خنیاگران ایرانی پیام آوران فقر و تنگدستی

پنجشنبه, 2ام فروردین, 1397
اندازه قلم متن

سال های زیادی است که از ایران دورم اما همیشه کم و بیش حوادث کشورم را دنبال کرده و از دوستانی که به ایران سفر می کنند جویای حال میهنم بوده ام. بحث و گفت و گو در باره ی ایران همیشه یکی از مهمترین مباحث در منزل ما بوده است. از دیماه گذشته که جنبشی دوباره در ایران پا گرفت انگیزه ی تازه ای یافتم تا دوباره برای کسب اخبار و آگاهی از آنچه بر سر مردم وطنم می آید سری به سایت های گوناگون و یوتوب بزنم.

در این جست و جو ها به پدیده ی نسبتا تازه (البته برای من) و جالبی برخوردم. افرادی کم سن و سال، جوان، میانسال و مسن در خیابان ها با ساز و آوازشان نگاه ها را به سوی خود می کشند. اینان با هنرشان، با نوای سازشان و با صدای غم انگیزشان ذره ای از آنچه را که در درونشان می گذرد با دیگران تقسیم می کنند و انسان را به فکر وامیدارند. این پدیده پیش از این هم کم و بیش وجود داشته است اما این بار حکایت از فاجعه ای می کند. یکی از دلایل بارز به وجود آمدن این پدیده فقر و تنگدستی است. انسانی که نیاز به نان شب دارد، انسانی که فرزندان گرسنه اش منتظر این هستند که او از راه برسد و چیزی برای پر کردن شکم آن ها داشته باشد نیازمند است و نیاز انسان را به راه های گوناگونی می کشاند. انسان در چنین شرایطی یا وا می دهد و سلامتی روانی بدی پیدا می کند، یا می پذیرد که زندگی این است و خود را به دست افسردگی می سپارد و یا در صدد پیدا کردن راهی برای مبارزه با این فقر بر می آید. او می تواند در کنار خیابان بنشیند و دستش را برای دریافت کمک به طرف افرادی که از کنارش می گذرند دراز کند. اما راه دیگری هم وجود دارد و آن راهی است که نوازندگان دوره گرد انتخاب کرده اند و این به نظر من در چنین شرایطی زیباترین راه برای امرار معاش است هرچند که به دلیل فقر عمومی در آمد از این راه نمی تواند آنقدر باشد که جوابگوی نیازهای یک خانواده باشد.

دیدن این ویدیو کلیپ ها مرا به یاد تروبادورها (منسترل های) اروپایی می اندازد. در قرون وسطی در اروپا نوازندگان دوره گردی بودند که به دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی و نداشتن نان، سرپناه و نداشتن شغل در میدان ها به نواختن ساز و خواندن آوازمی پرداختند. این نوع موسیقی غیر مذهبی در قرون وسطی «موسیقی این جهانی» نامیده می شد. این همان پدیده است اما در ایران قرن بیست و یکم اتفاق می افتد. این نواها پیام آور فقر و تنگدستی هستند. این موسیقی مردمی و غیر مذهبی در مقابله با غم سروده های مذهبی از درون سینه ی کسانی در می آید که اغلب از حقوق شهروندی محرومند و برای فرار از این مخمصه آزادی را از درون سازهایشان و از حنجره ی پر غوغای خود فریاد می زنند. اینان ضدیت خود را با فضای دل مرده ی این سرزمین که اسلام به زور به آن تحمیل کرده به این صورت نشان می دهند.

در جامعه ای که مذهب همه ی درها را به روی هر نوع شادی بسته است و تنها صحبت از عزاداری، غم، گریه و زاری، روضه خوانی، مجلس ختم، جهنم و بهشت موعود است به وجود آمدن این پدیده نوعی مبارزه با این کشتن شادی در انسان ها هم می تواند باشد. شادی به زندگی انسان معنا می دهد و او را به سوی سازندگی راه نما می شود. ترانه های روستایی که از دوران گذشته برجای مانده سرشار از شادی و پایکوبی است. ایرانیان باستان جشن های گوناگونی داشته اند و شادی بخش مهمی از زندگی روزمره ی آن ها بوده است. با حمله ی اعراب و مغول ها و سپس رسمی شدن شیعه در ایران شیوه ی زندگی ایرانیان با غم و تیرگی درآمیخت. اما نگاه تکفیرآمیز مذهب به موسیقی و ادبیات به شدت از سوی مردم هنر دوست ایران کنونی ندیده گرفته می شود و خانواده ها هر چه بیشتر در ترویج هنرهای گوناگون که با جان و روح ما درآمیخته است به مذهبیان نشان می دهند که ما هنوز فرزندان باربد، نکیسا، فردوسی و حافظ هستیم و هنر آن ها در خون و رگ ما جاری است و ما می دانیم که نور بر تیرگی و سیاهی پیروز می شود. حافظ که خود در دوره ای شبیه به دوره ی ما زندگی می کرده مژده می دهد:

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

مارس ۲۰۱۸
زهرا شمس یدالهی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.