حمیدرضا مسیبیان: سخنان تاریخی دکتر محمد مصدق

شنبه, 14ام اسفند, 1395
اندازه قلم متن

حمیدرضا مسیبیان(hamosaieb@yahoo.com)

کرمانشاه – ۲۶ بهمن ۱۳۹۵

این نوشته با فرمت پی دی اف

مقدمه

نام، راه و رهنمودهای زنده یاد دکتر محمد مصدق به عنوان سمبل استقلال و آزادی ایران، بی‌هیچ تردید بخشی از راهنمای جادۀ سیاست ایران است. به این منظور صرف نظر از وقایع و حوادث دوران دولت ملی، لازم است گزیدۀ سخنان و مکتوبات مهم او که جنبۀ راهنمائی دارد، در اختیار خوانندگان محترم قرار داده شود. امید که راهنمائی برای مبارزات استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانۀ مردم ایران و حتی برخی امور خصوصی افراد خواهان زندگی پاک و درست باشد. در این مجموعه تلاش شده جملات مهم نطق‌ها، نامه‌ها و سایر آثار مصدق جمع‌آوری و به صورت دسته بندی شده بر اساس منبع تقدیم گردد. این مجموعه در دو بخش است. بخش اول اهم نظرات وی در دوران غیر از نخست‌وزیری(اعم از شروع زندگی و دوران بعد از کودتا) و بخش دوم جملات ماندگار دوران نخست‌وزیری او است. چنانچه هریک از خوانندگان محترم نکته‌ای برای اضافه به مجموعه ارائه فرمایند، موجب سپاسگزاری فراوان خواهد بود.


 

سخنان تاریخی مصدق در دوران غیر نخست‌وزیری

مصاحبه با یک بانوی خبرنگار فرانسوی با نام «رنه وییه یار» و نام مستعار «آ.د روشبرن»:

“س: وضعیت زنان در ایران چگونه است؟

ج: [مصدق] زن در مملکت ما همان موقعیتی را دارد که قرآن برایش تعیین کرده. همین

با این حال زنان ما عروسک‌های توخالی و بوالهوس نیستند. زن ملکۀ خانه است. او بیشتر مادر است تا همسر، و در طول این سالهای آشفته توانستیم او را در عمل ببینیم. برای اینکه تمامشان، از هر طبقه‌ای، از مشروطیت پشتیبانی کردند و به آن علاقه‌مند بودند. قهرمانانی داریم شایستۀ افسانه‌های زنان پارت و با احترامی زیاد، می‌توانم از عمۀ محمدعلی شاه یاد کنم که با نگاهی مغرور و بدون تأثر، سربازان غارتگر و گستاخ برادرزاده‌اش را نظاره می‌کرد که در مقابلش تمام یادگارهای با ارزش محل اقامتش را ویران کردند. او در مقابل خرابه‌های کاخش اشکی هم نریخت. در جریان انقلاب با افتخار سربلند ماند. همه را به فرانسوی ها بگوئید. نه برای تمجید از ما اما برای اینکه ما دوستی و احترام آنها را می‌خواهیم.”

(مصدق و مسائل حقوق و سیاست، گردآوری ایرج افشار، انتشارات نشر سخن تهران ، چاپ اول ۱۳۸۲/ صص ۳۲۴-۳۲۳ نقل از مصاحبۀ خانم «رنه وییه یار» با مصدق با عنوان «مصاحبه با یک مشروطه خواه ایرانی: محمد مصدق‌السلطنه که این مطلب بعداً در مطلب «ایران بیدار می‌شود»-

«رنه وییه یار»(سردبیر مجلهLa Nouveiie Egypt (مصر نوین) – ویژه مصدق(یادواره پنجاهمین ملی شدن صنعت نفت تشکیل دولت مصدق) هم منتشر شده است.)

“عقیده ما این است قانون دولتی باید خود را به احتیاجات وقت و زمان و منافع انسان موافق نماید، نه اینکه احتیاجات و منافع انسان خودشان را مطابق قانون نمایند و حکم شرع مقدس هم همین است. «الضرورات تبیح المحظورات»”(مصدق و مسائل حقوق و سیاست/ ص۷۲)

*********************************************************************************

“بنده حرفم از روی عقیده است و هیچ وقت تابع هوی و هوس و نظریات شخصی نیست”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۶)

“قانون انتخابات در دورۀ سوم تغییر کرد. نتیجه‌اش این شد که انتخابات مستقیم شد و طوری شد که در حقیقت انتخابات به صورت دو درجۀ معکوس درآمد یعنی اگر در اروپا انتخابات را دو درجه می‌کنند و اول ملت یک اشخاصی را معین می‌کند که بعد آن اشخاص از بین خودشان یک اشخاصی را انتخاب کنند به واسطۀ اینکه قانون انتخابات مستقیم بود و تفکیک حوزه‌های شهر از بلوکات نشده بود انتخابات به صورت دو درجه درآمد به این ترتیب که اشخاص متنفذ یک اشخاصی را در نظر می‌گرفتند و آن وقت ملت آنها را انتخاب می‌کرد.”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره­های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۶)

“یکی از فلاسفه اروپائی که اگر بنده اشتباه نکنم شاید «روسو» باشد می‌گوید فاتحین حقیقی آنهائی هستند که قانون طلبند و دیگران مثل سیل‌هائی هستند که درگذرند. «الملک یبقی بالعدل و لا یبقی مع الظلم»”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۶)

“تا این درجه وظیفه یک ایرانی است که اگر وکیل هم نباشد از منافع وطن خود دفاع کند”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۲۲)

“اگر آبادی مملکت به دست ملل دیگر برای اهل مملکت مفید بود هر ملتی برای رفع زحمت و جلب فایده که یکی از اصول مهمه اقتصادی است اجنبی را به خانه‌اش دعوت می‌کرد.”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۴۴)

“اگر یک چیزی به نظرم بیاید و عقیده‌ام باشد از هیچ چیز باک ندارم، اگر به من اخطار داده شود برای من ننگ نیست، اگر به من تو سری زده شود برای من ننگ نیست، زیرا وقتی که من صلاح مملکت را می‌دانم می‌گویم و از هیچ چیز هم باک ندارم.”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۸۹)

“وقتی که صلاح مملکت در بین باشد بنده از همه چیز خودم می‌گذرم و ابداً علاقه به هیچ چیز ندارم”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۹۹)

“آقا هر ملتی باید عقیده داشته باشد اگر یک ملتی عقیده نداشته باشد آن ملت کارش زار می‌شود همه باید سعی کنید که در جامعه یک عقیده و مسلک و مرامی باشد. اگر ملت بی‌مرام باشد آن ملت از بین می‌رود.”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۰۳)

“عقیده بنده این است که اگر ما در جامعه خودمان یک اصلی را داریم آن اصل را متزلزل نکنیم و نگوئیم که تجدد این طور حکم می‌کند”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۰۴)

“اگر شرایط انتخاب کنندگان و طرز انتخابات صحیح شد آن وقت آنها هر کسی را که انتخاب کنند خوب می‌شود”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۲۱)”

“گذشته از اینکه فرنگی مآبی یعنی مقلد صرف فرنگستان شدن برای یک ملّت تاریخی شایسته نیست، به نظر من مقدور هم نمی‌باشد. زیرا وضعیت جغرافیایی و مذهب و زبان و نژاد هر قوم در اخلاق و عادات و قوانین آن قوم مؤثر است.”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۴۱)

“عقیدۀ من این است که ما باید ایرانی مآب باشیم و در عین حال متصرف یعنی چیزهای خوب را حفظ کنیم و خوب‌های دیگران را ولو اینکه از ملل آفریقا باشد قبول و معارف را که یگانه وسیلۀ تشخیص خوب از بد است ترویج نمائیم. اگر کسی فرنگی مآب هم باشد باید به معنی و حقیقت آن توجه کند”(نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی/ ص۱۴۲)

*********************************************************************************

 [در مجلس چهاردهم بعد از شهریور ۱۳۲۰]: “من می‌خواهم در راه وطن شربت شهادت را بچشم، من می‌خواهم در راه وطن بمیرم، من می‌خواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن شوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر می‌باشم”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳)

“ایرانی باید خانه خودش را اداره کند.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۶)

“اگر امور اجتماعی خوب نباشد امور انفرادی هم بد می‌شود پس لازم است که اول هر کس در اصلاح جامعه بکوشد و بعد امور انفرادی را اصلاح نماید.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص ۲۷)

“ملت می‌خواهد که خارجی از این مملکت برود و در امور ما مطلقاً دخالت نکنند و انتظار دارد که لفظاً و معناً استقلال او را محترم شمارند.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۷)

“اگر به تدریج که دختران از مدارس خارج می‌شدند حجاب رفع می‌شد چه می‌شد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بی‌تدبیر چه نفعی برای ما داشت؟”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴)

“خانه‌ای در اختیار داشتن بهتر از شهریست که در اختیار دیگران باشد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴)

“بر فرض که ما با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور[رضاخان] به مملکت ما خدمت کرد. در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴)

“اگر موجب ارتقاء ملل حکومت استبدادیست دولت انگلیس و آمریکا روی چه اصلی حائز این مقام شده‌اند؟ و اگر رژیم دیکتاتوری سبب ترقی ملل بود چرا دول محور از بین می‌روند؟”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴ )

“هیچ ملتی در سایه استبداد به جائی نرسید.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴ )

“دیکتاتور شبیه پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس از مرگ خود اولادی بی‌تجریه و بی‌عمل بگذارد. پس مدتی لازم است که اولاد او مستعد و مجرب کار شوند یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچ اند و باید آنها را یک نفر اداره کند این همان سلطنت استبدادیست که بود- مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟- و یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند در این صورت منجی و پیشوا مورد ندارد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۴)

“ما نمایندگان قبل از هر چیز باید به ایران نظر کنیم و منافع عموم را بر منافع شخصی خود ترجیح دهیم.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۵)

“من خودم را برای مملکت می‌خواهم نه شاه و شاه را هم البته برای مملکت می‌خواهم.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۱۴۷)

“شاه به موجب قانون اساسی مسئولیتی ندارد و به هیچ وجه من الوجوه در امور مملکتی حق دخالت ندارند.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۱۴۷)

“ما باید همان سیاستی را پیروی کنیم که نیاکان ما می‌کردند. اگر معلومات آنها به قدر ما نبود ایمانشان بیشتر از ما بود و به همین جهت توانستند که متجاوز از یک قرن مملکت را بین دو سیاست حفظ کنند و برای ما ذخایری بگذارند که امروز مورد توجه و نظر واقع شود.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۱۶۸)

تاریخ عالم دیگر نشان نمی‌دهد که یکی از افراد مملکت[رضاشاه] این چنین به وطن خود در یک معامله ۱۶ بیلیون و ۱۲۸ هزار ریال ضرر زده باشد[تمدید قرارداد نفت انگلیس] و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص ۱۷۷)

“من با دادن هر امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم چون تفکیک مسائل سیاسی از اقتصادی مشکل است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۱۷۸)

“ملت ایران آرزومند «توازن سیاسی» است یعنی آن توازنی که در نفع ملت ایران باشد و آن «توازن منفی» است. ملت ایران هیچ وقت با «توازن مثبت» موافقت نمی‌کند و از اولین روزی که من ارد مجلس شدم با قرارداد مالی و هر عملیاتی که دولت‌های بعد از شهریور از نظر «توازن مثبت» نموده بودند مخالفت کردن و اعمال خائنانۀ آنها را به جامعه آشکار نمودم. اگر از نظر «توازن مثبت» هرچه دول مجاور می‌خواهند بدهند پر واضح است که دول مجاور بسیار خوشوقت می‌شوند و دولت‌های خائن هم خوشوقتی آنها را برای خود سرمایه بزرگی قرار می‌دهند و آن را به رخ ملت می‌کشند ولی ملت می‌داند که با این رویه طولی نخواهد کشید که هرچه دارد از دست بدهد. هیچ کس نمی‌تواند قضاوت ملت ایران را انکار کند ملت ایران به دولت‌هائیکه به کشور خیانت نموده‌اند به چشم بد می‌نگرد و هر وقت بتواند خائنین را به چوبه دار می‌زند. به عقیدۀ من توازن سیاسی وقتی در مملکت برقرار می‌شود که «انتخابات آزاد» باشد. «توازن منفی» آن نیست که هر دولتی هواخواهان خود را به مجلس بیاورد. «توازن منفی» آنست که در انتخابات دخالت نکنند، در قانون انتخابات تجدید نظر شود و نمایندگان حقیقی ملت که به مجلس رفتند «توازن سیاسی» برقرار شود و هر وقت که موازنۀ سیاسی برقرار شد رفع نگرانی نه از یکی بلکه از دول مجاور عموماً می‌شود. ای کاش که دول مجاور از نظریات شخصی صرف نظر کنند و به خاطر عالم انسانیت با ما رفتاری جوانمردانه نمایند تا انتظار ایشان از رفاهیت و آسایش ما بهتر تأمین شود.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۱۸۱)

“من که در تمام عمر تحت نفوذ واقع نشده‌ام، من که هیچ منافع شخصی را به مصالح عمومی ترجیح نداده‌ام”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ حسین‌کی استوان/ ص۲۲۸)

“زندگی من از خانه‌ای که به روابط فرهنگی شوروی اجاره داده‌ام و چند مستقل دیگر اداره می‌شود. من آنچه که تصور می‌نمودم که از زندگی متوسط اضافه دارم سال‌هاست وقف بیمارستان نموده‌ام و آنجا را مجاناً و بلاعوض اداره می‌کنم. من از زندگی متوسط تجاوز ننموده و از تجمل بیزارم و به چیزهائی که زائد از مایحتاج زندگی است عادت ندارم.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳۰)

“من به تن پروری عادت ننموده‌ام و از مردمان مفتخور تنفر دارم. من در زندگی همیشه خدا را ناظر دیده‌ام و خواسته‌ام که هرچه می‌کنم مرضی خدا باشد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳۰)

“در جامعه هر فردی حق حیات دارد و چون بار به دوش جامعه می‌گذارد باید از دوش جامعه بار بردارد که شیخ اجل می‌فرماید:

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

اگر دنیا وطن همگی است پس این جنگ‌ها و آدم کشی‌ها برای چی است؟ و اگر هر ملتی برای خود وطنی است پس چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳۰)

“مخالفت من با دکتر میلیسپو و بیانات من در مجلس از نظر حمایت از ملاکین نبود بلکه برای دفاع از زارعین بود که آنها نان خالی ندارند و از آنها مطالبۀ مازاد می‌کرد.

