در هر جامعه ای واژه ها و گزاره هایی مانند اخلاق، اعتماد، راستی و … جزو لاینفک آن جامعه به حساب می آید. در طی حدود صد سال گذشته جوامع غربی با اصلاح ساختاری جامعه و بهبود و ارتقای این واژگان توانسته اند یک امنیت نسبی در جوامع خود بوجود آورند. از طرفی موازی با شکل گیری بنیان های اخلاقی جامعه و تقویت نهادهای مدنی با تکیه بر این واژگان، فضای سیاسی نیز شروع به رشد و تکامل نمود. پس از جنگ جهانی دوم و آغاز شروعی دوباره در کشورهای صنعتی و در حال توسعه واژگان سیاسی به شکل یک تابویی در جامعه درآمد مانند زندانی سیاسی، اعتصاب غذا، نامه سرگشاده، ژست های سیاسی و… . بدین معنی که این واژه ها در کنار یک دموکراسی نسبی کمتر استفاده شده بدلیل احترام متقابل به خواست گرایش های مختلف سیاسی در کشور بوجود آمده است. کشور ما طی حدود صد و یازده سال پس از انقلاب مشروطه دچار یک پسرفت در نگرش سیاسی بویژه در ادبیات و گزاره های با ارزش نه تنها در جامعه مدنی بلکه در فضای سیاسی روبرو شده است.
در حدود شصت سال اخیر، بویژه در این چند دهه پس از انقلاب اسلامی با ادامه دار شدن دیکتانوری و تسلط همه جانبه ارتجاع در زندگی روزانه، آموزش و پرورش، رادیو و تلویزیون، ساختار اداری کشور و خفقان شکل گرفته توسط نیروهای امنیتی و نظامی وابسته به رژیم اسلامی باعث محدود شدن خواسته های اقشار مختلف جامعه ایران شده است. از سوی دیگر پس از گذشت چهار دهه از به روی کار آمدن جمهوری اسلامی، این رژیم توانسته جامعه ایران را به فساد، ناامیدی و بی هویتی سوق دهد که شوربختانه باعث افول اندیشه سیاسی و اجتماعی در کشور شده است. در این میان جامعه آفت زده ایران به طور ناخواسته و ناخودآگاه تمام واژه های بسیار ارزشمند را بی ارزش پنداشته و با سرعت به لبه پرتگاه بی هویتی و بی تفاوتی پیش می رود. در این مقاله سعی شده تا بخش های جامعه شناختی این گزاره ها را بطور خلاصه مورد بررسی قرار دهد تا به عمق فاجعه و واقعیت امروز ایران برسد.
نام فعال سیاسی گزاره ای است که نشان دهنده یک شخصیت دارای هویت مستقل است که به آن کنشگر سیاسی نیز اطلاق می شود که اصولا به یک طیف یا حزب سیاسی وابسته است مانند، جبهه ملی ایران، احزاب جنبش ملی شدن صنعت نفت مانند ملی مذهبی ها، نهضت آزادی و … . این احزاب و جریانات در بیشتر موارد سعی در تمرکز بر فعالیت های خود به شکل یک دیده بان در جامعه بوده و هستند. درطی سالهای اخیر حاکمیت به جد تلاش کرده است که از تشکیل جلسات ولو اجتماعات خانگی جلوگیری نماید که عدم تشکیل جلسات در دراز مدت توانسته از ورود جوانان مستعد و علاقه مند به این احزاب بطور چشمگیری بکاهد که عملا باعث تضعیف این احزاب شده است.
از طرف دیگر فشار های سیاسی و امنیتی نیز سبب جلوگیری از تشکیل جلسات منظم و ایجاد رخوت در احزاب گردیده است بعضی از نیروهای تازه وارد نیز سعی کردند تا با پرونده سازی برای خود بتوانند از یکی از کشور های خارجی پناهندگی سیاسی بگیرند. یکی از راه هایی که به گرفتن پناهندگی کمک می کرد ورود به جلسات عمومی احزاب مخالف و شرکت در مراسم های سالانه، بزرگداشت ها و ختم بود برای عکس گرفتن با شخصیت های برجسته ملی و تهیه آلبومی از این عکس ها. در حال حاضر هنوز هم عده ای تلاش دارند تا با عکس گرفتن با اشخاص با سابقه سیاسی و ملی برای خود پرونده های حقوق بشری و سیاسی دست و پا کنند. این دسته از افراد با زیرپا گذاشتن اخلاق و گسترش نفاق و دروغ در تلاش هستند از سویی نقش خود را در سازمان مربوطه پر رنگ نمایند و از طرف دیگر بتوانند با گذشت زمان سابقه سیاسی مناسبی برای خود رقم بزنند. این طیف از افراد سعی در از میان بدر بردن افراد مستقل و شایسته در احزاب را دارند. این نوع افراد به دو دسته کلی تقسیم می شوند. یا نفوذی هستند و یا ناخواسته و باتوجه به نیت شان که در بالا ذکر شد، نه تنها به تشکیلات حزبی ضربات مهلکی وارد می کنند بلکه در جامعه نیز فعالان و احزاب سیاسی با سابقه را به بدنامی می کشانند که نتیجه ملموس آن بی اعتمادی و بی اعتباری این احزاب در میان مردم است.
