخواستید شکایت کنید یا مساله را با خانوادهتان در میان بگذارید؟
من با یکی از دوستانم که لطمه دیده بود از این شخص گفتیم بیاییم کاری کنیم. گفتند یکی از آشنایان من در حراست بیت رهبری است از آن طریق میتوانیم پیگیری کنیم. آن شخص که حالا بهتر است اسمش برده نشود… رفتم محل کار ایشان در شورای عالی قرآن، شکایت ما را بردند آنجا مطرح کردند با ایشان، با همین آقای سعید طوسی. ایشان یک توبه نامه داد در سال ۹۰ به ایشان که: من دیگر قول میدهم اشتباهاتم را تحت عنوان ارتباطات ناسالم با قاریان ممتاز نوجوان تکرار نکنم و خداوند از سر تقصیرات ما درگذرد.
یعنی ایشان به شکلی قبول کرد که چنین کاری را انجام داده؟
بله. آنجا از ترس آبرویش هم که شده بود آن را مکتوب کرده بودند داده بودند به آن شخص.
آیا تعرض او چه در مورد شما و چه در مورد افراد دیگری که با آن ها رابطه برقرار کرده، در سطوح دیگر هم بوده؟ آیا به طور مشخص عمل لواط هم صورت گرفته؟
برای خود من که چنین اتفاقی نیافتاد. ولی ایشان در سفر به من میگفتند یک قاری که خیلی معروف هم نبود و از قاریهای نوجوان بود، با ایشان سفر داشتند و با ایشان لواط کردند. خودشان این را صراحتا میگفتند. من این را از ایشان شنیده بودم. ولی حالا اینکه این اشخاصی که با ما آمده اند دادگاه و شکایت کرده اند آیا چنین اتفاقی هم برایشان افتاده یا نه که بعید هم نیست، حداقل من اطلاع ندارم.
پرونده شما از کی باز شده و کی شکایت کردید؟
وقتی آن آقا رفت آن توبهنامه را ازشان گرفت پدر ما مطلع شد و بقیه پدرها هم مطلع شدند، تصمیم به شکایت گرفتیم. ابتدا نمیشد بدون مدرک اثباتش خیلی سخت است. ما گفتیم چه کار کنیم. آمدیم ۹ حلقه سی دی از ایشان از مکالمات صوتی که با ایشان انجام شد توسط شکاه ضبط شد. ایشان مطلع نبودند. اینها هی ضبط میشد. ۹ حلقه سی دی. در آن ۹ حلقه سی دی صراحتا اقرار کردند. حالا من برخی از قسمتهایش را برایتان توی تلگرام میفرستم. ایشان گفته «من مریض بودم مشکل داشتم به جهت درمان به مشاور رجوع کردم، این بچهها هم یادشان میرود اینها، مثلا فلان قاری قرآن را ببینید من با او برخورد داشتم، الان حافظ کل قرآن شده، آن فلان قاری نوجوان را ببینید دیدم آنجا برخوردش با من خوب بود، اینها برای گذشته بوده و توبه شده و انشاءالله دیگر صورت نمیگیرد». اینها را میخواست بگوید که این قضیه مثلا فیصله پیدا کند و دیگر جمع شود به شکایت و اینها نرسد. گفتند آبروی جامعه قرآنی و فلان و بهمان و از این جور چیزها. بعد یک توبه نامه دیگر از ایشان گرفتیم که آنجا هم به چنین موضوعی اقرار کردند و همچنین اقرار کردند که اعضای شورای عالی قرآن هم از فساد بنده مطلع بودند. ریاست شورای آقای مقدم، قائم مقام شورا آقای سرابی، حراست آقای حشمتی. از توبه نامه اول من مطلع بودند.
