حسین راضی، منادی وحدت مصدقی‌ها

چهارشنبه, 4ام بهمن, 1391
اندازه قلم متن

hosseinraziراضی منادی وحدت بود میان مصدقی‌ها. وحدتی که سال‌هاست در بند اختلافاتی است که بسیاری‌شان میراث دیروزند و رسما دیگر موضوعیتی ندارند. اختلافاتی که بسیاری‌شان از سر اصول نبوده و نیست. اما آرزوی راضی هنوز در دل‌های دوستان هست که روزی برسد که این نیروها با یکدیگر متحد شوند

وارد خانه اش شدم. روز شهادت دکتر حسین فاطمی در سال ۸۹. برای صحبت در مورد مراسم بزرگداشتی که هرگز به دلایلی که بعدها می بایست تاریخ در رابطه با آن قضاوت کند، تشکیل نشد. بعد از سلام نگذاشت حرفم را بزنم. پرسید چرا با دوستان بر سر مزار فاطمی در ابن بابویه نیستی؟ گفتم دوستان انجام وظیفه بزرگداشت را کرده اند و می کنند و من آمده ام برای صحبت در مورد امری دیگر. نگذاشتند ادامه بدهم و گفتند باید آنجا می بودی. و مخالفت کردند با هر آنچه ضد وحدت میان جوانان مصدقی است. حسین راضی منادی وحدت مصدقی ها بود.

متولد ۱۳۰۷ بود. و در تمامی سالهای مبارزه اش ایستاده بر آرمانی ملی بود و منادی وحدت. خداپرست سوسیالیست و معتقد به همراهی سوسیالیسم و دموکراسی به مثابه دو جلوه از یک حقیقت. یار نخشب و از نسل پدران معنوی شریعتی و حنیف و یارانشان.

اما منادی وحدت. وحدت میان نیروهای مصدقی. حسین راضی امری و اصلی را دریافته بود. اصلی که نشان گر تفاوت میان مصدقی ها از هر جریان و دیگر نیروهاست.

جریانهای مصدقی اصیل اند. ملی گراییشان نه از جنس ملی گرایی افراطی که متعقلانه است. نمی گویند هنر نزد ایرانیان است و بس. اما ایران را مام میهن و وطن و مادر خود می دانند و بر منافع ملی اش ایستاده اند و مبارزه می کنند. روشنفکری جریانهای مصدقی نیز متفاوت است. اینان نه به مانند جریانهای روشنفکری میانه دهه ۷۰ که از دامان روحانیت آمدند و وازدگان سنت حوزوی اند، که از بستر حقیقت یابی و دغدغه داری و جسارت دانستن برخواسته اند. این جریان جرات دانستن داشته و دارد. نه وازده از سنت حوزه است و شیفته متدهای غربی و نه مانند دیگرانی، مدرنیته را به یکباره نفی می کند. جریان روشنفکری ای که می توان آن را مصدقی نامید، در بسترهای مذهبی و غیر مذهبی رشد و تبلور یافت، به دنبال پیوند میان سنت و مدرنیته اند. مدرنیته ایشان پیوستی است و نه گسستی. فرزند دیروزند و به فکر فردا و زنده در امروز. اهل درد اند و مسئولیت و به دنبال طلب خیرعام. و راضی همه را می دانست به دنبال وحدت این جریان بود.

بارها می گفت که اگر جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران و نیروهای ملی مذهبی به هم اندیشی و همراهی دست یابند و دست در دست هم بگذارند، می توانند کارهای بزرگی را در ایران زمین سازمان دهی کنند. چه میراث مصدق بر دوش اینان است و همه به مانند مصدق معتقدند که هر جا مردم هستند، مجلس و محل قانون گذاری و مشروعیت داری همانجاست. هیچ کدام از جریانات مصدقی نه زمانی به دنبال دیکتاتوری فلان طبقه بودند و نه به دنبال دیکتاتوری صلحا و ولایت معممین. میراث ۷۰ ساله جریانهای مصدقی (اگر از شهریور ۲۰ در نظر بگیریم) همه شاهد بر این مدعاست.

و به همین دلیل راضی منادی وحدت بود میان مصدقی ها. وحدتی که سالهاست دربند اختلافاتی است که بسیاریشان میراث دیروزند و رسما دیگر موضوعیتی ندارند. اختلافاتی که بسیاریشان از سر اصول نبوده و نیست. اما آرزوی راضی هنوز در دلهای دوستان هست که روزی برسد که این نیروها با یکدیگر متحد شوند. بر اساس اصول مصدقی و ایستاده بر آرمان.

