مجتبی واحدی – دیدگاه نو
سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار یکی از بدترین و سخت ترین سالها برای نظامجمهوری اسلامی بود. در آن سال تورم به حدود پنجاه درصد رسید، بانکها و بیمه های خارجی برای مراحل مختلف مربوط به تجارت خارجی – از گشایش ال سی تا بیمه محموله های تجاری – مقررات سخت گیرانه و هزینه های غیر متعارف اعمال می کردند تا جایی که رقم تجارت خارجی با بسیاری از کشورها به صفر نزدیک می شد. در عرصه سیاسی، فشارهای خارجی بر حکومت، به بالاترین سطح خود رسید و روابطخارجی ایران با اتحادیه اروپا در مسیری قرار گرفته بود که با منت گذاری فراوان، تنبه گفتگوی انتقادی با جمهوری اسلامی می دادند. این مسیر نهایتا به خروج همه سفرای اروپایی از ایران منجر شد. رفتار نامناسب دولت هاشمی رفسنجانی و قوه قضائیه با منتقدان داخلی نیز تضعیف اقتدار نظام در داخل و خارج را به دنبال داشت.
در چنان شرایطی، نظامجمهوری اسلامی خود را برای برگزاری انتخابات مجلس پنجم آماده می کرد. آماده سازی مقدمات انتخابات مجلس، با حضور موریس کاپیتورن گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران، تقارن زمانی پیدا کرد. یکی از اعتراضات جدی گزارشگر، قلع و قمع نامزدهای انتخاباتی در روند نظارت استصوابی بود. وضعیت نامساعد نظام در داخل و خارج، به خامنه ای و عوامل او اجازه نمی داد که در برابر گزارشگر هوشمند شورای حقوق بشر*، گردنکشی کنند. لذا همه مقامات دست اندرکار انتخابات به جلسه ای فراخوانده شدند تا برای ” معضلِ خود ساخته”، راه حلی پیدا کنند. جالب ترینپیشنهاد در آن جلسه توسط شیخ فرزانه شورای نگهبان – احمد جنتی- ارائه شد. می دانید پیشنهاد او چه بود ؟ شاید باور نکنید. او پیشنهاد کرد در زمان حضور کاپیتورن در ایران، صلاحیت چهره های شاخص تایید و پس از خروج او از ایران، صلاحیت افراد مورد نظر، رد شود.
البته تصمیمنهایی در آن روز تایید صلاحیت برخی افراد مانند مرحوم عزت اله سحابی بود که به مدت دوازده سال صلاحیت آنها برای نامزدی در هر انتخاباتی رد می شد. اما پیشنهاد دبیر شصت و نه ساله شورای نگهبان**، مشخص کرد مدیریت یکی از مهم ترین نهادهای حکومتی در اختیار یکی از عقب مانده ترینسیاستمداران جمهوری اسلامی است.
بیست و دو سال پس از آنماجرا، اینکشاهد رفتار و گفتار مشابه از سوی یکمقامشصت و نه ساله دیگر در جمهوری اسلامی هستیم. بله ! پرزیدنت روحانی را می گویم که متولد سال بیست و هفت شمسی است و امسال، شصت و نه سالگی را پشت سر می گذارد. گمانمی کنم برای بسیاری از مخاطبان این یادداشت، مدعای نگارنده آشکار است اما شاید قدری توضیح برای روشنشدن موضوع مفید باشد. در سال هفتاد و چهار احمد جنتیتصور می کرد خروج کاپیتورن از ایران موجب قطع ارتباط او با اخبار کشورمان می شود. لذا پیشنهاد کرد تا زمانی که گزارشگر ویژه در ایران حضور دارد اسامی برخی کاندیداهای سرشناس، در لیست ” نامزدهای تایید صلاحیت شده ” قرار بگیرد و پس از عزیمت او از ایران، صلاحیت ایشان رد شود. بیست و دو سال بعد از آنپیشنهاد، سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل گویای “نگاه جنتی گونه” به تحولات داخل کشور و راههای کسب اطلاع از آنست. حسن روحانی در مقامپاسخگویی به دونالد ترامپ، جملاتی بر زبان آورده که گویی رسانه ها و مقامات خارجی، به دلیل عدمحضور در ایران، راهی برای کشف حقایق ایران در اختیار ندارند و همه آنان مشتاقانه منتظر سخنرانی روحانی بوده اند تا حقایق دست اول را از او بشنوند.