و به رغم این اطلاع، بر اساس آنچه که شما میگویید، برخوردی با ایشان صورت نگرفته؟
نمیدانم. شورای عالی قرآن اصلا به این جور مسایل توجهی نداشت. همین الانش هم اینطور است. الان صدای ایشان را بخشنامه کردند همه جا که پخش کنند. یعنی رفع محدودیت کردند برای ایشان. همین شورای عالی قرآن. حالا دیگر بیش از این وارد این نمیشویم. بعد آن توبه نامه را ضمیمه کردیم به توبه نامه اول و ۹ حلقه سی دی و اظهارات شکاه و بعد اظهارات برخی از شهود که به جهت حفظ آبرویشان نیامده بودند شکایت کنند آنها هم حاضر شدند بعضیهایشان در آن شعبه بیایند و مطالبشان را به عنوان شاهد و گواه مطرح کنند. دوره شش ماهه که پیامکهای ایشان توسط بازپرسی کارمندان دولت بررسی شده بود دقیقا موید همین حرفها و اظهارات شکاه بود و سایر قراینی که مطرح شد آنجا توسط شعبه ۱۵ بازپرسی دادسرای کارکنان دولت توسط بازپرس آقای کیانمنش قرار مجرمیت صادر شد. تحت عنوان «تشویق به فساد و فحشا و تحریک جنسی نوجوانان» و دومین اتهام ایشان «ارتکاب اعمال منافی عفت و افعال حرام با نوجوانان». این مجرمیت زده شد. من شنیدم که آقای اژهای آمدند صحبت کردند تلویزیون و گفتند که دو موردش منع تعقیب خورده و یک مورد در حال بررسی است. جناب آقای اژهای! برای ایشان در دادسرا به خاطر ارتکاب فعل حرام، مجرمیت صادر شد و بعد اعمال نفوذ شد از بیت رهبری و جناب بازپرس که مجرمیت زده بود از نظرش عدول کرد.
کمی درباره این مساله بیشتر توضیح دهید. پیشتر هم به ماجرای «اعمال نفوذ» بیت رهبری که حالا هم مطرح کردید اشاره شده بود. مقامات قضائی هم در بالاترین سطح عکس العمل نشان دادند و گفتند تلاش برای کشاندن پای بیت رهبری به اتقاقی که افتاده از طرف شما، خودش ارتکاب جرم است. در درجه اول لطفا بگویید که بر اساس چه ادله و چه شواهدی میگویید بیت رهبری در جریان ماجرا بوده و حتی پا درمیانی کرده؟
وقتی که قرار مجرمیت صادر شد تحت عنوان همین اتهامی که عرض کردم که البته یک اتهام دیگر هم بحث تفخیذ بود که چون در حیطه دادسرا نیست در دادگاه بررسی میشود. ولی اگر اعمال نفوذ در پرونده صورت نمیگرفت قطعا دادگاه هم میرفت این تفخیذ هم آنجا احراز میشد. چون به قدری ادله محکم و قوی بود که به هیچ وجه نمیتوانستند نقض کنند این قرار صادره را.
این اعمال نفوذ به باور شما از بیت رهبری صورت گرفته؟
بله. وقتی پرونده رفت تعاون دادستان زیر دست آقای قطبی در تاریخ ۲۲ مهر ۹۱ و ایشان قرار مجرمیت را تایید کردند تحت عنوان ارتکاب فعل حرام و تشویق به فساد و فحشا. بعد پرونده مطابق قانون باید برود به دادگاه. وقتی که بازپرس و تعاون دادستان یک قرار مجرمیت صادر میکنند دیگر نمیتوانند از نظرشان عدول کنند. هیچ مقام قضایی هم به طور مستقل نمیتواند ورود پیدا کند. اما متاسفانه مشاهده کردیم که هفت ماه اصلا وضعیت پرونده بعد از ۲۲ مهر ۹۱ مشخص نبود که در این تاریخ توسط تعاون دادستان مجرمیت زده شد. هفت ماه پرونده بلاتکلیف بود و به ما هم جواب درستی داده نمیشد که پرونده کجا است و در چه وضعیتی است. جناب آقای کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران که آن موقع رییس دادگاه عالی انتظامی قضات بودند، که ابتدا شکایت را ایشان به ما پیشنهاد دادند و خودشان درگیر کار بودند. ایشان با ناراحتی به ما گفتند بله این آقای سیدعلی مقدم ارتباطات بیت رهبری هستند و ریاست شورای عالی قرآن تماس حاصل کردند با آقای عباس جعفری دولتآبادی دادستان تهران و به ایشان تشر زدند مبنی بر اینکه به مصلحت جامعه قرآنی نیست که ایشان محاکمه شود. بعد ایشان هم ۹/۲/۱۳۹۲ اردیبهشت ماه، ظرف یک روز (که من واقعا ماندم که پروندههایی که ارجاع میشود به دیوان عالی کشور مثلا ریاست قوه قضائیه، زمان زیادی صرفشان میشود وی اینها) ظرف یک روز یک نامه نگاری شده به آقای صادق لاریجانی که آقای جعفری دولتآبادی نوشته این پرونده به مناسبت ملاحظه ارسال میگردد مستدعی است حضرت آیتالله در این خصوص ارشاد کنید که مدارکش هم موجود است. من نمیدانم چرا آقای لاریجانی تکذیب کردند گفتند در این هفت هشت سالی که اینجا هستم هیچ پروندهای را نگفتهام مختومه کنند. در حالی که خط ایشان موجود است و هیچگونه نه توطئهای درکار بوده و نه ما آمدیم چیز ناحقی را بیان کردیم. خودش آنجا نوشته. نوشته یک نامه زدند به رییس دفترشان و مشاورشان حجتالاسلام علی خلفی گفتند که مشاور محترم جناب آقای خلفی، در خصوص این پرونده احتراما ارشاد فرمایید.