در این میان افراد وابسته و جدید الورودی که بیشتر جدا شده از خود حکومت بودند در تضعیف احزاب با سابقه وظیفه جریان سازی را برعهده گرفتند تا خود را بعنوان بازیگران جدید فضای سیاسی به جامعه معرفی کنند که با این روش به فضای بی اعتمادی بین این افراد به اصطلاح سیاسی و مردم دامن زده اند که باعث شکاف بیش از پیش در بین سیاسیون و جامعه شده است. در این صورت جامعه ایران از احزاب مخالف ناامید شده و به ناچار به یکی از دو جناح سیاسی در حاکمیت دل می بندند و بیشتر به اصلاح طلبان و طیف محافظه کار تا در یک پرسه میان مدت و حتی بلند مدت بتوانند پیگیر تحقق مطالبات و خواسته های بسیار حداقلی خود باشند که بیشتر با بی مهری توسط همین جناح مواجه می شوند نمونه اش انتخابات این دوره ریاست جمهوری و انتخاب کابینه پیشنهادی بسیار امنیتی رییس جمهور به مجلس شورای اسلامی است.
زمانی واژه زندانی سیاسی، واژه ی بسیار با ارزشی بود چون بسیاری از فرهیختگان کشور بدلیل داشتن عقیده ای متفاوت به چندین سال زندان محکوم می شدند. جامعه و مردم ایران همیشه بسیار سخت به زندانی شدن سیاسیون واکنش نشان می دادند و بهمین جهت شمار زندانیان از یک حد مشخصی فراتر نمی رفت. مردم بویژه کسبه و بازریان سعی در تامین خانواده های زندانیان بودند. در سال های اخیر نیز در بند های مختلف زندان اوین بویژه بند ۳۵۰ چهره های برجسته ای از طیف های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حضور داشتند که نشان دهنده ی غنای جامعه سیاسی در کشور بود. بعد از اتفاقات سال ۸۸ و دستگیری بسیاری از زندانیان اعم از سیاسی و اجتماعی، متاسفانه طیف وسیعی از فعالان به ظاهر سیاسی همانطور که گفته شد دست به اقداماتی زدند که توسط حکومت دستگیر شوند و بعد از سپری کردن مدت زمان مشخصی در زندان، پناهندگی سیاسی گرفته و در کشوری دیگر به زندگی خود بپردازند و بیشتر این سیاسیون درحال حاضر فقط به زندگی خود مشغولند تا فعالیت سیاسی، بهمین دلیل است که سفارت های کشورهای غربی در بیشتر قوانین پناهندگی خود در ایران دست به تغییرات اساسی زده اند. از طرفی اعتصاب غذای زندانی سیاسی مطلبی بود که سریعا مورد واکنش مردم قرار می گرفت و دولت زیر بار فشار روانی از طرف اذهان عمومی جامعه و مراجع بین المللی قرار می گرفت در بیشتر موارد مجبور به قبول و کنار آمدن با خواسته های زندانیان سیاسی می شد. به لطف فعالان سیاسی موازی و فرصت طلب که رکورد های جدید جهانی در اعتصاب غذا از خود بجای گذاشتند دیگر جامعه به زندانی سیاسی و اعتصاب غذا بی تفاوت شده و حتی بسیاری از سازمان های بین المللی با دیده شک و تردید به آن می نگرند.
یکی از گزاره های بسیار قابل احترام و پرهزینه برای جامعه در سال های گذشته واژه ای بود به نام نامه ی سرگشاده که تاثیر خاصی در جامعه ایران داشت و از اهمیت خاصی برخوردار بود بطور مثال نامه سرگشاده خطاب به رییس جمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی که به نامه ۹۰ امضایی معروف شد بسیار مورد نظر مردم و رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت و برد اجتماعی بسیار گسترده ای داشت که برخورد بسیار تند و سنگین حاکمیت را در پی داشت. پس از گذشت سال ها بویژه پس از سال ۸۸ افراد جدا شده از حاکمیت و به اصطلاح مخالف سیاسی با انتشار چندین نامه سرگشاده ممتد این واژه و این روش سیاسی را تا به آنجا بی ارزش نموده اند که تقریبا در پنج سال گذشته شاهد کاهش بسیار شدیدی در تعداد نامه هایی بود که مقامات ارشد جمهوری اسلامی از سوی تشکل ها و سیاسیون شده ایم.