من به تمام مقرراتی که حمایت از رنجبر می‌کند معتقدم من غیر از حمایت از این طبق مرامی ندارم و نمی‌خواهم که کارگری به نفع سرمایه‌دار بیچاره و زبون شود ایراد من به شما این است که مرام را از سیاست تفکیک نمی‌نمائید.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳۰)

“تا روزیکه تمام ملل خود را عضو جامعه بشر نمی‌دانند و تا روزیکه تمام ملل مرام واحدی ندارند و تا وقتی که خرج و دخل عالم یکی نشده است هر مملکت باید سیاست خاص خود پیروی نماید.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۲۳۰)

“وقتی مجلس شورای ملی خوب شد آن وقت مملکت قرین سعادت می‌شود.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱/ ص۳۵۴)

*********************************************************************************

“من تصور می‌کنم از قانون غیر از اینکه برای جامعه «مفید» باشد انتظاری نیست. قانون را محترم می‌شمارند برای اینکه «مفید» است و هرگاه تشخیص داده شد که به حال مملکت «مضر» است وظیفۀ وجدانی هر فردیست که تمام وسایل را برانگیزد تا اصلاح و یا نسخ شود.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۶۵ )

“نجات وطن عالی‌ترین و بزرگترین قانون است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص ۶۶)

“قانون برای مملکت است نه مملکت برای قانون”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۶۷ )

“ما در ایران فقط یک علاقه داریم و آن اینکه کشور مزبور را سعادتمند و متحد و قوی ببینیم.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۲)

“آزادی مطبوعات و اجتماعات و حقوق مالکیت و سایر حقوق بشری را مردم می‌توانستند در قانون اساسی بخوانند ولی اگر دولت نمی‌خواست نمی‌توانستند از آنها استفاده ببرند و یا استفاده نمایند.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۴)

“کسی که پشت پا به مقام و جاه و جلال بزند، کسی که هر گونه درخواست‌های خصوصی از وزراء و عمال دولت را بر خود تحریم کند می‌تواند حرف حق خود را بدون پروا بزند و پشت آن بایستد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۴)

“من مأموریت موکلین خود را قبول نکردم و به این مجلس پا نگذاشتم مگر برای یک مبارزۀ مقدس و آن برای نیل به یک مقصود عالی است. در سیاست داخلی، برقراری اصل مشروطیت و آزادی و در سیاست خارجی، تعقیب از سیاست موازنۀ منفی. این هدف من بوده و هست و خواهد بود و تا بتوانم برای رسیدن به آن مجاهدت خواهم کرد. من که برای انجام وظیفه تا کشته شدن حاضر شده‌ام از تهمت و ناسزا و توهین باکی ندارم مگر اینکه گوینده با دلیل حرف بزند.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص ۷۵)

“از نظر ما اجنبی اجنبی است. شمال و جنوب فرق نمی‌کند و موازنۀ بین آنها یگانه را نجات ما است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۵)

“چگونه ممکن است خون ایرانی در عروق کشی جاری باشد و مداخله اجنبی در امور کشور را تحمل کند هرکس که به بقاء نیروی اجنبی در خاک کشور علاقه داشته باشد و همچنین هر کس که همسایگان را تحریک کند مهدورالدم است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۵)

“خانم‌ها به بنده اعتراض نکنند زیرا قبل از آنکه بانوان محترم کشف حجاب کنند من در اروپا با خانواده خودم کشف حجاب کردم و هیچکس با کشف حجاب مخالف نبود ولی من مخالف بودم چون معتقد بودم که کشف حجاب باید به واسطۀ اولسیون و به واسطۀ تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطۀ یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۹)

“هر کس باید در خط مشی خودش با پرنسیب باشد، دارای مسلک باشد. باید انسان شخصیت داشته باشد نه اینکه مطیع یک چوب و چماق باشد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۷۹)

“بنده به این قبیل جراید که برای حمایت منافع اشخاصی در این مملکت تأسیس شده به هیچ وجه اهمیت نمی‌دهم و هیچ جوابی هم ندارند. بنده برای تشویق بیگانگان در این مجلس نیامده‌ام. بنده برای جلوگیری از بیگانگان و برای دفاع از حقوق ملت ایران به این مجلس آمده‌ام.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۱۱۳)

“اصلاح قانون انتخابات و با سواد شدن رأی دهندگان و تمام شدن رأی دادن در یک روز تا رأی‌ها جابجا نشود!”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲ /ص۱۴۷)

“من وقتی پای مصالح مملکت به میان بیاید به خدا قسم از هیچ کس ملاحظه نمی‌کنم.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۱۴۸)

“تا شهریور ۱۳۲۰ که دورۀ دیکتاتوری خاتمه یافت در این مملکت یک سیاست بیشتر مؤثر نبود و من گمان نمی‌کنم کسی انکار کند از آن به بعد که دولت شوروی پا به صحنۀ سیاست این مملکت گذاشت بجای سیاست موازنۀ منفی که متجاوز از یک قرن این مملکت از آن پیروی می‌کرد همان سیاست یک طرفی مجری و معمولی بود.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۲۰۹)

“من عرض نمی‌کنم که دولت خودمختار در بعضی از ممالک مثل دول متحدۀ آمریکای شمالی و سوئیس نیست ولی عرض می‌کنم که دولت خودمختار باید با رفراندوم عمومی تشکیل شود. قانون اساسی ما امروزه اجازۀ تشکیل چنین دولتی را نمی‌دهد. ممکن است ما رفراندوم کنیم اگر ملت ایران رأی داد مملکت ایران مثل دول متحدۀ آمریکای شمالی و سوئیس دولت فدرالی شود هیچ نمی‌توان گفت که دریک مملکت یک قسمتش فدرال Federal باشد و یک قسمت دیگرش دولت مرکزی باشد. قانون اساسی یک قرارداد اجتماعی است (کنترا کلکتیف
Contrat Collectif) این کنترا کلکتیف تا از طرف جامعه اصلاح یا نقض نشود قابل اجراء است. بنده هـیچ مخالف نیستم که دولت ایران فدرالی شود ، شاید دولت فدرالی بهترباشد که یک اختیارات داخلی داشته باشند بعد هم با دولت مرکزی موافقت کنند و دولت مرکزی هم جریان بین‌المللی را اداره کند، ولی هر تغییری در قانون اساسی باید با رفراندم عمومی باشد.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲، صص٢٠۵ – ٢٠۶)

در مورد کمیسیون سه جانبه یا قیمومت ایران:

“ای مردم، ای کسانیکه من نمایندگی شما را قبول کرده و می‌خواهم برای شما جان فشانی کنم، بدانید و آگاه باشید که دو جلسه است می‌خواهم نظریات خود را در خصوص عملیات سیاسی و اقتصادی این دولت که می‌خواهد شما را به اسارت بیگانگان قرار دهد در این مجلس بیاناتی کنم برای اینکه اظهاراتی نشود مجلس شورای ملی تعطیل شده است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۲۲۳) به تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۲۴

“امروز آذربایجان یعنی عزیزترین قطعۀ ایران به مخاطره افتاده است.”(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲/ ص۲۵۸)

*********************************************************************************

“قانون اساسی را باید نمایندگان حقیقی ملت تغییر دهند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج۱/ ص ۶)

“ما هر چه داریم  مال مردم است. هرچه داریم از این مملکت است. اگر بنا باشد ما آنچه را که از این مردم گرفتیم به نفع این مردم به کار نبریم ما بر خلاف وجدان رفتار کرده‌ایم. ما می‌بایست تا آخرین لحظه تا آن ساعتی که بتوانیم در خیر این مردم عمل بکنیم و قدم برداریم.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج۱/ ص۱۱)

خطاب به محمد رضا شاه: “حساب خودتان را با حساب شاه فقید یکی نکنید و الا ورشکست می‌شوید.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۱۲)

“مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد مخالفت من با دیکتاتوری این بود که از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد. آنهائی که عقیده به این رژیم دارند باید فکر کنند که بعد از دیکتاتور مملکت چه می‌شود.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۱۳)

“ما نوکر این ملت هستیم و هرچه در صلاح ملت باشد اظهار می‌کنیم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۱۳)

“مملکت مال مردم است.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۱۳)

“قانون اساسی مال مردم است قانون اساسی روابط مردم را با دولت تعیین می‌کند و از حقوق عمومی است که اگر مردم خواستند قانون اساسی تغییر بکند شاهنشاه هم باید رضایت بدهند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۱۶)

“قانونی که مخالف میل مردم باشد قانون نیست”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق /ص۱۷)

“قانون اساسى را باید مردم از روى میل و رغبت قبول بکنند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق /ص۱۷)

“همه می‌دانند و خدا شاهد است که من آنچه حقیقت داشته باشد می‌گویم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق /ص۱۷)

“من یک نفر ایرانی هستم که می‌خواهم تا بمیرم به وظیفۀ خود عمل کنم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۳۴)

“تاریخ شهادت بدهد که من یک فردی از این مملکت هستم که از همه چیز خود در راه خیر وصلاح مملکت می‌گذرم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص ۳۴)

“مردم تمام مسائل خوب را تشخیص می‌دهند خادم را تشخیص می‌دهند و کسی را که شانه از زیر بار خالی می‌کند خوب تشخیص می‌دهند. خوب، بد، زشت زیبا همه را می‌گویند.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۴۱)

“من به آقای منصور خیلی خیلی بیش از همه ارادت دارم چهل سال به ایشان ارادت دارم اما ارادت من به ایشان جنبۀ خصوصی دارد. در منافع عمومی و در مقدرات عمومی که من نباید ملاحظه از منصور بکنم در منافع عمومی اگر لازم باشد سر منصور را هم خواهم برید و واقعاً اگر از عهده‌اش بر بیایم با اینکه ناخوش هستم در مورد اقتضا سر او را مثل جوجه‌ای خواهم برید”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص ۴۱)

“اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی‌توانیم کاری انجام دهیم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۲)

“حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب و یا اینکه چند سال به مردم نانی بدهد ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند هیچ وقت صاحب نان نمی‌شوند و باید همیشه سر بی شام زمین بگذارند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۲)

“ما با حکومت دیکتاتوری و هر حکومتی که بر خلاف افکار عمومی و آزادی تشکیل شود مخالفیم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۲)

“آنهائیکه می‌گویند که اصلاحات بسته به روی کار آمدن این قبیل دولت‌هاست[دیکتاتوری] سخت در اشتباهند. مردم از کسی که چند نفر سرباز تحت امر دارد ملاحظه ندارند و فقط احترام به اشخاص می‌گذارند که مورد توجه جامعه هستند و تنها دولتی می‌تواند اقتدار پیدا کند که به افکار عمومی و قانون تکیه نماید.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۲)

“بعد از کودتا مثل اغلب از ممالک در این مملکت هم در بسیاری از شئون ترقیات محسوسی دیده شده مثلاً آهنگری توانست آهن را خوب بسازد و بنا خانه را بهتر بسازد ولی یکی از خصائص دولت دیکتاتوری این بود که رجال مملکت از بین برود در این یکی از شئون اجتماعی کشور ما آنقدر تنزل کرده و به قدری قحط‌ الرجال شده که برای اصلاحات مملکت باید به کسی متوسل شوند که غیر از اداره کردن یک عده سرباز و آن هم به طور سطحی و ناقص کار دیگری نکرده است.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص ۵۳)

“ملت ایران باید از مزایای دموکراسی کاملاً برخوردار شود و همان رویه‌ای که دول بزرگ برای خود قبول کرده است و از آن نتیجه گرفته‌اند قبول و پیروی کند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۳)

“من نمی‌دانم چطور است دول بزرگ دموکرات تعالی و ترقی و بقای مملکت خود را در آزادی و دموکراسی تشخصی داده‌اند ولی در ممالکی شبیه ایران سعی می‌کنند که مردم را از این مزایا محروم کنند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۳)

“من و تمام رفقایم به یکدیگر قول شرف داده‌ایم در این جلسه به ملت ایران به ملت ایران قول می‌دهیم که تا جان در بدن داریم و تا وداج و سبات ما[شاهرگ گردن] را قطع نکرده‌اند با هر حکومت انفرادی که می‌دانیم پس از آن حکومت انفرادی زنگ زدۀ دیگری برقرار می‌شود و سیاست آمریکا که به کلی از بین برود دو دولت مجاور ما با هم بسازند قویاً مخالفت می‌کنیم.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۳)

“خدا شاهد است که اگر ما را بکشند پارچه پارچه بکنند زیر بار حکومت این جور اشخاص(رزم‌آرا) نمی‌رویم. به وحدانیت حق خون می‌کنیم می‌زنیم و کشته می‌شویم(با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همینجا شما را می‌کشم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۵۹) مورخ ۸/۴/۱۳۲۹

“اگر شما می‌خواهید مملکت را اصلاح کنید باید با مردم همراه شوید”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۶۶)

“امروز مملکت انگلستان بقایش به چه چیز است؟ بقایش به این است که می‌گوید هر کس آزاد است هر حرفی دارد بزند اگر صحیح گفت می‌شنوند اگر غلط گفت خودش را زحمت داده است.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۶۶)

“امروز که روز تجزیه ایران است اگر حرف نزنم باید بروم در خانۀ خود بمیرم نمی‌توانم تحمل کنم ایران تجزیه شود من سکوت کنم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۳)

“من باید تا ساعت آخر تا جان در بدن دارم از وطنم دفاع کنم”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۳)

“وای به حال مملکتی که مصلح آن منحصر به فرد باشد چنانچه این مصلح رفت تکلیف مردم چه می‌شود؟”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۵)

“من نگفتم و نمی‌گویم که شهردار هر شهر را مردم خود انتخاب نکنند زیرا ترتیبی که تا کنون بود سبب شده که شهردار به افکار مردم توجه نکند و با پشتیبانی بعضی از نمایندگان شهردار کسی بشود که مردم او را نخواهند. یا اینکه در قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی دورۀ اول تقنینیه تجدید نظر نشود و در هر استان انجمن‌های نامبرده تشکیل نشوند ولی تشکیل دولت‌های خودمختار سبب خواهد شد که بعد وطن عزیز ما به دولت‌های کوچکتر تجزیه شود.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ ص۷۶)

“ای مرگ بر آن افسرانی که باید در راه حیات و مصالح ایران کشته شوند اکنون مجری این نقشه شده و می‌خواهند نام ایران را از صفحۀ تاریخ معدوم نمایند.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۶)

“البته امتیاز نفت و یا تمدید امتیاز دارسی از تحت الحمایه‌ای مثل بحرین آسان‌تر است تا آنها را از دول بزرگی مثل ایران درخواست نمایند.”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۶)

“ما که ایرانی هستیم باید از وطن خود دفاع نمائیم و بدانیم آنروزیکه دولت اتحاد جماهیر شوروی از پیشه‌وری امتیاز گرفت روزیست که آمریکا و انگلیس هم در ایران می‌توانند بمانند”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۷۸)

“جبهۀ ملی با آنچه در قانون اساسی در باب ایالات و ولایات و شهرها ذکر شده موافقت کامل دارد و انجمن‌های ایالتی و بلدی را که بر طبق قوانین موجوده تشکیل گردد لازم و مفید می‌داند و بر فرض که پاره‌ای از مواد[تغییر کند] به شرط اینکه منطبق بر قانون اساسی و متمم قانون اساسی باشد نیز موافق است و به عکس با هر قانون دیگری که بالمال وسیلۀ تجزیۀ مملکت قرار گیرد ولو آنکه ظواهر فریبنده و جالب تهیه شده باشد با تمام قوا مخالفت می‌نماید”(نطق‌های دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج۱/انتشارات مصدق/ص۸۳)

*********************************************************************************

“بنده به نان و قماش اهمیت نمی‌دهم. آنچه را که بنده اهمیت می‌دهم استقلال ایران است.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۱)

