مصطفی رحمانی: رینگ خونین؛ قتلگاه مافیای دولتی زندان رجایی ‌شهر کرج

چهارشنبه, 4ام اسفند, 1395
اندازه قلم متن

مصطفی رحمانی

“رینگ خونین” نام مستعار سالنی در زندان رجایی ‌شهر کرج است که زندانیان مخالف و خارج از حلقه‌ی مافیای “محمد مردانی”، رئیس این زندان، به این قتلگاه تبعید می‌شوند. در این سالن پس از درگیری‌های خونین، فقط در صورت قتل یا نقص عضو، زندانیان به سردخانه و بهداری منتقل می‌شوند.

سالن ۹ در اندرزگاه ۳ زندان رجایی ‌شهر کرج از پنج سال پیش که محمد مردانی ریاست این زندان را برعهده گرفت، کم کم به “رینگ خونین” این زندان شهرت یافت.

زندانیان عادی زندان رجایی ‌شهر با تاکید بر “در شیشه کردن خونشان” توسط رئیس زندان، در توضیح این موضوع به خط صلح می‌گویند: “سالن ۹ در اندرزگاه ۳ دقیقاً به دستور مستقیم آقای مردانی به این شکل درآمده. به گفته‌ی آقای احمدی، رئیس این اندرزگاه، تا قتل انجام نشود و یا زندانی نقص عضو پیدا نکند، به بهداری منتقل نمی‌شود. دعواهای این سالن فقط قتل دارد. رئیس زندان از هر زندانی که خوشش نیاید و یا مخالف و بیرون از باند مافیای او باشد، به این سالن می‌فرستد. هدف او نیز کاملاً از این اقدام مشخص است؛ برای تیزی خوردن.”

بر اساس تحقیقات میدانی، ظرف پنج سال گذشته، در نزاع‌های خونین این سالن عده‌ای زندانی در تاریخ‌های مختلف به قتل رسیده‌اند. “بهنام عباسی” و “ابولفضل آقا محمد‌پور”، هویت دو تن از این زندانیان به قتل رسیده است.

مجتبی آسایشی که در خواب اوردوز کرده بود

البته بایستی اشاره کرد که قتل زندانیان در زندان رجایی شهر مسبوق به سابقه بوده است. یکی از زندانیان عادی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در این خصوص به خط صلح می‌گوید: “اسامی که زیاد است و خیلی‌ها را توی این سال‌ها کشتند، اما دو مورد آن را به خوبی به یاد دارم. بنده‌لوها، سه برادر بودند؛ سیامک، سیاوش و هادی. سال ۸۳ یا ۸۴ بود که “سیامک” تیزی کوچکی خورد و با این‌که می‌گفت اصلاً به دوا و درمان نیازی ندارم اما او را زورکی به بهداری بردند و بعد هم خبر مرگش را آوردند. ما اصلاً باورمان نمی‌شد. یکی دیگر هم، مربوط به یکی-دو سال بعد و زمانی بود که در سالن ۵ اندرزگاه ۲ بودیم. “مجتبی آسایشی” گنده لات خرم آباد بود. لقب مجتبی شیر خاورمیانه بود و خیلی معروف بود، هیکل درشتی داشت و همه از او می‌ترسیدند. جرمش هم مواد و این چیزها نبود و فقط یک اسلحه از او گرفته بودند. حکم آزادی‌اش آمد اما یک روز قبل از آزادی به او متادون و چند قرص خوراندند؛ شب خوابید و صبح دیگر بیدار نشد…”

در سال ۹۳ نیز، هرانا از پیدا شدن جسد “بهرام تصویری خیابانی”، زندانی محکوم به اعدام، در سلول‌های انفرادی بند ۵ زندان رجایی شهر کرج خبر داد. بهرام تصویری دستکم از سال ۸۸ جزو زندانیانی بود که به دلیل اعتراض و همین‌طور شکایت از کادر اجرایی زندان -به خصوص در بحث تجاوز و شکنجه-، همواره در معرض تنش و برخورد با زندانبانان زندان رجایی شهر قرار داشت و مدت زیادی از ایام حبس خود در زندان‌ را به دلیل اعمال رفتارهای سلیقه‌ای زندانبانان این زندان به ناچار در سلول‌های انفرادی سپری کرده بود.