با گسترش فساد در دستگاه های دولتی، ارگان ها و سازمان ها، دولت ایران با یک وضعیت آشفته ای در بخش های مختلف روبرو است که توانایی برخورد با آنها را ندارد و متاسفانه فساد ماننده یک غده سرطانی به همه بخش های فضای اداری کشور از رییس جمهور تا کارمندان معمولی ادارات و طبقه ی متوسط هم کشیده شده است. در این فضای رابطه مند همه مناسبات بر اساس رابطه افراد با ساخت قدرت و رانت سرچشمه می گیرد که به بی عدالتی و ضعف مدیریتی دامن می زند. این وضعیت جامعه ایران را با بحران شدیدی روبرو کرده است که نتیجه اصلی آن فساد اقتصادی و اخلاقی است.
فساد اقتصادی در جامعه ایران تا بدانجا پیش رفته که روزی نیست که خبر از اختلاسی شنیده نشود. در حدود بیش از دو دهه گذشته شاید بزرگترین اختلاسی که در شبکه بانکی کشور بسیار سروصدا کرد، اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومان در بانک صادرات بود. انتشار خبر این اختلاس در حدی بود که در تمام روزنامه های آن دوران بطور گسترده منتشر شد و تا سالها بعد نیز دولت جمهوری اسلامی مورد نکوهش قرار می گرفت که در فعالیت های بانکی دارای عدم شفافیت در مدیریت اقتصادی کشور است. بعد از گذشت حدود دو دهه، مخصوصا در ۵ سال گذشته با انتشار خبر تعداد بی شماری از اختلاس ها و دزدی های ریز و درشتی که در شبکه بانکی و مدیریتی کشور، دیگر مردم ایران عکس العملی به این وقایع نشان نمی دهند و کاملا بی تفاوت از کنار آن می گذرند.
فضای اجتماعی کشور که در حال حاضر با پدیده هایی مانند کودک کار، زنان بد سرپرست، بی سرپرست، مردان معتاد، کاهش سن روسپی گری، کاهش سن اعتیاد، مردان خیابانی، زنان خیابانی، افزایش روابط خارج از ازدواج در میان نوجوانان و در پی آن افزایش بیماری های مقاربتی مانند ایدز که طبق آمار های رسمی در حال تبدیل شدن به یک اپیدمی در کشور است. از جمله آسیب هایی است که می تواند جامعه را به قهقرا بکشاند. متاسفانه در سی سال گذشته هر کدام از این واژه ها بار معنایی بالایی داشت در حدی که توجه بالایی را توسط مردم برای حل مشکلات کودکان کار در پی داشت که انجمن های متعددی برای کمک به این کودکان در کشور تاسیس شدند که در کنار انکار دولتمردان سعی در احقاق حقوق کودکان و حذف کار کودکان برآیند که متاسفانه نه تنها به کاهش کار کودکان منجر نشد بلکه به افزایش شمار آنها در سر چهار راه ها افزود در حدی که دیگر مردم به آنها توجهی نمی کنند و آنها هم به لیست بلند بی تفاوتی ها پیوسته اند. پس از این پدیده، مردان کارتن خواب در نمای شهر پدیدار شدند و بعد زنان خیابانی و بعد پدیده گور خوابی. متاسفانه در کنار سوء مدیریت و ایدئولوژی ناکارآمد رژیم اسلامی، بی تفاوتی مردم به واژه های پرمعنا و مهم در جامعه باعث گردیده که جامعه امروز ما تبدیل به جامعه بی تفاوت و ناکارآمدی شود که نمی تواند در مقابل ظلم و ستم بایستد. درست است که بخشی از جامعه همچنان خود را موظف به مقاومت و مقابله با فساد ساختاری و سازمان یافته می بیند منتها دایره افراد مستقل و سالم جامعه هر روز کاهش می یابد و البته بخشی از جامعه نیز سرخورده و نا امید از تغییراند.
بدیهی است موارد ذکر شده گوشه ای از مصایبی است که احزاب سیاسی، مستقل و جامعه مدنی با آن دست به گریبان هستند و تلاش می کنند تا با آرامش این مشکلات بوجود آمده را از سر راه بردارند و بتوانند بعنوان یک دیده بان مانند گذشته مشکلات را ببینند و به جامعه هشدار بدهند. هر چقدر انسجام سازمانی در احزاب و جامعه مدنی افزایش یابد می تواند تضمین کننده آینده ای بهتر برای جامعه و مردم ایران باشند.