“به عقیدۀ من وکیل ملت آن کسی است که در نفع ملت رأی بدهد و هر کس که بر ضرر ملت رأی داد ولو اینکه تماینده حقیقی مردم باشد، چون خیانت کرده است از وکالت منعزل است.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص ۲)

“هیچکس منکر نیست که امور محلی تحت نظر اهالی انجام شود.”(نطق‌های مصدق در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی ، جلد اول ، دفتر دوم، انتشارات مصدق/ ص ۱۰)

“ما هیچ وقت نگفتیم که کار مردم را تا آنجا که سکته به استقلال و تمامیت کشور نخورده دست مردم داده نشود.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۱۳)

“من ۳۴ سال است بعد از مراجعت از اروپا بعد از خاتمۀ تحصیلاتم در این مملکت با هر کسی که بد عمل بوده، با هر کسی که خیانت به مملکت کرده مبارزه کرده‌ام و هیچ هراسی نداشتم. بمن هر قدر فحش دادند بر عظمت و شأن من افزوده است”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۲۱)

“آن کسی که برای جامعه کمر همت ببندد از کشته شدن، از ضرب و شتم هراسی نمی‌کند، چطور می‌شود که ازدشنام و ناسزا بترسد؟”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۲۲)

“وزراء و وکلا نمی‌توانند به عنوان نبود آزادی خود را تبرئه کنند چونکه آنها مجبور نبودند کار قبول کنند تا اینکه نسبت به مملکت خیانت کنند.” … “بنده عرض نمی‌کنم که تقی‌زاده و امثال او می‌توانستند درمقابل شاهنشاه مقتدری مثل اعلیحضرت رضاشاه مقاومت کنند. ولی می‌خواهم عرض کنم که تقی‌زاده و امثال او اگر دارای اصل ثابتی بودند باید از قبول کار، آن هم کار مؤثری مثل وزارت دارائی که در آن وقت می‌بایست قرارداد نفت بگذرد خودداری می‌کردند.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ صص ۵۲و۵۴)

“در هر کجا افسران برای دفاع از حقوق مملکت جنگ می‌کنند و کشته می‌شوند ولی در این مملکت سپهبد می‌خواهد دست وکلا را ببندد و تسلیم شرکت نفت کند. ای مرگ بر آن کسانی که بجای خدمت، خیانت به وطن را پیشه خود قرار می‌دهند.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۵۶) به تاریخ ۲۷/۷/۱۳۲۹

“نمایندگان جبهۀ ملی غیر از خیر مملکت و صلح بین‌المللی مطلقاً منظور و مقصودی ندارند”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۷۰)

“نظر ما این است که کشورمان تا سر حد امکان از اصول دموکراسی استفاده کند”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۱۲۰)

“مملکت ایران باید به طریق دموکراسی و بر طبق اصول مشروطیت اداره شود. دیکتاتوری مملکت ما را به روز سیاه نشانده و ملت ایران هیچ وقت طالب آن نبوده و نیست. ملت ایران از دیکتاتوری بهره‌ای جز حبس و زجر و ذلت و بد بختی نبرده است و نخواهد برد.”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۱۲۰)

“حبس و حتی مرگ برای خود من اهمیتی نداشته و ندارد. ولی شاید تا کنون کسی مطلع نباشد که در اثر حبس من و فشار دولت دیکتاتوری، دختر بیچاره‌ام مشاعر خود را از دست داده و اکنون در یکی از بیمارستان‌های سوئیس بسر می‌برد. همین فرزند دلبندم زمانیکه در زندان به سر می‌بردم سعی می‌کرد خود را زیر اتومبیل دیکتاتور بیندازد و جان خود را از مشقت و رنج و مذلت و بدبختی که برای او فراهم شده بود خلاص کند”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۱۲۱)

“دوستی من ارتباطی به امور سیاسی ندارد”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۱۲۷)

“آزادی فردی حق غیر قابل انکار افراد هر جامعه است و به طوریکه گفته‌اند: «برای آزادی حدی نیست مگر آنجائیکه آزادی دیگران شروع می‌شود.»”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول،دفتر دوم/ ص۱۳۰) که این سخن نشانگر اعتقاد دکتر مصدق به جملۀ معروف:«هر فرد آزاد است تا جائیکه به آزادی دیگران لطمه نزند» می‌باشد.

در انتقاد به برخی از اصول کمونیسم:

“من با بعضی از اصول کمونیسم از آن جمله مخالفت با آزادی فردی […] موافق نیستم”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۱۳۱)

در مورد اصول خوب کمونیسم:

“صاف و پوست کنده و بی‌پروا عرض می‌کنم در آنچه مربوط به حقوق کارگریست موافقت و هیچ وقت نمی‌توانم حتی کوچکترین مخالفتی بنمایم.

این اصل اختصاص به کمونیسم ندارد که آنها برای خود یک مفاخری قرار دهند، بلکه از بدو اجتماع بشر هر فرد با عاطفه و هر شخص با وجدانی راضی نشده که یک فردی برای ادامۀ زندگی از نان خالی محروم شود و عدۀ دیگر آنقدر بخورند که از سیری شکم خود را بترکانند”(نطق‌های دکتر مصدق در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج اول، دفتر دوم/ ص۱۳۱)

“درتمام دنیا قضات دادگسترى استقلال دارند یعنى قضات دادگسترى تا لایتغیر نباشند نمیتوانند رأیى را برطبق عدالت بدهند برطبق موازین بدهند”(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۶، جلسه ۳۵، سه شنبه ۲۳ خرداد ماه ۱۳۲۹)

“به خداى لایزال با قلدرى و با دیکتاتورى در این مملکت نمی‌شود کار کرد. باید به مردم اجازه داد حرف بزنند. باید اصلاحات بشود، باید قانون انتخابات درست بشود، قانون حکومت نظامى درست بشود، قانون مطبوعات درست بشود که در آتیه هم آن اشخاصى که بر ضد ما حرف می‌زنند نتوانند دیگر حرفى بزنند آنها می‌گویند شما آزادى ندارید شما نان ندارید، می‌گویند مردم کارشان خوب نیست، می‌گویند در این طرف شهر یک عده با زندگانى درجه اول زندگى مى‌کنند و آن طرف شهر یک عده‌اى در خاک مى‌خوابند پس اگر شما مى‌خواهید مملکت را آباد بکنید، اگر شما مى‌خواهید اصلاحات کنید، این اصلاحات را یک شخص نمی‌تواند بکند، یک دیکتاتور نمی‌تواند بکند، بنده قسم می‌خورم که یک شخص نمی‌تواند باید درس اصلاحات را به مردم داد، اجتماع را وارد اصلاحات شدند، خودشان علاقمند می‌شوند، کمک می‌کنند، پشتیبانى می‌کنند نه این که یک نفر بگوید من اصلاحات می‌کنم اگر هم قبول نکنید می‌برم شما را حبس می‌کنم(تأملی در نگرش سیاسی مصدق، دکتر فخرالدین عظیمی، انتشارات خجسته، چاپ اول ۱۳۹۴/ ص ۸۷ نقل از مذاکرات مجلس ۱۳ تیر ۱۳۲۹

“تقسیم اراضی بین دهقانان یکی از عوامل بسیار مؤثر ثبات وضع سیاسی و اجتماعی کشور است لیکن به عقیده اینجانب این اقدام وقتی به نتیجه موفقیت آمیز می‌رسد که ترتیباتی بتوان اتخاذ نمود که دهقان بتواند پس از آنکه مالک زمین شد آن را اداره کرده و حداکثر استفاده را از آن ببرد و سازمان‌های مختلف که اعتبار بانکی و اجتماعی [دارند] به او در نگهداری ملک و بهره برداری کمک نمایند. والا اگر زمین را به دهقان بدهند بدون اینکه تشکیلات لازم اجتماعی و تعاونی و بانکی وقت پشتیبان او باشد، مسلماً پس از مدت قلیلی نخواهد توانست از این کمک بهره‌مند باشد. به علاوه به مالکین خلع ید شده باید وجهی به عنوان غرامت پرداخت که با وضعیت فعلی، دولت قادر به این کار نیست.”(اختیارات، اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، مسعود کوهستانی نژاد، نشر نی، چاپ اول ۱۳۸۳/ ص۱۴۶ به نقل از روزنامه داد ، ش ۲۴۹۶ ، ۲۱ مهر ۱۳۳۱ ، صص ۱ و ۳)

*********************************************************************************

“عقیده‌ام این است که در ایران حزب بزرگ سَر نمی‌گیرد. چون همه می‌خواهند جزو کمیته و هیئت عامله باشند.” …

“حزب بزرگ سر گرفتنی نبود. چون همه به حزب‌های مختلف رفته‌اند سر زده‌اند. فکر می‌کردم که مجمع بین‌الاحزابی باشد که هر حزب مرام خود را حفظ کند و دو سه نفر نماینده به این مجمع بین‌الاحزاب بفرستد، و در این مجمع بیشتر راجع به حقوق و قانون اساسی نظر بدهند و رئوس اصول قانون اساسی بحث و غور شود. امید می‌رفت که از این مجمع بتوان بعدها سه سال، چهار سال، هر وقت که بشود حزب بزرگ تشکیل داد”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۱۰)

“در ملاقات اول با نمایندگان خارجی با لباس مرتب و منتهای عزت و احترام پذیرائی کامل می‌شد و تا پای پله‌ها بدرقه می‌شدند. حتی برای جممعیت‌هائی که به دیدن می‌آمدند همین طور بوده ولی در دفعات بعدی در اطاق خصوصی خودم پذیرائی می‌کردم روی تختخواب”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۱۵)

“برای یک سیاستمدار سه چیز لازم است:

  • جرئت باید داشته باشد که بتواند کاری انجام دهد
  • از خود گذشتگی می‌خواهد که از همه چیز بتواند بگذرد
  • تصمیم به موقع باید بگیرد”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۲۴)

“من به هیچ چیز که مال خودم باشد اعتنا ندارم. این مملکت از دست می‌رود این معشوقۀ ماست”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۴۸)

“اگر کسی به بت هم با عقیدۀ ثابت معتقد باشد باز قابل احترام است.”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۵۳)

“موجودیت دولت من روی افکار ملت بود. نمی‌شد جلو اظهار نظرهای مردم را گرفت و خفه‌شان کرد.”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۵۸)

“آقا یک سال اگر کار ما دوام پیدا می‌کرد اصلاحات شروع شده به جائی می‌رسید؛ اقتصاد بی نفت به طور کامل طبق برنامه‌ای که شروع شده بود انجام می‌گرفت؛ تعادل بودجه که داده بودیم جریان پیدا می‌کرد؛ به واسطۀ اصلاحات و بالا رفتن سطح زندگی مردم، قهراً از موافقین(به اصطلاح منتقدین) توده‌ای‌ها می‌کاست”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۵۸) مربوط به دوران بعد از کودتا

“افراد چپ عرض کنم به سرکار بر دو قسم‌اند: تندرو بالذات و تندرو بالعرض، تندرو بالعرض آنهائی هستند که به واسطۀ بدی وضعیت جامعه رو به آنها می‌کنند. وقتی که در جامعه اصلاحاتی به عمل آمد قهراً این دسته که تندرو بالعرض هستند جای خود می‌ایستند و از قدرت تندرو بالفطره می‌کاهند.”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۵۸)

“هر فرد بی‌غرض آقا یک هدف فردی دارد یک هدف اجتماعی. هدف فردیش داشتن نان، آسایش خانوادگی و سلامتی است. هدف اجتماعیش هم آزادی در زندگی و آبادانی.”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۵۹)

“برای قدرت دولت به وجود امنیت استدلال می‌کردند…در صورتیکه امنیت فقط در طرق و شوارع بود که دزدان مسلح نمی‌توانستند دستبردی به مال عابرین و مسافرین بزنند. ولی در شهرها و ادارات دولتی امینت برای اشخاصی وجود داشت که می‌توانستند برضعفا مسلط شوند… و دارای تمول سرشار و املاک بی‌شماری بشوند. ولی امنیت به تمام معنا در مملکت نبود. آن چیزی که جایش بیش از هر چیز خالی بود و موجب ترقی و سعادت بشر است، آزادی است که در مملکت وجود نداشت. وضعیت نا به هنجار بعد از دیکتاتوری نتیجۀ امنیتی است که در آن دوره برقرار شده بود… من باب مثال می‌توانم عرض کنم که خود اعلیحضرت شاه فقید مالک ۵۶۰۰ رقبه شد که اعلان ثبتی هیچ یک از این رقبات در یک جریده دیده نشد ولی اوراق مالکیت تمام آنها از ثبت اسناد به اعلیحضرت داده شد…. خلاصه اینکه به استناد امنیت در مملکت، هرچه می‌خواستند می‌توانستند صورت دهند.”(رنج‌های سیاسی دکتر محمد مصدق/ ص۸۶)

*********************************************************************************

“اول کسی که با قرارداد(۱۹۱۹)  مخالفت کرد من بودم”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۴۸)

“جنگ بین‌المللی اول با دوم این تفاوت را داشت که در جنگ اول متصدیان دولت اشخاص وطن‌پرست و خیرخواه بودند و حاضر نشدند کاری را که دول متخاصم در جنگ بین‌المللی دوم کردند انجام دهند. آن وقت روس و انگلیس مجبور بودند که پول مصرفی ایران را در خارج سکه بزنند و برای مخارج قشون خود به ایران بیاورند. ولی در جنگ بین‌المللی دوم از دولت ایران اسکناس گرفتند و همان را در اینجا خرج کردند و معادل آن را هم به ما ندادند”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۶۳)

“من چون در دورۀ پانزدهم تقنینیه در انتخابات اقداماتی کرده بودم ولی نتیجه‌ای نداده بود مایل به شرکت در انتخابات دورۀ شانزدهم نبودم و میل نداشتم که خود را وارد سیاست کنم اما پس از فکر زیاد دیدم که اگر ساکت بنشینم گناه کرده‌ام.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۱۵)

اشاره به حوادث نهم اسفند و طرح ترور دکتر مصدق”آقا آدم را خدا نگه می‌دارد، اینها حرف است.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۲۹)

“هر جا ملت است آنجا مجلس است”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۳۱)

“خفه کردن صدای مردم کار سیاست استعماری است. روش آنهاست که نفس کسی در نیاید تا هر کاری دلشان می‌خواهد بکنند وقتی اجازه داده شد که مردم حرفشان را بزنند و انتقاد کننند آنوقت دولت هر کاری دلش خواست نمی تواند بکند باید به هدف ملت و آرزوهای ملت توجه کند.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۳۳)

“وقتی اجازه داده شد که مردم حرفشان را بزنند و انتقاد کنند آن وقت دولت هر کاری دلش خواست نمی‌تواند بکند باید به هدف و آروزهای ملت توجه کند. موجودیت دولت من روی افکار ملت بود پس نمی‌شد جلو اظهار نظرهای مردم را گرفت و خفه‌شان کرد”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۳۳)

“توده‌ای‌ها بعضی نفتی-انگلیسی بودن و بعضی روسی بودند و ما از اینها ترس نداشتیم. ترس از کاری بود که شد یعنی با توپ زدند و مرا از بین بردند. ترس ما از خیانت قوای انتظامی و کودتا بود که شد.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۳۳)

