جاده منتهی به برخورد نظامی حزب الله (و در واقع ایران) با اسرائیل در خاک سوریه از مدتها پیش کشیده شده و رهبران هر دو طرف جبهه به شکلی غیرمسئولانه در هدایت و تسریع روند تحولات به سمت جنگ نقش فعال داشتهاند
رادیو زمانه، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، هفته گذشته هشدار داد که جنگی همه جانبه میان حزبالله لبنان و اسرائیل به زودی خاورمیانه را در برخواهد گرفت، حتی اگر طرفین چندان مایل به آغاز چنین نبردی نباشند. «بعضی وقتها یک جرقه کافی است که جنگهایی این چنینی شعلهور شود»
تفسیر این جملات را در نیویورک تایمز میتوان خواند: «هر چقدر متحدان ایران در سوریه بیشتر تثبیت شوند، رهبران اسرائیل فشار بیشتری روی خودشان برای آغاز حمله احساس میکنند. و از این بابت احتمال اینکه یک خطا و محاسبه اشتباه در هر دو طرف موجب درگیری و خصومت جدید شود، بیشتر است.»
تحلیلهای مشابهی را در دیگر رسانهها میتوان خواند که خلاصه همه آنها چیزی شبیه این است: وقوع «تصادفی» جنگ میان ایران و متحدانش با اسرائیل بر اساس یک اشتباه یا سوءتفاهم نظامی «قطعی» است. به عبارت دیگر، در حالی که هیچ کس خواهان جنگ نیست، وقوع جنگ اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
جوست هیلترمان، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای موسسه «گروه بحران بینالمللی» نیز همین را میگوید: «خطر اصلی این است که یک سوءتفاهم یا حادثه منجر به درگیری در مرزهای اسرائیل و لبنان شود.»
قبل از هر چیز، مشکل اصلی این تفسیر و تحلیل، مبتذلسازی جنگ، مسئولیتزدایی و رفع تقصیر از طرفین و تاریخزدایی از زمینههای این جنگ احتمالی است، آن هم در حالی که از مدتها قبل، در هر دو طرف جبهه، شاهد تدارک گسترده نظامی و استراتژیک، و تصمیمات و رفتارهای غیرعقلانی و ماجراجویانه بودهایم. جاده منتهی به این جنگ از مدتها پیش کشیده شده و رهبران اسرائیل و ایران و حزب الله لبنان، به شکلی غیرمسئولانه در هدایت و تسریع روند تحولات به سمت برخورد نظامی نقش فعال داشتهاند.
نمایشهای اسرائیلی: از نمودار بمب تا قطعه بهپاد سرنگونشده
نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، با نمایش تکهای آهن به عنوان قطعهای از پهپاد ایرانی، ایران را بزرگترین تهدید در جهان خواند. اشاره او پهپادی بود که ۱۰ فوریه، در حریم هوایی اسرائیل مورد هدف قرار گرفت. پس از این واقعه بود که جنگندههای هوایی اسرائیلی، در اقدامی تلافیجویانه، مرکز فرماندهی سپاه پاسداران ایران، در قلب سوریه، تیاس، را بمباران کردند.
این نمایش غیرعقلانی و نامتعارف نتانیاهو در کنفرانس امنیتی مونیخ اما اقدام و رفتاری یکشبه و بیسابقه نیست. شش سال پیش خود او با نمایش نموداری از «بمب ایرانی»، سخنرانی خود در شصت و هفتمین مجمع عمومی سازمان ملل را به پایان برد.
در طول این شش سال، نمایش رهبران اسرائیل برای نشان دادن ایران به عنوان بزرگترین خطر جهان به شکلی نظاممند ادامه داشته و یک بار هم بر اثر یک «حادثه یا اشتباه» قطع نشده است. نه اظهارنظر سیاسی رهبران اسرائیل، نه بمباران تأسیسات نظامی در سوریه، و نه تجهیز گروههای شورشی یتیم در جنوب سوریه، هیچ کدام را نمیتوان تصادفی، سوءتفاهم و اشتباه در محاسبه تلقی کرد. بمب ساعتیای که در جهت جنگ اسرائیل و حزب الله تیک تاک میکند، از مدتها قبل طراحی و کار گذاشته شده است.
