اوایل انقلاب فضا به شکلی بود که حتی فوتبالیستها هم با شورتهای پاچه بلند و بعضا شلوار گرمکن وارد میدان میشدند… در چنین فضایی بود که درهای استادیوم های ورزشی به روی بانوان بسته شد… آن زمان شاید هیچکس به درستی نمیدانست که چرا زنها مثلا میتوانند سینما و تئاتر بروند ولی مثلا اجازه تماشای فوتبال ندارند… فراموش نباید کرد که آن زمان اصلا بحث فحاشی و عدم امنیت زنان مطرح نبود… اینکه ایده جلوگیری از ورود زنان به استادیوم بر اساس چه منطقی و توسط کدام مغز متفکری طراحی و اجرا شده بود را من نمیدانم و جستجوهایم هم نتیجه ای نداد… هرچه بود تا سالهای سال درگیر جنگ بودیم و نه کسی سوالی میکرد و نه کسی جوابی میداد و ممنوعیت ورود زنان به استادیوم شده بود یک قانون نانوشته که فقط اجرا میشد… سالها گذشت تا کم کم زمزمه های اعتراض به این مساله بلند شد و اینجا بود که برخی از تئوریسین های ارزشی ماله ها را برداشتند و با تز «محدودیت مصونیت است» عنوان کردند که چون محیط استادیوم ها نامناسب است و تماشاگران دائم شعارهایی با تم جنسی و کمر به پائین میدهند، به همین دلیل اصلا حضور زنان در چنین محیطی به صلاح نیست… اما سوال این بود که اولا اگر چیزی این وسط غلط است فحاشی ست و باید با لمپن ها و به قول خودشان تماشاگرنماها برخورد شود و نه بانوان… با چنین منطقی باید ورود زنان به اماکن و معابر عمومی هم محدود شود چرا که بالاخره همیشه احتمال شنیدن متلک و مزاحمت های جنسی برایشان در کوچه و خیابان هم وجود دارد…از طرف دیگر زنان و مردان سالهای سال در زمان پهلوی با هم استادیوم رفته بودند و کنار هم نشسته بودند و تیمهای مورد علاقه شان را تشویق کرده بودند و خبری هم از شیر سماور و اگزوز خاور و فحاشی های پائین تنه ای نبود و اصولا گاوترین و بیشعورترین مردان ایرانی هم وقتی زن و دختری در نزدیکیشان حضور داشته باشد سعی میکنند یک چیزهایی را رعایت کنند.
ولی خب ظاهرا مساله حضور زنان در استادیوم که حتی در کشورهای مسلمان دیگر یک حق بدیهی و عادی ست قرار نیست در جمهوری اسلامی به این سادگی حل شود… الان سالهای سال است که شورتهای ورزشی بازیکنان دوباره پاچه کوتاه شده و مسلمین کمی وا داده اند اما درهای استادیوم های ورزشی که در آن فضا و آن شرایط بر روی زنها بسته شده بود دیگر به روی خانمها باز نشد… خوشبختانه اعتراض به این مساله حالا دیگر مختص به زنان نیست و مردان نیز در اعلام حمایت از حق ورود زنان به ورزشگاهها صدایشان را بلند کرده اند و کمپینی به راه افتاده که جمعی از مردان ایرانی در حمایت از حق زنان برای ورود به استادیوم اعلام کرده اند که تا زمانی که این حق به رسمیت شناخته نشود به استادیوم نخواهند رفت… حتی زمزمه هایی نیز از سوی ورزشکاران و فوتبالیستهای ملی و شناخته شده نیز در حمایت از این مساله به گوش میرسد.
خواسته ای که مطرح میشود نه با دین، نه با حقوق دیگران، نه با منطق و نه حتی با عرف یک جامعه سنتی و اسلامی تضادی ندارد… خانمهای ایرانی باید حق داشته باشند مسابقات ورزشی را از داخل استادیوم ها تماشا کنند…اما ظاهرا عده ای در داخل حکومت فکر میکنند اگر این یک قدم را عقب بروند و تسلیم این خواسته بشوند اقتدار نظام اسلامی شان زیر سوال میرود و خواسته های جدید مثل دومینو مطرح میشود و برای همین در برابر همین مطالبه ساده نیز به شدت مقاومت میکنند…اما حکومت ایران نشان داده همیشه در برابر فشارهایی که سرکوب و یا مدیریتش برایش مقدور نبوده، نرمش قهرمانانه! نشان داده و تسلیم شده است.
در چنین فضایی و در این شرایط که بحث حضور زنها در استادیوم به یک گفتمان رایج حتی در سطوح بالای حکومت تبدیل شده باید همدلی ها و فشارها بیشتر شود.
۲۸ مهر یعنی حدود یک ماه دیگر بازی دربی پایتخت است… نمیخواهم رویابافی کنم اما با اعلام حمایت بازیکنان دو تیم پرطرفدار استقلال و پرسپولیس از حق ورود زنان به استادیوم (که نه غیر قانونی و نه غیر شرعی ست) شاید بشود امیدوار بود در این روز استادیوم آزادی بعد از چهل سال شاهد حضور مردان و زنان در کنار هم بر روی سکوهای خود باشد… یا لااقل زمینه های اجرایی آن به طور جدی در دستور کار قرار بگیرد… این طلسم نحس بالاخره یک روز باید شکسته شود و ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه ها تبدیل به بخشی از خاطرات جمعی ما شود… خاطره ای که سالها بعد در میان بهت و ناباوری کودکانمان برایشان تعریف میکنیم و آنها با دهان باز از ما میپرسند: ” یعنی واقعا اون قدیما زنها رو توی استادیوم راه نمیدادن؟ برای چی!؟”
از: ایران وایر