“بالاتر از راضی کردن مردم هیچ چیزی نمی‌شود.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۳۵)

“وقتی من والی فارس شدم رسم بود که در سلام‌ها رؤسای پلیس جنوب هم به سلام والی می‌آمدند. برای اینکه آنها نیایند و رسمیت به کارشان داده نشود اصلاً سلام رسمی را موقوف کردم… فقط یک بار در تمام دورۀ اقامتم در شیراز همان روز عید ۱۳۰۰ آنها آمدند. بعد هم من به تهران حرکت کردم”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۵۶)

“آقا خدا می‌داند پاک ماندن خیلی مشکل است. لازمه‌اش این است که شخص خیلی محرومیت‌ها را قبول کند و خیلی با احتیاط و جمع و جور زندگی کند.”(تقریرات مصدق در زندان/ ص۱۵۷)

*********************************************************************************

“در هر کشور احزاب سیاسی و مشروطه لازم و ملزوم یکدیگرند”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۶۲)

“کسانی که به حفظ قول معتقدند هرگز نقض قول نمی‌کنند، اعم از اینکه قسم یاد کنند و یا نکنند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۸۶)

“مادرم چه حرف بزرگی زده بود که گفت: “وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می‌کنند” و این پند آن چنان در من تأثیر نمود که هر وقت موضوعی پیش می‌آمد که با منافع مردم تماس داشت از همه چیز می‌گذشتم و به خود می‌‌گفتم آنجا که نفع مردم تأمین نباشد نفع افراد تأمین نخواهد بود.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۰۶)

“آزادی بیان و قلم از این جهت جزء ارکان مشروطیت است که مردم را به نیک و بد امور آگاه و به شناسائی افراد هدایت می‌کنند. اگر بیان آزاد نبود و قلم کار نمی‌کرد چطور ممکن بود به هویت اشخاص و اعمالشان پی برد و چطور می‌شد که اعمال متصدیان امور را بررسی کنند و به حالشان معرفت پیدا نمایند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۰۶)

“کسانی که از بیان و قلم هراس کنند و از آن جلوگیری نمایند نه تنها مرتکب عملی می‌شوند که مخالف قانون اساسی است بلکه خدمت به اجانب و خیانت به وطن می‌نمایند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۰۶)

“سیاست خارجی خواهان آنچنان کسانی هستند که نگران وطن‌پرستی آنان نباشند و با اشخاصی کار می‌کنند که خود را تابع صرف آنها بدانند”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۲۲)

“این سلیقۀ انگلیسی‌هاست که اول حداکثری می‌خواهند، چنانچه طرف با دلیل و برهان مخالفت نمود باز از خود او به هر حداقلی که ممکن باشد استفاده می‌نمایند و برای اثبات بی‌غرضی خودشان کوچکترین استفادۀ از اشخاص با عقیده و ایمان را به بزرگترین استفادۀ از اشخاص سرسپرده و بی‌ایمان ترجیح می‌دهند و از کسان بی‌عقیده و بی‌ایمان وقتی می‌خواهند استفاده کنند که هیچ فرد کم ایمانی هم خود را در معرض استفاده قرار نداده باشد.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۲۹)

“شرط اول هر اقدام دانستن است سپس خواستن و بعد توانستن”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۴۴)

علت عدم همکاری با رضاشاه: “قبول کار هم از یک دیکتاتور مستلزم استعفا از شخصیت و آزادی عقیده بود”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۷۹)

“من در تمام مدت زمامداری خودم با هیچ یک از دول بیگانۀ مؤثر در سیاست ایران خواه دولتین آمریکا و انگلیس، خواه دولت شوروی سازشی نداشته و مصالح ممکلت و وطنم را به همه چیز حتی به جان خود ترجیح داده‌ام و آنچه گفته و کرده‌ام تمام در منافع ملت ایران بوده و آنچه هم در این مملکت بر علیه من صورت گرفت طبق نظریاتی بود که سیاست خارجی ترسیم نموده بود”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۹۲)

“تا ۲۵ مرداد شب که دستخط عزل به من رسید در هیچ یک از احزاب توده و سایرین هیچ گونه خلاف نظم دیده نشده بود و شهر آرام بود و امور جریان طبیعی خود را طی می‌کرد.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۱۹۵)

“رئیس هر مملکت باید افکار عموم را محترم بشمارد تا بتواند منافع ملت را در مقابل بیگانگان حفظ نماید و انتخاب رویه‌ای غیر از این سبب می‌شود که پادشاه بیکی از دول بیگانه سر بسپارد تا بتواند بر یک ملت مرده سلطنت نماید.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ص۲۰۲)

“در طول یکصد و پنجاه سال اخیر در این مملکت با کسانی که به حمایت از منافع وطن خویش برخاسته‌اند با حربه‌های گوناگون مبارزه کرده‌اند و هریک از آنها را به نوعی از میان برده‌اند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۱۶)

“در مملکت مشروطه برای اینکه مقام سلطنت محفوظ و مصون از تعرض باشد پادشاه مسئول نیست و به همین جهت است که گفته‌اند پادشاه سلطنت می‌کند نه حکومت”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۱۸)

“من هیچ وقت داوطلب کار نبوده‌ام و هر وقت کاری به من پیشنهاد شده و قبول کرده‌ام جز خدمت به وطن عزیزم نظری نداشته‌ام.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۲۸)

“دول استعماری تجربه دارند و می‌دانند در نقاطی که مردم می‌توانند اظهار احساسات کنند و در خیر و شر خود اظهار عقیده نمایند نمی‌تواند توفیق حاصل کنند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۳۱)

“اشخاص شرافتمند به کسی بد نمیگویند و فحش نمی‌دهند. اگر نظریاتی دارند میگویند و برای گفته‌های خود دلیل اقامه میکنند و قضاوت در گفته‌های خود را بعهدۀ جامعه محول مینمایند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۴۹)

“صاحبان عقیده و ایمان از مرگ هم نباید هراس کنند تا چه رسد بفحش ناکسان. چونکه اصل مصلحت اجتماع است. آنجا که مصالح اجتماعی تأمین نباشد مصالح افراد تأمین نخواهد بود و تشخیص اینکه چه اشخاصی روی مصالح جامعه مقاومت میکنند و چه اشخاصی روی مصالح خودشان با مردم است و الحق هم که مردم از عهدۀ این تشخیص خوب برمیآیند.

روی این عقیده و ایمان بود که هرچه فحش شنیدم و یا در جرائد بی مسلک مزدور خواندم بقدر پر کاهی در من تأثیر ننمود و هر وقت بیاد پندی میآمدم که مادرم بمن داده بود و آن پند این بود «وزن اشخاص در جامعه بقدر شدائدی است که در راه مردم تحمل میکنند» برای مبارزه بیشتر حریص میشدم و خود را بهتر و مجهزتر میکردم. …

از فحش ککم نگزید و در جامعه وزنم بیشتر گردید.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۴۹)

“دادن اختیارات در مواقع عادی آن هم به اشخاصی که از آن در نفع بیگانگان استفاده کنند چون مخالف مصلحت است مخالف قانون اساسی هم هست ولی در مواقع جنگ و غیر عادی دادن اختیارات موافق روح قانون اساسی است چونکه قانون اساسی برای مملکت است نه مملکت برای قانون اساسی”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۵۱)

“اجتماع ما روی این اصل درست نشده بود که به سود یکدیگر کار کنیم و از یکدیگر راجع به نظریات خصوصی حرف بشنویم. اجتماع ما روی این اصل درست شده بود تا ملت به هدف نرسد از هم جدا نشویم و برای رسیدن به مقصود با هم متفق باشیم.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۵۲)

“جبهۀ ملی حزبی نبود و در مجلس اکثریت نداشت تا بتواند دولت را حفظ کند. جبهۀ ملی اقلیتی بود که افکار عمومی پشتبان آن شده بود و این پشتیبانی جهتی ندشت جز الهامی که جبهه از افکار عموم می‌گرفت. دولت اینجانب که روی افکار جامعه تشکیل شده بود می‌بایست از افکار عمومی تبعیت کند همچنان که کرد و تا سقوط نکرده بود از حمایت مردم برخوردار بود.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۵۲)

“تا هزارها مثل من در راه آزادی جان ندهند ملت ایران هیچ وقت به آزادی و استقلال نخواهد رسید.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۵۷)

“هیچ کس غیر از خود مردم بیشتر به صلاح مردم عمل نمی‌کند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۶۹)

“تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی‌شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشد کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۷۳)

“برای کسانی مثل من بیگانه، بیگانه است در هر مرام و مسلکی که باشد.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۷۳)

“ملل دیگر چه تلفاتی که برای آزادی و استقلال ندادند تا به مقصود رسیدند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۷۷)

“موقع انتخابات دورۀ هفدهم تقنینیه پسرم را که معاون وزارت راه بود از کار برداشتم و کسر حقوق او را از خود پرداختم تا گفته نشود دولت در انتخابات دخالت نمود و از کارگران وزارت راه سوءاستفاده نمود.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۸۲)

“در هر کجا که مردم دم از عدالت اجتماعی زده‌اند از متمولین گرفته‌اند و بافراد محروم از هر چیز کمک کرده‌اند. با وضعیت فعلی راه منحصر به فرد این است که از عوائد مالکین تا آنجا که از سرپرستی املاک خود مأیوس نشوند گرفته شود و قسمتی از آن صرف بهبود حال زارعین و قسمت دیگر صرف امور اجتماعی محل بشود که این کار شده است و باید باحسن وجه آن را اجرا کرد.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۸۴)

“عدالت اجتماعی آن عملی را گویند که نسبت به تمام افراد و در تمام کشور به یک صورت اجرا شود.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۲۸۴)

“تا هزارها مثل من در راه ازادی فدا نشوند وطن عزیز ما ایران روی آزادی و استقلال را نخواهد دید.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۰۰)

“محکومیت «روی اوضاع و احوال خصوصی» مظلومیتم را ثابت نمود و برای من که در راه وطن عزیزم می‌خواهم کشته شوم پلۀ اول افتخار است.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۱۷)

“تقصیراتم فقط این بود که در زمان تصدی من شاهنشاه مثل یک پادشاه مشروطه در این مملکت سلطنت می‌کردند و در این مدت بنا به اطلاعات من سوءاستفاده‌ای نفرمودند.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۴۰)

“همه می‌دانند که سلسلۀ پهلوی مخلوق سیاست انگلیس است چونکه تا سوم اسفند ۱۲۹۹ غیر از عده‌ای محدود کسی حتی نام رضاخان را هم نشنیده بود و بعد از سوم اسفند که تلگرافی از او به شیراز رسید هر کس از دیگری سؤال می‌کرد و می‌پرسید این کی است؟ کجا بوده و حالا این طور تلگراف می‌کند؟”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۴۳)

“من هیچ وقت برای دفاع از مصالح مملکت سر نزده‌ام و تا آنجا که از یک فردی برآمده است از وطن عزیزم دفاع کرده‌ام و اکنون نیز با اعمال دولی که به عنوان جلوگیری از تسلط کمونیسم خود این کشور را مسخر کرده‌اند و از آزادی و استقلال جز اسم چیزی برای ایران باقی نگذارده مخالفم.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۵۶)

“مبارزه‌ای که ملت ایران نمود از نظر تحصیل پول نبود بلکه برای به دست آوردن آزادی و استقلال تام بود.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۶۵)

“از شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله دم زدن چه آسان، درشاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله سلطنت کردن چه مشکل”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۷۴)

“راجع به مطبوعات عرض می‌کنم که در هیچ زمانی جرائد کشور مثل ایام تصدی من آزاد نبودند و از این چه بیشتر آزادی که وقتی نخست‌وزیر شدم به اطلاع عموم رسانیدم هر قدر از من و دولت انتقاد کنند مورد تعقیب قرار نخواهند گرفت و نتیجه این بود اگر انتقاداتی منصفانه می‌شد دولت رفتار خود را تصحیح می‌کرد و این در صلاح ملت و دولت هر دو بود و چنانچه انتقادات مغرضانه بود در مردم تأثیر نمی‌کرد و انتقاد کننده خود رسوا و مفتضح می‌گردید.”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۷۴)

“من با هیچ یک از امپریالیسم‌ها ارتباطی نداشته‌ام. هرچه گفته‌ام، هرچه کرده‌ام، تمام روی مصالح ایران بوده است و بس”(خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق/ ص۳۸۵)

*********************************************************************************

در تشریح اینکه تابع سیاست زور و استعمار نخواهد شد و تابع وجدان خود است: “البته واضح است که سیاست فارس تابع سیاست ایران و سیاست ایران هم مطیع سیاست یک جماعتی از اهل دنیاست ولی سیاست ارادتمند مطیع وجدان خودم است.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۴۴)

در اشاره به اوضاع کشور در سال ۱۳۲۳: “اوضاع خراب مملکت که امروز قبول خدمت برای هر کس واجب عینی است.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۶۵)

در نامه به سفیر شوروی در مورد عدم اجازۀ اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی”در تمام دورۀ زندگی مصلحت ایران را با هر چیز نتوانستم عوض کنم و هیچ عاملی نتوانسته است مرا از صراط مستقیم منحرف کند از هر چیر صرف نظر کردم که با بیدادگری مبارزه کنم حبس و تبعید شده و حتی مواجه با مرگ گردیده‌ام و تمام این مشقات به عقاید راسخ من نتوانسته‌است خللی وارد کند. من ایران را دوست می‌دارم همانطور که شما خاک شوروی را دوست دارید.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۷۴)

“آنچه در زمینۀ عقاید خود گفته‌ام ندای ندای ایمان و صدای قلب من است و هر کس که بخواهد در رویۀ من تأثیر کند فقط با یک عملی که به معتقدات من نزدیک باشد می‌تواند مرا شیفتۀ خود سازد.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۷۴)

“در مملکت مشروطه باید احزاب عرض اندام کنند و انتخابات را به دست گیرند به شرط اینکه متکی به نیروی ملی و معنوی باشند و پیشرفت خود را منحصراً به وسیلۀ تبلیغات معمول در کشورهای مترقی جایز دانسته و آزادی در حدود مقررات قوانین برای تمام افراد و احزاب بشناسند نه اینکه به بعضی وسایل مردم را مرعوب و میدان عمل را انحصار خود نمایند.”(نامه‌های دکتر مصدق/ ص۹۱)

“من هیچ وقت دنبال کاری نرفته‌ام زیرا هر کس که داوطلب باشد محتاج به مساعدت است و کمتر کسی است که از نظر مصالح مملکت با داوطلب مساعدت کند. به من هر وقت کاری تکلیف شده اگر از روی صمیمیت بوده از قبول آن خودداری ننموده‌ام.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۹۹)

“به عقیدۀ من هیئت حاکمه را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: منفی-مثبت و خادم صدیق

منفی-آن کسی است که جرئت و جسارتش برای کار کم و طالب حسن شهرت هم می‌باشد. از اوضاع طوری انتقاد می‌کند که به هیچ کس برخورد و از قبول هر کاری که در عمل کوچکترین لطمه به حیثیات ظاهری او وارد کند خودداری می‌کند. خلاصه اینکه هیچ ناسزائی را برای خدمت به مملکت قبول نکند و چون قدر متیقن این است که منفی‌باف و دزد و خیانتکار نیست و کسی از او متضرر نمی‌شود مردم همه با او موافق و از رویۀ او همگی تحسین می‌کنند.

