اعتراف گیری و تواب سازی، به عنوان مجازات، تعذیب و شکنجه بخشی از ساختار نظام سیاسی و قضایی حکومت اسلامی ست. این حکومت چهل سال است دگراندیشان، روشنفکران و مخالفان سیاسی و عقیدتیاش، و بخشی از جامعه را با کاربرد چنین روش و مَنشی شکنجه کرده است. تازه ترین نمایش این نوع مجازات، تعذیب و شکنجه را درنمایش اعتراف گیری از سه آزادیخواهِ عدالت طلب اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان شاهد بودیم.
****
اعتراف گیری از”متهم، مجرم، گناهکار” و نمایش و نشان دادن آن به مردم میباید عمری طولانی داشته باشد. اگر نخواهیم راه دور برویم دوران تفتیش عقاید (باورکاوی- انکیزیسیون) ” از هنگامی آغاز شد که کلیسای کاتولیک کوشید به یکپارچگی دینی مورد نظر خود نائل شود و با فرقه گرایی دینی مبارزه کند. ” این دادگاهها با اتهام زنی “ارتداد، شرک، جادوگری، جنگ با خدا و گناه بدعت ” قربانیان را وادار به اعتراف میکردند تا مُهرو داغِ دارالجهلهایشان بر”عصر ایمان”شان زده باشند. از نگاه اینان هراندیشه و عملی که با مسیحیتِ آنان همخوانی نداشت، مستوجب اعتراف کردن و اظهار ندامت، شکنجه و مرگ بود. درآغاز این نوع اعتراف گیریها جنبۀ دینی و مذهبی داشت اما به تدریج پدیدهای سیاسی نیزشد.
از نمونههای تاریخی و جنجالی این نوع اعتراف گیریها و دادگاههای نمایشی میتوان به محاکمه “جوردانو برونو” اشاره کرد که سر انجام به گناه اینکه همچون استادش ” نیکلای کپرنیک “بر این باور بود که: ” زمین مرکز عالم نیست و خورشید در مرکز عالم قرار داردو این زمین است که به دور خورشید میچرخد” سوزانده شد. برونو تن به پذیرش اعتراف و ندامت نداد. حکایت اعتراف و ندامت گالیله و آنچه دارالجهلها با او کردند، نمونهای دیگر است. فرانسیس بیکن نیز که به جای کتاب آسمانی ” کتاب طبیعت را گشود” سرنوشتی چون پیشینیاناش داشت. شاید بتوان سوزندان” ژاندارک ” که از سوی کلیسا به ” بدعت گذاری و ارتداد ” محکوم و سوزانده شد را سرآغاز نوع سیاسی این دست اعتراف گیریها و نمایشها قلمداد کرد.
و از این نمونهها نیز تاریخ کم ندیده است:
” دامی یَن (به جرم سوءقصد به جان شاه) در دوم مارس ۱۷۵۷ محکوم شد که در برابر کلیسای پاریس به جرم خود اعتراف و طلب مغفرت کند… و از آنجا با گاری به میدان گروبُرده شود و برقاپوقی که در آنجا بر پا شده با انبری گداخته و سرخ سینه، بازوها، رانها و ماهیچههای ساقهایش شکافته شود، و در دست راستاش درحالی که چاقویی را گرفته که با آن به جان شاه سوء قصد کرده با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکافهای ایجاد شده در بدناش سرب مذاب، روغن جوشان، صمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود، و سپس بدناش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و …” (فوکو- مراقبت و تنبیه)
این نوع اعتراف گیریها واعلام ندامتها نه فقط در اروپا، در سایر قارهها و کشورهای جهان نیز وجود داشت، و نه تنها مسیحیت، سایرادیان و مذاهب و ایدئولوژیهای مذهب گونه نیز با مرتد خواندن اندیشگیها و رفتارهای متفاوت و مختلف به اعتراف گیری و تعذیب ” گناهکار” روی آوردند. تاریخ اسلام نیز تاریخ وفور این نوع تعذیبها و مجازاتها ست اما به لحاظ تاریخی و اهمیت دینی و سیاسی، مطرح ترین و معروف ترین آنها اعتراف گیریهای کلیسای” تفتیش عقاید” دردوران قرون وسطی است.
