سخنی با مردم شمال کشورمان

جمعه, 23ام فروردین, 1392
اندازه قلم متن

shomal

خطه شمال کشور از دیر بازهمچون تاج زمردینی بر تارک سرزمین تف آلود ما می‌درخشیده است. بیش از ویژگی‌های جغرافیایی، صفحات تاریخ سبز آن نیز همواره با سرخی خون شیر زنان و دلاور مردانی آمیخته بوده که هرگز اجازه ندادند هیچ متجاوزی پای تامحرمانه بر این تابلوی زیبای آفرینش بگذارد. تابلو سحر انگیزی که آفریننده بی همتای آن در آمیزه‌ای از کوه و دریا نقشی از زیباترین‌ها را بر سیمایش آراست تا همچون درفش بر افراشته در پیروزی بر آخرین‌های عباسیان و مغولان، چین‌های شرم از جبین تاریخ ایران زمین زدوده و در بزم‌های دلنشین هرساله برزگران نستوهش، آذین بند شالیزارهایشان باشد. در بامدادان هر بهار، جای جای عرصه این تابلوی شگفت انگیز، شاهد تجلی حماسه‌ها بود. شالیکاران در عزمی آهنین خورشید خواب آلود را با طنین گام‌های اهنین خود بیدار می‌کردند تا روزی دیگر از شکوه و اراده را به نمایش بگذارند. قهرمان هر روزه آنان، مادران جوانی بودند که با گذرادن طفل شیرخواره بر مهد پشت خود و زانوانی درگل و لای تا بدرقه خورشید شرمگین و خسته سر بر نمی‌داشتند تا مبادا از درماندگی سر به نا اهل فرود آورند. چنین شد که کودکان دیار درختان راست قامت آن زمان در پشت خمیده این مادران، سرافرازی اموختند و رخ به آسمان ساییدند و بر آن تابلوی زیبا جلای غیرت دادند. تابلویی که بی‌هیچ پیرایه‌ای زینت بخش پنجره‌های بازخانه‌هایشان بود.

افسوس که پس از گذشت دو سه دهه تخریب پرشتاب، ستوران آن بیگانگان وامانده در تاریخ کهن را می‌بینیم که اینبار از درون مرزها و با ماشین آلات تخریب و ابزار قدرت بر وارثین آن دیرینه پرافتخار چیره شده و نابکارانه با قلم موی دنائت بر آن نقش زیبا، رنگ بطالت زده و بر سیمای ملکوتی اش چنگ شقاوت کشیده‌اند. آنچه که بر غلظت این تراژدی می‌افزاید نقش بسیار متفاوت مردم بومی حال حاضر این منطقه با گذشته پر افتخار و آباء و اجداد فداکارشان است. اگر آن زمان هر درختی، پناهی و سنگری برای سلحشوران این خطه سبز فام بود اما فرزندان کنونی آنان خود تیشه به ریشه این سبز قامتان تناورمی زنند. کودکانی که ان زمان بر پشت خمیده مادران شالیکار خود قامت بر افراختند اما سال‌هاست که جغرافیای هویت را از تاریخ درخشانشان جدا ساخته و در مسلخ گذرانی کوتاه قربانی کرده‌اند. نسل امروز همچون پیشینیان دیگر خورشید خواب آلود را در طنین گام‌های شان بیدار نمی‌کنند بلکه این افتاب است که هر روز بر بستر فراموشی آنان ساعت‌ها می‌تابد تا چشمان خمار آلود شان برساعتی که عقربه اش از‌اندیشه آنان پیشی گرفته است بیافتد. ‌اندوه که اسطوره شکست ناپذیری دیروز شمال کشور از خاطره نسل حال حاضر زدوده شده تا با خاطری اسوده همچنان به بریدن شاخی که بر آن نشسته‌اند سرگرم باشند. در بازخوانی اساطیر شاهنامه، اینک این رستم است که در چنگال اکوان دیو آخرین رمق‌های خودرا از دست می‌دهد و در گرد و خاک آنها زنجیره هر روزه و بی انتهای مسافرانی گم شده در خود را می‌بینیم که به شمال می‌آیند تا برای سرانجام این مبارزه غرور شکن و بپاس نابودی این عرصه زرخیز که به بهای مسی فروخته می‌شود شگفتانه هورا بکشند.

راقم این سطورهم از زمره گروه پرشماری از مردم کشورمان بوده است که در این سال‌ها ی اخیر به هر مناسبتی از روند فاجعه بار تخریب بی‌محابایی که اقلیم کم نظیر شمال کشور را فرا گرفته است گفته و با اشک قلم گریسته است. همچون کودکی دور افتاده از مادرش بوده است که درغروبی سرد و بارانی در کنج گدرگاهی ایستاده و تلاش می‌کند که با هق هق گریه شاید توجه عابران و یا حتی پلیس راهنمایی را بخود جلب کند. اما افسوس که عابران سر در گریبان معیشت فرو برده و گوش از هر صدایی که آنان را از رفتن که نه بلکه از فرار از خود باز بدارد برگرفته‌اند. پلیس هم که دغدغه‌ای جز افزودن بر قطر برگ‌های جریمه اش ندارد آنچنان بر سوت فراموشی اش می‌دمد که ناله‌های حزین کودک در امواج آن ره به فراموشی می‌گذارد.

مردم شمال کشورمان!

آگاه تر باشید که اگر دراین آخرین سال‌هایی که از بقایای این تابلوی زیبا هنوز ترسیمی مانده است بخود نجنبید دیگر نه از تاک نشانی خواهد بود و نه از تاک نشان. هرگز امید به سوت آن پلیس راهنما هم نداشته نباشید. او تنها دراندیشه افزودن بر برگ‌های جریمه اش است. لطفا در پشت آخرین درختان جنگل سنگر بگیرید و بپاس هزاران از نیاکان شجاعتان که با رها شدن از خود این عرصه را به شما تحویل دادند درنگ نکنید. با تشکیل تشکل‌های هشدار و باز دارندگی این بار در جستجوی هزیمت دشمن به آن سوی دیواره‌های البرز نباشید. متجاوزین اکنون در درون خانه به خانه‌های خودتان به انتظار احداث آخرین اتوبان‌ها و برافراشته شدن ساختمان‌های بیش و بیشتر هستند. بدون تردید هر گونه درنگ شما را تاریخ بر شما نخواهد بخشید و نظام هستی با عرضه فقر و گرسنگی بر فراموشی تان نقشی از ندامت بر آن تابلوی زیبا خواهد کشید تابلویی که در شام آخرش هم قوتی‌اندک بر سفره هم نخواهد داشت.

عبدالحسین طوطیایی
عضو هیات علمی بازنشسته سازمان تحقیقات کشاورزی

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.