مثبت- کسی است که در هیئت حاکمه بسیار مؤثر و از قبول هر کاری چه خوب و چه بد برای تأمین مصالح و نظریات خود مضایقه نکند این دسته اشخاص چون نظریات شخصی دارند همه با هم متفق و صنف خود را حفظ می‌کنند و برای پیشرفت مقصود با هر نیک و بدی می‌سازند و چون معتقد به اصول نیستند هیچ وقت مواجه با مشکلات نمی‌شوند.

خادم صدیق- بین این دو دسته کسانی هستند که از نظر مصالح عمومی خود را مواجه با هر مشکلی می‌کنند و از هیچ ناسزا و بدی حتی ضرب و شتم و مرگ باک ندارند که این دسته را باید خادمان صدیق گفت.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ صص ۹۸و۹۹)

“سکوت سبب می‌شود که مردم تصور کنند که اینجانب هواخواه سیاسی یک طرفی می‌باشم، در صورتیکه ایرانی به دنیا آمده و ایرانی از دنیا می‌روم و به هیچ یک از سیاست‌ها بستگی ندارم”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ص۱۰۲)

“یکی از مزایای دموکراسی این است که مردم بتوانند به طور آزادانه اظهار عقیده کنند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۰۲)

“به عقیدۀ اینجانب نجات کشور ما منحصراً در ایمان به دموکراسی حقیقی و ایجاد حکومت واقعی مردم بر مردم است و هر نوع حکومتی که به آراء و افکار عمومی متکی نباشد نه تنها قادر نیست خدمتی انجام دهد بلکه منشاء بدبختی‌ها و مصائب عظیم برای ملک و ملت خواهد شد و سرانجام خود و مملکت را نابود خواهد ساخت.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۱۶)

“ایجاد حکومت دموکراسی یک راه بیشتر ندارد و آن انتخابات آزاد است که جز با الغاء حکومت نظامی و عدم دخالت دولت به نفع یا به ضرر اشخاص صورت پذیر نیست.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۱۶)

“اگر انتخابات به دست مردم انجام گیرد یعنی مردم بتوانند هر که را بخواهند روانه مجلس کنند مجلس شورای ملی نماینده قاطبۀ مملکت است و تقریباً محال است که جز به صلاح موکلین خود قدمی بردارد و آنچه در حکومت مردم بر مردم در درجۀ اول اهمیت است همین یک نکته اساسی است.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۱۶)

“نماینده مردم هر که باشد بهتر از نماینده دولت است ولو اینکه نمایندۀ مردم عادی و بی‌خبر باشد.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۱۶)

“ملی کردن صنایع حق حاکمیت هر ملتی است و بر فرض اینکه قراردادها و یا امتیازاتی با اشخاص و شرکتهای خصوصی نسبت به آن صنایع منعقد شده باشد که از جمیع جهات حقوقی هم فرض صحت آن شود چنین قراردادها یا امتیازات مانع از اعمال حق حاکمیت ملی نخواهد بود و هیچ مقام بین‌المللی هم صلاحیت رسیدگی به چنین امری را ندارد.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۱۶۶)

تلاش برای کمک به کشورهای ضعیف در تلگراف به رئیس هیئت نمایندگی ایران در هفتمین دروۀ مجمع عمومی ملل متحد-۲۲ مهر ۱۳۳۱ : “چون یکی از هدف‌های اساسی سیاست خارجی دولت اینجانب همراهی و کمک به ممالکی است که برای حفظ استقلال و حق حاکمیت خود مجاهده نمایند.، در این موقع نیز که موضوع مراکش و تونس در مجمع مورد مذاکره قرار خواهد گرفت، صریحاً دستور داده می‌شود که هیئت نمایندگی ایران حداکثر مساعدت‌های ممکنه را برای تحصیل استقلال و حاکمیت ممالک محروم آفریقائی به عمل آورد و ضمناً اگر لازم باشد چون ممالک مذبور نماینده در مجمع ندارند رسماً اعلام دارند که دولت ایران حاضر است صدای مظلومانۀ آنها را از پشت تریبون مجمع به گوش جهانیان برساند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۲۱۷)

“تا هزارها مثل من در راه آزادی فدا نشوند وطن عزیز ما ایران روی آزادی و استقلال را نخواهد دید.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۲۴۹)

“عقب ماندگی ما ایرانیان به علت نداشتن تشکیلات سیاسی و اجتماعی است و این نقیصه سبب شده که ایران عزیز آزادی و استقلال خود را از دست بدهد و هیچ فرد ایرانی نتواند کوچکترین اعتراضی بکند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۲۹۹/ در پاسخ نامه شورای جبهه ملی مقیم آمریکا)

تقدیم عکس خود به کسانی که از نظر او در راه درست مبارزه هستند که شرایط زیر را هم برای آنها گفته است: “به کسانی که وقتی پای مصالح عموم به میان آید از مصالح خصوصی و نظریات شخصی صرف نظر کنند. به کسانی که در سیاست مملکت اهل سازش نیستند و تا آنجا که موفق بشوند مرد و مردانه می‌ایستند و یکدنگی به خرج می‌دهند و باز به کسانی که در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود می‌گذرند این عکس ناقابل اهدا می‌شود.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۰۵)

“جبهۀ ملی هیچ وقت نظری جز اعتلا و عظمت ایران نداشته و همیشه خواهان این بوده که هموطنان عزیز همه در سرنوشت خود دخیل شوند و با هرگونه فداکاری وطن عزیز را به مقامی که داشت برسانند و این نام عقب ماندگی که در نتیجۀ بی‌کفایتی زمامداران گذشته نصیب کشور ما شده از بین برود و این آروز به نتیجه نمی‌رسد جز اینکه افرادی شایسته و جوانان هنوز به همه چیز نرسیده در مقدرات مملکت شرکت کنند و کشور ایران صاحب رجالی کاردان و فداکار بشود.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۰۵)

“باید با اتحاد و هماهنگی کامل و انتخاب افرادی برای عضویت در شورای جبهۀ ملی آمال و آرزوی افراد وطن پرست عملی شود و دربهای جبهۀ ملی به روی کلیۀ افراد و دستجات و احزابی که مایل به مبارزه و از خود گذشتگی در راه واژگون ساختن دستگاه استعمار هستند مفتوح گردد و منتهای کوشش به عمل آید تا کسانی که خواهان آزادی و استقلال ایرانند به جمع مبارزان بگروند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ صص ۳۰۵ و ۳۰۶)

“رهبر را باید ملت تعیین کند نه بنده که سال‌هاست از همه جا بی‌خبرم.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۰۷)

“تعیین رهبر از حقوق بلاتردید ملت ایران است که هر کس را شایسته دانست عملاً رهبر کند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۱۹)

“در انتخابات آزاد وظیفۀ هر فرد از افراد این است که شرکت کنند بلکه بتوانند گامی در راه آزادی و استقلال وطن بردارند و تشخیص انتخابات آزاد با مقررات و تشکیلات درست شده قبل از خاتمه انتخابات کاریست بس مشکل و هیئتی لازم است تشکیل شود که با ملاحظه احوال و اطراف آن را پیشگوئی کند و تکلیف افراد علاقمند را در شرکت و یا عدم شرکت معلوم بدارد و رأی چنین ملتی را محترم بشمارند و اجرا نمایند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۱۳)

“جبهۀ ملی سوم ایران مرکز تجمع احزاب و جمعیت‌های سیاسی و جامعۀ روحانیت و جامعۀ دانشجویان در سازمان‌های سیاسی و اجتماعات صنفی و اتحادیه‌ها و دستجات محلی است که هر یک از اینها مرامی خاص برای خود داشته باشند و با جبهۀ ملی سوم فقط دارای یک مرام مشترک باشند که آزادی و استقلال ایران است.”(نامه‌های دکتر مصدق، ج۱/ ص۳۱۵)

“جبهۀ ملی را باید  مرکز احزاب کشور دانست که همه به یک اصل معتقد باشند و آزادی و استقلال مملکت است. …

هر یک از احزاب و اجتماعات می‌توانند نماینده خود را برای شرکت در انجام وظایف روانه جبهه کنند و جبهه او را بپذیرد و چنانچه با صلاحیت آن نماینده موافق نباشد اعزام نماینده دیگری را از آن حزب یا جمعیت تقاضا کند…”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۱۸)

“هر حزب و هر اجتماع برای خود مرامی دارد و هیچ وقت حاضر نمی‌شود از مرام خود دست بکشد و تشکیلات خود را منحل نماید. صلاح جبهۀ ملی هم در این است که کاری به مرام دیگران نداشته باشد فقط اجرای مرام خود را تأمین نماید. بنابر این تعریفی که می‌توان از جبهۀ ملی نمود این است: «جبهۀ ملی مرکز احزاب و اجتماعات و دستجاتی است که برای خود تشکیلاتی دارند و مرامی جز آزادی و استقلال ایران ندارند.» این مرام چیزی نیست که یک عرۀ قلیل و هرقدر صاحب فکر بتوانند در مملکت آن را اجرا نمایند. بلکه مجری این مرام باید ملت ایران باشد. گذاردن یک عده‌ای در خارج و عدم پذیرش آن به هر عنوان که باشد بر خلاف مصالح مملکت است.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص ۳۲۲)

او برای حضور دانشجویان در جبهۀ ملی و مبارزات ملی اهمیت خاصی قائل بوده و آنها را به عنوان قشری که «تحصیل کرده بوده و هنوز در سیاست آلوده نیستند» می‌خواند و گفته بود: “مقصود اینجانب از آن پیام این بود که جبهه تشکیل شود از احزاب و اجتماعات و دستجاتی که حاضر بودند در راه آزادی همه چیز خود را فدا کنند که در این گروه دانشجویان فوق آنها بودند چونکه تحصیل کرده و در سیاست آلوده نشده بودند”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۲۴)

“اکنون اجازه می‌خواهم که عرض کنم شما دانشجویان عزیز جزئی از افراد مملکتید و نمی‌توانید به تنهائی کار مفیدی انجام دهید مگر اینکه با سایر تشکیلات مملکتی همکاری کنید”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۲۲)

“شورای مرکزی جبهه باید از تمام احزاب و دستجات و سازمان‌های صنفی و محلی تشکیل شود تا جبهه تقویت گردد و مورد احترام ملت باشد.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۳۰)

“یک مرتبه دیگر نظریات خود را در خصوص جبهۀ ملی ایران در اروپا و آمریکا به استحضار آن هیئت محترم برساند و ان این است که این دو جبهه هر کدام در محل خود استقلال تام دارند و هیچ یک حق دخالت در کار دیگری را ندارد.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۱/ ص۳۴۴)

“بنده خدمت به این آب و خاک را مقدس‌ترین وظیفه می‌دانم.” ۲ سرطان ۱۳۰۱(نامه‌های دکتر مصدق، ج۲/ ص۶۰)

“اگر انتخابات آزاد شد مردم من حیث المجموع بهترین را انتخاب می‌کنند.”(نامه‌های دکتر مصدق، ج۲/ ص۸۶)

“دوای درد ایران آزادی انتخابات است و اگر ملت ایران علاقه مند به آتیه خود بوده و از تکرار مصائب گذشته بخواهد جلوگیری کند باید به هر قیمتی است این نعمت گرانبها را به دست آورده و آن را حفظ کند.”(نامه‌های دکتر مصدق،ج۲/ ص۸۶) ۲۹ آذر ۱۳۲۵

اشاره به مضرات دیکتاتوری: “ممالک نیرومند اروپا مانند آلمان و ایطالیا هم که از رژیم دیکتاتوری به موقعیت ممتازی رسیدند، عاقبت گرفتار سرنوشت شومی شدند که امروز موجب رقت عالم است.”(نامه‌های دکتر مصدق، ج۲/ ص۸۸) ۱۶دی۱۳۲۵

“خواهانم به همت افراد وطن‌پرست از زن و مرد روزی برسد که ملت ایران بتواند آزادی و استقلال از دست رفتۀ خود را به دست آورد و خود را در ردیف دول مستقل و آزاد قرار دهد و آن روز است که ما می‌توانیم به یکدیگر تبریک بگوئیم و اظهار شادی کنیم.”(نامه‌های دکتر مصدق، ج۲/ ص۲۶۶)

“ممالک نیرومند اروپا مانند آلمان و ایتالیا هم که از رژیم دیکتاتوری به موقیعت ممتازی رسیدند عاقبت گرفتار سرنوشت شومی شدند که امروز موجب رقت عالم است.” ۱۶/۱۰/۱۳۲۵(نامه‌های دکتر مصدق،ج۲/ ص۸۸)

*********************************************************************************

“من دیناری منافع شخصی نداشته‌ام و اگر به نهضت ملی ایران ادامه داده‌ام برای این بوده است که ملت ایران در جزو ملل آزاد دنیا واقع شود. ملت ایران همان مقام شامخ تاریخی خود را به دست آورد. شما از هموطنان خودتان که به اقطار دنیا مسافرت کرده‌اند بپرسید و ببینید پس از این نهضت ملی ایران با ایرانیان چه رفتاری داشتند و چه احترامی برای برای افراد ایرانیان که یک ملتی برای آزادی و استقلال خود مبارزه نموده داشته‌اند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۲۸)

“من در عمر اگر به کسی وعدۀ شفاهی هم داده‌ام، تخلف نکرده‌ام.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۲۸)

در مورد مجسمه‌های رضاشاه: “اگر ما مجسمه‌ها را می‌آوردیم کار می‌گذاشتیم، حیثیت ملت ایران را برده بودیم. به جهت اینکه شاه فقید را انگلیسی‌ها در این مملکت شاه کردند. و وقتی هم که خواستند، این شاه با عظمت و اقتدار را به وسیلۀ دو مذاکره در رادیو از مملکت بردند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۳۸)

“ملتی به مجسمۀ اشخاص احترام می‌کند که آن اشخاص هم برای آن ملت ارزش قائل باشد. شاه فقید برای مردم این مملکت ارزش قائل نبود.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۳۹)

“تسکین افکار به توقیف و تبعید و شدت عمل فراهم نمی‌شود، و هرچه از این قبیل کارها بیشتر شود نتیجۀ معکوس می‌دهد و بدتر می‌شود. من به قدرت مردم کار کردم و اگر افکار عمومی نبود چطور می‌توانستم انگلیسی‌ها را بیرون کنم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۹۵)

خطاب به داگاه نظامی شاه: “شما جز اینکه مرا اعدام کنید کاری نمی‌توانید بکنید.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۱۲)