یعنی ایشان شخصا در جریان پرونده بوده؟
بله. پرونده را از ابتدا در جریانش بودند. جناب آقای خلفی هم در همان تاریخ نوشته اند که ملاحظه شد و با عنایت به محتویات آن و با ملاحظه اظهارات طرفین به نظر میرسد دلیل کافی ارتکاب اعمال منافی عفت و تشویق به فساد و فحشا وجود ندارد و پرونده جهت امعان نظر دادستان محترم ارجاع گردد. در همان تاریخ. خیلی این ظلم بزرگی است. وقتی دادسرا خودش مجرمیت زده، تایید شده و باید برود دادگاه، آمدهاند تمام این ادله و این مطالب را نادیده گرفتند. به خاطر مساله ای به اسم مصلحت. حتی بعد از اینکه آقای دولت آبادی دادستان تهران و آقای بازپرس کیان منش از نظرشان درباره مجرمیت عدول کردند به منع تعقیب ده ماه فرصت اعتراض دادند. ما وقتی رفتیم پیش آقای کیانمنش گفتیم شما چرا آخر آخرت خودت را به دنیای دیگران فروختی. شما که میدانستی این آقا مشکل دارد. خودت پنج ماه روی پرونده کار کردی و قرار مجرمیت صادر کردی، برای چه از نظرت عدول کردی؟ این کار شما هم خلاف قانون است و هم خلاف شرع. بعد ایشان گفتند بله من هنوز هم همین الان اگر صدای ایشان را از رادیو بشنوم رادیو را قطع میکنم. ولی من حجت شرعی داشتم.
توضیحی ندادند که این حجت شرعی چه بوده؟
پرسیدیم حجت شرعی چیست؟ نظر خلفی بوده؟ گفت نه نظر خلفی که برای من حجت شرعی نیست. گفتیم پس چیست، رهبری دستور داده پرونده را جمع کنید؟ گفت نه شما مگر چنین چیزی شنیدید که رهبری دستور داده باشد؟ گفتند من حجت شرعی دارم.
شما به رغم اینکه رییس قوه قضائیه همین چند روز پیش به طور مستقیم از عملکرد خودش و از رهبر جمهوری اسلامی دفاع کرده، همچنان پافشاری میکنید که هم ایشان هم رهبر جمهوری اسلامی نه تنها در جریان ماجرا بودند بلکه بیت رهبری جلوی پیشرفت این پرونده و محکوم شدن این قاری قرآن را گرفته است؟
بله. کاملا. اسناد و شواهدی که در پرونده هست و ما ارائه کردیم به رسانهها این را قطعا ثابت میکند.
صحبت از رسانهها شد. چه شد که بعد از این همه سال شما تصمیم گرفتید مساله را علنی کنید و با ما و رسانههای دیگر درباره آن صحبت کنید؟
به خاطر اینکه اینها دارند وقتی ظلم میکنند و بعد از پنج سال پیگیری حق مسلم ما را زیر پا میگذارند، به ما فشار میآورد. یعنی ما راهی جز این نداریم. یا باید قوه قضائیه از همان اول به خوبی پیگیری میکرد این موضوع را… ما چیز زیادی نمیخواهیم به خدا. ما میخواهیم یک دادگاه عادلانه و بیطرف برگزار شود و حکمی که متناسب با میزان جرم این شخص است در حقش اجرا شود. همین.
