متن سخنرنی ژاله وفا در دانشگاه هامبورگ ماه مه ۲۰۱۸
نظام ولایت فقیه رفتنی است. هم تجربه ثابت کرده اصلاح پذیر نیست. هم نزد اغلب مردم مشروعیت ندارد و هم عملکرد و سیاستهای اتخاذی ناقض حقوق ایرانیان و نیز پیام آور جنگ و فقر و خشونت گری و تخریب اقتصاد و محیط زیست بوده است. لذا نه تنها برای مردم ایران خصوصا نسل جوان که نیروی محرکه ایراناند، امکان رشد و آیندهای روشن را نوید نمیدهد بلکه برعکس هر روز که بر عمر این نظام افزوده میشود حیات حال و آینده ایرانیان رو به تخریب فزونتری مینهد.
از اینرو صحبت و بررسی آینده بعد از نظام ولایت فقیه و خصوصا دوران گذار از نظام جمهوری اسلامی، بسیار حائز اهمیت است. خصوصا که هر ملتی بایستی آینده خود را بموقع تدارک ببیند تا با هجوم وقایع نابهنگام و از قبل سنجیده و تدبیر نشده روبرو نگردد
لذا وجود بدیل خصوصا بدیلی که آینده و چشم اندازی روشن و واضح و شفاف به مردم ارائه دهد و نیز در عمل ونظر و هم در منش مستقل و آزاد و مدافع حقوق مردم باشد و هم وابسته به قدرتهای خارجی نباشد.
دوران گذار اما انواع وضعیتهائی است که ممکن است رخ دهند
۱-وضعیت ناشی از فلج داخلی نظام حاکم و فروپاشی از درون
۱- وضعیت ناشی از کودتای نظامی
۲- وضعیت ناشی از مداخله قدرتهای خارجی برای جلوگیری از سقوط نظام و یا سعی در تحمیل بدیلهای وابسته به خود
۳- و وضعیت ناشی از جنبش مردم ایران و پیوستن قوای حافظ رﮊیم به جنبش مردم
هر یک را بترتیب بررسی میکنم:
در وضعیت اول و دوم،
کدامها نیروها نقش پیدا میکنند و خط استقلال و آزادی بمثابه بدیل چه نقشی پیدا میکند.
در حالت فروپاشی نظام حاکم، بعلت ضعفها و نا کار آمدیها و نیز بی اعتمادی مردم به یافتن راه حل در دورن این نظام میتوان گفت در حال حاضر رخ داده است. اکنون بسیاری از مسئولین نظام ولایت فقیه، حتی کسانی از جناح به اصطلاح اصولگراو برخی از روحانیون هم، از فروپاشی سخن میرانند.
برخی فروپاشی اقتصادی، گروهی از هم پاشیدگی سیاسی، جمعی از هم گسیختگی اجتماعی و فروپاشی خانوادهها، دستهای نابودی فرهنگی و برخی نیز به فنای زیست محیط ایران اقرار میکنند.
از طرفی نیز شاهد تظاهرات گسترده دربیش از ۸۰ شهر ایران در دیماه ۹۶ و نیزاعتصابات و اعتراضات تقریبا همه اقشار جامعه بودیم (که در یکسال گذشته در ایران بیش از ۴۱۰ اعتصاب کارگری انجام گرفته است) کارمندان، زنان، معلمان، بازنشستگان، حامیان محیط زیست سالم، مال باختگان صندوقهای مالی، قصابان (بروجرد)، مغازه داران (کردستان و آذربایجان غربی)، رانندگان، کشاورزان، دانشجویان، ورزشکاران
محتوای همه این اعتراضات و اعتصابها دال بر دچار رخوت و از هم گسیختگی شدن قوای نظام ولایت فقیه، در حال خصومت بایگدیگر است. به نحوی که توان کنترل از دست حاکمیت و نیروهای نگاهدارنده آن خارج گشته است.