بهرام تصویری خیابانی که جسد او در سلول‌های انفرادی بند ۵ زندان رجایی شهر کرج پیدا شد

همبندیان او شهادت داده بودند که آقای تصویری که به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود، از شاکی خودش رضایت گرفته بود ولی مسئولان زندان دعوایی ساختگی به وجود آوردند که منجر به قتل یک نفر دیگر توسط این زندانی شد تا برای وی پرونده‌ی جدیدی باز شود.

بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری زندانی در زندان رجایی شهر کرج در آبان‌ماه‌ در نامه‌ای به خانم اسما جهانگیر، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل، آقای زید رعد الحسین، کمیسر عالی حقوق بشر و خانم موگرینی، رئیس شورای سیاستگذاری خارجی اتحادیه‌ی اروپا، اسامی زندانیان به قتل رسیده در درگیری‌های خونین زندان رجایی شهر کرج را و زندانیانی که در این بین نقص عضو شده‌اند، به شرح زیر بیان کرده است:

لیست اسامی تعدادی از زندانیانی که در درگیری‌های داخلی زندان کشته شده‌اند:

۱- بابک غیاثی، در درگیری بند ۳ به قتل رسیده

۲-  مالک مالکی(معروف به حاج مالک)، در درگیری به قتل رسیده

۳- صابر شربتی، در بند ده در درگیری به قتل رسیده

۴- وحید غلامی، در بند ۳ سالن ۷ در درگیری به قتل رسیده

۵- مهدی عظیمی، در بند ۵ قدیم به قتل رسیده

۶- مجتبی آسایشی، در بند ۲ سالن ۵ اوردوز کرده

۷- اصغر کرمی، در بند ۱ به قتل رسیده

۸- منصور پورولیدر،  بند ۲ به قتل رسیده

۹- ناصر بناپور، در درگیری بند ۶ سالن شانزده به قتل رسیده

۱۰- حاج نائب، در درگیری بند ۶ سالن هجده به قتل رسیده

۱۱- حسین انجانی، در درگیری بند ۶ سالن شانزده در سال ۹۱ به قتل رسیده

لیست اسامی زندانیانی که در زندان دچار نقض عضو شدند:

۱- جواد زارع، نابینایی چشم در بند ۳ سالن ۷

۲- وحید عباس پور، کوری چشم

۳-  مهدی منافی، قطع هر دو دست

۴- رضا جلال، قطع هر دو دست

دراین‌باره به سراغ دو تن از زندانیان سابق در این زندان رفتیم تا به جزئیات بیش‌تری از وقایع اشاره کنند.

غلامرضا غلام‌حسینی فعال کارگری و زندانی سابق در این زندان در‌ توصیف باند مافیای زندان می‌گوید: “من در این زندان در دو بند دارالقرآن (بند ۲) و بند ۴ که بودم؛ در هر سالنی افراد خاص یکه بزنی وجود داشت. این افراد قلدر -که شناخته شده نیز بودند-، قطعاً با مسئولین زندان هماهنگ بودند و برای ترساندن زندانیان به کار گرفته می‌شدند… بگذارید خاطره‌ای برایتان بگویم: سال ۸۷ که در انفرادی‌های بند ۲۴۰ زندان اوین بودم، یکی از زندانبانان که آدم خوبی می‌نمود، می‌گفت کلیه‌ی مسئولین زندان با زندانیان زد و بند و رابطه دارند. این شخص می‌گفت یک بار برای یک زندانی پیغامی را خانواده‌اش رساندم و خانواده‌اش خواستند به من پول بدهند. گفتم من این پیغام را از روی انسانیت آورده‌ام و نه برای پول، اما خانواده‌ی او اصرار داشتند که مبلغی را به من بدهند؛ چرا که هربار کارکنان زندان برای آن‌ها پیغام آورده‌اند، مبلغی از پیش تعیین شده بود. آن‌جا بود که فهمیدم بین زندانیان و مسئولین زندان، مافیایی سازمان یافته و غیر رسمی وجود دارد. در واقع هرچقدر این سطح مسئولیت بالاتر می‌رود این رابطه عمقی‌تر شده و با زندانیان خاص -مثلاً با سطح درآمد بالاتر-، شکل می‌گیرد”.

