یادداشت– سخنان محمد فرهادی وزیر علوم ایران در دانشگاه امام صادق در تهران در روز اول اسفند ۱۳۹۵ نشان دهنده افزوده شدن بر ابهام درباره سرنوشت علوم انسانی در دانشگاههای ایران است.
وزیر علوم ایران در حالی که به وجود روند کاهش تعداد متقاضی برای رشتههای علوم انسانی اشاره کرده، از دانشگاه امام صادق خواسته است تا برای ایجاد رشتههای تازه در علوم انسانی پیشنهاد بدهد. و عناوین و برنامههای درسی در این زمینه را در اختیار شورای عالی برنامه ریزی در وزارت علوم قرار دهد.
دانشگاه امام صادق سال ۱۳۶۱ و به منظور تربیت کادرهای مورد نیاز دولت تازه شکل گرفته پس از انقلاب در رشته هایی مانند علوم سیاسی و روابط بین الملل و حقوق تاسیس شد. هدف آن بود که فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق که زیر نظر آیت الله محمدرضا مهدوی کنی اداره می شد، بر اساس معارف اسلامی و با تکیه بر آموزشهای مورد قبول روحانیت تربیت شوند.
وزیر علوم گفته است «ما در دانشگاههای دیگر بحث اسلامیسازی را در دستورکار داریم، اما دانشگاه امام صادق این چنین است و به پیش میرود به طوری که این دانشگاه سیاسی است، ولی سیاستزده نیست.» به تعبیر دیگر آقای فرهادی هم دانشگاه صادق را به عنوان نمونهای از دانشگاه اسلامی مورد قبول معرفی می کند. یکی از ویژگیهای این دانشگاه به تعبیر آقای فرهادی سیاست زده نبودن آن است. عبارتی که به معنای آن است که دانشجویان آن دانشگاه این دانشگاه کاری به مسایل سیاسی روز ندارند.
آقای فرهادی می گوید «در رابطه با رشتههای علوم انسانی، ما نمیتوانیم این رشتهها را از کشورهای دیگر الگوبرداری کنیم، بلکه بسیاری از رشتههای علوم انسانی باید از ایران شکل بگیرند و حتی ما باید رشتههای نو راهاندازی کنیم.» به این ترتیب برای نخستین بار وزیر علوم در دولت روحانی دیدگاهی را مطرح کرده است که پیش از این همواره از سوی روحانیون نماینده رهبری در دانشگاهها و شخصیتهای نزدیک به علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بیان می شد. دیدگاهی که بر اساس آن علوم انسانی به عنوان محصول فرهنگ غرب معرفی می شود که تناسبی با شرایط ایران و باورهای مورد قبول در ایران ندارد.
سخنان آقای فرهادی را می توان به معنای آن دانست که آخرین مقاومتها در میان برنامه ریزان آموزش عالی در ایران برای حفظ استانداردها جهانی در طراحی و برنامه ریزی علوم انسانی به پایان رسیده است. و آموزش علوم انسانی در دانشگاههای ایران بیش از پیش بنیادی مذهبی و ایدئولوژیک و دولتی پیدا می کند.
طراحی علوم انسانی اسلامی
از سال ۱۳۸۸ و در پی تشکیل شورای تحول و ارتقای علوم انسانی بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی عملا کار برنامه ریزی در زمینه آموزش علوم انسانی در دانشگاهها از دانشگاهها و وزارت علوم گرفته شد و به شورایی سپرده شد که ریاست آن بر عهده غلامعلی حداد عادل است. این تغییر به معنای آن بود که برنامه ریزی برای علوم انسانی در دانشگاه به شیوهای انجام پذیرد که اطمینان خاطر رهبر جمهوری اسلامی را فراهم آورد.
آقای حداد عادل در سال ۹۳ در سخنرانیای در قم در شرح ضرورت تحول در علوم انسانی نظریه پردازان علوم انسانی را به عنوان رقبای پیامبران معرفی کرد و گفت«در فرایند چند ساله که از رنسانس تا امروز اتفاق افتاده مکاتبی مانند اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم بر این تفکر سایه افکنده و فیلسوفانی که مدعی این اندیشه بودند در عمل وظیفه پیامبران را به عهده گرفتهاند. و این تمدن را به سوی این افکار بردهاند.» بر این اساس نتیجه گیری آقای حداد عادل آن بود که «علوم مختلف انسانی غربی مانند روانشناسی، جامعه شناسی، ارتباطات، علوم تربیتی و هنر همه مبتنی بر تفکر مادی نسبت به انسان به وجود آمده است.». و «اگر ما در تحول علوم انسانی موفق نشویم، انقلاب اسلامی ناقص و ناتمام باقی میماند.»