شما می گویید از این فرد حمایت و پشتیبانی زیادی انجام میگیرد؟ به نظر شما دلیلش چیست؟
من نمیدانم. دلیلش خب چیزهایی به ذهنم میرسد ولی چون یقین ندارم مطرح نمیکنم. ولی ایشان تهدید کرده که اگر مرا محکوم کنید صد نفر دیگر را با خودم میکشم پایین.
آن صد نفر چه کسانی خواهند بود؟
نمیدانم حقیقتا، شاید بعضی از مسئولان باشند بعضی از افرادی که موقعیتهای اجتماعی دارند و مطرح هستند از آنها آتو دارد و اگر محکومش کنند آنها را لو میدهد.
این تهدید را شما از کجا شنیدید؟
ایشان تماس گرفته بودند با همان شخصی که اسمش را نبریم از بیت رهبری رفته بودند نامه گرفته بودند ایشان به ما گفتند. گفتند به من زنگ زده گفته که بله شما به جهت شهادت خواهش میکنم حضور پیدا نکن در دادگاه ۱۵ اردیبهشت ۹۴ که آنجا حکم صادر شد برای ایشان چهار سال حکم حبس تعزیری. گفتند اگر امکانش هست شما دادگاه نیایید. من اگر محکوم شوم صد نفر را با خودم پایین میکشم. این را آنجا گفته بود و به ما گفتند.
الان آقای صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه به طور مشخص گفته که کسانی که با خارج از کشور صحبت میکنند باید به عنوان معاونت در جرم تحت تعقیب قرار گیرند تا مرز بین انقلاب و صدانقلاب مشخص شود. شما بعد از این صحبتها تصمیم گرفتید با ما یک رسانه خارج از کشور صحبت کنید. در مورد این حرف آقای صادق لاریجانی چه فکر میکنید؟
منشاء همه اینها بیتقوایی است. جز این نمیتواند باشد. جناب آقای لاریجانی دست خط شما در پرونده موجود است که درخواست نظر مشورتی کردید از مشاورتان و ایشان هم منع تعقیب زده. با این چیزها که نمیتوانید سر مردم را شیره بمالید. شما نظر خودتان را آمدید به عنوان نظر مشورتی در آنجا اعمال کردید. نظر ایشان در پرونده هست. هر قاضی که پرونده دستش میرسد میگوید بله آقای صادق لاریجانی چنین چیزی نوشته. پس این معلوم است که خط قرمز است. این حجت شرعی است. اصلا کار شما غیرقانونی است. پرونده ای که مجرمیت خورده در دادسرا باید برود دادگاه. معنا ندارد این کار ارجاع شود به دیوان عالی کشور. مگر اینکه بگوییم بله اعمال نفوذ شده در پرونده و میخواهند قضیه را ماستمالی کنند. ایشان هم که تهدید میکند ما که از این تهدیدها نمیترسیم. ما اگر میترسیدیم از ابتدا این قضیه را پیگیر نمیشدیم. ایشان به جهت اینکه آبرویش رفته و دستخطش را در رسانهها مطرح کردهاند و در فضای مجازی پخش شده این طوری گارد میگیرد. حالا آن هم راهکار دارد. وقتی که موضوع در سازمان ملل مطرح شد و شکایتی آنجا مطرح شد آن وقت ایشان متوجه میشود که نباید اینطور برخورد کند. آخر با کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد اینها نباید اینطور برخورد کنند. پنج سال است اینها زندگی ما را داغون کردند. پنج سال است همه اش از این دادگاه به آن دادگاه. از این شعبه به آن شعبه. خسته شدیم ما. هربار یا خر… را بگیریم توی دادگاه یا برویم خر آن… را بگیریم توی آن بالا پرونده را برداشته گذاشته توی کشوی میزش میگوید پرونده را بستم. ما چه کار میتوانیم بکنیم این وسط. به ما ظلم شده.
شما الان میدانید آقای طوسی به چه کاری مشغول است؟
حقیقتا نمیدانم. ولی ایشان انسان خبیثی است. به جهت اینکه بیانیهای صادر کرده گفته بله این مدارکی که منتشر شده همه فتوشاپ بوده. آخر من نمیدانیم شما قاری قرآن هستی به هر جهت وجدان که داری؟
ایشان در ادامه همین صحبت که شما میگویید گفته که «مخالفان جمهوری اسلامی او را (یعنی آقای طوسی را) واسطه هتاکی به رهبر ایران قرار دادند».