“در هر مجلسی دستجات یا فراکسیون‌هائی هست که از نظر مرام حزبی و مسلکی و یا اگر مرام و مسلکی نباشد از نظر منافع خصوصی با یکدیگر اختلاف دارند و هر یک سعی می‌کند که جریان مجلس را به نفع خود درست کنند. چنانچه موفقیت یا عدم موفقیت دسته فقط در امور داخلی تأثیر داشته باشد، ضرری متوجه مملکت نمی‌شود. همیشه این قبیل اختلافات در ممالک مشروطه یا غیر مشروطه بوده و لازمۀ پیشرفت و ترقی هر مملکت رقابتی است که افراد یا احزاب بین خود می‌کنند. چنانچه رقابت از بین برود، سیر تکامل و ترقی متوقف می‌گردد ولی گاه ممکن است که اختلاف دستجات با هم به ضرر مملکت تمام شود و آن وقتی است که بین دولتی با یک دولت یا دول دیگر مبارزه یا جنگ درگیرد که در چنین مواقع دستجات و فراکسیون‌های مجلس برای اینکه دولت مبارز خود را ضعیف نکنند و بتوانند بر حریف خود غلبه کند، همه با هم یکی می‌شوند و یک دولت متحده از افراد تمام دستجات مخالف و موافق تشکیل می‌دهند و تمام نمایندگان مجلس به بقا و پیشرفت آن علاقه‌مند می‌شوند تا اختلافات مرتفع شود.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۲۵)

“چنانچه از من سوال شود من چه می‌خواستم و مقصودم چه بود، عرض می‌کنم که می‌خواستم هدف ملت ایران به پیش برود و کشور ایران همان مقامی را که داشته مجدداً به دست بیاورد.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۳۰)

“به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند ولی من خود می‌دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده‌ام.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۶۶)

“در تمام مدت زمامداری خود از لحاظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک هدف داشته‌ام و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شود و هیچ عاملی جز ارادۀ ملت در تعیین سرنوشت مملکت دخالت نکند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۶۶)

“پس از پنجاه سال مطالعه و تجربه به این نتیجه رسیدم که جز تأمین آزادی و استقلال کامل ممکن نیست که ملت ایران بر مشکلات و موانع بی‌شماری که در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه کند و برای نیل به این مقصود تا آنجا که توانستم کوشیدم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۶۶)

“راست است که می‌خواستند سرنوشت من و خانواده‌ام را درس عبرت دیگران کنند. ولی من مطمئنم که نهضت ملی ایران خاموش نشدنی است و هرگز فراموش نمی‌شود؛ و سرنوشت افراد در مقابل حیات و استقلال ملل بی‌ارج بی‌ارزش است. تنها آرزویم این است که ملت ایران عظمت و اهمیت نهضت خود را به خوبی درک کند و به هیچ صورت از تعقیب راه پرافتخاری که رفته است دست نکشد.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۶۶)

“گزاف نیست که بگویم که جنبش مردانۀ ملت ایران پایۀ استعمار را در سراسر خاورمیانه متزلزل کرده است و مردم این مملکت را در انظار جهانیان حیثیت و آبرو بخشیده است.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۶۷)

“اگر قبل از نهضت ملی و بعد به خارج رفته باشید می‌بینید از اینکه ایران از خود برای آزادی و استقلال همت به خرج داده چه آبروئی تحصیل کرده بود.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۹۴)

“طبقۀ جوان مملکت چشم و چراغ و مایۀ امید مملکت هستند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۱۹۵)

“ایشان آقا[آزموده دادستان ارتش] به من نسبت بی‌ایمانی دادند و گفتند این دکتر مصدق ایمان ندارد. حالا شما می‌خواهید قبول کنید می‌خواهید قبول نکنید. بنده برای ایمان خودم باید چند کلمه عرض کنم. به من نسبت بی‌ایمانی داد ولی خلوص عقیده و ایمان من و همکارانم سبب شد که مراجع بین‌المللی مرا ذیحق بدانند و به من و دوستانم فرصت داد که با استمداد و همت هم‌وطنانم به قطع نفوذ سیاست‌های خارجی کمک کنیم. خدا را شکر که کار خود را کردیم گزاف نیست اگر عرض کنم که جنبش ضد استعماری ملت ایران کلیۀ پایگاه‌های استعماری خاورمیانه را سست نمود. سوال می‌کنم اگر ما ایمان نداشتیم هرگز می‌توانستیم یک چنین موفقیت‌هائی به دست آوریم؟”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۲۰۳)

مصدق از قول «ژان ژاک روسو»:

“فاتح کسی است که به قانون تکیه داشته باشد و فقط قانون است که بالاخره غلبه می‌کند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۳۹۷)

“سیاست من سیاست استعماری نیست که مردم خفه بشوند و حرفشان را نتوانند بزنند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۱۲)

در مورد میزان فعالیت در دوران نخست‌وزیری: “در روزهای عادی هم من لااقل ۱۴ ساعت کار می‌کردم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۱۲)

“آنجائی که حق در کار باشد با هر قوه‌ای مخالفت می‌کنم از همه چیز می‌گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم، هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۱۳)

خطاب به دادگاه نظامی: “دربارۀ بنده هیچ کاری بالاتر از اینکه بنده را به دار بزنید، نمی‌توانید بکنید.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۲۱)

“من اگر در مدت دو سال و چند ماه تحمل زحماتی را نموده‌ام، فقط برای این بوده است که خدمتی به جامعه بکنم والا نه احتیاج به کاخ نشینی داشته‌ام و نه می‌خواسته‌ام حقوق آن را بگیرم”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۶۴)

“ملت ایران می‌خواهد با آزادی و استقلال زندگی کند. یک خانۀ خراب که صاحبخانه در آن مستقل زندگی کند به از قصوری است که بسازند ولی در آن قصور آزاد نباشد.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۴۶۵)

“عقیدۀ من اصلاح امور مردم است و اینکه هر کس یک حداقل برای زندگی داشته باشد. از اولین روز که همین قانون اختیارات به من داده شد، من این ازدیاد سهم کشاورزان در دهات را اجرا کردم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۵۷۷)

“اگر من بالای دار بروم قبول نمی‌کنم که در مملکت مشروطه پادشاهی نخست‌وزیر را عزل کند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۵۹۷)

“مجمسمه البته اگر بعد از اشخاص مردم خودشان بروند دست بکنند، خوب در ازای خدماتی است که صاحب مجسمه به مملکت نموده است.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۶۳۵)

“من هیچ وقت نخواستم آلت معطله باشم همیشه خواهان این بوده‌ام که کاری را متصدی شوم که خدمتی به کشور و جامعۀ ایرانی بکنم. من هیچ وقت نه نظر به کاخ نشینی داشته‌ام و نه خواسته‌ام از حقوق یک چنین مقامی استفاده کنم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۷۲۷)

“آنهائی که خواهان آزادی و استقلال ایرانند، خواه شاه باشد و خواه گدا، باید همه چیز خود را برای ایران بخواهند و با بودن یک ایران مستقل و آزاد یک زندگی شرافتمندانه‌ای را طی نمایند.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۷۳۱)

“اینجانب نمی‌خواهم عرض کنم که عواید نفت خدمت بزرگی به اوضاع اقتصادی مملکت و بالا بردن سطح زندگی مردم نمی‌کند بلکه می‌خواهم این را عرض کنم که عواید نفت وقتی برای ما مفید است که آزادی و استقلال ما از بین نرود یعنی مملکت را با عواید نفت معامله نکنیم.”(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۷۷۷)

آخرین دفاع دکتر مصدق در دادگاه نظامی:

“…آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری های جهان را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه در پنجه مخوف‌ترین سازمان‌های استعماری و جاسوسی و بین المللی در افکنده‌ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده‌ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت و اراده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را در نوردم

 …

سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی  شود  که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند

مصطفی را وعده داد الطاف حق                  گر بمیری تو نمیرد این ورق

حیات و عرض و مال و موجودی من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچک ترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آورده اند هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده‌ام  من به حس و عیان می‌بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت هائی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر و یا زود به پایان می‌رسد . ولی آنچه می ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم  و ستمدیده است …

چون از مقدمات کار و  طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را که همیشه در کار خیر بکار برده‌ام خاموش خواهند کرد و دیگر جز این لحظه نمی‌توانم با هم وطنان عزیز صحبت کنم از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع می کنم و تاکید می نمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته‌اند از هیچ حادثه‌ای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود .”(پایان)(مصدق در محکمۀ نظامی/ ص۷۷۹)

*********************************************************************************

“تمام چیزها در دنیا برای آزادی است”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۱۸۵)

“تمام نعمت‌های دنیا بسته به آزادی است.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۱۸۸)

“آنجا که در صلاح مملکت باشد از هیچ چیز نمی‌ترسم. آن وقت از همه چیز صرف نظر می‌کنم.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۱۸۹)

“مملکت در سایه آزادی ترقی می‌کند در سایه چماق ترقی نمی‌کند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۲۰۵)

“دادستانی انتظامی تشکیل شد که به کلیه تخلفات رسیدگی می‌‌کند. نمی‌توانند قاضی را بیجهت بردارند. قاضی وقتی بتواند درست کار کند که مستقل بوده و مقامش تأمین شده باشد والا حکم صحیح نمی‌تواند بدهد. دادگستری یا دادگاه نظامی وقتی می‌توانند به و وظایف خود عمل کنند و در صلاح مملکت باشند که هیچ قوه‌ای نتواند قضات آنرا تغییر دهد. محاکم انگلیس بوسیله قضاتی اداره می‌شوند که لایتغیرند و چند برابر کارمند معمولی حقوق می‌گیرند. یک چنین قاضی می‌تواند وقتی حق ملت ایران باشد علیه خود رأی دهد. دادگستری صحیح تحت نفوذی نمی‌رود.

باید کار در دنیا اساس داشته باشد کار بی‌اساس به پشیزی نمی‌ارزد. دادگاه باید مطمئن باشد که مقام دادرسی تأمین شده است. حقوق قاضی باید کافی باشد.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۲۵۹)

“آزادی و استقلال چیزی نیست که آن را بتوان بدون فداکاری و جانبازی به دست آورد. مللی که به این مقام نایل شده‌اند آنقدر از خودگذشتگی نشان داده‌اند تا به مقصود رسیده‌اند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۱۱)

“شاه و قانون اساسی، مجلس و دولت، همه و همه برای مملکتند. پادشاهان بسیاری آمده و رفته و باز هم می‌آیند و می‌روند آنچه خواهد ماند و باید باقی بماند وطن عزیز ما ایران است.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۵۰)

“دولت متکی به مردم می‌بایست با مردم همکاری کند و مردم را در تعیین مقدرات خود شرکت دهد تا بتوانند خود را در ردیف ملل آزاده قرار دهند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۵۶)

“پیروی از هر اصلی که در مصالح مردم باشد واجب است.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۶۴)

“رفراندوم و مجلس هر دو خوبند به شرط آنکه کار در دست دولت خیرخواه باشد و مردم در اظهار عقیده و رأی دادن آزاد باشند و دولت به هیچ وجه اعمال نظر نکند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۶۸)

“در انتخابات آزاد نه فقط در یک دوره مردم نمی‌توانند نمایندگان خوب انتخاب کنند بلکه در ادوار تقنینیه بسیاری باید تجربه حاصل کنند تا بفهمند چه اشخاصی برای نمایندگی صلاحیت دارند و آنها را انتخاب نمایند. انتخابات باید برای همیشه و در تمام ادوار تقنینیه آزاد باشد تا مردم بتوانند احزاب سیاسی و آن هم احزاب بزرگی که در مجلس اکثریت پیدا کنند تشکیل دهند. رفراندوم و مجلس هر دو بَدند و بسیار هم بَدند اگر مردم در اظهار عقیده و دادن رأی آزاد نباشند و دولت آرا مردم را تعویض کند و نتیجه به نفع بیگانگان تمام شود.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۳۶۸)

“ایرانیان ذاتاً وطن پرستند(با حالت گریه) و به هر وسیله می‌خواهند راهی پیدا کنند که به وطن خود خدمت نمایند امیدوارم که مردان خیرخواه و وطن‌پرست از فداکاری مضایقه نکنند و وطن عزیز خود را از غرقاب بدبختی و مذلت درآوردند و به دنیا ثابت کنند که ملت ایران تن به استعمار نخواهد داد و می‌کوشد که مقام تاریخی خود را مجدداً به دست آورد و خود را در ردیف دول آزاد و مستقل دنیا قرار دهد.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۵۷)

“ملتی که نداند نمی‌داند آزاد است[نیست] در جهل مرکب است. البته عمال خارجی راضی نمی‌شوند که ملت بداند آزاد نیست و می‌خواهد همیشه در جهل بماند تا مورد استفاده خود و اربابانش واقع شود. ملتی که نداند آزاد نیست برای آزادی و استقلال خود تلاش نمی‌کند و همیشه مجری اوامر بیگانگان است. آزادی ملت به حرف نیست ملت معناً مستقل آن است که راجع به صلاح و صواب خود هر تصمیمی خواست اتخاذ نماید.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۵۸)

“همانطوری که یک فردی از افراد اگر پی به معایب خود نبرد و برای اصلاح خود نکوشد هیچ وقت معایب او رفع نمی‌شود ملت هم که اجتماع افراد است اگر پی به معایب خود نبرد و تشخیص نداد که آزاد نیست هیچ وقت روی آزادی را نخواهد دید.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۵۹)

“من آرزو می‌کنم که برای افتخار ایران شربت شهادت بنوشم.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۵۹)

“ملت صورتاً مستقل نه می‌تواند در انتخابات دخالت کند و نه می‌تواند کوچکترین انتقادی از اوضاع بنماید. ملت صورتاً مستقل آن است که هر تصمیمی دربارۀ او اتخاذ کنند سکوت اختیار نمایند و از ترس حبس و تبعید و تراشیدن سر و بریدن گوش و داغ بر پیشانی که در این ایام معمول شده اظهار نکند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۶۰)

“تا ملتی نداند که مستقل نیست هیچ وقت برای استقلال خود قدمی بر نمی‌دارد.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ص۴۶۶)

“من زندگی را به هیچ می‌شمارم … از مرگ به هیچ وجه هراسی ندارم”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۶۹)

“مجسمه هر سلطانی را باید بعد از او نصب کنند”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۷۱)

“من شاه را برای مردم می‌خواهم او[آزموده دادستان ارتش] از روی تملق مردم را برای شاه می‌خواهد”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۷۱)

“من از محکومیت در یک دادگاه غیر قانونی ذره‌ای بیم و هراس ندارم و تا جان دارم از وطن دفاع می‌نمایم.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۷۱)

“من با نهایت جرئت عرض می‌کنم که نه تنها خودم بلکه وزرای دولتم نیز مدتی که متصدی ریاست دولت بوده‌ام، کاری بر خلاف قانون و مصالح مملکت نکرده‌اند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۷۸)

اشاره به اینکه نه تنها حقوقی نگرفته بلکه مخارج نخست‌وزیری را هم از جیب خود خرج کرده اما همه را متعلق به مردم می‌داند: “من خودم، مالم، همه چیزم تعلق به این ملت دارد. اگر خرجی کرده‌ام از مال ملت کرده‌ام. من صاحب مال نبوده‌ام و همه چیزم از این مردم و از این مملکت است.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۴۷۸)

“محکومیت من محکومیت ملت ایران است، بنابراین کوشش دفاع از خود را کوشش دفاع از ملت ایران می‌دانم.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۵۲۲)

