علی افشاری
آیتالله علی خامنهای در آخرین اظهارات خود تصریح کرده که نظام در مواجهه با تهدیدهای دولت آمریکا و کارزار روانی ترامپ در آمادگی برای گفتوگوی بدون پیش شرط، سیاست «نه جنگ و نه مذاکره» را انتخاب کرده است.
او با تکرار مواضع پیشین خود ضمن اعتراف به اشتباه بودن برجام، مذاکره با آمریکا و توافق با آن را به صورت مطلق رد کرده و در عین حال گفته است اگر به فرض محال مذاکره با آمریکا توجیه داشته باشد، جمهوری اسلامی با دونالد ترامپ مذاکره نخواهد کرد.
البته بعدتر دفترش توضیح داد که منظور از اشتباه، دادن مجوز برای دیدار ظریف با وزیر خارجه وقت آمریکا بوده است. در این سخن میتوان نشانی از اعترافی ناگفته را پیدا کرد که فرصت مصالحه در دوره دوم ریاست اوباما از دست رفت. ترکیب اوباما و جان کری نرمترین تیم تاریخ دولت آمریکا بعد از انقلاب در مواجهه با جمهوری اسلامی بود که بعید است در چشمانداز پیش دیدنی تکرار شود.
رمزگشایی از سخنان خامنهای آشکار میسازد که نظام با بستن پرونده دیپلماسی در عین حال از دست زدن به اقداماتی که منجر به شکلگیری جنگ با آمریکا شود، خودداری میکند. از این رو بدون احتساب خطای محاسبه تقریباً با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت که بخش مسلط قدرت نه تنها در فکر جنگ نیست، بلکه محتطانه به دنبال اتخاذ تدابیری برای بازدارندگی در برابر برخوردهای احتمالی نظامی است.
این تصمیم با سیاست تدریجی نظام بعد از ریاست جمهوری ترامپ سازگار است که به نحو چشمگیری اقدامات تحریکآمیز سپاه کاهش یافته است. اما به موازات این حزماندیشی، امتناع از مذاکره و گفتوگو تهدیدات ناشی از افزایش پتانسیل برخورد را کم نمیکند. از قرار معلوم نظام فعلاً تا اطلاع ثانوی که میتواند حداقل تا پایان سال ۹۷ طول بکشد، بنای مقاومت و خنثیسازی فشار دولت آمریکا را دارد تا بعد از مشخص شدن نتیجه زورآزمایی تصمیم نهایی گرفته شود.
رصد کردن موضعگیریها نشان میدهد اگرچه در درون بلوک قدرت همگرایی کامل پیرامون نحوه مواجهه با رویکرد تهاجمی دولت ترامپ وجود ندارد، اما نگاه قائل به برخورد محتاطانه و اجتناب از مذاکره به نحو چشمگیری دست بالا را دارد. بخشی از اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو که نفوذ قابل اعتنایی در بلوک قدرت ندارند، سیاست نظام را تلویحاً و یا تصریحاً مورد انتقاد قرار دادهاند. حسن روحانی و دولتمردان اعتدال در مواجهه با ترامپ که بخشی از آن واکنش روانی نسبت به بر هم خوردن محاسباتشان هست، با خامنهای هم نظر هستند.
اما در مورد نوع نگاه به برجام و منطق حاکم بر آن اختلاف نظر وجود دارد که بعد از سخنرانی اخیر رهبر جمهوری اسلامی افزایش یافته است. روحانی با پردهبرداری از مذاکرات مخفی با صدام بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پاسخ اشتباه خواندن برجام توسط خامنهای را داد و از اصل راهکار مذاکره با هدف تنشزدایی در حل اختلافات خارجی دفاع کرد.
این برخورد روحانی به مذاق نیروهای سیاسی ولایتمدار خوش نیامد تا جایی که علیرضا پناهیان به صورت غیرمستقیم روحانی را متهم کرد که «یا نادان است یا تصور میکند مردم عقلشان را از دست دادهاند» و در نهایت خواهان واکنش شورای نگهبان شد. البته روحانی با توجه به اتخاذ مواضعی متضاد با دوره اول ریاست جمهوری در حوزه سیاست خارجی و تسلیم عملی در برابر نهاد ولایت فقیه امکان مانور زیادی ندارد و بعید است بتواند تغییری در سیاستها ایجاد کند.
در واقع الگوی رفتاری جمهوری اسلامی که بحران در سیاست خارجی را تا مرزهای خطر بزرگ ادامه داده و در شرایط نامناسب بعد از تحمیل هزینههای سنگین و چه بسا جبرانناپذیر بر کشور به مصالحه در بدترین شرایط تن داده است. به عبارت دقیقتر کشور را به لبه پرتگاه برده و سپس عقبنشینی کرده است.
مروری اجمالی در ماجراجویی هستهای در این خصوص روشنگر است. در حالی که نظام میتوانست در اواخر دوره ریاست جمهوری جرج بوش با امتیازات بهتر و تحمیل هزینه کمتر به توافق دست پیدا کند، با ارزیابیهای اشتباه کشور را در وضعیت فاجعهبار قرار داد. همین الگو را آیتالله خمینی در ماجرای جنگ با عراق و گروگانگیری در سفارت آمریکا دنبال کرد.
مخالفت با مذاکره با دولت آمریکا در شرایطی که اروپا توان جلوگیری از تحریمهای کمرشکن آمریکا را ندارد و ساختار اقتصادی ایران در آستانه ورشکستگی است، علیرغم بدعهدی ترامپ تبعات مخربی برای کشور و بخصوص اقشار آسیبپذیر دارد.
استدلالهای خامنهای در این شرایط از دید بخشی مهمی از جامعه ناموجه است و رنج و سختی زیادی را بدون چشمانداز روشن بر مردم تحمیل میکند. حکومت نمیتواند بدون موافقت جامعه، کشور را در شرایط جنگ سرد قرار داده و با تحمیل بلاتکلیفی اوضاع را تیره و تارتر بسازد. وضعیت کنونی به گونهای است که حتی در صورت نبود تحریمها، اداره کشور و حل مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی دشوار است.
در این وضعیت روشن است که سیاست مقاومت کنونی نمیتواند برای مدت زیادی دوام داشته باشد و دستیابی به توافق برای کاهش مخاطرات در نهایت ناگزیر به نظر میرسد.
ایران بیش از این تاب تحمل تنشهای خارجی و تبعات تخلفناپذیر آنها در عرصه داخلی را ندارد. اما تمایل هسته سخت قدرت و انغعال و چرخش گفتمانی روحانی باعث شده تا کماکان اصرار بر حفظ مؤلفه ایدئولوژیک و برتری آن بر منافع ملی در سیاست خارجی دورنمای نامشخصی را در آینده مناسبات خارجی ترسیم کند.
ضدیت با آمریکا و تنظیم روابط با روسیه و چین خارج از ارزیابی عقلانی، در طول دهههای گذشته توان راهبردی ایران را تحلیل برده است. از منظر ژئوپلتیک و ژئواکونامیک کشور مزیتهای بسیاری را از دست داده است که برخی از آنها بازگشتناپذیر هستند. حال وضعیت جدید که معادله «صلح مسلح» بر آن حاکم است، آسیبپذیری کشور در این حوزهها را افزایش خواهد داد.
از: رادیو فردا