رئیس شورای تحول در علوم انسانی در آن زمان در توضیح برنامه کار این شورا گفت: «ما برای تحول علوم انسانی چهار هدف اسلامی کردن، بومی سازی، روزآمدی و کارآمدی را پیش چشم خودمان قرار داده و معتقدیم برای رسیدن به این چهار هدف در چهار عرصه تبیین مبانی و مفاهیم فلسفی و اصولی علوم انسانی، اساتید دانشگاه، دانشجویان و پایاننامهها است.»
از زمان آغاز کار این شورا و با تشکیل کارگروههای تخصصی عملا مسوولیت برنامه ریزی در آموزش در ۱۸ رشته « آموزش و پرورش، تاریخ، تعلیم و تربیت، جامعه شناسی، حقوق، روانشناسی، زبان و ادبیات خارجی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی، فلسفه، فلسفه دین و کلام، فرهنگ ، ارتباطات و رسانه، مطالعات زنان و خانواده، مدیریت، معماری و هنر» به این شورا سپرده شد. ترکیبی که نشانگر گستردهترین تعبیر از علوم انسانی در دانشگاههای جهان است. در بسیاری از کشورها رشته هایی مانند معماری و هنر و فلسفه دین و کلام و حقوق در شمار علوم انسانی قرار نمی گیرند.
در سالهای اخیر این شورا مرتبا تغییراتی را در برنامه ریزی آموزشی این رشتهها اعمال کرده است. مثلا در تازهترین مورد روز شنبه ۳۰ بهمن اعلام شد که با تصویب شورای تحول و ارتقاء علوم انسانی برنامه درسی رشته سیاستگذاری عمومی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته سیاستگذاری عمومی و فرهنگ و تمدن اسلامی تغییر یافته است. در این خبر گفته شده است که افزوده شدن سرفصل سیاستگذاری امنیتی در مباحث این رشته و تبیین دقیق و روشن جامعه مطلوب اسلام به عنوان هدف نهایی و لازمه تربیت هرگونه نیروی انسانی در شمار تغییرات اعمال شده در این رشته بوده است.
با وجود قدرت اداری و سیاسیای که این شورا از آن برخوردار است مصوبات آن در اغلب موارد با مقاومت استادان دانشگاهها و نهادهای تخصصی فعال در این رشتهها روبرو شده است. در دی ماه امسال انجمن جامعه شناسی ایران در نامهای به رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتراض خود را نسبت به برنامهای اعلام کرد که توسط این شورا به دانشگاهها ارسال شده بود. انجمن جامعه شناسی ایران در نامه خود به آقای روحانی نوشته است « لازم است به جای تصویب برنامه توسط یک گروه کوچک،که الزاما نماینده اجتماع متخصصان این رشته نمیباشد، سازوکارهای نهادی لازم برای موضوع واگذاری اختیارات برنامهریزی درسی به دانشگاهها به عنوان یک طرح معطل مانده، فراهم شود.»
آقای حداد عادل در نامهای خطاب به آقای روحانی که روز ۲۶ بهمن منتشر شده ضمن رد نظر و خواسته استادان جامعه شناسی خواسته استادان جامعه شناسی را رد کرده و آن را مغایر با مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظر رهبر جمهوری اسلامی خوانده است.
در حالی که آقای حداد عادل انتقادهای استادان جامعه شناسی را نپذیرفته، غلامرضا جمشیدیها رییس کارگروه علوم اجتماعی در شورای تحول روز ۸ دی به خبرگزاری مهر گفته بود که آنچه به دانشگاهها ابلاغ شده فقط پیش نویس اولیه است و این کارگروه پذیرفته است که بر اساس انتقادهای استادان جامعه شناسی اصلاحاتی را در برنامه اعمال کند. او می گوید« اخیرا همایشی برگزار کرده و جمع خوبی را از دانشگاههای سراسر کشور دعوت کردیم و مباحث خوبی هم طرح شد و ما هم کاملاً پذیرای نظرات بودیم؛ چنان که انتقاداتی در مورد جابجایی دروسی مانند مردمشناسی، جامعهشناسی صنعتی، جامعهشناسی روستایی و زبان تخصصی شد و ما همه اینها را اصلاح کردیم.» این در حالی است که در مصوبه شورای تحول رشته هایی مانند جمعیت شناسی و جامعه شناسی کار و جامعه شناسی روستایی حذف شده است.