بله به هر جهت به هر نحوی تلاش دارد که خودش را منتسب کند به رهبری. به خاطر اینکه یک مصونیت قضایی برایش ایجاد میشود. حالا اینکه ایشان با رهبری از گذشته آشنا بوده یا مثلا ارتباط دارد هنوز هم، دلیل نمیشود که یک مصونیت قضایی برایش بیاورد. هر کسی که جرمی مرتکب شود باید مطابق قانون با او برخورد شود. حق ندارند که بخواهند مساله را یک جوری ربط دهند به رهبری و سیاسی کنند قضیه را.
شما خودتان در همین مصاحبه مساله را به بیت رهبری ربط دادید اما الان میگویید ایشان، آقای طوسی، نباید مساله را به بیت رهبری ربط بدهد. بالاخره به نظر شما پای بیت رهبری وسط هست و ایشان باید به بیت رهبری یا شخص رهبر اشاره کند یا نه؟
حقیقتا چیزی که ما در دادگاه ۱۵ اردیبهشت سال ۹۴ در شعبه ۱۰۵۷ دیدیم که ایشان محکوم شد تحت همین عنوان تشویق به فساد و فحشا که چهار سال حکم صادر شد، یک نوار صوتی هم یکی از شکاه ضبط کردند از ایشان کنه فکر میکنم در دسترس باشد. آنجا گفتند بله آقا به آقای لاریجانی دستور دادند که پرونده را جمع کنید و به ما خبر دادند که این دادگاهّا صوری ظاهری است و از قبل روشن است و ما داریم تبرئه میشویم…
این را آقای طوسی به یکی از شاکیان پرونده گفته؟
خودش هم انکار نکرده که صدای من نیست. توی پروندهاش مضبوط است. گفتند شما برخورد فیزیکی با این شکاه نداشته باشید و الا آدم اینها را میتواند راحت سرشان را زیر آب کند. اینها را همه صورت جلسه کردیم قاضی خیلی عصبانی شد از این موضوع. به هر صورت چیزی که ما توی این پنج سال دیدیم در نوشتهها و صورتجلسههای دادگاه و دفاعیاتش همهاش از رهبری مایه میگذارد. همهاش میگوید من بچگی خدمت ایشان بودم و ایشان در قرائت قرآن مسجد کرامت مرا دید و بغل کرد و الان که خدمت ایشان میرسیم ایشان [رهبر] خاطره را تعریف میکنند. به این طریق میخواهد یک جوری از این مخمصه نجات پیدا کند.
در پایان این گفت و گو و به عنوان سوال آخر، خبرگزاری فارس روز پنجشنبه مطلبی منتشر کرد و به نقل از یکی از شاکی ها که نامش برده نشده، از رسانههای خارج از کشور اعلام برائت شد. در این گزارش انتقاد شدید شده از رسانههای خارج از کشور که چرا به این مساله میپردازند. شما که خودتان از شاکیان پرونده هستید و احتمالا با بقیه شاکی ها در ارتباطید، آیا در این مورد خبری دارید و آیا میدانید که کسی بین شاکیان، موضعش به این شکل است یا نه؟
اگر من شاکی پرونده هستم و اگر اطلاع دارم بقیه دوستان شاکی هستند ما چنین کاری نکردیم. ما نه نامهای نوشتیم اعلام برائت کنیم نه… اتفاقا ما راضی هستیم به این امر. من خودم به شخصه رضایت دادم که این موضوع مطرح شود. رسانهها هم که ماشاءالله پولی که از بیتالمال میگیرند به نظر من حرام است. اینها دارند اخبار دروغ را وارونه جلوه میدهند و دوما هم پیرو این نیستند که مظلوم را کمک کنند. بیانیههای ایشان را منتشر میکنند و اینکه ما ابراز انزجار کردیم از رسانههای خارج. اصلا چنین چیزی صحت ندارد. بوق وکرنا کردند که ما از این موضوع اعلام برائت میکنیم. کجا اعلام برائت میکنیم؟ شما وظیفه تان بوده. پنج سال از این پرونده گذشته تازه آمدید پیگیر شدید که قضیه این پرونده چه بوده؟ پرونده به این مهمی. مگر رسانهها چه وظیفهای دارند؟ وظیفهشان مگر غیر از این است که صدای مظلوم را به گوش مردم برسانند؟ ولی ما میبینیم که اینها دارند برعکس عمل میکنند. دارند از آن شخص ظالم حمایت میکنند. ما الان امنیت جانی نداریم در این کشور. توی خیابان که دارم راه می روم ترس دارم که یک نفر بیاید مرا توی ماشین ببرد. آقای لاریجانی هم به جای اینکه بیاید پرونده را بررسی کند ما را این وسط دارد تهدید میکند. آخر من نمیدانم اسلام شرع و اینهمه دارند میگویند باید عدالت باشد و ما عون مظلوم باید بکنیم. شما دارید مظلوم را میکشید. الان خانواده ما افسردگی گرفتند، ناراحتیهای روحی گرفتند. ما تحت فشار هستیم اینجا. الان هم هیچ معلوم نیست که بلایی هم سر ما بیاورند.