اما در جریان فروپاشی، خلاءهایی بوجود میآیند، که آن بخش از نیروهای موجود در رﮊیم که طولانی شدن عمر استبداد را بسود خود میبیند، میتوانند ان خلاپها را با زور پر کنند. این بخش میتواند وارد عمل شود و به استبدادو ساختارهایش، زیر نام دیگری، ادامه دهد. این بخش هم میتواند متشکل ازعناصر داخلی باشد به این معنا که چهرههای معتدل تر زمامدار و صاحب اختیار شوند و با اعطای یک رشته آزادیهای صوری مرگ نظام را به تأخیر اندازند. و یا نیروهای نظامی همچون سپاه پاسداران بیاری سازمان بسیج بخواهند خلاء را با زور پر کنند. لذا این وضعیت میتواند در صورت عدم حضور و یا عمل نیروی بدیل مستقل و آزاد و دموکرات سریعا با وضعیت دوم یعنی کودتای نظامی همراه شود و خلاء قدرت حاکم با زور پر شود.
مبرهن است که گروههای افراطی حامی ولی فقیه، برای فرار از سقوط، به جنگ یا کودتا نیاز دارند.
بدینقرار، پیش کشیدن بحث کودتا و دولت نظامی و رئیس جمهور نظامی، بدین معنی است که هر دو جناح رﮊیم ورشکستهاند و عامل ورشکستگی و وضعیتی که ایران در آن است، میباشند. اینان بجای تن دادن به واقعیت و سپردن امور کشور به مردم، معتقدند نه تنها سیاستهایی که بجز تخریب و مرگ و انزوا برای ایران و ایرانی ببار نیآورده است، مارا از ادامه مرگآوری و ویرانی باز نمیدارد، بلکه حاضریم کودتا نیز بکنیم.
اما کودتا بر ضد چه کسی میکنند؟ برضد خود!؟
اما کودتا چه زمانی رخ میدهد؟ زمانی که یک گروه نظامی و یا عدهای که دستشان از قدرت بدور است به پشتیبانی نظامیان قصد تصرف دولت را داشته باشند. آیا سپاه پاسداران که بر همه شریانهای حیاتی جامعه مسلط شده است، بر ضد خود قصد کودتا دارد؟
پادزهر این دو وضعیت چیست؟ آمادگی مردم و بدیل مستقل و ازاد و دموکرات.
در وضعیت اول و دوم، بسته به اندازه قوت وجدان ملی در معرفت به حقوقی که شهروندان دارند و شامل حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق خود به مثابه جامعه ملی و نیز حقوق جامعه ایرانی به مثابه عضوی از جامعه بین المللی و حقوق طبیعت است، نظام حاکم میتواند فروپاشی را به تأخیر اندازد و یا مردم آن را به مدد بدیل کوتاه گردانند.
حائز اهمیت است که بدانیم تحول اجتماعی همراه با گردش وضعی زمین رخ نمیدهد تحول اجتماعی بنابر آمادگی جامعه میتواند بسیار سریع رخ دهد. لذا برای پر کردن خلاء هایی که با فروپاشی نظام بوجود میاید وجود ونقش شبکه هستههای مقاومت و نیز هستههای دانا و آگاه بروضعیت، که نقش نیروی محرکه را بازی میکنند، در سطح جامعه مدنی، بسیار ضرور است.
لذا از هم اکنون مردم با درس گرفتن از انقلاب و جنبشهای قبلی خود که بایستی دقیق تر و شفاف تر بدانند و اعلام کنند چه نمیخواهند و چه میخواهند:
۱/ چه نمیخواهند
– یعنی چه نوع نظامی را در خور خود نمیدانند،
– چه نوع قولی را بدون پشتوانه نمیپذیرند،
– چه نوع نظام سیاسی را برنمی تابند،
– چه نوع سیاست اقتصادی را مناسب با خود و خواستههای خود نمیدانند، چه نوع قیم مآبی را نمیخواهند،
– چرا وابستههای به بیگانه را تحمل نمیکنند و به آنها مجال عمل نمیدهند،
– چه نوع تبعیضهایی را دیگر زیر بار نمیروند و…
۲ /چه میخواهند؟
– مطالباتشان چیست؟
– اینبار ایا بعد از تجربه مامردم دریافتهایم که استقلال و آزادی جدائی ناپذیرند و هر ایرانی بمثابه شهروند میخواهد در گرفتن تصمیم مستقل و در انتخاب نوع تصمیم آزاد باشد و جامعه شهروندان نیز میخواهد مستقل و آزاد باشد.
