حامد آئینه وند – دانش آموخته دکترای روابط بین الملل
واقعیت سیاسی آنچه در خرداد سال ۸۸ روی داد همچنان پس از سالها محل تامل بسیاری از مردم است. پرسش بنیادی که نگارنده این سطور از سوی مردم با آن مواجه بوده است در خصوص چرایی وقوع کودتا علیه موسوی بود در حالی که رد صلاحیت او نمی توانست یک صدم هزینه هایی که کودتا برای حاکمیت ایجاد کرد، ایجاد کند. به عبارت روشن تر پرسش این است که چرا نظام برای دست یابی به مقصود خود که استمرار ریاست جمهوری احمدی نژاد بود پر هزینه ترین راه انتخاب کرد؟ پیش از آنکه به این پرسش مهم پاسخ بدهیم لازم است که درک درستی از قدرت داشته باشیم. از دیدگاه فوکو، قدرت چیزی است که در مالکیت دولت، طبقه حاکمه و یا شخص حاکم نیست، بر عکس قدرت یک استراتژی است:قدرت نه یک نهاد و نه یک ساختار بلکه” وضعیت استراتژیکی پیچیده” و “کثرت روابط میان نیروها”، است.
هر جا قدرت هست، مقاومت هم هست و قدرت در واقع برای بقای خود نیازمند وجود شمار کثیری از نقاط مقاومت است. به عبارت دیگر شبکه روابط قدرت در عین حال همواره با مجموعه ای از اشکال مقاومت روبه رو است. از همین رو شرط وجود قدرت، رابطه مستمر آن با مبارزه، مقاومت و آزادی است. اما هر جا نافرمانی و مقاومت به پایان برسد، رابطه قدرت هم پایان می یابد. در سال ۸۴ نظام دو پروژه موفق را از سر گذرانده بود تا به حاکمیت یکدست دست پیدا کند اول توقف پروژه اصلاح طلبان در اصلاح ساختار سیاسی و دوم معرفی هاشمی به مثابه نماینده نظام سیاسی در برابر احمدی نژاد. در چنین شرایطی بود که آیت ا.. خامنه ای با پیروزی احمدی نژاد به آرزوی دیرین خود برای یکدست کردن حاکیمت دست یافت اما طبقه متوسط شهری ایران که از این مساله متضرر شده بود در صدد برهم زدن یک دستی حاکمیت و تلاش برای پیروزی میر حسین موسوی بود. آیت ا.. خامنه ای هم تلاش داشت تا انتخابات پر شوری برگزار کند و با پیروزی مجدد احمدی نژاد قدرت خود را به رخ مخالفان بکشد. اما مشارکت ۸۵ درصدی مردم در انتخابات ورای قاطعانه طبقه متوسط شهری به موسوی نظام را در مقابل دو گزینه قرارداد:پذیرش پیروزی موسوی که به معنای شکل گیری مجدد حاکیمت دو گانه بود یا کودتا علیه او که مانع از این وضعیت می شد.
نظام گزینه دوم را که انتخاب کرد با مقاومت گسترده و کم نظیر طبقه متوسط شهری رو به رو شد واین مقاومت از خرداد ۸۸ تا عاشورای ۸۸ ادامه پیداکرد و در عاشورا به اوج خود رسید. سرکوب موفق مردم تهران در عاشورا به لحاظ حیثیتی برای حکومت خیلی گران تمام شد و به تعیبر فوکویی در میدان نیروها، شکست خورد. به همین دلیل سریعا در صدد توجیه ماجرا برآمد که عده ای با بی حرمتی به خون امام حسین (ع ) احساسات مردم را جریحه دار کردند و با فراخوان کلیه نیروهاو هواداران خود از شهرستان ها به تهران راه پیمایی نسبتا موثری برگزار کرد تا رابطه قدرت نه تنها در شکل تسلیحاتی و نظامی که در فرآیند مشرعیت بخش آن نیز، تجدید شود.
به همین دلیل هم بود که ادامه رقابت اصلاح طلبان برای حضور حاشیه ای در قدرت را منوط به پذیرش واقعیت ساختگی ۹ دی کرد و میزان وفاداری آنها راهم هر ساله با تعظیم آنان در سالگرد ۹ دی به عنوان پایان فتنه ۸۸ مورد ارزیابی قرار می دهد. صحبتهای محسن هاشمی، عارف و سایرین را در همین راستا باید ارزیابی کرد. “اهمیت ۹ دی” در تجدید بنای مشروعیت برساخته و سازماندهی شده است. فراخون ۲۵ بهمن ۸۹ رهبران جنبش سبز که به حضور خیابانی مردم انجامید این تجدید بنای مشروعیت را به چالش طلبید و در نتیجه به حصری ختم شد که تاکنون ادامه یافته است. چنانچه در سالگرد راهپیمایی سازماندهی شده حاکمیت در امروز، اعتراضات مردمی به حکومت به شکل موثری ادامه پیدا کند، که مشروعیت زدا باشد و قابل پیش بینی هم هست اهمیت نه دی که در بازیابی مشروعیت سیستم سیاسی تا حدودی در بین لایه هایی از مردم موثر بوده است از بین خواهد رفت. چنانچه امروز اعتراضات مردمی علیه ظلم، فساد سیستماتیک و بی عدالتی حاکیمت در شهرهای مختلف ادامه پیدا کند اهمیت سیاسی نه دی که مشروعیتی ساختگی و با همت گسیل نیروها از شهرهای مختلف به تهران صورت گرفت را در تقویم سیاسی جمهوری اسلامی بی اثر خواهد کرد. همان گونه که جنبش سبز راه پیمایی ۲۳ تیر ۷۸ پس از سرکوب جنبش دانشجویی را از یادها برد. امروز نیز می تواند ۹ دی ۸۸ را در یادها بی فروغ کند. به پایان استبداددینی سلام می کنیم….