[پایان گفت و گو با شاکی اول]
***********
شاکی دیگر این پرونده هم مانند دیگری می گوید در ۱۲ سالگی مورد تعرض سعید طوسی قرار گرفته است؛ در حالی که با قصد یادگیری قرائت قرآن سراغ شخصی رفت که کابوس زندگیش را رقم زد.
میتوانید بگویید که قضیه شما و سعید طوسی از کجا آغاز شد و چطور با او آشنا شدید؟
بله. ما از بچگی در یک خانواده تقریبا مذهبی به دنیا آمده بودیم. ما را گذاشتند جلسات قرآن. جلسات قرآن که میرفتیم سن مان پایین بود. از ده سالگی شروع کردیم. سن مان پایین بود. مسابقات میرفتیم جلسات قرآن میرفتیم. پیش اساتید مختلف میرفتیم. یک سری معلومات کسب کردیم: تحریر، حفظ، اذان. وقتی این اتفاق برای من افتاد من ۱۲ سالم بود. دوم راهنمایی بودم که من آن سال در مسابقات اذان استان تهران اول شدم. مسابقات کشوری مشهد هم که رفتیم دهم یازدهم شدم. داستان از اینجا شروع شد که ما چون سنمان پایین بود خیلی علاقه داشتیم که مدارج بالاتر برویم قرائت مان بهتر شود و خیلی چیزهای دیگر. با یکی از دوستان سعی کردیم به اساتید نزدیکتر شویم که پله ای شوند برای ما. یک روزی که ما… من شماره یک سری از این اساتید را داشتم… با اس ام اس سئوالهایمان را از این اساتید قرآنی میپرسیدیم. من اس ام اس زدم به آقای طوسی و ایشان خیلی مشتاق شدند که مرا ببینند که من که هستم و بچه کجا هستم و این طور چیزها. زنگ زدند به من قراری گذاشتند. قرار گذاشتند دم متروی مصلا در تهران نزدیک شورای عالی قرآن. رفتیم آنجا و ایشان هم با ماشینشان آمدند. سوار شدیم و رفتیم و توی راه یک سری سئوالات از من میپرسیدند. که ربطی به سن و سال من نداشت.
یعنی در همان ملاقات اولی که داشتید تلاش کرد که به شکلی تعرض کند؟
بله. بله.
میتوانید به عنوان مثال بگویید چه سوالهایی از شما میپرسیدند که به نظر شما نامناسب بود؟
سوالهایی که از من پرسیدند از مسایل بلوغ بود که مثلا بالغ شدی میدانی علایمش چیست؟ چه اتفاقاتی در تو به وجود میآید؟ یک سری از این سئوالها بود که من فکر نمیکردم که اصلا نباید به ایشان جواب بدهم یا نباید ایشان از این سئوالها از من بکنند. چون برایم تعجب برانگیز بود.
بعد از اینکه این سوالها را مطرح کرد به شکل عملی هم تعرضی انجام داد؟
توی ماشین نه. توی ماشین به آن صورت انجام نمیداد. ولی یک خورده که صحبتهایمان بیشتر شد به بهانه اینکه هوا گرم است و تابستان هم بود برویم یک دوشی بگیریم رفتیم اول آبمیوه خوردیم و بعد مرا بردند یک حمام عمومی. که خارج از شهر بود. نمره گرفتند و رفتیم داخل و آنجا به اسم ماساژ و این جور صحبتها یک سری [کارهایی] انجام شد.
