نیم‌نگاه

شنبه, 16ام بهمن, 1395
اندازه قلم متن

محمد ارسی

نخست وزیر اسراییل، نتانیاهو در پیامی به ملت ایران، یادآور شده که به زودی با آقای ترامپ در آمریکا ملاقات می‌کند و تهدیداتی را که از طرف جمهوری اسلامی ایران علیه دولت و ملت اسراییل میشود مورد بررسی قرار می‌دهد.

ایشان با اشاره به سابقهٔ دوستی ایران واسراییل، وآرزوی بازسازی آن دوستی‌های گذشته و از دست رفته، تاکید کرده که با ملت ایران هیچ مشکلی ندارد، بل دعوای او با حکومت اسلامی ایران است که ملت ایران را به اسارت گرفته و قصد نابودی اسراییل را دارد.

اینجانب مانند هر ایرانی دیگری از این که نخست وزیر اسراییل، حسابِ ملت ایران را از حسابِ حکومتی‌ها تفکیک می‌کند راضی و خوشحالم؛ ولی سئوالی که از بنیامین نتانیاهو دارم این است که وقتی اکثریت مردم ایران، اکثریت قریب به اتفاق آن، حامی برجام و پشتیبان عادی‌سازی رابطه با غرب و آمریکا هستند، چرا شما مثل «دل‌واپس‌ها» و تندروهای حاکم بر ایران این همه با برجام دشمنی می‌کنید؟ چرا به ترامپ و جناح راست آمریکا فشار می‌آورید تا برجام را بدفرجام کنند؟ چرا می‌کوشید تا تحریم‌ها از سر گرفته شود و اقتصادی را که تازه دارد نفسی می‌کشد، بیجان کنید؟ چرا می‌خواهید ایران را هم به حال و روز عراق و سوریه بیندازید؟ اینها با ادعای دوستی چه نسبتی دارند؟

آقای نتانیاهو، زمین مقدس، خیلی کوچک شده، دیگر جایی برای جنگیدن نمانده، قربانیان جنگ و جدال‌های کنونی نه جنگجویان و جنگ افروزان، بل آن توده میلیونی مردمی است که اساساً دستی در جنگ نداشته!

اگر در اظهار مهر و دوستی نسبت به ایرانی صادق‌اید، از سیاستی که به جنگ و ویرانی ودربدری منتهی می‌شود، دست بردارید و بکوشید تا تنش میان ایران و آمریکا کاهش یابد و روابط دو کشور درجهت  عادی سازی پیش برود، زیرا در ادامهٔ عادی‌سازی با آمریکاست که روابط ایران و اسراییل هم بهبود می‌یابد و تمامی منطقه روی به صلح وآرامش می‌گذارد.

شما نیک می‌دانید که اکثریت قاطع ملت ایران با سیاست خصمانهٔ افراطی‌های جمهوری اسلامی در قبال اسراییل هیچگونه موافقتی ندارند و جداً در آرزوی همزیستی مسالمت‌آمیز با همهٔ ملل منطقه از جمله با ملت اسراییل‌اند، حتی شماری از شخصیت‌های دانشگاهی و فرهنگی و مذهبی در جمهوری اسلامی برغم تهدیداتی که علیه آنها می‌شود، به صراحت از ضرورت عادی‌سازی رابطه با اسراییل می‌گویند و بهای سنگین حرف خود را نیز می‌پردازند. بیایید با این ملتِ دل‌آگاه همگام شوید که در مسیر اعتدال و صلح و امنیت جمعی حرکت می‌کند، هرچند به کندی، اما موفقیتش حتمی ست زیرا در در جهتِ درستِ حرکتِ تاریخ ایستاده است.

آقای نتانیاهو، ایران و اسراییل محکوم به همزیستی و همکاری با هم‌اند، زیرا برقراری صلح همیشگی، امنیت جمعی، و در نهایت، ترقی و تعالی عمومی در خاورمیانهٔ در حال تباهی، بسته به دوستی و همکاری این دو ملت است. بیایید دست در دست مردم ایران، مجری حکمِ صلحِ تاریخ باشید، بپرهیزید از تشویق «نوقُدرتان»، به جنگ افروزی علیه ایران که شروعِ آن آسان، پایان آن پشیمانی و ندامت است!

۲
ترانهٔ علیدوستی، دُردانهٔ سینمای ایران حقّا که غوغا کرد. او پیشگام شد و در پی او فرهادی هم رفتن به آمریکا را رد کرد. کاری که علیدوستی و فرهادی کردند، فقط وطن‌دوستیِ صرفْ یا بیان غیرت ملی  نبود بل نمایشی از شکوه و شوکت خویشاوندی و پیوند دو هنرمند روشن ضمیر، محبوب و مردم‌دوست با مردم میهن خویش، و حسّ همدردی با ملل و مردم منطقه بود. آنها با دفاع از کرامت و شخصیت انسانِ ایرانی و شرقی، مقام اخلاقی سینمای ایران را به‌مراتب بالاتر بردند و آزادگان دنیا را آفرین‌گوی خود ساختند.

آری دفاع از استقلال و احترام ملی، فقط موشک پرانی و هماورد طلبی نیست، از استقلال و عزّت ملی با ادب و اخلاق و هنر هم می‌توان دفاع کرد، به‌مراتب بهتر و مؤثرتر؛ آنگونه که ترانه و فرهادی کردند!

۳
دراین شرایط ناگوار و اوضاع ناامنی که با اجرای سیاست دونالد ترامپ برای «مهاجرها» در آمریکا بوجود آمده، و شامل ما ایرانی‌ها هم شده، بسیاری از فعالان سیاسی ایرانی را به فکر انداخته تا در پرتو واقعیتِ مسائل و مصائبِ امروزی خود و خویشاوندان خود، به برخوردها و بدداوریها و حتی به عمق بی‌تفاوتی‌های گذشته خود بیشتر بیندیشند.

سی‌وهشت سال پیش با برپایی و ایجاد جمهوری اسلامی در ایران، دهها هزار خانوادهٔ ایرانی، فقط و فقط به جرم اعتقاد به آئین بهائی از هرگونه حقی در زندگی اجتماعی محروم شدند و از هستی ساقط گشتند. در این نیم‌نگاه به اوضاع، قصدِ یادآوریِ گسترهٔ ستمی را که در حق هزاران نفر بهائی شده و می‌شود، ندارم، تنها حرفم این است که: چه بی‌رحم و بی‌تفاوت بودیم ما مبارزان و فعالانِ سیاسی اوائل انقلاب!

شعر و شعار خوانی انقلابی و ضدّ آمریکائی، ما را لال و کر وکور کرده بود، نمی‌دیدیم درد و رنج هموطنی را که به‌صرفِ دگراندیشیِ مذهبی، متحمل چه مصائب و ظلم و جور و دربه‌دری‌هایی می‌شد، و ما، دستی به حمایت دراز نمی‌کردیم و با بی‌تفاوتی می‌گذشتیم. شاید این احساس شرمندگی، سرمایهٔ پربهایی برای ارتقاء معنوی، و درسی، برای آزادگی و آزاداندیشی باشد. چه می‌شود کرد که گفته‌اند: «فرق مدارس تحصیلی با مدرسهٔ زندگیِ واقعی همین است که، در مدارس رسمی، ابتدا درس می‌دهند، بعد تست می‌گیرند، امّا در مدرسهٔ زندگی، اول امتحان می‌کنند بعد درس می‌دهند.»

محمدارسی
بهمن ماه هزارو سیصدو نودوپنج – تگزاس
Mohammadarasi@gmail.com

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.