در تاریخ معاصر اعتراف گیری و دادگاههای نمایشی ایدئولوژیک و سیاسی نیزبه وفور برپا شدهاند. ژزف استالین بر پا کننده بساط اعتراف گیری و تعذیب و مجازات یاران و همکاراناش نمونۀ شاخص این رفتار وجنجالی ترین نوع آنها بود. در دههی ۱۹۳۰ به دستور استالین دادگاههای نمایشیِ بهترین کادرها و رهبران حزب کمونیست، دانشمندان، پژوهشگران و نویسندگان به بهانهی این که با اعتراف خود به کشور، حزب، انقلاب و استالین خدمت میکنند، شرم آورترین صحنههای اعتراف به گناهان ناکرده بود. برخی ازقربانیان اعدام شدند، و برخی دیگر در اردوگاههای سیبری جان باختند. بوخارین، زینوویف، کامنیف و… که ازپایه گذاران انقلاب و حزب بلشویک روسیه بودند، قربانیان این صحنه سازیها شدند.
در بسیاری از کشورهای جهان این شیوه اعتراف گیری و دادگاههای نمایشی وجود داشته و دارد، برای نمونه به چین و امریکا میتوان اشاره کرد. در امریکا در دوران مک کارتیسم این شیوه به کارگرفته شد.
در ایران اعتراف گیری پنهان و آشکار (علنی و نمایشی)، چه پیش از اسلام و چه پس از اشغال ایران توسط اعراب رایج بود. در اسلام این شیوه در کنارجنبههای قضایی و قانونی، ارزش” آموزشی ” و جلو گیری از تکرار ” گناه ” و” جرم” نیز پیدا کرده است، با این خیال که مردمان با شنیدن اعتراف به گناه و دیدن تعذیب و مجازات به سراغ کارها و گفتههای گناهکارانه و جرم آلود نخواهند رفت.
در گذشته میادین شهرها محل برگزاری این نمایشها بود، اما اندک اندک به تالارهای حکومتی، و تالارها و اتاقهای زندانها و دادگستریها کشیده شد. گاه نیز این اعتراف گیریها و ندامتها به طور مکتوب نوشته و پحش میشد، که برای نمونه به زمان رضا شاه به التزام نامه یا توبه نامه ملک الشعرای بهارمی توان اشاره داشت.
با رونق بازار تلویزیون این جعبهی جادویی بهترین وسیله برای اجرای این نمایشها شد. در دوران محمدرضا پهلوی اعتراف گیری و نمایش علنی اعترافها، بخشی از ساختار سیاسی و قضایی رژیم پهلوی شد، بویژه بعد از واقعهی سیاهکل که صدها تن از فعالین سیاسی، فرهنگی و ورزشی قربانیان این نوع اعتراف گیری و نمایش شدند. یکی از بزرگترین نمایشهای اعتراف گیری و اعلام ندامت در زمان پهلوی نمایش “گروه سپاس “یا ” سپاس، سپاس اعلحضرتا” بود. در بهمن ماه سال ۲۳۵۶ شاهنشاهی (فوریه ۱۹۷۷)، ۶۶ زندانی سیاسی و عقیدتی (۵۹ مرد و ۷ زن) دردادگاهی نمایشی اعتراف و اظهار ندامت کردند و مورد عفو ملوکانهی آریا مهر قرار گرفتند. اکثر این زندانیان “مسلمان و مارکسیست ” بودند. در میان آنها چهره هایی چون حبیب الله عسگر اولادی، حاج مهدی عراقی و مهدی کروبی نیز حضور داشتند.
در حکومت اسلامی اعضای گروه فرقان در سالهای ۵۸ و ۵۹ نخستین اعتراف کنندههای این نمایشها بودند. برخی از افراد “دفتر هماهنگیهای مردم و رئیس جمهور” آقای بنی صدر قربانیان بعدی بودند. از خرداد سال ۶۰ به بعد رهبران و فعالین سازمانهای مجاهدین، فدایی، پیکار، سربداران و گروههای دیگر چپ اعتراف کنندگان این دست دادگاههای شدند. این اعتراف گیریها از آغاز سال ۱۳۶۱ به کسانی که از حامیان قدرت و نظام سیاسیی اسلامی بودند نیز تسری یافت. سپس نوبت به رهبران و کادرهای حزب توده ایران و سازمان فداییان اکثریت رسید. با یک وقفه چند ساله برخی از نویسندگان، ملی – مذهبیها و اصلاح طلبان نیز به صحنهی این نوع اعتراف گیریها و نمایشها کشانده شدند…. که یکی از بزرگترینها وپُر هیاهوترینها اعتراف گیریهای سالهای ۸۹-۸۸ (جنبش سبز) بود، و اکثر اعتراف کنندگان کارگزاران حکومت اسلامی را شامل میشدند.