– بحث تقدم بازی این اصل بر ان اصل پایان یافته است؟
– چه نوع نظام سیاسی ضامن برخورداری ایرانیان از حقوقی است که برشمردم؟
-آیا مامردم میدانیم ادامه حیات ملی در گرو تولید محور شدن اقتصاد است و این اقتصاد را میخواهند؟
– سانسورها و تبعیضهایی که بایستی از بنیادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی رخت بربندند کدامهاهستند؟
– جامعه زنان چه خواستها و مطالبات مشخصی دارند و به چه میزان پیگیر حقوق خود میباشند؟
– پلورالیسم نظری و مرامی و عقیدتی را کدام سامانه دولتی و نظام اجتماعی ممکن و تضمین میکند؟
-اتخاذ چه سیاستهایی رعایت حقوق و منزلت ۷ قوم سازنده ایران را تضمین مینماید؟ بدیل مورد وثوق مردم دارای چه ویژه گیهایی بایستی باشد؟ و…
– لزوم جدایی و بی طرفی بنیاد دولت از بنیادهای دینی و مرامی در میان ما مردم بخوبی جا افتاده است؟
-رعایت حقوق و منزلت انسانی ولو منزلت و حقوق دشمن خود در میان ما مردم جا افتاده است؟
– لزوم پرهیز از خشونت و قهر تحت هر نامی و اتخاذ روشهای خشونت زدایی در بین ما نهادینه شده است؟
باز تاکید میکنم اینبار: از قبل بایستی بطور شفاف مشخص باشد مردم از تحول چه چیز را میخواهند و چه چیز را نمیخواهند. و مشترکات خواستهای گروههای مختلف اجتماعی کدامها هستند؟
از اینرو تمامی اقشار که با دانش سر و کاردارند، دانشجویان و دانشگاهیان و معلمان و دانش آموزان کشور و نیز جنبش زنان، جنبش کارگران و کارمندان. جنبش دهقانان کشور و… نقش ارتشیان در حفظ مرزهای کشور در مقابل تجاوز قدرتهای خارجی، بایستی خواستهای خود را صریح و روشن بیان و تدوین نمایند.
در سطح جامعه مدنی بایستی فعالیت جنبشها ملموس تر شود. نقش هر یک در پیشبرد تحول و نیز اعتصابات فلج کننده نظام مشخص و معلوم شود. بطور نمونه
۱/نقش کارگران و کارمندان صنعت نفت ایران برای بستن راه تامین مالی نظام و بقایای آن. و رفتار مقتضی به نحوی که هم نیازهای عموم مردم نسبت به تامین نفت و گاز و بنزین تامین شود و هم راه غارت و فروش غیر قانونی منابع نفت و گاز برای تامین مالی سران نظام بسته گردد.
۲/ نقش معلمان و اساتید دانشگاهی در آگاهی بخشیدن به جمعیت ۱۳ میلیونی دانش آموزی کشور ودانشجویان و نیز نقش موثرو حائز اهمیت این دو جمعیت به مثابه حامل آگاهیها به درون خانوادهها و انعکاس خواستههای آنها و تقویت وجدان علمی، تاریخی و ملی
۳/ نقش جامعه زنان در تکیه بر حقوق انسان و نیز یاد آوری رعایت ارزشها و ضوابط در مبارزه و یادآوری روشهای مسالمت جویانه و خشونت زدایی به مردم. و انتقال این معرفت که با زور و خشونت و بی عدالتی و کشتار و انتقام نمیتوان نظامی مردمسالار و حقوقمند و متکی بر ضابطههای انسانی تحقق بخشید. خصوصا که جنبش زنان ایران همواره مبتکر و پیشتاز روشهای نوین و انسانی در مبارزات بوده و هستند.
۴/نقش کشاورزان و دهقانان و تجار در تامین مواد غذایی کشورو برپایی امنیت غذایی در دوران گذار و نیز تامین منابع آب که اکنون با مشکلات عدیده روبرو است.