در نهایت آقای جمشیدیها برای رفع نگرانیهای استادان دانشگاه گفته است « در مجموع فقط ۱۰ درصد کل دروس تغییر کرده است. ممکن است عنوان درس تغییر کرده باشد اما به هر حال در ۹۰ درصد برنامه کلیت( درس) تغییری نداشته است.» امری که نشانگر آن است که شورای تحول از مقاومت استادان دانشگاه درباره تغییر دروس آگاه است.
مقاومت در برابر سیاستهای شورای تحول محدود به استادان نمی شود. آقای حداد عادل روز ۱۷ بهمن با ابراز نگرانی از ایجاد رشتههای تازه در علوم انسانی گفت« با تعجب میبینیم که برغم کاهش متقاضی ورود به رشتههای علوم انسانی در برخی از موارد افزایش ظرفیت را مشاهده میکنیم که به هدر رفتن منابع کشور منجر خواهد شد.» او گفته است « پذیرش بدون حساب و کتاب دانشجو منجر به بحرانهای اجتماعی خواهد شد.» ظاهرا وزارت علوم نیز در برخی موارد همچنان به افزایش ظرفیتهای پذیرش دانشجوی در زمینه علوم انسانی باور دارد.
انفجار علوم انسانی در ایران
بیشترین بخش انفجار آموزش عالی در ایران از اواخر دهه هفتاد و در دهههای هشتاد و نود در بخش علوم انسانی صورت گرفته است. در سال تحصیلی ۱۳۷۵ تعداد دانشجویان ایران ۵۷۹۰۷۰ نفر بود.
این تعداد در سال ۱۳۸۹ با نزدیک به ۷ برابر افزایش به ۴۱۱۷۲۰۸ نفر رسید که اندکی کمتر از نیمی از آن را دانشجویان علوم انسانی تشکیل می دادند. در سال ۱۳۹۳ بنا بر آمار مرکز آمار ایران ۴۸۰۲۷۲۱ دانشجو در حال تحصیل بوده اند که ۵۳درصد آنان یعنی ۲۵۷۳۲۸۷ نفر در رشتههای هنر و علوم انسانی تحصیل می کرده اند. در مقطع کارشناسی حتی میزان دانشجویان علوم انسانی بیشتر بوده و به ۵۴ درصد رسیده است. این افزایش منجر به افزایش دانشجوی علوم انسانی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی شد به طوری که ۵۱ درصد دانشجویان در این مقطع یعنی ۴۵۲۹۹۹ نفر در رشتههای علوم انسانی و هنر درس می خوانده اند.
افزایش دانشجویان علوم انسانی در ایران در حالی صورت گرفته که نه فقط بودجه تحقیقاتی آن به نسبت سایر رشتههای بسیار اندک بوده بلکه محدودیتهای علمی و سیاسی در زمینه مطالعه و تحقیق در زمینه علوم انسانی نیز افزایش یافته است.
به این ترتیب افزایش دانشجویان علوم انسانی در دانشگاههای ایران با کاهش کیفیت آموزش آن همزمان بوده است. در همین دوره میزان اشتغال دارندگان تحصیلات عالی رو به کاهش بوده است.
بنا بر آمار مرکز آمار میزان بیکاری فارغ التحصیلان آموزش عالی بیکار از ۶/۲ درصد در سال ۱۳۸۰ به ۴۲/۳ درصد در سال ۱۳۹۳ رسیده است. که به طور طبیعی به معنای بیکاری بیش از این میزان برای فارغ التحصیلان علوم انسانی است. گه از بازار کار کم رونق تری نسبت به سایر رشتهها برخوردار هستند. بنا بر این اگر از اثرات فرهنگی و اجتماعی که مورد بررسی قرار نگرفته است صرف نظر کنیم انفجار علوم انسانی در آموزش عالی ایران از نظر علمی و اقتصادی بیش از آن که به نتایج روشنی رسیده باشد به دو بحران منجر شده است: یکی بحران آموزشی که اثرات آن نه فقط در سیاستهای آموزش عالی بلکه در آموزش متوسطه نیز دیده می شود. و دیگری بحران اشتغال برای فارغ التحصیلان علوم انسانی و بحران کارآمدی برای نهادهایی که باید از بهرههای تخصصی کارشناسان علوم انسانی استفاده کنند.
جای تعجب است که در چنین شرایطی وزیر علوم می گوید« بسیاری از رشتههای علوم انسانی باید از ایران شکل بگیرند و حتی ما باید رشتههای نو راهاندازی کنیم.
از: رادیو فردا