آنجا به شکل عملی شما را مورد آزار جنسی قرار داد؟
بله. بله.
عمل لواط صورت گرفت؟
نه خیر. لواط به هیچ وجه انجام نشد. من در پروندهام هم در شکایتی که کردم راجع به لواط شکایتی نداشتم از ایشان چون به هیچ وجه انجام نشد.
شما همان زمان این ماجرا را با کسی مطرح نکردید؟ به ذهنتان نرسید که با خانواده مطرحش کنید؟
من چون سنم پایین بود نه جراتش را داشتم و ضمنا یک کم ترس از آبرو بود کاری نتوانستم بکنم.
آیا این عمل از طرف او تکرار هم شد؟
بله.بله. یک جلسه همان جلسه اول بود و یک جلسه هم چون من واقعا کوپ کردم نمیدانستم چه کار کنم. خیلی درگیر بودم. یک جلسه دیگر هم ایشان به من زنگ زدند گفتند میخواهند بروند شهر لوشان بین قزوین و رشت که یک تلاوتی داشتند. گفتند میخواهم یک قاری نوجوان ببرم و میخواهم ترا ببرم. من هم نمیتوانستم بگویم که نه نمیآیم. توی رودرواسی گیر کردم رفتم باز میشود گفت همان کار ها انجام شد. یعنی دو بار انجام شد…
یعنی در مجموع این اتفاق دو بار برای شما افتاد؟
بله متاسفانه. من با ایشان کاملا قطع ارتباط کردم.
چه شد که رسما شکایت کردید؟
آن قضیه ماند تا من با چند تا از رفیقهای هم سن و سال خودم گفتم که با این آقا رابطه نداشته باشید. مشکل دارد. ولی جرات نداشتم به کس دیگری بگویم. تا گذشت و من با بچههای دیگر هم از مناطق مختلف تهران با هم صحبت میکردیم دیدم که آنها هم دارند میگویند یک چنین قضیههایی با آقای طوسی داشتند. بعد آنجا ما جمع شدیم یک چند نفری شدیم. پدر یکی از بچهها متوجه شدند و رفتند دنبال شکایت. ما حدود پنج سال پنج سال و نیم پیش شکایت کردیم.
از وقتی شکایت کردید چه اتفاقی افتاد؟ چه مراحلی طی شد؟
از وقتی که شکایت کردیم اولش میرفتیم دادگاه و میآمدیم و پرونده توی یک دادگاه. بعد پرونده را میفرستادند یک دادگاه دیگر. از آنجا میفرستادند پیش یک قاضی دیگر. همینطوری پنج سال پنج سال و نیم طول کشید و به ما جواب قطعی ندادند. یک سری منع تعقیب برایشان میزدند. یک سری قرار مجرمیت میدادند. یک سری میگفتند چهار سال حبس تعزیری. هر سری میرفتیم با یک حرفی چیزی سر ما را گلوله میمالیدند میگفتند بروید، میرفتیم مثلا شش ماه بعد دوباره یک دادگاه بود. کلا ما را میپیچاندند. جواب خاصی به ما نمیدادند.
سعید طوسی به اتهاماتی که به او وارد شده واکنش نشان داده و میگوید اینها به خاطر اینست که میخواهند به شخص رهبر و بیت رهبری ضربه بزنند. من با یکی دیگر از شاکی های پرونده صحبت میکردم؛ ایشان میگفت بیت رهبری به طور مشخص اعمال نفوذ کرده و نگذاشته این پرونده به سرانجام برسد. شما در این مورد چه دارید بگویید؟
درباره رهبری من نمیدانم چه بگویم چون هر حرفی که بخواهند میزنند و هر نسبتی که میخواهند به ما میدهند. ما تنها چیزی که خواستیم این بود که حق مان را به ما بدهند. عدالت برقرار باشد. ما پنج سال پنج سال و نیم است که داریم میرویم و میآییم ولی به ما جواب ندادند. خوب شما به من بگویید من نوجوانی که آن اتفاق برایم افتاده و الان رسیدم به سن نوزده بیست سالگی حرفم را به که بروم بزنم. این ضربه روحی را که به من خورده به که بروم بگویم. خب وقتی پنج سال است این پرونده چرخیده معلوم است که همه متوجه شدند. معلوم است همه متوجه شدند آدم دیگر چه بگوید؟
به نظر شما طی این پنج سال اعمال نفوذی از جایی صورت گرفته که نگذارند پرونده به سرانجام برسد، یا اینکه مدارک نقص داشته و ادله و شواهد کامل نبوده برای اینکه حکمی صادر شود؟
به نظر من شواهد و قرائنی که به دادگاه تحویل دادیم خیلی کامل بوده. آنقدر کامل بوده که توی دادگاه قاضی هیچ حرفی نمیتوانست بزند. خود متهم هم ساکت شده بود. ما خودمان آنجا بودیم زبانش بند آمده بود. دیگر حرفی نداشت. ما دو تا توبه نامه به امضای خودشان تحویل دادگاه دادیم. ۹ حلقه فیلم ضبط شده با صدای خودشان که اعتراف کردند به کارهایی که کردند. اس ام اسهایی که خودشان دادند. فحشهایی که خودشان به بچهها داده بودند. اینها را همه را تحویل دادیم. خیلی از مدارک دیگر بود. سه تا شاکی برای این پرونده هست. بیشتر از ۱۵ شاهد برای این پرونده هست. یعنی کم نبوده.
