گر میت رامنی برنده می شد، ایران فرصت مظلوم نمایی و بازیگری تازه در سطح کشورهای اسلامی را هم بدست می آورد. اما حالا ایران با «ادامه یک برنامه» از سوی دولت اوباما روبروست که در آن تا آستانه فروپاشی پیش رفته است. پس انتخاب مجدد اوباما امکان تازه ای به نظام نمی دهد و همین برای حکومت ایران ناراحت کننده است!
جمهوری اسلامی «مرد برهم زدن بازی» و «خرید وقت» در بازیهای جدید است. این بار باید به ادامه همان بازی قدیمی تن بدهد که تاکنون در آن شکست خورده و راه گریزی هم از آن ندارد!
اول: این احتمال را برای سیاست بازان حکومت در ایران هم در نظر بگیریم که میل قلبی با آنچه نمایش می دهند فرق می کند.. آنها امکانات زیادی با آمدن میت رامنی بدست می آوردند که در کنار «خطرهایی» که داشت، برایشان «فرصت های» تازه ای هم خلق می کرد و بنابراین ارزش فراوانی داشت و این فرصتها به آن خطرها می ارزید. در سیاست، «هزینه و فایده» امور را می سنجند و بر این مبنا، ایران فایده بیشتری از پیروزی رامنی می برد. اگر چه در ظاهر تهدیدات بیشتری هم می شد. اما ایران همواره مدعی است از تهدیدها، فرصت سازی خواهد کرد و در مواردی هم موفق بوده است. با انتخاب دوباره باراک اوباما این فرصت که می توانست از دل تهدیدهای جمهوریخواهان بدست بیاید، نیامده از بین رفت.
دوم: آرایش فعلی دو کشور در مقابل همدیگر به سود ایران نیست! در نگاه کلی میت رامنی را می توان اهل «جنگ سخت» دانست و باراک اوباما را متخصص «جنگ نرم»! سیاست دموکراتها و دولت باراک اوباما در دسته بندی جنگ نرم قرار می گیرند و سیاست رامنی در دسته بندی جنگ کلاسیک قرار داشت! جمهوری اسلامی شیوه های جنگ نرم را نمی شناسد و ترجیح می دهد میدان بازی، میدان جنگ سخت و رجزخوانی نظامی و موشک و بمب باشد تا میدان فشارهای غیرمستقیم، تحقیر و تن دادن به مصالحه!
بخصوص وجهه صلح طلب شخص اوباما باعث شده با تمام فشارهایی که دولت او بر نظام ایران وارد کرده، مورد انتقاد جهانی قرار نگیرد. این موقعیت بخاطر پیش زمینه ذهنی جهانیان از دولت بوش و جمهوریخواهان، برای آقای رامنی نه تنها وجود نداشت، بلکه کاملا” برعکس بود و چنانچه وی پیروز می شد، حتی اگر مدارای بیشتری هم با ایران می کرد، پیشاپیش متهم به تندروی می شد. اینک اوباما تحریمهای اقتصادی و بانکی ایران را حتی اگر تا آنجا پیش ببرد که جنگی ناخواسته هم رخ بدهد، باز هم بخاطر مدارای این سالهایش، مورد انتقاد افکار عمومی جهانیان قرار نخواهد گرفت و مردم او را مانند دولت بوش مؤاخذه نخواهند کرد. به عبارت دیگر، اوباما بخاطر مدارا و تحملی که تاکنون درباره ایران نشان داده، پیشاپیش از نوعی حق برای برخوردهای تندتر با ایران برخوردار است! این موقعیت ویژه، برای میت رامنی برعکس می بود اگر پیروز انتخابات دیشب می شد!