اما حسین راضی نه منادی وحدت که عامل به این امر نیز بود. در سالهای ابتدایی مبارزه و در زمانی که حزب ایران که حزبی متشکل از بزرگان بود، تشکیل شد، حسین راضی و یارانش در نهضت خداپرستان سوسیالیست در پیوندی مصدقی، به یاری بزرگان حزب ایران شتافتند. حضورشان در حزب ایران به مثابه خون تازه ای بود در رگان این تشکیلات، و باعث افزایش مبارزات ملی این جریانات شد. در واقع حسین راضی که یک مبارز ملی و مذهبی بود، با تکیه بر اصل وحدت با همراه یارانش دست به همکاری با جریانی زد که شاید کمتر مذهبی بود. اما راضی اصلی را که تا به آخر بر سر آن ماند رها نکرد. بیشتر یا کمتر مذهبی بودن مانع نشد که راضی به همکاری با حزب ایران نپردازد. تاریخ از این درسها برای ما و از این شخصیت های درس آموز برای ما کم ندارد.

و اصولا مگر این نیست که یکی از اساسی ترین مشکلات ما ایرانیان عدم تواناییمان در کار و عمل جمعی است؟ اینکه در عمل جمعی هرکداممان ((من)) هستیم و هیچ کداممان ((نیم من)) نیستیم؟ اینکه عموما در احزابمان (اگر بتوانیم با اغماض نام بسیاری از تشکل ها را حزب بگذاریم) فرد تصمیم گیرنده است و فرد محور. اما مصدقی ها بر سر این مدار نچرخیدند. در ماجرای دانشجویی در سالهای ابتدایی دهه ۴۰ دکتر مصدق با رهبری وقت جبهه ملی مکاتبه می کند و بحث می کند. استدلال می کند. نمی گوید چون من مصدق می گویم، پس باید بشود. در نهضت آزادی و در مقطع انقلاب نیز مهندس بازرگان باز ایستاده بر همان سنت مصدقی مشورت می کرد و در ماجرای ریاست جمهوری اول در شورای مرکزی نهضت رای نیاورد. زیر میز هم نزد. بر اصل دموکراسی ماند. در میان ملی مذهبی ها نیز زنده یاد مهندس سحابی و امروز یارانش همیشه بر این اصل وفادار بودند.

وقتی همه نیروها چنین خصوصیتی دارند، به دموکراسی و اصول ملی گرایی مصدقی وفادارند، چرا می بایست پراکنده باشند؟ آنهم در زمانه ای که ایرانمان شرایط بسیار سختی را سپری می کند؟ به تعبیر شریعتی غرب از سویی و شرق از سویی دیگر به اسارت و ذلت تازه مان می کشاند و می خواهد که از خویش بیگانه مان سازد. سایه سیاه استبداد ولایت جهل و جور بر ایرانمان سه دهه است که سایه افکنده. ملتی مصیبت زده و سیلان فقر در همه جا. فشار تحریمهای مصیبت بار و غربی که جز برای داستان و خطر هسته ای از سوی بنیادگرایان حاکم بر سرزمینمان، دغدغه امری دیگر مانند حقوق بشر و مسئله انسان در ایران را ندارد. و روسیه و چینی که به نمایندگی از شرق امروز جز به چپاول سرزمینمان نمی اندیشند. بازار هسته ای روسی و بازار مصرف چینی و این یعنی نابودی تکنولوژی و تولید در ایران. تحریم هایی کمر شکن که فشارش نه بر حاکمان که بر محکومان ساکن در مام وطن است. گرگهایی که ایستاده اند تا تن یکپارچه وطن را تکه پاره کنند. هموطن کورد و تورک و بلوچ و ترکمن و عرب مان خسته است از تبعیض ضدانسانی سلطان فقیه و حکومتش که برای او ساخته اند و باز هم خسته از سوی سراب آبادی که از سوی جدایی طلبان نوید داده می شود. و اگر قرار باشد که مصدقی ها متحد شوند و برای نجات ایران
بکوشند، آیا زمانش امروز نیست؟ امروز که بر آرمان حسین راضی بیاستیم و این منادی وحدت را و اندیشه اش را نصب العین قرار دهیم و با وحدت مصدقی ها به سوی ایرانی برویم که مردم در آن حاکم باشند. مردمی که صاحبان اصلی این سرزمین اند و راضی همیشه دغدغه ایشان را داشت.

دو سال از پرواز حسین راضی می گذرد. امروز این ماییم و میراثش. ماییم و سخنان این منادی فقید وحدت. اینکه ما چه می کنیم مبنای قضاوت آیندگان ماست. کاش از خودمان برای آیندگان قضاوتی مطلوب بسازیم.
یاد حسین راضی گرامی که منادی وحدت بود و اهل وحدت. روحش شاد و یادش جاوید.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.