علی نجاتی، از اعضای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که اخیرا به دلیل خواندن سرود در یک جمع به اتهام تشویش اذهان عمومی برایش پرونده جدیدی در دادگاه سنندج گشوده شده است در گفتگو با گزارشگر هرانا به تشریح اقدامات دستگاههای امنیتی و قضایی در رابطه با خود و همسرش پرداخت.
علی نجاتی رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه اولین بار از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب دزفول به دلیل فعالیتهای کارگریاش به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد و در آبان ماه سال ۸۸ با معرفی خود به زندان فجر دزفول روانه زندان شد، وی پس از تحمل شش ماه حبس تعزیری در بیستم اردیبهشت ماه سال ۸۹ از زندان آزاد شد و مجددا بر اساس اتهاماتی که پیشتر در دادگاه دیگری تبرئه شده بود اینار در شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب اهواز محاکمه و به یکسال حبس تعزیری محکوم شد.
این فعال کارگری در ۲۱ آبان ماه سال ۹۰ با مراجعه به دادگاه بازداشت و جهت اجرای حکم یک سال حبس روانه زندان درفول شد. یک ماه پس از بازداشت نامبرده، همسر این زندانی نیز به دلیل عکس برداری از وی در زمان انتقال به پزشکی قانونی مدت کوتاهی بازداشت و با شکایت پلیس امنیت پرونده نیز برای وی در دادگاه گشوده شد.
همسر این زندانی در ۲۰ شهریور ماه سال ۹۱ در دادگاه شهرستان شوش حاضر و به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق ارتباط و مصاحبه با رادیوهای بیگانه و نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی محاکمه و سپس تبرئه شد.
متن گفتگو گزارشگر هرانا با این فعال کارگری در پی میآید:
آقای نجاتی ابتدا در مورد علت محاکمه همسرتان به خوانندگان ما توضیح دهید
مهر سال ۹۰ برای گذراندن محکومیت یک ساله به اجرای احکام شهرستان شوش رفتم وخود را معرفی کردم به دلیل بیماری قلبی و انجام عمل جراحی، همسرم با تهیه مدارک پزشکی از پزشک معالجم و ارائه آن به دادستان موفق به اخذ مرخصی استعلاجی شد و به دستور دادستان بعد از یک ماه مرا با مامور نیروی انتظامی جهت معاینه با دست بند و پابند به پزشک قانونی منتقل کردند.
من وهمسرم به این وضعیت اعتراض کردیم. چراکه من با پای خودم به اجرای احکام مراجعه کرده بودم برای همین خاطر همسرم با موبایل از من عکس گرفت تا آنرا به دادستان ارائه دهد. که همان لحظه مامورین همراهم عکس را از روی موبایل پاک نمودند.
بعد از دو روز با دادن گزارش ماموری که مرا به پزشک قانونی انتقال داده بود، مامورین وزارت اطلاعات همسرم را در منزل بازداشت کرده وموبایل همسرم وپسرم وکیس کامپیوتر را با خود بردند. بعد از بیست وچهار ساعت همسرم با قید کفالت (گذاشتن جواز کسب) آزاد شد اما وسایل ضبط شده هیچگاه به ما تحویل نشد.
بعد از مدتی همسرم برای باز جویی به شعبه دوم دادگاه عمومی احضار شد. (البته اینجانب آن زمان در مرخصی بودم) به اتفاق ایشان به دادگاه مراجعه کرده و ایشان تفهیم اتهام شدند.
در جلسه محاکمه همسرتان چه رخ داد؟
ابتدا علت گرفتن عکس سوال شد و همسرم در پاسخ گفت: “بدلیل زدن پا بند ودست بند به شوهرم بوده، برای اینکه همسرم خود معرف بوده. میخواستم عکس را به دادستان داده به عنوان مدرک که همان لحظه مامورین عکس را از روی موبایل پاک کردند.”
سپس اتهام نشر اکاذیب وتبلیغ نظام تفهیم شد و همسرم با رد این اتهام گفت: ما کارگر هستیم واز حق وحقوقمان دفاع میکنیم این حرفها را میزنند که ما از حقمان بگذریم!
بعد از یک ماه همسرم به دادگاه احضار شد و در شعبه دوم دادگاه عمومی تبرئه شد.
چهار روز بعد مجددا احضاریه دریافت کردیم مبنی بر اینکه شاکی شما پلیس اطلاعات امنیت شوش میباشد. درتاریخ ۲۵ آبان به دادگاه مراجعه کنید. وقتی همسرم به دادگاه رفت و توضیح داد، دوباره تبرئه شد.
رای دادگاه به قرار زیر است:
شاکی: پلیس اطلاعات وامنیت شوش
متهم: خانم شهناز سگوند حمید ابادی
اتهامات: ۱-نشراکاذیب. ۲-تبلیغ علیه نظام از طریق فیلمبرداری از اماکن ممنوعه بدون مجوز.
خانم شهنازسگوند حمید آبادی فاقد سابقه کیفری میباشد. نظر به اینکه سوء نیت متهم در پرونده محرز نمیباشد. عکس یا فیلمهای گرفته شده بلا فاصله توسط مامور بدرقه کننده از موبایل همراهان متهم حذف گردید و جرمی نیز محقق نگردیده است لذا با توجه به عدم استفاده از فیلم وعکس دادگاه طبق اصل ۴۷ اصل برائت شرعی وبند الف ماده ۱۷۷ قانون آئین دادرسی کیفری حکم بر برائت و تبرئه صادر میگردد.
رای حضوری بوده وظرف مدت بیست روز حق اعتراض دارند.
آقای نجاتی در مورد پرونده خودتان میتوانید توضیح دهید بر اساس گزارشاتی که به دست ما رسیده شما به دلیل خواندن یک ترانه محلی مجددا محاکمه شدید.
من درتاریخ سوم مهر ماه نود و یک از زندان آزاد شدم و مجددا در تاریخ ۱۷ مهر ماه به شعبه دوم دادگاه شوش احضار شدم. مبنی بر اینکه که در کردستان سخنرانی کردهام، از قاضی در جلسه دادگاه پرسیدم مدرکی دارید که من ببینم. قاضی گفت در این سی دی تو آهنگ “دایه دایه” را خواندی.
من هم در پاسخ گفتم: “این ترانه بیش از صد سال است که قدمت دارد و عید سال هشتاد و نه بوده که ما رفتیم مسافرت هرکس ترانه ای در آن جمع خواند، من هم این راخواندم.
سپس به دادگاه سنندج بابت همین موضوع احضار شدم و اتهاماتی که قبلا زندان آن راکشیده بودم و جرم ناکرده همسرم را مطرح کردند.
من در پاسخ این سوالات گفتم اینها مربوط به شهری که درآن زندگی می کنم است وگفت تو اهنگ “دایه دایه” را خواندی برای تحریک اذهان عمومی! بعد از سه روز سوال وجواب با گذاشتن وثیقه ده میلیون تومانی آزاد شدم.
متشکرم از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید