آخرین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری هرگز آن گونه پیش نرفت که آیت الله علی خامنه ای و همه آنهایی که اصل نظام را بر رقابت های انتخاباتی ترجیح می دادند، آرزو می کردند.
این مناظره بیش و پیش از هر چیز، عرصه ای شد برای تهمت های متقابل شخصی و افشاگری های بی سابقه در باره کسانی که با عبور از صافی نظارتی شورای نگهبان اجازه رقابت با هم را یافته بودند؛ از رییس جمهوری و معاون اولش گرفته تا شهردار فعلی و از فرماندهان سابق سپاه و معاون اول قوه قضاییه و دادستان دادگاه ویژه روحانیت.
شاید تنها بیان فقط یکی از این اتهامات از سوی یک فعال سیاسی بیرون از قدرت، یک روزنامه نگار و یا شهروندی عادی کافی بود تا چنان مجازات شود که زندان ملایم ترین حکم آن باشد.
اما در سایه شکاف های فزاینده درون قدرت و شخصی شدن رقابت ها، چهار چهره اصلی در میان شش نامزد چنان بی محابا به هم تاختند که از هر نظر از مناظره معروف محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی در انتخابات سال ۱۳۸۸ گوی سبقت ربودند.
در سال ۱۳۸۸، محمود احمدی نژاد با تهدید “بگم، بگم” پرونده ای در باره زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی را با خود به استودیو آورده بود، اما در سال ۱۳۹۶، محمد باقر قالیباف با سند خانه های شخصی اسحاق جهانگیری و حسن روحانی جلو دوربین حاضر شد و نه فقط بستگان رئیس جمهوری و معاون اول او، بلکه هر دو آنها را مشخصا و مستقیما به رانت خواری و فساد اقتصادی متهم کرد.
حسن روحانی و اسحاق جهانگیری هم دست به حمله متقابل زدند و نه تنها اتهاماتی مشابه را متوجه آقای قالیباف کردند، و نه فقط او بلکه ابراهیم رئیسی را به دلیل عملکرد گذشته شان به گونه ای بی سابقه در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی به تندی مورد انتقاد قرار دادند.
مناظره سوم، پرده آخر مناظره های این دوره بود اما در عین حال، پرده های بسیاری را برانداخت. اهمیت این افشاگری، تنها به موضوع محدود نبود و مهم تر این بود که کسانی سخن از فسادی فراگیر گفتند که خود نماد جمهوری اسلامی به شمار می آیند.
شگفت انگیزتر اینکه، تنها نامزدها نبودند که در مقابل دوربین زنده به هم می تاختند. همزمان با آنها سایت های نزدیک به حسن روحانی از یک سو و رسانه های نزدیک به ابراهیم رئیسی و مخصوصا محمد باقر قالیباف، اسناد و مدارکی را منتشر می کردند تا اتهامات نامزد مورد حمایت خود علیه دیگری را تایید کنند.
چنین وضعیتی نشان می دهد که نامزدها از پیش خود را آماده افشاگری کرده بودند، و مصمم بودند بی اعتنا به سوالاتی که از آنها می شود، مسایل مورد علاقه خود را مطرح کنند.
چه کسی برد، چه کسی باخت؟
فارغ از این نکته اصلی و مشترک اما هر یک از نامزدها در آخرین مناظره چگونه عمل کردند و کدام یک را می توان برنده یا بازنده آن دانست؟
لوله و بی اعتنایی به هشدارهای آیت الله خامنه ای
حسن روحانی که ابتدا در مناظره دوم و سپس به طور مشخص از روز یکشنبه گذشته، تغییری کاملا محسوس در روش تبلیغاتی خود داده بود، به رغم هشدار صریح آیت الله خامنه ای، مسیرش را عوض نکرد. او علاوه بر حفظ رویکرد تهاجمی خود، نه فقط محمد باقر قالیباف و ابراهیم رئیسی را هدف قرار می داد بلکه همچون سال ۹۲ با گفتن جمله ای که در خاطره ها خواهد ماند، امضایش را بر کل مناظره ها گذاشت.