غلامرضا غلام حسینی

وی در مورد درگیری‌های خونین می‌افزاید: “در مورد درگیری‌های‌ خونین، معمولاً افراد ضعیف‌تر قربانی می‌شوند. این درگیری‌ها بیش‌تر بین جناح زندانبانان و زندانیان شرور است که این مجموعه ناهنجاری نیز دست‌پروده‌ی خود مسئولین و در واقع بخشی از سیاست‌های دولت است که با به وجود آوردن چنین مسائلی مردم را با هم درگیر کنند. باند مافیا در هر کشوری با نوع خاص خودش وجود دارد، در کشور ما نیز وجود دارد. مثلاً برای ترس از ضرب ‌و شتم مجبور به همکاری هستند، یا در بخشی دیگر مسئولین مایل‌اند این زندانیان را تحت امر خود نگه دارند تا بتوانند به خواسته‌هایشان برسند. این‌ مسئولین در واقع قسمتی از مقامات کل کشور هستند که همواره با استفاده از اراذل و اوباش به خواسته‌های خود رسیده‌اند. همان‌طور که شاهد بودیم، سپاه‌ پاسداران برای سرکوب‌های خیابانی، از افراد لااوبالی محل‌ها استفاده می‌کند؛ این موضوع را سردار قاسمی در صحبت‌هایش هم گفته بود. این مسئله مجموعه‌ای درهم تنیده و گسترده است که بخشی از آن در زندان اتفاق می‌افتد و بایستی برای پرداختن به آن، به تمامی بخش‌ها اشاره کرد”.

آقای غلام‌حسینی این چنین ادامه می‌دهد: “البته زندانیان عادی هرچقدر هم که با هم روابط ناعادلانه داشتند، در مورد زندانیان سیاسی احترام قائل بودند. اگر هم در مواردی این زندانیان به سیاسی‌ها تعرضی در حقوق‌شان به وجود می‌آورند، با دستور مقامات زندان بوده‌ است. ولی اگر بخواهم بین خود زندانیان عادی مثال بزنم، در بند نوجوانان، ۹۰ زندانی به یک زندانی تجاوز کرده بودند. این تجاوز به نظر من فاجعه‌ای شنیع‌تر از قتل بود. به طور حتم چنین جنایاتی بدون داشتن چراغ سبز از زندانبانان امکان اتفاق افتادن ندارد. وقتی در بازجویی مرا تهدید می‌کردند که پسر نوجوانت را به زندان و بند جوانان می‌آوریم تا مورد تعرض قرار گیرد، باید این موضوعات را هماهنگ شده دانست که سیستم حاکمیتی نیز از آن باخبر است”.

بهروز جاوید تهرانی، فعال حقوق بشر و زندانی سابق زندان رجایی ‌شهر کرج نیز دراین‌باره می‌گوید: “زندان رجایی‌ شهر به دلیل این‌که زندانیانش تبعیدی بوده و همگی محکومیت‌های سنگین دارند، دارای باندهای مافیایی خیلی قوی است. سه باند معروف به نام‌های “باند بچه‌های تهران”، “باند بچه‌های کرج” و “باند کردها‌-لرها” وجود دارد که به این اسامی شناخته می‌شوند و نه آن‌که الزاماً به قومیت خاصی تعلق داشته باشند. در واقع این‌ها صرفاً عناوینی است برای اکیپی که تشکیل می‌دهند و مثلاً در باند بچه‌های تهران، الزاماً همه نباید بچه‌ی تهران باشند”.