سوم: فرصت بقای نظام از راه ناسیونالیسم از دست رفت! سئوال این است: با انتخاب رامنی وضعیت مخالفان جمهوری اسلامی چه می شد؟ برخی گمان می کنند در صورت پیروزی میت رامنی، وضعیت مخالفان حکومت بهتر و منسجم تر از این می شد و بعضی معتقدند حتی «تکلیف حکومت» هم با یک حمله نظامی محدود(!) یکسره می شد!! این دوستان به ساختار سیاسی آمریکا توجه لازم را ندارند، زیرا میت رامنی بدون توجیه افکار عمومی و مالیات دهندگان آمریکایی و جلب نظر کنگره و سنا نمی توانست «اگر هم طرح جنگی در سر داشت» آن را به سرعت عملی کند. گواینکه جنگ با ایران، مورد تأیید مخالفان جمهوری اسلامی هم نیست و همه متفق القول هستند که جنگ لزوما” به برقراری دموکراسی در کشورمان منتهی نخواهد شد.
چنانچه رامنی پیروز می شد و قصد حمله نظامی به ایران می کرد، حکومت ایران می توانست با آسانی بیشتری از حس ناسیونالیسم ایرانیان برای بقای خود بهره بگیرد و جمعیت بزرگ مخالفان را به دو شقه «وطن دوست/وطن فروش» تقسیم کند و اردوگاه مخالفان خود را به شدت متلاطم کند. بلافاصله میهن دوستان به درستی برای دفاع از میهن واکنش نشان می دادند و در موضع دفاع از وطن می ایستادند و ناگهان خود را در «کنار حاکمیت ایران» و در راستای بقای نظام می یافتند!! کسانی هم که به همسویی با نظام ایران تن نمی دادند، لابد وطن فروش خواهند بود و کیست که نداند «چند دستگی مخالفان» فقط یک برنده دارد و آن هم حکومت فعلی است!
حکومت ایران با تظاهر به ناسیونالیسم و وطن دوستی، بدنبال بقای خویش است و این را در قضیه دعواهای نمایشی بر سر سه جزیره ایرانی خلیج فارس نشان داد. نظام با سودجویی رندانه از حس وطن پرستی مخالفان خود، برای سرکوب نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و جمعیت مهاجرین ایرانی که «مخالفان خاموش» حکومت هستند و برای خنثی کردن روند دموکراسی در ایران، بهترین و بیشترین بهره را از آن می برد. اکنون اپوزیسیون اگرچه همچنان مشکلات خاص خود را دارد و به اندازه قابل قبول «منسجم و خلاق و کارآمد» نیست، اما هنوز هم درگیر بازی رندانه حکومت یعنی «وطن پرست/وطن فروش!» نشده است. اینک مخالفان حداقل در موارد کلی با یکدیگر هم عقیده اند و با همین وضعیت هم، هنوز یک «مشکل» برای نظام محسوب می شوند. روزی که نیروهای مخالف حکومت مجبور شوند برای دفاع از خاک ایران، در مقابل همین آقای رامنی و آمریکا بایستند، خواهیم دید که شوق امروزشان برای انتخاب شدن میت رامنی بسیار زودگذر و سطحی بوده است. زیرا در آن روز، ناگزیر می شدند در مقابل رامنی و دولت آمریکا بایستند و از وطن خود دفاع کنند و جمهوری اسلامی هم از این جمعیت چهار میلیونی خارج نشین و امکاناتی که دارند، بهره های فراوانی برای «بقای» خود می بُرد که تصورش چندان سخت نیست. از این زاویه هم پیروزی رامنی مورد علاقه حکومت تهران بود!
از این زاویه که به موضوع بنگریم؛ به عقیده من بیشتر از همه، این جمهوری اسلامی است که از انتخاب مجدد باراک اوباما سرخورده و عصبانی است؛ زیرا منبعد کارش به مراتب سخت تر خواهد شد نه آسان تر!
بابک داد
فرصت نوشتن. وبلاگ بابک داد
www.babakdad.blogspot.fr
فیس بوک همگانی بابک داد
www.facebook.com/babakdad.page
از: گویا