بازماندگان تصفیههای استالینی، وحشت انتظار شنیدن اتهامات بی پایه و اساس شان را فراموش نمیکنند. اتهامات بیاساسی که نمیشد، آن را رد کرد. برای نمونه در ناحیه تمسک، زندانیان متهم شدند که قصد انفجار پل رودخانه تم را داشتند. در حالی که استالین، جامعه، دادگاهها و متهمان میدانستند که اصلا چنین پلی در آن زمان وجود خارجی نداشته است. اما متهمان زیر شکنجه اعتراف میکردند و دادگاهها حکم به مجازات میدادند.
داستان چه بود؟
هدف، ایجاد تصور هولناکی در ذهن افراد جامعه بود تا دریابند اسیر نوعی منطق وحشتناک درک ناشدنی هستند که حتی نمیتوان اثبات کرد که آن چه شما را به آن متهم میکنند، غیر ممکن بوده است. این تلاشی درد ناک برای مطیع و رام کردن جامعه بود.
فعالان محیط زیست ۱۰۰ روز است که در سلولهای انفرادی بندهای امنیتی- نظامی و در سکوت و بیخبری به حبس کشیده شده اند. اتهام آنها “جاسوسی” عنوان شده است. خانوادهها بیمناک، وکلا نگران و جامعه حیران است. خبرها حکایت از فاجعهای تلخ دارد. یکی چون استاد کاووس سید امامی به سلامت به سلول پا نهاد و از سلول به گور شد و سر به سلامت نبرد و نخبهای ایرانی، ناامید ترک وطن کرد. تلختر آنکه سند “جاسوسی” مرحوم امامی، خصوصیترین عکسهای زندگیش بود که صدا و سیمای حکومتی از نمایش تن برهنه مرحوم نیز فرو گذار نکرد.
اما ۱۳ انسان و فعال مدنی محیط زیست در شرایطی قرار دارند که خانوادهها حتی به شنیدن صدایشان و وکلا حتی به نشستن انگشت سبابه شان پای وکالتنامه راضیاند اما دریغ …
الف- شکنجه سلول انفرادی، هنوز در بندهای امنیت جان و سلامت انسان ها را تهدید میکند. سلول انفرادی، غیرقانونی و مصداق بارز شکنجه و ابزاری برای اعتراف گیری است. این در حالی است که رأی وحدت رویه دیوان، سلول را غیرقانونی و مصداق شکنجه و فشار مضاعف به زندانی دانسته و قانون اساسی شکنجه را ممنوع اعلام کرده است. اما نه قانونگذاران، نه نظارت کنندگان، و نه سوگند یادکنندگان به حفظ قانون، اعتنایی بهآان نمیکنند.
ب- اتهام فعالان محیط زیست “جاسوسی” عنوان شده است. سازمان امنیتی- نظامی و قوه قضاییه، نیک یقین دارند که افکار عمومی اتهام “جاسوسی” فعالان شناخته شده محیط زیست را باور نخواهند کرد و حتی سازمان رسمی اطلاعات حکومت این اتهام را رد کرده است.
داستان چیست؟
هدف ایجاد تصویر و باور هولناک و مأیوس کنندهای در جامعه است که افراد جامعه دریابند هیچ نوع فعالیتی حتی مسالمتآمیز و مدنی، و هیچ صدایی حتی غیراعتراضی، در هیچ زمینهای حتی محیط زیست، تحمل نمیشود. سالهاست فعالان مدنی با اتهامات بی اساس و واهی به حبس در سلول های انفرادی کشیده میشوند و نزد دستگاه قضا واقعی بودن اتهامات و باورپذیری جامعه، فاقد هر گونه اهمیتی بوده و اعتراف زیر شکنجه و فشارهای سلول انفرادی، سند کافی و محکمی علیه زندانی در دادگاهها شده است.
یقین آنچه موجب فروپاشی جامعه ایران و آسیبهای ناشی از آن خواهد شد نه قدرتها و دولتهای خارجی که در وهله نخست استبداد حکومت و سرکوب جامعه مدنی و ناامید کردن مردم از بهرهگیری از شیوههای مسالمتآمیز و مسدود کردن راه هر نوع مشارکتجویی مسئولانه مردم خواهد بود.
این یک واقعیت است که در این مقطع تاریخی، مردم ایران علی رغم تمام مشکلات و سرکوبهای حکومت هنوز در فاز حرکتهای مدنی و مسالمتآمیز تقلا میکنند و سخت نیازمند حمایت و همدلی هستند. اما تضمین کارآمدی دلیل و برهان جهت تداوم آن، در مقابل عمل سرکوبگرانه حکومت، جای تردید دارد.
چه باید کرد؟
توقف شکنجه و سلولهای انفرادی و مکانیزم و سیستم اعترافگیری و بالاخره دادرسیها و محاکمات غیر عادلانه و فرمایشی، امری لازم و نیازمند اقدامی پیشگیرانه و قاطع بوده و جامعه مدنی و فعالان این عرصه نیاز به پشتیبانی و قدرتیابی و تحرک دارند. همه موظفیم، زن و مرد، فعالان مدنی، نمایندگان مجلس، دولت، رسانهها و نهادهای بینالمللی حقوق بشری موظفیم تا مسئولانه و انسان دوستانه و شجاعانه در مقابل سرکوب جامعه مدنی بایستیم و در این روزها، برای رهایی فعالان محیط زیست از سلولهای انفرادی و برخورداریشان از دادرسی عادلانه تلاش کنیم.
این تلاش علاوه بر تلاش انساندوستانه، وظیفه تمام کسانی است که سالهاست جامعه را به فعالیت مدنی و مسالمتآمیز تشویق و ترغیب کردهاند و حداقل مسئولیتپذیریشان حمایت قانونی و بشر دوستانه از فعالان این عرصه است.
نرگس محمدی؛ زندان اوین
منبع: کانون مدافعان حقوق بشر