آقای قالیباف که هنوز لقب “گازانبر” را از مناظره ۹۲ با خود دارد، این بار متهم شد که قصد “لوله کردن دانشجویان در دو ساعت” را داشته است. بعید است این لقب هم از یاد کسی برود. هر اندازه حملات آقای روحانی به آقای قالیباف شخصی بود، حملاتش به ابراهیم رئیسی، هم او و هم نهادهای حامی اش را هدف می گرفت. بیان اینکه “علما از دست آقای رئیسی در دادگاه ویژه روحانیت چه کشیده اند” و اینکه “نهادهای انقلابی و امنیتی میتینگ های او را شکل می دهند” و یا “سوء استفاده از امام رضا” حملاتی کوبنده بودند که پاسخی نیز نگرفتند.
اگرچه می توان در مجموع حسن روحانی را برنده مناظره آخر و در مجموع برنده مناظرات دانست، اما با این همه، او نیز در بازی خود عاری از خطا نبود. یکی دانستن ابراهیم رئیسی و محمود احمدی نژاد، بالقوه می تواند به سود آقای رئیسی تمام شود هرچند آقای احمدی نژاد بارها تاکید کرده که از هیچ نامزدی دفاع نمی کند به این امید که رای هوادارانش به سود یکی از نامزدهای موجود مصادره نشود.
خطای دوم حسن روحانی این بود که اقرار کرد “مردانگی” کرده و جلو طرح پرونده ای را گرفته که در صورت مطرح شدن به حذف محمد باقر قالیباف می انجامید. به طور طبیعی این سوال مطرح می شود که چرا حسن روحانی از مقام و موقعیت خود استفاده غیرقانونی کرده و اجازه برخورد با یک متخلف را نداده و امروز که آن فرد رقیبش شده، از آن سخن می گوید. اما در فضای رسانه ای امروز ایران، بعید است این موضوع چندان پیگیری شود.
یار کمکی، همراه در دفاع و حمله
اسحاق جهانگیری، ظاهرا در مناظره سوم جای درست خود را در کنار نامزد اصلی پیدا کرد. در مناظره اول او حمله و آقای روحانی دفاع می کرد. در مناظره دوم جای آنها عوض شد، اما تنها در مناظره سوم بود که این دو هماهنگ تر از قبل، همزمان به دفاع و از آن مهم تر حمله روی آوردند.
عملکرد اسحاق جهانگیری، به ویژه در عصبی کردن محمد باقر قالیباف، کمکی بزرگ به حسن روحانی بود تا راحت تر بتواند عمل کند و فضای مناظره را تحت کنترل بگیرد. تقریبا روشن و قطعی است که آقای جهانگیری به سود حسن روحانی کنار می رود، اما احتمالا حالا حامیان آقای روحانی می توانند با خاطری آسوده به او یادآوری کنند که اقدامشان برای آوردن آقای جهانگیری به صحنه تا چه اندازه درست بوده است.
ناتوان از حمله و دفاع، امیدوار به حامیان
ابراهیم رئیسی، با اینکه در میتینگ های انتخاباتی خود را رقیب اصلی حسن روحانی نشان داده، در مناظره آخر نیز مانند مناظره اول، نشانی از کسی نداشت که در مقابل آقای روحانی فرصت و توانی برای هماوردی داشته باشد. او برخلاف مناظره دوم نه تنها حمله موثری به حسن روحانی و کارنامه او نکرد، بلکه به حملات شدید آقای روحانی نیز نتوانست پاسخی دهد.
شاید نباید تاثیر عملکرد محمد باقر قالیباف را در این میان نادیده گرفت، اما سردرگمی آقای رئیسی تا آنجا بود که به رغم برخی انتقادها، در موارد متعددی عملکرد دولت آقای روحانی را تایید کرد و انجام آن از سوی دولت رقیب را نشانه آن دانست که شعارهایش عملی هستند. آقای رئیسی در عین حال، چنان در موضع تدافعی فرو رفت که کوشید برای اثبات آشنایی اش با دیپلماسی و سیاست خارجی، از دیدارها و رفت و آمدهایش با هیئت های خارجی سخن بگوید.