۵/نقش ارتشیان در عدم دخالت در سیاستهای داخلی و نیز جلوگیری از عملکرد نظامیانی که نیروی نظامی کشور را بجای دفاع از مرزهای کشور از تجاوز قدرتهای خارجی صرف سرکوب داخلی مینمایندو حفظ تمامیت ارضی کشور
۶/ نقش جامعه روشنفکری و (جامعه شناسان، اساتید علوم سیاسی، روانشناسان، نویسندگان و روزنامه نگاران و…) در
شناسایی و مطرح کردن حقوق انسان
و اهمیت استقلال و آزادی در رشد انسان و آبادانی طبیعت
و یادآوری مستمر اهمیت جدایی ناپذیر بودن استقلال و آزادی.
و نیزهشدار و انذار نسبت به تطابق وسیله و هدف در مبارزه.
لذا استفاده از وسایلی که زور و خشونت در ان راه ندارد برای تحقق نظامی حقوقمدار و دموکرات.
و نیز هشدار نسبت به انواع ترفندهای صوری آزادی طلبی و اصلاح طلبی و جانشینیهای صوری القاء شده در لحظات آخر فروپاشی نظام
و مبارزه با انوع ترسهای صوری که نظام به مردم القاء مینماید.
همچنین هشدار پیاپی به نیروهای مسلح حافظ نظام ولایت فقیه که همزیستی با مردم ایران در ایرانی مستقل و آزاد هم برای آنان و هم فرزندانشان مفید تر و انسانی تر و ممکن تر است تا ماندن در خدمت نظامی منفور و ساقط شدنی که نظام ولایت فقیه است.
۷/ لزوم همکاری ایرانیان داخل و خارج از کشور و برداشتن مرزهای فکری و فرضی که نظام حاکم برای عدم شکل گیری همبستگی میان انان القاء کرده است.
این قبیل نقشها را ایرانیان در دورههای تاریخی گوناگون خود بخوبی از عهده ایفا بر پامدهاند.
تشکیل هستهها و نقش انها
برای تدارک این خواستها و در عین حال مقاومت در برابر اشکال مختلف سرکوب نظامی، جامعه نیازمند هستههای اجرایی است که بدین خواستها وقوف داشته باشند. لذااینکارتنها از عهده ملت بر میآید. هر فرد ایرانی میتواند سعی در اشراف و معرفت به حقوق ۵ گانه فوق الذکر نماید و با همنظران خود در محله و منطقه و روستا و شهر خود تشکیل هستههای مقاومت دهد و به فکر فراگیری اسباب و کارهای ضرور در وضعیت اول یعنی فروپاشی نظام و وضعیت دوم یعنی احتمال کودتای نظامی باشد. در هستههای چند نفری خود آنها را تمرین و مرور نمایند و کم و کاستیهای آنرا رفع نمایند. ونیز با چندین هسته دیگر در شهر خود بگونهای در ارتباط قرار گیرند که ضمن حفظ امنیت خود و دیگر هستهها از وجود هم باخبر باشند و مسئولیت حفظ امنیت هسته را خود بعهده گرفته تمهیدات لازم را بسنجند. هرگاه این هستهها بلادرنگ تشکیل و فعال شوند، کودتای نظامی بسا ناممکن میگردد.
وضعیت سوم: وضعیت ناشی از مداخله قدرتهای خارجی برای جلوگیری از سقوط نظام و یا سعی در تحمیل بدیلهای وابسته به خود
همگی میدانیم که ساخت و سازمان یافتن نظام اجتماعی خصوصا در دموکراسیها و بویژه در دموکراسی شورایی. تعلق حق ولایت و حاکمیت به انسان اساس قرار میگیرد و این ولایت و حاکمیت ترجمان استقلال و آزادی در تصمیم و اجرا است. هر انسانی در گرفتن تصمیم استقلال دارد و آزادی دارد در گزینش نوع تصمیم. و به همین شکل جامعه در اعمال حاکمیت خود مستقل و آزاد است.
دموکراسیهای کنونی نیز از استقلال و آزادی به مثابه اصول راهنمای مردم سالاری همین تعریف را دارند. از اینرو انسانها و جامعه به قدرت خارجی در امور داخلی خود نمیتواند اجازه دخالت دهد.