روحانی لبخند بر لب، از شعرای ایران سخن گفت و برای توصیف تنوع فرهنگی در کشورمان، ایران را به قاره فرهنگی تشبیه کرد. در همان روز، دستور دبیر شورای نگهبان برای،اخراج عضو شورای شهر یزد تنها به جرم زرتشتی بودن در رسانه ها منتشر شد. ادعای تبدیل ایران به قاره فرهنگی در حالی مطرحمی شود که دهها شخصیت فرهنگی از مراجع سالخورده تقلید تا شاعران و روزنامه نگاران جوان تحتفشار وزارت اطلاعات پرزیدنت روحانی و قوه قضائیه لاریجانی قرار دارند. شاید روحانی علاقه ای به شنیدن نام ساسان آقایی، آیت اله نکونام، احسان مازندرانی، آیت اله سید صادق شیرازی، مهدی خزعلی، محمود بهشتی لنگرودی، هنگامه شهیدی، آفرینچیت ساز، آتنا فرقدانی، آتنا دائمی، زهرا رهنورد و. …نداشته باشد اما بر خلافِ” تصور جنتی گونه روحانی” بسیاری از کسانی که شاهد خطابه رئیس جمهور اسلامی در سازمان ملل بودند تمامی این نام ها را شنیده اند. یقین دارم اغلب اعضای هیئت رسمی جمهوری اسلامی نیز سخنان روحانی را باور نکردند چه رسد به سران دولت هایی که هنگام سخنرانی، محل نشست را ترک نکرده بودند.
روحانی از مدارا و تحمل سخن می گفت و در همان لحظات، سر و صورت کارگران حق جوی اراکی، به دست ماموران مشترک دولت و قوه قضائیه، به خون کشیده می شد، او از نفوذ در دل ملت های دیگر می گفت در حالی که شرکای حکومتی او، بلایی بر سر تعدادی از زندانیان می آورند که برای آنها راهی جز اعتصاب غذای طولانی باقی نمی ماند. او از عدم دخالت در کشورهای دیگر سخن می گفت در حالی که علائم دخالت جمهوری اسلامی در بسیاری از در گیری های منطقه ای، آشکار تر از آنست که با قرائت یکمتن مملو ازدروغ های مشمئز کننده بتوان آنها را مخفی کرد.
با خود فکر می کردم چه شباهت فکری، تحصیلی و سیاسی، میاناحمد جنتی سال هفتادو چهار و و حسن روحانی سال نود و شش وجود دارد؟ هر چه فکر کردمهیچ شباهتی جز ابتلا به ” سندروم شصت و نه سالگی مقامات جمهوری اسلامی ” نیافتم. اگر روحانی به بیماری جنتی مبتلا نبود باید می دانست سخنان سه ماه پیش او هنوز در ذهن سیاستمداران و اهالی رسانه در سراسر جهان است : ” کسانی که سی و هشت سال است جز اعدام و زندانی کردن، کاری بلد نیستند “، ” کسانی که صدا و سیما را به ناحق تصرف کرده اند “، ” دولت تفنگدار “و….. عباراتی است که روحانی در تریبون های عمومی در داخل کشور بیان کرده اما ظاهرا ابتلا به سندروم فوق الاشاره، او را قانع کرده که مستمعان سخنرانی او در سازمان ملل، چون در داخل ایران نبوده اند هیچیک از سخنان چهار ساله گذشته او را نشنیده اند و تنها منبع قضاوت آنها، متن فریب کارانه ایاست که توسط مشاوران تهیه و بر زبان رئیس دولت جمهوری اسلامی، جاری شده است. اظهارات روحانی در بدو ورود به تهران و حمایت از سیاست های مداخله جویانه جمهوری اسلامی در یمن، بحرین و سوریه نیز در تعارض با اظهارات او در سازمان ملل بود و فرضیه ابتلای او به سندرومشصت و نه سالگی را باور پذیر تر کرد.
* در زمان فعالیت کاپیتورن، برخی چهره های سیاسی سرشناس همچون سید محمد موسوی بجنوردی – پدر همسر سید احمد خمینی- جایگاه رفیع علمی کاپیتورن را مورد تاکید قرار دادند.
** احمد جنتی متولد سال یکهزار و سیصد و پنجشمسی است و در سال هفتاد و چهار، سناو شصت و نه سال بود
از: گویاhttp://news.gooya.com/2017/10/post-7922.php