حسام‌الدین اسلاملو: سیاست یعنی… (در لزوم تفکیک جدائی دین و علم)

جمعه, 6ام اردیبهشت, 1392
اندازه قلم متن

«سیاست یعنی نیرنگ بازی و دروغ» یا «سیاست پدر و مادر ندارد.» این‌ها تعریف بیشتر مردم ما از واژه‌ی «سیاست» است. آن قدیم‌ترها هم سیاست را به معنای تنبیه و مجازات به کار می‌بردند. وقتی می‌گفتند: «رعیت را سیاستی باید.» اشاره‌شان به همان ضرب‌المثل معروف «تا نباشد چوب تر» بود. یعنی از قدیم سیاست در میان ما ایرانیان دو جور معنی می‌شد. یک نگاه را طبقه‌ی فرادست به سیاست داشت برای نظارت بر کار مردم توسط «چوب تر» و یک نگاه را طبقه‌ی فرودست به سیاست داشت از ستمی که بر خود می‌دید.

حالا راستی سیاست یعنی چه؟ در کشورهای پیشرفته هم بر سر معنای آن توافقی وجود ندارد. شاید بشود سیاست را «مبارزه در راه به دست آوردن قدرت» خواند. که چه بشود؟ هم ارضا روانی انسان در به دست آوردن و داشتن قدرت است و هم اینکه در پی کسب قدرت، محیط جامعه «باید» آن طور ساخته شود که قدرتمند می‌خواهد، چون: «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود.»

واقعیت این است که در این میان نمی‌شود سیاست‌ورزی را یافت که «قدرت‌طلب» نباشد. این یک آرمان واهی است که مردم توقع قدرت طلب نبودن یک سیاست‌ورز را دارند. بازهم واقعیت این است که قدرت در جامعه «باید» به وسیله‌ی باور اکثریت مردم، توجیه شود و مقبولیت یابد. حال درصدی از این مقبولیت سیاست‌ورز در میان مردم به مشروعیتش هم وابسته است. یعنی مردم کسی را می‌خواهند که اهل دین باشد، تا پس از کسب قدرت، دشمنی با ایمان‌شان نکند. بنابراین هرچه جامعه دین‌مدارتر باشد، پیوند مشروعیت و مقبولیت در فرد سیاست‌ورز هم بیشتر می‌شود. ولی یک مشکل اینجا پدید می‌آید. اینکه اگر همه‌ی مقبولیتِ سیاست‌ورز یا سیاست‌ورزانِ به قدرت رسیده ناشی از مشروعیت‌شان باشد و جامعه تنها دین‌مداری قدرتمند را ملاک قرار دهد، پس جایگاه علم و دانش که یکی از لازمه‌های مدیریت جامعه است، کجاست؟ گویاتر اینکه بهتر است علم‌مداری و میهن‌دوستی نیز درصدی از مقبولیت فرد به قدرت رسیده را تامین کند و اگر دین‌مداری محض همه‌ی ظرف مقبولیت را پر کند و جایی برای علم‌مداری نگذارد، «سیاست» که به تعبیر دیگری همان «علم مدیریت جامعه» است، به قهقرا می‌رود.

بگذارید به مساله موشکافانه‌تر بپردازیم. چندی پیش یکی از روزنامه‌های سراسری گزارشی درباره‌ی علت خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه داشت و در آن روایت کرده بود که چگونه نگاه ایدئولوژی‌زده‌ و غیر علمی به تاکستان‌های اطراف دریاچه‌ی ارومیه، یک فاجعه‌ی زیست‌محیطی به بار آورد. موضوع از این قرار بود که پس از انقلاب، به دلیل «احتمال» استفاده‌ی محصول انگور درتولید نوشابه‌های الکلی، تاکستان‌ها را برچیدند و به جای آن‌ها نهال‌های سیب کاشتند. از آنجا که مصرف آب درختان سیب ۱۲ برابر مصرف آب تاکستان است در ادامه‌ی این کار غیرکارشناسی مجبور شدند برای تامین آب باغ‌های سیب، جلوی آب‌های سطحی که پیش از آن به دریاچه می‌ریخت، سد ببندندو چاه‌های بسیاری هم حفاری کنند تا اینچنین ناخواسته در دراز مدت موجب خشک شدن دریاچه شوند. این مثال را آوردم تا در ادامه به اینجا برسم که یادم می‌آید روزی استاد دانشگاه سرکلاس به دانشجویان می‌گفت؛ «اگر کشورمان با مشکلات عمده‌ای از جمله مشکلات اقتصادی روبروست، تقصیر از ماست و دین‌مان نقصی ندارد.» من هم تایید می‌کنم که بله مشکل از ماست. دین مان نقصی ندارد اما مگر دین قرار است مشکلات اقتصادی ما را حل کند و اگر حل نکرد نقص در دین است؟ اول باید دید کارکرد دین در جامعه چیست؟ آیا کارکرد دین جز حفظ معنویات، اخلاق و ارضا تمایلات روحی انسان است؟

بله تقصیر نگاه ایدئولوژی‌زده‌ی ماست. ما می‌خواهیم دین را که به منظور حفظ اخلاق و تمایلات آن جهانی ما نازل شده، به تمایلات این جهانی‌مان فروبکاهیم. یعنی حل مسائلی را که مدیریت‌شان به عهده‌ی علم است، به اشتباه از دین توقع داریم.
ما اول باید به این پرسش اساسی پاسخ بدهیم که آیا پیامبران آمدند «مبشرا و نذیرا» باشند یا آمدند اختراع و اکتشاف کنند؟

اگر منظورمان از جمله‌ی «دین‌مان کامل است» این است که همه‌ی علوم بشری هم در دین نهادینه شده، پس دیگر چرا آزمایشگاه و چرا دانشگاه؟ اگر می‌پنداریم پیامبران آمدند همان کاری را کنند که دانشمندان می‌کنند، پس ما ارزش وحی را خیلی پایین آورده‌ایم.

اما تفسیر دیگری هم از آیه‌ی «الیوم اکملت لکم دینکم» وجود دارد، بدین معنی که بله دین کامل شده تا دین باشد نه اینکه بخواهد نقش علم را هم به دوش بکشد. بنابراین دلیل اصلی همه‌ی مشکلات ما این است که محدوده‌ی دین را به محدوده‌ی علم دخالت می‌دهیم و از همین رهاورد، حوزوی می‌خواهد علم را دینی کند و دانشگاهی هم می‌خواهد دین را علمی. هر دوی این رویکردها غلط است. همه‌ی مشکلات هم از همین‌جا سرچشمه می‌گیرد. جایی که محدوده‌ی دین است را ما می‌خواهیم با علم رصد کنیم و مثلا برای نماز خواندن یا دیگر احکام دینی‏، علت علمی بتراشیم(گفتمانی که این سال‌ها خیلی هم رایج شده است.) درحالی که با خدا حرف زدن یک کار عاطفی است و دلیل علمی نیاز ندارد. از آن طرف هم دین را به محدوده‌ی علم دخالت می‌دهیم، مثل همین ماجرای دریاچه‌ی ارومیه و بسیاری جاهای دیگر. اگر ما یاد بگیریم که این دو حوزه را از هم تفکیک کنیم؛ بسیاری از مشکلات‌مان حل می شود.

حسام‌الدین اسلاملو . روزنامه‌نگار و دانش‌آموخته‌ی علوم سیاسی.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. اره دینتون نقصی نداره ، نقص از عقل شماست که دنبال همچی دینی راه افتا د ین