کارشناسان معتقد به منافع ملی میگویند جایگزینی دلار با یورو حتی در کوتاه مدت درآمد خارجی ایران را کاهش میدهد و به صرفه نیست.
از لحاظ تئوری جایگزین کردن یورو با دلار درتصور می اید و در حال حاضر هم کشورهای بسیاری در معاملات خارجی دوطرفهشان از دلار استفاده نمیکنند. اما وقتی پای ارز سوم به میان میآید بیشترین تمایل به دلار آمریکا خواهی نخواهی وجود دارد.
به دلایل سیاسی و عملکرد بعضی حکومت های فاقد قدرت رقابت صنعتی، علمی وغیر دمکرات مشابه نظام حاکم بر ایرانمان، همچنین دیدگاههای برآمده از دشمن پنداری و بینشهای خاص، نقش دلار انهم موقت – اندکی کمرنگ شده و شاهد رشد معاملات با ارزهای خارجی دیگر به ویژه یورو هستیم و در برخی معاملات شرق آسیا از واحدهای پولی دیگر ی استفاده میشود، اما باید تاکید داشت بیشتر ارزها تنها در کشور خود اعتبار دارند و نتوانسته اند در مقابل اعتبارجهانی دلارکه ارز رایج جهانی بشمار میرود مقابله نمایند.
در نظام «برتون وودز» (نظام پولی بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم) که از اواخر دهه ۱۹۴۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ به خوبی عمل کرد، دلار ارز اصلی در بازارها تعیین شد.
بعد از «برتون وودز» اجباری برای استفاده از یک ارز مشخص تعیین نشد اما دلار همچنان مهمترین ارز در معاملات خارجی باقی ماند در حالیکه استفاده از سایر ارزها هزینه بیشترهمراه آورد، به این معنا که وقتی معامله به دلار نیست هزینه ضمانت آن بیشتر میشود و در نهایت معامله سود کمتری خواهد داشت و این بدیهی ترین ومهمترین استدلال برای ادامه معامله با دلاربشمار میرود که بعد از جنگ جهانی دوم بازار را در اختیار دارد.
تصور کنید از فردا همه دلار را کنار بگذارند و به یورو معامله کنند. یعنی ارز اروپا بر بازار مسلط شود، به این ترتیب تراز تجاری اروپا در این شرایط مثبت بوده یعنی اروپا بیشتر صادر کننده و کمتر وارد کننده میباشد، جنس میفروشد یورو میگیرد.
اگر قرار باشد همه چیز به یورو معامله شود اروپا به طور مدوام هر چه یورو در بازار است را جذب میکند در نتیجه در بازارهای جهانی همواره کمبود یورو حاکم خواهد بود.
در این میان دلار تنها واحد پولی است که در دراز مدت برعکس عمل میکند. آمریکا با کم و کیف موجود تنها کشوری است که اقتصاد آن تراز تجاری منفی را تحمل میکند و به دنیا دلار میدهد، یعنی تقاضا برای دلار را به طور خودکار با خرید برطرف میکند.
به همین دلیل است که دلار به عنوان ارز رایج در بازارهای جهانی خوب عمل میکند.
البته همیشه ابتکارات سیاسی برای ضعیف کردن دلار و کاهش تسلط آن بر بازار وجود داشته که بگواه متخصصین بی طرف ولی آگاه به مسایل اقتصادی جهانی «از دیدگاهی متاسفانه» چندان موفق نبوده است.
برای ایرانمان که مهمترین منبع درآمد آن فروش نفت و گاز میباشد، جایگزین کردن یورو با دلار عواقبی دارد، بعنوان مثال: تولیدکننده کالایی که محصول خود را در بازار ژاپن عرضه میکند، به این دلیل هر دو به دلار معامله میکنند، چون برای شبکه تولیدکنندگان که محصولات خود را بعنوان مثال در توکیو، فرانکفورت یا لندن میفروشند به صرفهتر است که یک ارز واحد دریافت کند. استفاده از این « ارز واحد » در نهایت برای تجارت جهانی با صرفهتربوده، هزینه های مکرر در تبدیل ارز را همراه ندارد.
اوایل قرنبیستم میلادی پوند انگلستان به عنوان ارز بازارهای جهانی رایج بودو در این دوره رشد تجارت جهانی بوجود امد – اما در فاصله میان
دو جنگ جهانی که ارز رایجی وجود نداشت و تجارت هم سختتر بود، حجم معاملات بینالمللی کاهش پیدا کرد و با مطالعات اقتصادی در روابط مالی موجود جهانی و منطقه ای دلار تعین شد.
با این ترتیب باید تاکید نمود خروج از این قاعده حتی در کوتاه مدت به مصلحت نیست، مگر اینکه سر گرمی تبلیغاتی دیگری را به روال گذشته با هزینه ملت در برنامه داشته باشند که آزموده را آزمودن خطاست وبه یقین باید کفت در دنیای مبتنی بر مطالعات «علمی اقتصادی » تصمیماتی مغایر منافع ملی و احساسی جواب نمیدهد.
در شرایط فعلی در کشورمان به دلیل تحریمها، مسایل اخیر اجتماعی و سیاسی، از همه مهمتر بی تدبیری ها ی برامده از ادامه حکومت شعار، ریخت و پاش های غیر قابل توجیه، دخالت نیروها غیر مربوط، سلطه رانت جویی، نبود کنترل مالی، عدم تمرکز اختیارات توام با پاسخگویی و….واحد پولی دلار که نقدینگی احاد جامعه را طی ماههای گذشته بخود جلب کرده و بااستقبال عظیمی همراه و نقدینگی سر گردان را با همه بگیر و ببندها جذب نمود « که به دلایل ان بسیار پرداخته اند »….. عرضه کالای منحصر مستمر صادراتی « یعنی نفت » به یوروچندان مشکل بنظر نمیرسد اما درآمد آن به طور قابل توجهی پایینتر از آن چیزی است که میتواند به دلار باشد و بر درآمد ملی بیفزاید.
میتوان وابستگی تجارت خارجی به دلار را کنار گذاشت و با ارز دیگری معامله کرد، مثل معامله ایران با هند یا با چین ولی سود چنین معاملاتی برای کشور کمتر از معامله به دلار خواهد بود و در این زمینه پر خطر نیز مانند دیگر آزموده ها ملت خسارت انرا باید تحمل نماید.
در لحظات پایانی تنظیم مطلب، اموزش زبان روسی بعنوان زبان دوم در مدارس کشورمان با تصور تضعیف زبان انگلیسی بتو صیه وزیر با کفایت آموزش و پرورش و احتما لا اطاق فکر مبری از تفکر مشابه دیگر تصمیمات – مطرح شده که با عنایت به آثار آن مطلب دیگری میطلبد …