“من در تمام عمر یک هدف بیشتر نداشته‌ام و آن اینکه ملت ایران بتواند مستقل و آزاد زندگی کند.”(دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی/ ص۵۲۳)

*********************************************************************************

“هیچ کس نمی‌گوید که یک ملتی هرقدر دانا و متمدن باشد از کمک‌های ملل دیگر بی‌نیاز است. ملت منصف آن ملتی است که معلومات و برتری سایر ملل را تصدیق کند و برای ترقی و تعالی خود از معلومات و کمک آنها حسن استفاده نماید.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۱۹۹)

“من هیچ وقت تغییر عقیده نداده‌ام و هر وقت هرچه گفته‌ام در صلاح وطن عزیز بوده است.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۱۵)

خطاب به شاه برای تلاش برای قرارداد مناسب نفت ایران: “روزهای خوش و روزهای بد تمام می‌گذرد و آنچه می‌ماند نام نیک و نام بد است.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۱۵)

“از هر کس بپرسند که من برای چه محکوم شده‌ام خواهد گفت که می‌خواستم دست تسلط بیگانگان از این مملکت کوتاه شود.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۷۴)

“از مشخصات رژیم مشروطه این است که ملت به وسیلۀ نمایندگان خود حکومت می‌کند و پادشاه سلطنت می‌نماید و سلطنت مشروطه از این جهت موروثی است که پادشاه اختیاری در امور مملکتی ندارد.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۹۰)

“صریح است به اینکه پادشاه به هیچ نحوی از انحاء حق دخالت در امور مملکت را ندارد وزرای دولت هم به استناد احکام کتبی یا شفاهی پادشاه نمی‌توانند از خود در مقابل مجلس سلب مصونیت نمایند.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۹۱)

“من در تمام مدت زندگی سیاسی خود حرفی به نفع خود نزدم و عملی به نفع خود ننموده‌ام من هرچه گفته‌ام و هرچه کرده‌ام و هر خطری را استقبال نموده‌ام در مصالح وطن عزیزم بوده است.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۲۹۹)

“احترام به قانون اساسی بر احترام به مقام سلطنت مقدم است.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۳۰۰)

“حیات هر ملتی بسته به دادگستری است چنانکه فرموده‌اند: «الملک بیقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۳۰۰)

“زندگی هر کس در جامعه محکوم به زوال است از این چه بهتر من که تا سرحد امکان در راه خدمت به وطن کوشیده‌ام.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۳۰۲)

“قانون در نفع اجتماع و افراد وضع می‌شود”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۳۰۷)

“من از رأی دادگاه فقط آن قسمتی را قبول می‌کنم که عنوان «جنابی» را از من سلب کرده است چون همیشه از این عنوان پوچ و توخالی متنفر بوده‌ام.”(دکتر محمد مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور/ ص۳۲۴)

*********************************************************************************

“عقل اساس اعتقادات ماست”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ ص۴۰)

نظرات مصدق در مورد برابری حقوق زن و مرد در پانویس رساله دکترای وی:

“… امروز طبقات تعلیم یافته فهمیده‌‌اند که باید مساوات اخلاقی بین جنسهای مختلف برقرار باشد. باری اگر این طور در نظر گرفته شود که یک زن باید فقط به یک مرد تعلق داشته باشد و نباید با چندین مرد رابطه پیدا کند عدالت حکم می‌کند که یک مردم هم فقط با یک زن رابطه داشته باشد. … تعدد زوجات آثار ناهنجاری دارد.”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ پانویس صص۳۲-۳۰)

“… بالاخره بر خلاف دکترین مذهبی است که ادعا شود تعدد زوجات خواست خداست. قانون موسی و حقوق اسلامی، با قرار خود مسلمانان، در واقع از یک منبع الهی مشترک سرچشمه می‌گیرند، بنابراین چگونه می‌توان گفت که خداوند در همان سرزمین‌ها برای عده‌ای تعدد زوجات و برای دیگران ازدواج فردی را خواسته است. بعلاوه توضیح داده شد که قرآن موجد تعدد زوجات نبوده بلکه برعکس تعداد زنان را که قبلاً نزد مردم عرب غیر محدود بود محدود کرده است.”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ پانویس صص۳۲-۳۰)

“کاملاً مربوط به ملت است که فرم حکومتی را که مناسب خود می‌داند مقرر دارد”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ ص۷۲)

اهمیت عقل از دیدگاه مصدق در بحث قانون‌گذاری در مجلس:

“پارلمان بر اساس عقل انسانی منبعی حقوق اسلامی است که می‌خواهد در برابر تعهدات مساوی تکالیف مساوی وجود داشته باشد. واقع امر این است که همه آنهائیی که مالیات می‌پردازند و عوارضات دیگر را از قانون متحمل می‌شوند، منطقاً باید از حقوق سیاسی واحدی متمتع گردند.

قانون باید بدون در نظر گرفتن مذهب برای همه افراد خواه از لحاظ تحمیل الزامات، خواه از جهت مجازات، خواه از لحاظ حمایت و خواه از جهت اعطای امتیازات یکی باشد. وانگهی پایبند شدن به مذاهب مختلف دیگر بیهوده است، چه آنکه برای بشر امکان ندارد که باطن و وجدان همنوعان خود را کنترل کند.”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ ص۷۴)

البته ترجمۀ مطلب فوق را به این شکل هم بیان کردند که محتوا یکی است:

“پس منطقی است که مالیات دهندگان و پذیرندگانِ دستورهایی که قانون اعمال می‌کند، باید از حقوق سیاسی یکسانی برخوردار باشند. قانون باید بدون تفاوت نهادن میان مذهب مردم، برای همه یکسان باشد، در پایبندی‌هایی که می‌طلبد، در مجازات یا در امتیازهایی که می‌دهد و در پاسدارهایی که اعمال می‌کند.”(سوداگری با تاریخ، محمد امینی، نشر شرکت کتاب(آمریکا)، چاپ نخست ۱۳۹۱/ ص۱۱۳- نقل از ترجمۀ رساله دکتر مصدق از فرانسه، ص۷۳)

در انتقاد از تحمیل قوانین بر کشور دیگر:

“بعضی از قوانین مخصوصاً قوانین اساسی یا اداری که با شرایط کشورهای اصلی کاملاً سازگار شده، وقتی به محل دیگر نقل داده شوند نتایج خیلی بدی به بار می‌آورند

همانطور که سابقاً اعراب هنگام فتح ایران حقوق اسلامی را بر این کشور تحمیل کردند دول اروپائی هم از طریق اعمال زور آن قوانین را تحمیل خواهند کرد”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ ص۷۹)

“منفعت عمومی مقدم بر منافع خصوصی است.”(وصیت در حقوق اسلامى شیعه/ ص۸۱)

 سخنان تاریخی دکتر مصدق در دوران نخست‌وزیری

 “ملی کردن صنایع در هر مملکت ناشی از حق حاکمیت ملت است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۷/۱/۱۳۳۰)

“چه امری نامشروع‌تر از اینکه قراردادی ملتی را تحت اسارت دولت دیگری قرار دهد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۷/۱/۱۳۳۰)

اشاره به مطبوعات: “شما این نمایندگان رکن چهارم آزادی بروید در تمام نقاط وضعیت مردم را مشاهده و تحقیق کنید و ببینید کیست از این اوضاع راضی باشد”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۷/۱/۱۳۳۰)

پیام روز اول نخست‌وزیری: “هموطنان عزیزم تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفته‌ام از بین می‌روم چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفۀ مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز قابلی نیست و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما بکنم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۰۹/۲/۱۳۳۰)

“در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می‌شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد لکن در سایر موارد بر وفق مقررات قانون باید عمل شود.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۱/۱/۱۳۳۰)

“تا دولت معاش مستخدمین خود را اداره نکند نمی‌توان امیدوار بود که مستخدمین به وظیفۀ خود عمل کنند”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۷/۱/۱۳۳۰)

پیام به روزنامه‌نگاران و اربابان جراید: “اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آنها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند.”(روزنامۀ اطلاعات مورخ ۰۹/۰۲/۱۳۳۰)

پیام در هنگام خلع ید از شرکت نفت انگلیس: “ملت و دولت ایران مطلقا قصد ندارد به حق کسی تجاوز کند و در عین حال نیز اجازه نمی‌دهد که کسی به حق ما تجاوز کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۸/۲/۱۳۳۰)

اشاره به بحث ترور او و اینکه با اعتقاد عمیق هراسی به خود راه نخواهد داد:

“گر نگهدار من آن است که من می‌دانم         شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

… خداوند هرچه مقدر فرموده است می‌شود”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۲/۲/۱۳۳۰)

اشاره به مشکلات شدید مردم خاورمیانه به دلیل اقدامات استعمار و پیش‌بینی خطرات شدید بعدی که عملاً امروزه در خاورمیانه رخ داده: “این وضع قابل دوام نیست زیرا صبر و بردباری هم حدی دارد و روزی که پیمانه صبر این مردم بدبخت پر شود تنها خدا می‌داند که شرق میانه و بالنتیجه دنیا به چه وضع هولناکی دچار خواهد شد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۳/۱۳۳۰)

در تاریخ حیات ملت‌ها نادراً روزهای درخشان و پرمسئولیت و افتخار و موفقیت پیدا می‌شود. ایام عادی و گذران برای همه ملل یکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظیفه‌اش را در برابر وطن، پرچم و تاریخ مملکت ادا کند بیشتر از دیگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۰/۳/۱۳۳۰)

“من افتخار خدمتگزاری به مردم را بالاترین و پرقیمت‌ترین افتخارات حیات خود محسوب داشته و می‌دارم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۰/۳/۱۳۳۰)

اشاره به نهضت بزرگ مردم که جهان را تحت تأثیر قرار داده بود: “یک بار دیگر به دنیائی که چشم دقت به سوی ما دوخته است نشان بدهیم که ما لیاقت حفظ مواریث گرانبها و پر عظمت نیاکان خود را داریم و می‌خواهیم کاملاً آزاد و فارغ از تحرکات و دسایس این و آن زندگی قریب عزت و احترام و سربلندی را در پیش گیریم. آوازه همت و عزم خلل ناپذیر شما در گسستن زنجیرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانیان رسیده است و خواهد رسید و همه خواهند دانست که روح ایرانی از ماورای تاریخ کهن چند هزار ساله‌اش از نو درخشیدن گرفته”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۰/۳/۱۳۳۰)

“ملت ایران از ملی شدن نفت خود یک هدف عمده دارد و آن این است که دیگران در امور داخلی ما دخالت نکنند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۱/۴/۱۳۳۰)

اشاره به عدم ترس از تهدیدات نظامی انگلیس: “بودن یا نبودن رزمناو به حال ما فرقی نمی‌کند ما از کشتی جنگی نمی‌ترسیم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۱/۴/۱۳۳۰)

“بزرگترین پاداش خدمات ملی و اجتماعی آرامش وجدان است که هر خدمتگزاری در صورتیکه درست به وظایف خود عمل کند و تکالیف خویش را به حسب طاقت بشری انجام دهد از آن برخوردار خواهد گشت.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۴/۱۳۳۰)

“در تشکیل دولت فعلی جز پاسخ به ندای وجدان خویش نظری نداشتم در این مبارزه مقدس بزرگترین پاداش من آن خواهد بود که رضای قلبی عموم افراد جامعه از روش دولت اینجانب بتواند وجدانم را قانع کند”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۴/۱۳۳۰)

“هر کس خود را برای خدمتگزاری ملت و ایجاد نهضتی اجتماعی آماده می‌کند اثر معنوی اقدامات خویش را هیچگاه نباید با زخارف زود گذر مادی برابری کند و بفروشد و یقین است که با پیروی از این اصل بهتر خواهد توانست در راهی که می‌رود توفیق پیشرفت داشته باشد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۴/۱۳۳۰)

اشاره به بحث ساختن مجسمه از او: “شما هموطنان عزیز بهتر می‌دانید که مجاهدت اجتماعی اینجانب از آغاز کار تا کنون هرگز هیچگاه بر اساس شهرت خواهی و امیال نفسانی نبوده”

“به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود هر کس که بخواهد در حیات و مماتم به نام من بتی بسازد و مجسمه‌ای بریزد زیر هنوز رضایت وجدان برای من حاصل نشده و آن روز هم که به خواست خداوند این مقصود حاصل شود تازه نشانه انجام وظیف است که هر کس بدان مکلف می‌باشد و حقاً سزاوار خوش‌باش پاداش نیست.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۴/۱۳۳۰)

“ملتی که افراد آن با یکدیگر متحد و با حکومت خود از روی ایمان و عقیده و نه از راه ترس و بیم همراه و هم‌فکر و هم آهنگ باشند هیچ وقت مورد تعدی و تجاوز قرار نخواهند گرفت.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۰/۴/۱۳۳۰)

“اکنون آفتاب عمر من به لب بام رسیده و دیر یا زود باید به راهی بروم که همه ناگزیر خواهند رفت. ولی چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزۀ ملی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته‌ای گردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که می‌خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی‌رود. امروز مبارزۀ بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچ کس از ابهت آن غافل نیست البته در اینگونه جنبش‌های اجتماعی باید در مقابل هرگونه محرومیت ایستادگی کرد و در برابر آن آماده بود. هیچ مبارزه‌ای هرقدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمی‌رسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمی‌شود و در این راه سعی ناکرده بجائی نتوان رسید.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۰/۴/۱۳۳۰)

“وقتی مشروطیت به معنی واقعی خود مستقر شود رئیس دولت جز آنکه خدمتگزار و مجری اراده ملت باشد سمت دیگری ندارد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۵/۵/۱۳۳۰)

“اولین و مهم‌ترین ثمر حکومت ملی رشد اجتماعی و محترم شمردن حقوق دیگران است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۵/۵/۱۳۳۰)

“تا وقتی افراد یک جامعه اغراض شخصی و منافع و مصالح خصوصی خود را مافوق مصالح عمومی قرار دهند و آزادی را فقط برای آن مفید بشمارند که از آن تنها به نفع شخص خود استفاده کنند استقرار مشروطیت و حکومت ملی به مفهوم واقعی آن امکان پذیرنخواهد بود. لازمه هر حکومت ملی قبل از هر چیز حس بلندنظری و گذشتن از منافع شخصی در برابر مصالح اجتماعی است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۵/۵/۱۳۳۰)

“در سراسر عمر ملل قرن‌ها می‌گذرد تا یکبار فرصتی پیش آید و آنها را به طرف هدف مطلوب بکشد مخصوصاً در میان مردم مشرق زمین این فرصت کمتر است زیرا قرن‌هاست که ملل غرب چشم طمع به ثروت ما دوخته و بقای خود را در اضمحلال و فنای ما می‌بینند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۰/۶/۱۳۳۰)

“البته تحولات اجتماعی که با سرنوشت مملکتی بستگی دارد کوچک نیست و بدون تحصیل رنج گنج حاصل نمی‌شود.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۰/۶/۱۳۳۰)

“با کمال صراحت و حقیقت به گوش جهانیان می‌رساند که ملت ایران با سابقۀ درخشان تاریخی که دارد حاضر نیست حقارت و زبونی را از هر ناحیه که باشد تحمل کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۰/۶/۱۳۳۰)

