“تهران تابو” داستان فراموش‌شدگان و به حاشیه رفتگان

جمعه, 3ام آذر, 1396
اندازه قلم متن

فیلم-انیمیشن “تهران تابو” به کارگردانی علی سوزنده از اواسط نوامبر در سینماهای آلمان به نمایش درآمده است. کارگردان می‌گوید این فیلم حقیقت عریان بخشی از جامعه ایران است.

زنی تن‌فروش در یک خودرو مقابل چشمان بی‌فروغ پسر شش ساله لالش که در صندلی عقب نشسته، پس از چانه زدن بر سر قیمت،  به عمل جنسی از راه دهان با راننده می‌‌پردازد. این اولین صحنه فیلم-انیمیشن “تهران تابو” است؛ به همین عریانی و به همین تلخی.

فیلم، روایت چند آدم است در کلان‌شهر تهران. کارگردان اما می‌گوید تهران تنها یک سمبل است و این داستان‌ها می‌توانند در هر شهر دیگری و در هرجای دیگری از دنیا غیر از ایران هم روی دهند.

داستان، داستان تن‌فروشی است و اعتیاد. روایت رشوه دادن و رشوه گرفتن. قصه ممنوعیت‌هایی که دست و پا و گاه راه نفس را می‌بندند و قوانینی که تنها بر روی کاغذ نوشته شده‌اند و می‌توان آنها را به راحتی دور زد. “رفاه” در این جامعه تنها یک تابلوی نئون قرمز است برای نامیدن یک بیمه: “بیمه رفاه” که تابلوی آن از همه‌جای شهر دیده می‌شود.

بشنوید: گفت‌وگو با علی سوزنده

“تهران تابو” حجم عظیمی از پلیدی است. علی سوزنده، کارگردان این فیلم به دویچه‌وله می‌گوید: «اینها بخشی از جامعه هستند که به نظر من سیستم آنها را فراموش کرده است. مشکلات اقتصادی و فرهنگی دارند و نمی‌توانند با سیستم کنار بیایند. این آدم‌ها در حاشیه جامعه هستند نه در متن آن. ما خودمان با خیلی از این آدم‌ها روبرو شده‌ایم و از کنارشان رد شده‌ایم و اصلا به آنها اهمیت نداده‌ایم. داستان، روی این آدم‌ها تمرکز می‌کند.»

“تهران تابو” داستان تظاهر است و دورویی، دروغ و کلک زدن؛ یک قاضی روحانی که در قبال رسیدگی به پرونده زنان از آنها تقاضای رابطه جنسی می‌کند. مردی که تظاهر به دین‌داری می‌کند اما به محض حامله شدن زنش سراغ یک روسپی می‌رود. پیرمردی متدین که در خفا فیلم استریپ‌تیز زنان را تماشا می‌کند. و دختری که به دنبال ترمیم بکارتش است تا به قیمت بهتری بتواند در دوبی تن‌فروشی کند.

آیا این‌ها سیاه‌نمایی است؟ علی سوزنده می‌گوید آنچه را که بخشی از واقعیت جاری در جامعه ایران بوده نشان داده و البته نه همه جامعه را. او معتقد است برای حل مشکل باید ابتدا آن را دید و درباره آن حرف زد. سوزنده به موج نئورئالیسم سینمای اروپا اشاره می‌کند که تنها با نشان دادن عریان و بی‌پرده واقعیت‌ها توانست جامعه و هنر را به جایی برساند که امروز هست.

او می‌گوید: «مسلما برای آدم‌ها خوشایند نیست که خود واقعی‌شان را جلوی چشمان‌شان بیاورید و حقیقت را نشان‌شان دهید. من خودم هنگام نوشتن فیلم‌نامه به این فکر کردم که خود من بارها و بارها دروغ گفته‌ام، دورویی داشتم، رشوه‌خواری و رشوه‌گیری می‌کردم و برایم هم مهم نبود. مسلما برای خودم هم خوشایند نبود اما راهش نگفتن نیست، باید گفت.»

فحش‌های رکیک جنسی هم بخشی از همین واقعیت هستند و سوزنده می‌گوید این همان چیزی است که ما هرروزه در کوچه و خیابان شاهدش هستیم پس چرا نباید آنها را در فیلم نشان دهیم؟

و جالب است که به گفته کارگردان، ایرانی‌هایی که تازه از ایران آمده‌اند و فیلم را دیده‌اند اصلا معتقد به سیاه‌نمایی در آن نیستند. برعکس ایرانی‌هایی که سال‌هاست در اروپا زندگی می‌کنند و به قول علی سوزنده “تصویری از ایران برای خودشان ساخته‌اند که نمی‌خواهند خراب شود” به فیلم ایراد می‌گیرند و آن را اغراق یا سیاه‌نمایی می‌دانند.

دوری از ایران اما نه بیگانگی با آنجا

علی سوزنده سال ۱۹۹۵ از ایران خارج شده؛ یعنی ۲۲ سال است که در آلمان زندگی می‌کند اما تصاویری که او از ایران جلوی چشمان بیننده می‌آورد بسیار پذیرفتنی و به‌روز هستند.

او می‌گوید برای نوشتن فیلمنامه با بسیاری از کسانی که به عنوان پناهجو، دانشجو، تاجر و… به تازگی از ایران آمده‌اند، صحبت کرده است. همین‌طور از تجربیات شخصی خودش زمانی که در تهران زندگی می‌کرده برای نوشتن فیلمنامه استفاده کرده است.

سوزنده از دنیای انیمیشن می‌آید. او در همین رشته تحصیل کرده و کارهای قبلی‌اش هم انیمیشن بوده‌اند. تهیه کننده فیلم علی صمدی‌احدی نیز کار انیمیشن کرده. یک دلیل برای اینکه “تهران تابو” به صورت فیلم-انیمیشن ساخته شد همین بوده است.

دلیل دیگر اما به گفته کارگردان این بوده که نمی‌توانسته‌اند این فیلم را در تهران فیلمبرداری کنند و او هم نمی‌خواسته در شهر دیگری که ممکن است شبیه تهران باشد مثل مراکش یا امان این فیلم را بسازد چرا که به نظر او «هر شهر تصویر خاص خودش را دارد، مثلا تهران ساختمان‌هایش، آدم‌هایش، لباس‌ها، ماشین‌ها همه مخصوص خود تهران هستند و نمی‌شود آنها را کپی کرد.»

زنی که تا کنون نقش یک زن سر به زیر و خانه‌دار و به‌ظاهر خوشبخت را بازی می‌کرده، پس از فاش شدن رازهایش از جمله اعتیاد، به روی بام خانه رفته و در مقابل چشمان بی‌فروغ پسرک لال، در حالی که دو بال به شانه‌هایش بسته، خودش را از ساختمانی بلند به پایین پرتاب می‌کند.

“تهران تابو” این گونه پایان می‌گیرد؛ به همین تلخی و به همین سیاهی.

از: دویچه وله


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.