سخنان احمدینژاد، رئیس جمهور سابق ایران، مبنی بر محو اسرائیل از روی نقشه یا انتقال این کشور به کانادا و آلاسکا را به یاد بیاوریم؛ تنها در طول یک ماه، رهبر و رئیس جمهور ایران، اسرائیل را «غده سرطانی» خواندند (مرداد ۱۳۹۱ به ترتیب در سخنرانی روز عید فطر و روز قدس).
از رؤیاهای موشکی ایران تا تبلیغات ضدموشکی علیه ایران
در واکنش به سخنان نتانیاهو در کنفرانس امنیتی مونیخ، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، گفته است که پهپاد سرنگونشده در اسرائیل، آخرین پهپاد جبهه مقاومت [ایران-سوریه و حزبالله] نخواهد بود. او همان سرداری است که در کمتر از یک ماه پیش، در مراسمی در ارومیه گفت: «اطمینان داریم با چشمان خود سقوط اسرائیل و متحدانش را میبینیم.»
اصرار ایران به گسترش برنامه موشکی و صدور آن به متحدان منطقهای و مانور و سروصدا در مورد آن، یکی از زمینههای اصلی هر گونه درگیری احتمالی میان این کشور با اسرائیل (و به طور کلی با غرب) است.
در یک سال گذشته، درست در شرایطی که اسرائیل و دوستان غربیاش درصدد تغییر جلب توجه افکار جهانی از خطرات «ایران هستهای» به «ایران موشکی»اند، موج و دامنه تبلیغات موشکی سپاه پاسداران ایران نیز به شکلی چشمگیر افزایش یافته است.
برای مثال، سردار حاجیزاده فرمانده نیروی هوا و فضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سپتامبر ۲۰۱۶ اعلام کرد: «اگر آمریکاییها مادر بمبها را دارند، ما پدر بمبها را ساختهایم.» بمب ده تنی جیبییو-۴۳/بی معروف به «مادر همه بمبها»، قویترین بمب غیرهستهای ساخته بشر است که ارتش آمریکا آن را در سال ۲۰۰۳ آزمایش کرد. این بمب قابلیت پرتاب و شلیک از جنگندههای هوایی را نیز دارد.
رویای خطرناک و خام موشکی سرداران سپاه را به زبان ساده میتوان، از زبان سیدحسن نصرالله در یک مصاحبه تلویزیونی در ابتدای ماه ژانویه شنید: «باور کنید: برای شکست ارتش اسرائیل ما نیاز به صدهزار دویست هزار موشک نداریم. همین هم اسرائیلیها را میترساند. خودشان همین را میگویند. خود اسرائیلیها میگویند که حزبالله نیاز به صدهزار موشک ندارد. اگر حزبالله چند ده موشک دقیق داشته باشد، و اگر اهدافش را به دقت انتخاب کند، برای ما [اسرائیلیها] میتواند به یک فاجعه بزرگ بینجامد.» در همین مصاحبه، رهبر حزبالله میگوید که «جنگ در مقیاس گسترده، فرصتی تاریخی برای آزادسازی اورشلیم خواهد بود.»
غالباً این اظهارنظرهای سیاسی رهبران ایران، حزبالله و اسرائیل لفاظیهایی برای مصارف داخلی تلقی میشود؛ چیزی که در این نوع نگاه فراموش میشود این است که همین «لفاظیها» اغلب به زودی به طرح و برنامه سیاسی بدل شده، و روی میز کار مدیران و مقامات رده پائینتر قرار میگیرد. و بر مبنای همین جدالهای کلامی است که تأسیسات نظامی ایجاد شده، نیروها تربیت میگردند و سلاح و موشک طراحی یا خریداری میشود و…
خطر اتفاقاً در نادیده گرفتن تداوم لاینقطع همین لفاظیهاست که با مبتذل ساختن جنگ، مسیر حرکت به سوی برخورد نظامی را ریلگذاری میکنند.
خوشبختانه، وقوع جنگ میان ایران و حزب الله لبنان با اسرائیل هنوز قطعی نیست؛ در یک کلام، اما اگر چنین شود، این جنگ هرگز تصادفی و بر اثر اشتباهات نخواهد بود.
از: گویا