“من وقتی نخست‌وزیری را قبول کرده‌ام برای هرگونه فداکاری آماده شده‌ام.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۳/۶/۱۳۳۰)

“دولت همیشه باید جنبۀ عدل را رعایت کند، دولت نباید نگاه کند که فلان دسته موافق دولت است و فلان دسته مخالف دولت. فقط عدالت را باید نگاه کند و تا عدالت را مستقر نکند دیگر دولت مفهومی ندارد و هرج و مرج در مملکت ایجاد می‌شود.”(روزنامۀ اطلاعات مورخ ۱۷/۰۶/۱۳۳۰)

جملۀ تاریخی مجلس آنجاست که مردم خیرخواه آنجاست…: “ای مردم شما مردم خیرخواه و وطن‌پرست که اینجا جمع شده‌اید مجلس است و آنجا که یک عده‌ای مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نیست.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۷/۱۳۳۰)

“این دولت محال است، محال است که کاری بر خلاف مصالح شما مردم این مملکت بکند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۷/۱۳۳۰)

“ملت ایران مشعلدار تمدن دنیای امروز بوده است”(روزنامۀ اطلاعات مورخ  ۳۰/ ۰۷/۱۳۳۰)

“ما یک ملت کهنسال و قدیمی هستیم و باید بگویم که از نقطه نظر ترقیات فنی قدری از غرب عقب مانده‌ایم. این موضوع نیز علل فراوان دارد که مهم‌ترین آنها این است که کشورهای مترقی دائماً در برابر ترقیات و پیشرفت‌های ما سد بزرگی قرار داده و مانع از پیشرفت ما شده‌اند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱/۸/۱۳۳۰)

در مورد آزادی انتخابات: “اینجانب که در طول مبارزات سیاسی خود همیشه برای تأمین این حق مقدس مجاهده کرده‌ام به هیچ صورت اجازه نخواهم داد که احدی در هر مرتبه و مقام که باشد به این حق حیاتی و اساسی جامعه تجاوز کند”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳/۸/۱۳۳۰)

“در هر مملکتی که اقلیت آزاد نباشد در مجلس شورای ملی صحبت بکند آن مملکت به هیچ وجه ترقی نخواهد کرد اقلیت باید حرف‌های خود را بزند و مردم قضاوت کنند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۰/۹/۱۳۳۰)

“برای ما شایسته نیست که بما بگویند دولت ایران دولتی عقب افتاده ایست دولتی که تمدن تاریخی دارد باید سعی کند احترام خود را از دست ندهد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۰/۹/۱۳۳۰)

“در این کشور هرگونه اصلاحی مربوط به آزادی انتخابات است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۰/۹/۱۳۳۰)

“اگر لازم بشود ما باید خون خود را هم در راه خدمت به مملکت نثار کنیم. به من بگوئید کدام افتخار بالاتر از این است که خدمتگزاری در راه وطنش جان دهد؟”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۱/۹/۱۳۳۰)

“هر کتاب تاریخی را که ورق بزنید از هوش و لیاقت و استعداد پدران ما مشحون است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۶/۹/۱۳۳۰)

در تلاش برای انتخابات آزاد: “تنها آرزوئی که من در ایام آخر عمر خود دارم این است که موفق بشوم انتخاباتی را که پنجاه سال در راه تحصیل آزادیش مبارزه و مجاهده کرده‌ام به بهترین صورت به پایان رسانم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۶/۹/۱۳۳۰)

در مصاحبه با روزنامه‌نگاران آمریکائی: “ملتی که امروز بر اثر طول مدت نفوذ و دسائس اجانب در فقر و مسکنت غوطه می‌زند روزی مشعلدار فرهنگ و تمدن جهان بوده و در هر رشته از رشته‌های علوم و فنون و ادب آثار جاودانی به وجود آورده است. تاریخ این کشور پر است از فداکاری‌های مردم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۸/۱۲/۱۳۳۰)

اشاره به بحث برخی ناامنی‌ها: “یک ملتی که بخواهد به نعمت آزادی و استقلال برسد تحمل این قبیل امور را که ملل بزرگ هزار درجه بیش از این مبتلا به شداید شده و جنگ‌ها کرده‌اند و میلیون‌ها نفوس را از دست داده‌اند مسئله بزرگی نیست.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۹/۱۲/۱۳۳۰)

“نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود. تاریخ نشان نداده است که ملتی بدون تحمل شدائد در تأمین آزادی و استقلال خود توفیق حاصل کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۳/۱/۱۳۳۱)

در مورد مردم ایران و مبارزات آنها: “تاریخ دیده‌ایم [ملت ایران]هروقت پیمانه صبرش لبریز شود و به اصطلاح کارد به استخوان برسد با یک جنبش مردانه قید اسارت را شکسته و حق خود را گرفته است.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۳/۱/۱۳۳۱)

“امروز جهانیان به خوبی می‌دانند که هنوز خون نیاکان با افتخار پاک نژاد ما در عروق مردم این کشور در جریان است و ملت ایران سابقۀ تمدن چند هزار سالۀ خود را از یاد نبرده و مقام گذشته‌اش را فراموش نکرده است.”(روزنامۀ اطلاعات مورخ ۰۴ /۰۳ /۱۳۳۱، ص آخر)

در مورد ملی شدن نفت: “[ملی شدن نفت] این مسئله آنطور که می‌خواهند وانمود کنند زائیدۀ حوادث تصادفی و اتفاقی نیست بلکه معرف ارادۀ یک ملتی است که می‌خواهد به این وسیله استقلال خود را حفظ کرده باشد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲/۴/۱۳۳۱)

در تأکید بر دفاع از ملل ضعیف مصر و سودان در پاسخ خبرگزاری خارجی گفته بود: “به عقیدۀ من باید از هر ملت ضعیفی که تحت تسلط استثمار است و برای به دست آوردن آزادی خود و رهائی از قید استعمار مبارزه می‌کند، پشتیبانی کرد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۴/۴/۱۳۳۱)

به هنگام قیام مردم در ۳۰ تیر تأکید کرده بود که: “من در تمام عمر هر وقت ملت چیزی از من خواسته به ندای ملت جواب مثبت داده‌ام من اکنون داوطلب مقام رئیس‌الوزرائی نیستم ولی اگر ملت ایران از من کاری بخواهد البته تا آخرین نفس برای انجام آن حاضرم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۲۹/۴/۱۳۳۱)

“آرزوی من این است که سازمان ملل در سایه ایجاد وحدت و هم‌فکری و همکاری بین ملل جهان بتواند زندگی اجتماعی و سیاسی بشر را بر پایه برابری و انصاف و مراعات حقوق و حدود یکدیگر قرار دهد و مقررات آن نزد همۀ ملل از بزرگ و کوچک محترم و واجب‌الاجرا شمرده شود.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳/۸/۱۳۳۱)

“یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر برای حکومتی که به افکار عمومی تکیه دارد اینست که هر وقت با مشکلی روبرو می‌شود به منبع قدرت و سرچشمه لایزال نیروی ملت متوجه می‌گردد و موجد نهضت بزرگ و عظیم ملی را در جریان حوادث و تحولات و اوضاع می‌گذارد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۱۰/۱۳۳۱)

“در برابر ملتی که شیفته آزادی و استقلال است و همه چیز خود را در مقابل این دو موهبت الهی به چیزی نمی‌شمارد و دولتی که به نیروی اراده و پایداری چنین ملتی متکی است، هیچگاه دشمنان نمی‌توانند مقاومت و ایستادگی کنند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۱۶/۱۰/۱۳۳۱)

“من از انتقادات بجا و اصولی یاران موافق و دوستان مخالف نه تنها هرگز نمی‌رنجم و در حساب مملکت احساسات شخصی را مداخله نمی‌دهم بلکه نصایح و انتقادات ایشان را به منزلۀ چراغ راهنمای خود می‌شمارم.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۱۱/۱۳۳۱)

“نهضت ملی ایران یک نسیم ملایم و زودگذر نیست که در حیات یک ملتی وزیدن کند و لحظه‌ای بعد فقط به قدر یک موج بی‌اهمیت اثر از خود باقی بگذارد. این جنبش تاریخی زائیدۀ تصادفات کوچک و مولود اغراض سیاسی نبوده و نیست بلکه ریشه عمیق و نفوذی غیر قابل تصور در جامعۀ ایرانی دارد که یک سلسله علل و وقایع مهم دو قرن اخیر ایران آن را پی‌ریزی و شالوده‌گذاری کرده است.”(روزنامۀ اطلاعات مورخ ۰۴/۱۱/۱۳۳۱، ص ۴)

“کسی که پنجاه سال در راه آزادی مبارزه کرده و زندان و تبعید سالیان دراز را در این راه متحمل شده هیچ لذتی را نمی‌تواند با حفظ آزادی عقیده وبیان برابر کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۱۱/۱۳۳۱)

“تا آن جا که مبارزۀ ملی ما را این گفتگوها مختل نسازد و مجال خرابکاری و سوءاستفاده برای حریف ایجاد نکند، نه تنها مردم وظیفه‌دار هستند که به آزادی‌های فردی و اجتماعی احترام بگذارند بلکه دستگاه حکومت باید مروج این اساسی‌ترین شعائر دموکراسی و مشروطیت باشد ولی ایرانی در هر حال که به سر می‌برد نباید فراموش کند که قبل از هر چیز فرزند این آب و خاک است و مصلحت وقت و حساسیت زمان و جهاد تاریخی ملت ایران به او حکم می‌کند که چون سربازی فرمانبردار در آنجا که پای احترام و آبروی وطن در میان است بر اغراض و اهوای خویش تسلط پیدا کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۴/۱۱/۱۳۳۱)

“در میان هر قوم و ملت زنده که طالب آزادی فکر و حکومت دموکراسی است قهراً اختلاف سلیقه‌هائی در امور کلی و جزئی پیش میاید که در زمان عادی به صورت کشمکش پارلمانی و مطبوعاتی و حزبی جلوه‌گر می‌شود ولی در اوقاتی که یک خطر خارجی استقلال اقتصادی و سیاسی کشوری را تهدید می‌کند و به جنگ و مبارزۀ علنی بر ضد حقوق حقۀ آن کشور برمی‌خیزد نه تنها تمام اختلاف سلیقه‌ها را باید کنار گذاشت و به دفاع از منافع وطن پرداخت بلکه اختلاف عقیده‌ها نیز در اینگونه موارد جای خود را به وحدت و اتفاق کامل می‌دهد و تمام یک ملت چون کوه در برابر خصم مقاومت و ایستادگی و ثبات تجهیز می‌شوند وقتی ملتی پیروز از پیکار حریف برگردد زمان بسیار برای کارهای دیگر خویش در پیش دارد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۸/۱/۱۳۳۲)

“مجلس نماینده مردم و پشتیبان دولت و حافظ هر دولتی در مقابل تقاضا‌ها و احیاناً فشارهای خارجی است و به همین جهت هیچ دولتی مستغنی از وجود مجلس نیست… مشروطیت بدون مجلس تحقق پذیر نیست.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۶/۴/۱۳۳۲)

“ملت ایران اگر خواسته باشد که در ردیف سایر ملل بزرگ جهان مقام و موقعیتی را که شایسته او و گذشته پرافتخار اوست بار دیگر احراز کند باید از محرومیت و مشکلات نگریزد و از فداکاری و جانبازی نترسد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

“اگر زندگی توام با استقلال و آزادی نباشد به قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

“ملت‌هائی که برای احقاق حقوق از دست رفته و در راه آزادی و استقلال خود وارد پیکار شده‌اند سال‌ها فداکاری و جانبازی و از خود گذشتگی کرده‌اند تا به مقصود خود نائل شده‌اند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۵/۵/۱۳۳۲)

“تنها ملت است که می‌تواند راجع به سرنوشت خود و سرنوشت مملکت اظهار نظر کند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

“تنها ملت ایران یعنی به وجود آورندۀ قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که می‌تواند در این باره اظهار نظر کند لاغیر. «قانون‌ها»، «مجلس‌ها» و «دولت‌ها» همه برای خاطر مردم به وجود آمده‌اند نه مردم به خاطر آنها وقتی مردم یکی از آن‌ها را نخواستند می‌توانند نظر خود را دربارۀ آن ابراز کنند.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

“در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از ارادۀ ملت نیست.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

“در حکومت مشروطه تنها یک قدرت اصیل و لایزال موجود است و آن نیروی ملت است که اگر به معنای واقعی بروز و ظهور نکند مشروطیت و دموکراسی مفهوم حقیقی خود را از دست می‌دهد و زمینه برای حکومت‌های فردی فراهم می‌شود.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

بخش آخر پیام دکتر مصدق برای رفراندوم: “آروزی ما در احیای استقلال و عظمت دیرین این کشور باستانی به دست فرزندان مبارز و مجاهد این آب و خاک به حصول بپیوندد.”(روزنامۀ اطلاعات، مورخ ۳۱/۴/۱۳۳۲)

منابع

  • اختیارات، اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، مسعود کوهستانی نژاد، نشر نی، چاپ اول ۱۳۸۳
  • تقریرات مصدق در زندان، به اهتمام سرهنگ جلیل بزرگمهر، تنظیم ایرج افشار، انتشارات فرهنگ ایران زمین، چاپ اول ۱۳۵۹
  • خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، دکتر محمد مصدق، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، چاپ اول
  • دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی، به کوشش جلیل بزرگمهر، ناشر: شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم ۱۳۶۵
  • دکتر مصدق و رسیدگی فرجامی در دیوان کشور، به کوشش جلیل بزرگمهر، شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم ۱۳۶۷
  • رنجهای سیاسی دکتر محمد مصدق، یادداشت‌های جلیل بزرگمهر، به کوشش عبدالله برهان، نشر روایت، چاپ اول ۱۳۷۰
  • روزنامۀ اطلاعات
  • سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۱، حسین کی استوان، انتشارات روزنامۀ مظفر، بهمن ۱۳۲۷
  • سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج۲، حسین کی استوان، انتشارات روزنامۀ مظفر، بهمن ۱۳۲۹
  • محمد مصدق در محکمۀ نظامی، به کوشش جلیل بزرگمهر، انتشارات دوستان، چاپ سوم تابستان ۱۳۷۸
  • مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی
  • مصدق و مسائل حقوق و سیاست، گردآوری ایرج افشار، انتشارات نشر سخن تهران ، چاپ اول ۱۳۸۲
  • نامه‌های دکتر مصدق، ج۱، گردآورنده: محمد ترکمان، نشر هزاران، چاپ اول ۱۳۷۴
  • نامه‌های دکتر مصدق، ج۲، محمد ترکمان، نشر هزاران، چاپ اول ۱۳۷۷
  • نطق‌ها دکتر مصدق در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، جلد اول، دفتر دوم، انتشارات مصدق، چاپ اول ۳۰ تیر ۱۳۴۸
  • نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای ملی، انتشارات مصدق، چاپ اول ۲۹ اسفند ۱۳۴۹
  • نطقهای دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی، ج١، انتشارات امیرکبیر تهران، چاپ سوم ١٣۵٧
  • وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(۱۹۱۴) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول ۱۳۷۷


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.