پس به نظر شما چرا با توجه به این مدارکی که میگویید در پرونده وجود داشته به جایی نرسیده؟
همین را میگویم. من میگویم مدارک ما کامل بوده ولی وقتی میبینیم جواب ندادند لابد از یک جایی گفتند نباید… چون طبق همان گفتهای که خود آقای طوسی داشتند میگفتند من اگر متهم شوم صد نفر را با خودم میکشم پایین. حالا من نمیدانم آن صد نفر کیست ولی مطمئنا آن صد نفر نمیگذارند آقای طوسی متهم شود که کشیده نشوند پایین.
آقای لاریجانی رئیس قوه قضاییه واکنش داشته درباره این ماجرا و گفته کسانی که با رسانههای خارج از کشور صحبت میکنند، مثل شما که الان دارید با رادیو فردا صحبت میکنید، مرتکب جرم میشوند و این که مطرح شدن چنین صحبت هایی خودش معاونت در جرم است. شما در مورد این صحبت ایشان چه دارید بگویید؟ واکنش شما چیست؟
معاونت در جرم؟! اینها پنج سال جواب ما را ندادند. وقتی پنج سال جواب ما را ندهند معلوم است که وقتی یک رسانه درد ما را متوجه شود میآید از ما استقبال میکند. چرا رسانههای داخلی نیامدند هیچ کاری کنند. وقتی آن میآید خب ما حرفمان را میزنیم. ما دنبال حقمان هستیم. هر جور شده باید حقمان را بگیریم.
این حق چیست؟
حق ما اجرای قانون است. طرف مجرم بوده باید حکم را اجرا کنند. حالا هرچه میخواهد باشد. زندان میخواهد باشد، شلاق میخواهد باشد، هرچه که میخواهد باشد باید اجرا شود. فرقی نمیکند حالا چون قاری قرآن است دلیل این نمیشود که معصوم است. هرکسی در هر رینج کاری خودش باشد امکان دارد مبتلا شود. چون قاری قرآن است دلیل ندارد که معصوم باشد. گناه کرده باید تاوانش را هم پس بدهد.
در پایان این مصاحبه صحبت دیگری دارید که بخواهید اضافه کنید؟
فقط میخواهم بگویم کسانی که این مصاحبه را میشنوند باید بدانند که ما نه مریضیم و نه مشکل داریم، خیلی از آبروی خودمان زدیم و از خیلی چیزهای دیگر زدیم که حق مان را بگیریم. نمیخواهیم کسی را خراب کنیم. ما تنها چیزی که آمدیم بگوییم این است که حق ما را به ما بدهند. نه دنبال خراب کردن کسی هستیم و نه میخواهیم الکی حرفی بزنیم. هر کس دیگر پسر خودش این طور شده بود مطمئنا ساکت نمیشد. خیلی راجع به ما حرف در میآورند که اینها از قبل دارند تعیین میشوند یا هر چیز دیگر. نه ما هم یک جوان بودیم مثل همه جوانهای دیگر داشتیم میرفتیم قرآن یاد بگیریم این بلا سرمان آمد. الکی پشت ما حرف درنیاورید. ما تنها چیزی که میخواهیم اجرای عدالت است.
از: رادیو فردا