چرا که برخوردار نبودن انسان و جوامع از استقلال و ازادی غافل بودن شهروندان و جامعه را از حقوق ذاتی خود که مجموعهای را تشکیل میدهند، میرساند. جوامع نیز به میزان اشراف و معرفت بر این حقوق و جدائی ناپذیری استقلال وآزدی از دیگر حقوق انسان و حقوق جامعه، توانا به خلق فرهنگ استقلال و ازادی میگردند. هر جامعهای وقتی گرفتار دولت وابستگان میشود به میزان وجدان بر شدت و وسعت تخریب نیروهای محرکه حیات خود در مقابل دخالت قدرتهای خارجی در امور داخلی خود و نقض حق تصمیم گیری خود حساسیت بخرج میدهد.
در ایران، وجود دیرپای اصل موازنه عدمی به مثابه اصل راهنمای عمومی باعث شده که بر استقلال به معنی دست یافتن به موقعیت و وضعیت نه مسلط و نه زیر سلطه، وجدانی نسبتاً شفاف وجود داشته باشد. مصدق نیز بر همین اصل نهضت ملی کردن نفت را رهبری کرد. کودتای نظامی ۲۸ مرداد و اسناد به صراحت میگوید که پیروزی آن نهضت بر اساس این اصل قطعی بود وچون سلطهگرها میدانستند که نهضت پیروز میشود، کودتا کردند.
از اینرو آن اشخاص و یا گروههای سیاسی که درکی از موازنه عدمی و ریشه داشتن آن در فرهنگ ایران ندارند و هدفی نیز جز قدرت در سر ندارند، بعلت نداشتن پایگاه مردمی و ناتوان دانستن مردم در اتخاذ تصمیم و اجرای آن تصمیم در مورد امور داخلی خود، بعضا در مقام قیم مردم به عریضه نویسی به قدرتهای خارجی و یا ملاقات با این و آن سناتور برای کسب اجازه و دریافت رهنمود برای اداره ایران بعد از نظام حاکم مشغولند و غافلند از اینکه مردم ایران اکنون، در وضعیت بعد از تجربهاند و نتایج حاصل از دخالت قدرتهای خارجی و یا حتی اشغال کشور توسط نیروهای خارجی و بدیل وابسته سازیهای آنها را تجربه کردند و وضعیت امروز کشور نیز نمیگذارد کسی اثر حضور قدرت بیگانه در کشور را نداند و یا بداند و از آن غافل شود. دخالت قدرتهای خارجی درکشورهای عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و یمن که هنوزهم پایان نیافته را دیدهاند ومیدانند که میزان تخریبی که این کشورها بعلت اشغال انها توسط قوای نظامی بیگانه بدان دچار شدهاند اندازه نمیشناسد.
ژوزف استنگلیزبرنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب “هزینه واقعی جنگ ” هزینه جنگ را برای امریکا درعراق انهم تنها از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸، بیش از ۳ بیلیون دلار حساب کرده است. در نظر بگیریم میزان تلفات جانی و نیزخسارت مالی اجتماعی فرهنگی ناشی از حمله به کشور عراق و اشغال آن توسط قدرتهای خارجی برای مردم عراق چه حد بوده است؟ ویرانگری و مرگی که هنوز ادامه دارد؟
چگونه است که کسانی آنقدر بدور از درک واقعیتند که به مردم خود بی اعتماد و به توانایی آنها ناباورند و آنان را از درک این امر بدیهی ناتوان میدانند که قدرتهای خارجی در هیچ کشوری صرفا برای کمک به مردم آن کشور و بی طمع به ثروتها و منابع آنها و استفاده از نیروهای محرکه آنان، حاضر به دخالت نظامی و مالی نیستند و درپشت سر هزینه هایی که برای ساختن و پشتیبانی “بدیلهای ” وابسته ” خرج میکنند، محاسبات دقیق و چشمداشت مهمی وجود دارد و نقش ستون پنجم این بدیلهای وابسته یکی از آنها است.