اگر فرآیند انتخابات تنها یا به طور عمده متکی به مناظره ها بود، باید کار ابراهیم رئیسی را از هم اکنون پایان یافته قلمداد می کرد، اما به نظر می رسد که آقای رئیسی بیش از آنکه به جلب رای از طریق تلویزیون امیدوار باشد، به حضور و فعالیت نیروهای حامی اش در نقاط مختلف کشور چشم دوخته است.
جنجالی و تاثیرگذار، اما به سود حریف
محمد باقر قالیباف را باید جنجالی ترین نامزد این دوره و از این جهت موثرترین نامزد در میان شش نامزد حاضر در مناظره ها دانست. در واقع، اگر او نبود احتمال بسیار اندکی وجود داشت که مناظره ها مسیری را طی می کرد که اکنون پیموده است.
آقای قالیباف که از حملات مستقیم به اعضای دولت حسن روحانی شروع کرده بود، در مناظره آخر هر تعارفی را کنار نهاد و شخص رئیس جمهوری و معاون اول او را بر صندلی اتهاماتی سنگین نشاند. با این همه، او به دو دلیل موفق نبود: پیامش در سطح جامعه بازتاب نیافت و خود نیز برای دفاع از عملکردش پاسخی مناسب تدارک ندیده بود.
آقای قالیباف تنها بر حمله های خود سرمایه گذاری کرده بود و تا آنجا بی دفاع بود که وقتی اسحاق جهانگیری رای ۷۰۰ هزاری او را به یادش آورد و آن را با رای نفر آخر لیست امید اصلاح طلبان برای مجلس مقایسه کرد، جز خنده ای عصبی جوابی نداشت. محمد باقر قالیباف در مناظره سوم بارها عصبی شد و نشان دادن برگه هایی که قرار بود ادعاهایش را ثابت کند، چندان به یاری اش نیامد. او که خوب شروع کرده بود، بد تمام کرد. حملات او، به ویژه حملات شخصی اش، زمینه مناسب را برای حسن روحانی فراهم کرد تا او آسوده خاطر بار دیگر با حمله به محمد باقر قالیباف مناظره را به سود خود کند.
در واقع، هم در سال ۹۲ و هم در سال ۹۶، آقای قالیباف حسن روحانی را برنده مناظره ها کرد. او اکنون ممکن است بیشتر از قبل تحت فشار اصولگرایان قرار بگیرد تا به سود ابراهیم رئیسی عرصه رقابت را ترک کند و با اصرارش برای حضور بیش از این خسارت به بار نیاورد.
پرسشگری مردد میان دو قطب
در مناظره سوم هم مصطفی میرسلیم بیش از آنکه برنامه ای از خود داشته باشد، پرسشگری بود که سوالاتی را مطرح می کرد که شاید باید مجری مناظرات آنها را می پرسید. آقای میرسلیم، اگرچه در مناظره سوم هم کم و بیش در انتقاد از دولت حسن روحانی با ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف همراهی می کرد، اما انتقادها و لحن او هرگز آن گونه نبود که وقت و ذهن حسن روحانی یا اسحاق جهانگیری را زیاد به خود معطوف کند. در چند مورد نیز که به ویژه اسحاق جهانگیری دامنه اطلاعات و تخصص او را زیر سوال برد، آقای میرسلیم پاسخی درخور نداشت.
آقای میرسلیم در مناظره سوم بهتر از دو مناظره پیشین بود، اما باز هم همچنان در حاشیه ماند.
بیرون از مباحث اصلی
در اردوگاه مقابل، مصطفی هاشمی طبا همان وضعیت مصطفی میرسلیم را داشت. او هم در مواردی با صراحتی بیشتر از دولت حسن روحانی دفاع کرد، اما همچنان در حاشیه بحث ها و درگیری ها ماند و نه وارد متن مجادلات شد و نه طبعا در منازعات مداخله کرد. خواندن شعر ” ما گل های خندانیم/ فرزندان ایرانیم” شاید تنها مورد باشد که از او و مناظره هایش در خاطره ها باقی بماند.
از: بی بی سی