بهروز جاوید تهرانی

وی در مورد مشاهدات خودش به خط صلح می‌گوید: “من در دو مورد شاهد اتفاقاتی بودم که نیازمند تحقیقات بود اما هیچ‌گاه صورت نگرفت. یک مورد مربوط به زندانی بود با نام “بندلی” و مورد دوم یک زندانی به نام “عباس”. این دو زندانی در مسیری رفتند که نظم باند‌ها را به ‌هم ریخته بودند و مطیع اداره -یعنی کارکنان زندان-، نبوده و در مقابل زندانبانان ایستادگی و گردن‌کشی می‌کردند؛ البته این دو نفر بیش از حد هم قلدر بودند. به یاد دارم که بندلی در یک درگیری بینی‌اش به وسیله‌ی چاقو زخمی شد که به چند بخیه نیاز داشت. پس از این‌که این زندانی برای درمان به بهداری مراجعه کرد، خبر آوردند که در آن‌جا فوت کرده است. مورد بعدی یعنی، عباس را هم به زندان قزلحصار فرستادند و در آن‌جا کشته شد”.

آقای جاوید تهرانی می‌افزاید: “در زمانی که من در زندان رجایی شهر بودم، شخصی با نام “خادم” بود که در ابتدا مسئول حفاظت زندان بود. این شخص به دلیل ارتباط با یکی از زنان زندانبان خلع شد ولی دوباره بازگشت و این بار به عنوان مدیر اجرایی منصوب شد. این شخص در پر و بال دادن به باندهای مافیایی خیلی فعال بود و به طور سیستماتیک از این روند استفاده می‌کرد. خادم مداح بود، باشگاه بدنسازی داشت و به قول معروف از گنده لات‌ها و از همین تیپ آدم‌ها بود”.

وی ادامه می‌دهد: “نمی‌توانم با قطعیت بگویم مسئولین در قاچاق مواد مخدر به داخل زندان دست دارند ولی مشخص است که چه کسانی قدرت دارند؛ مثلاً این‌که زندانیان صاحب مافیا را جابه‌جا کنند تا این ساختار بهم بخورد، برایشان کاری نداشت اما این کار را نمی‌کردند. در واقع اگر سیستم زندانیانی را نیز انتقال می‌داد، به قصد تعادل بود و نه برهم زدن آن ساختار.

اهداف وجود این باندها نیز مشخص است. این باندها کارخانه‌ی پول سازی هستند. به عنوان نمونه، گوشی موبایل ۱۰ میلیون تومان خرید و فروش می‌شد و یا یک گرم مواد مخدر مثلاً اگر بیرون از زندان ۱۰ هزار تومان است، در آن‌جا یک میلیون تومان خرید و فروش می‌شود. ارزش افزوده‌ی‌ عجیبی روی اجناس می‌آید که به قول معروف مسئولین نیز از آن سود کلانی به جیب می‌زنند”.

***

بایستی اشاره کرد، بنا بر اسنادی که خبرگزاری هرانا منتشر کرده بود، محمد مردانی رئیس این زندان در مکاتبات اداری مربوط به وضعیت پرونده‌ی تنی از زندانیان محکوم به اعدام تحت عنوان “اراذل و اوباش”، درخواست تسریع در اجرای اعدام آنان را کرده بود.

چندی پیش نیز در گزارش “حکمرانی مافیا در زندان رجایی ‌شهر و دشواری مضاعف زندانیان” اعمال محدودیت‌های مختلف در خرید مواد غذایی و رفاهی در محیطی چون زندان بدنام رجایی شهر درحالی اعلام شد که انواع مواد مخدر و حتی سلاح سرد در زندان به راحتی خرید و فروش می‌شود؛ ناظران زیادی معتقدند این قبیل محدودیت‌ها صرفاً به ایجاد بازار سیاه و توسعه باندهای مافیایی درون زندان منجر می‌شود.

از: ماهنامه خط صلح


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.