ترامپ نیز جدیدا تصریح کرده است که ما تمامی هزینه هایی را که در خاور میانه کردهایم از مردم خاورمیانه پس میگیریم! البته با وقاحت تمام خیل تلفات جانی و خرابی اقتصادی و ویرانه فرهنگی بجا مانده از اشغال کشورها را بحساب نیاوره است!
اما امکان عمل برای بدیلهای وابسته ربط مستقیم دارد به میزان هوشیاری و اشراف و معرفت کلیه مردم ایران به حقوق خود و نیز به توانایی و قوت و تیز هوشی و پایبندی بدیلهایی غیر وابسته در اتکا تنها به مردم خود و باور به توانایی آنها و اصول و ارکان دموکراسی و مردمسالاری.
هیچ قدرت خارجی بدون ضعف نیروهای داخلی وبدون وجود روزنه و خلاء در رهبری که مردم خود باید تصدی کنند ونیروهای متکی به مردم، توانا به دخالت در امور هیچ ملتی نیست و میداند که این دخالت ابتر و بی دنباله است. از اینرو دیده بانی هوشیارانه بدیلهای مستقل نسبت به توازن قوا در منطقه و جلوگیری از ایجاد خلائهایی که بتواند با زور و دخالت قدرتهای خارجی پر شوند و نیز افشای القائات خلاف واقعیت و عملکردهای بدیلهای وابسته و نیز یاد آوری مدام به همه اقشار مردم که خود در برگرداندن ضعفها به قوت صاحب نقش اصلی هستند، از وظایف مبرم معتقدان به اصول استقلال و آزادی و حقوق مردم است.
وبالاخره وضعیت چهارم همانا وضعیت ناشی از جنبش مردم و پیوستن قوای حافظ رﮊیم به جنبش مردم است:
جنبش – که تا این زمان، این و آن گونه رخ نیز داده است – وقتی همگانی میشود که مردم از حالت واکنش به حالت کنش عبور کنند. این خود نیاز به رفع انواع ضعفها دارد، رفع ضعف بدیلی که جامعه مدنی بمثابه تمامی مردم است. این بدیل بایستی فاقد ضعفهای بدیل در انقلاب ۵۷ و واجد توانائی تغییر ساختار دولت قدرت محور و ساختار نظام اجتماعی باشد به آزادی باشد.
در رفع نقیصههای انقلاب ۵۷ و جنبشهای پیشین بایستی حد اقل به این امور توجه شود:
هرچند در جامعه ایران بیشتر توجه معطوف رهبری فردی است و ممکن است اینبار نیز فردی مورد وثوق مردم واقع شود اما
۱- رهبری فردی بایستی در عمل به رهبری شورایی بدل شود و وی نیز به این رهبری شورایی متکی و از آحاد مردم ایران، احزاب، طبقات مختلف و بانوان و… مشروعیت گرفته باشد.
۲ – اختیار تام این رهبری فردی بایستی جای به قانونمندی رهبری شورایی دهد.
۳ – رهبری مجری تصمیم مردم باشد و نه بالعکس.
۴- سخنگو نبودن رهبری جای به سخنگو بودن شورای رهبری از خواست مردم میدهد.
۵- شورای رهبری نسبت به مرام و دین بی طرف و صرفا مجری قانون اساسی موقت باشد.
۶- دوران گذار مسائل مبرم خود را دارد که همگی بایستی از قبل شناسایی و بررسی واقع شوند و راهحلهای عملی به مردم ارائه شود تا گذار گذار از استبداد به دموکراسی و به جامعهای از شهروندان برخوردار از حقوق بگردد.
هم بایستی برنامه عمل بدیل مشخص باشد و نیز مواضع و برنامههای اجرایی از قبل بطور شفاف در اختیار مردم قرار گیرد تا مردم ایران از میان انواع پیشنهادها بتوانند برنامه در بردارنده مسئلهها و راهحلهای آنها و بدیل توانا به اجرای آن را انتخاب نمایند.
واما این بدیل مستقل و آزاد و دموکرات دارای ویژه گیهایی است که موضوع سخنران محترم بعدی یعنی آقای بنی صدر است.
از حوصله شما سپاسگزارم
jalehwafa@yahoo.de
از: گویا