اعتراف گیری
اعتراف به معنی پذیرش خطاست. بیان یا اقرار به پذیرش خطا راهی برای کاهش فشارهای روانی ناشی از انجام عمل خطا، و نیز روشن شدن علل و چرایی بروز خطا و تلاش برای جلو گیری از تکرار آن است. روانپزشکی، روانکاوی، روانشناسی و برخی مذاهب با چنین بر داشتی به سراغ امراعتراف رفتهاند. پذیرش گناه و جرم به معنای پشیمانی و پاسخگویی در برابر قانون است. این اما با روند اعتراف گیریای که برخی مذاهب و ادیان و ایدیولوژی مشابه در قدرت سیاسی از آن سوء استفاده کرده و میکنند، متفاوت است.
در نگاه برخی مذاهب و ایدیولوژیهای مشابه، اعتراف برای پالایش روح و روان اعتراف کننده و کشف حقیقت و پاسخ انسانی و قانونی به آن نیست، وسیلهای برای تولید” حقیقت کاذب ” و تعذیب و مجازات دگراندیش و مخالف است، وسیلهی ست تا قدرت دینی و سیاسی دلیل وجودیاش، یعنی حقیقت کاذب و دروغیناش را حقیقت بنمایاند. نظامهای سیاسی دینی و ایدیولوژیک توتالیتر و اقتدار گرا برای توجیه و تدوام حیا تشان زندانیان عقیدتی و سیاسی را با اعمال شدیدترین شکنجههای روانی و جسمانی مجبور به پذیرش گناه یا جرمی که زندانی مرتکب نشده است، میکنند. این امر میتواند پنهانی در زندانها وشکنجه گاها رخ بدهد و یا به طور آشکار در برابر دوربین تلویزیون به نمایش گذاشته شود.
برخی ازاهدافی که حکومت اسلامی از اعتراف گیری درنمایشهای تلویزیونی و دادگاههای نمایشی دنبال میکند را میتوان به اختصار موارد زیر دانست:
۱- توجیه و تبلیع قدر قدرتی قدرت سیاسی و کسب نوعی مشروعیت
۲- نمایش قدرت در به شکست کشاندن هر گونه ابراز نارضایتی و مخالفت
۳- فرافکنی اقدامهای غیر قانونی و فجایع به دیگران
۴- تحقیر دگراندیشان و مخالفان
۵- تولید وحشت و ترس درمیان مخالفان و جامعه
۶- تلقین حس امنیت فردی و اجتماعی به مردم به ویژه هواداران قدرت سیاسی
۷- اصلاح انسانهای گناهکار (نهی از منکر علنی و آموزشی)
چرا زندانی و اسیر تن به اعترافهای نمایشی میدهد:
برخی از عواملی که سبب شدهاند زندانیان (قربانیان) تن به اعترافهای نمایشی بدهند:
۱- گریز از شکنجه و جلو گیری از تکرار آن.
۲- پذیرش شکست فکری و سیا سی خود و جریان فکری و سیاسیی وابسته به آن
۳- همسویی فکری و نزدیکی عقیدتی با بازجو و شکنجه گر.
۴- ریزش موقتیی ارزشهای انسانی در قربانی در نتیجه تاثیرگذاریِ افکار و کردار بازجوها و شکنجه گران. ریزش این ارزشها بی تفاوتی نسبت به قضاوت دیگران را نیز بهمراه میآورد.
۵- القاءهای (ارشاد های) بازجو و شکنجه گر.
بازجو و شکنجه گر بر بنیان بهم ریختگی ذهنی و روانیی زندانی قربانی ذهن کشی او را هدف میگیرد. بازجو و شکنجه گر تلاش میکند این ذهن رابه ” لوح سفید” بدل کند ودگرگونی و تغییر هویت و ماهیت زندانی و نیز قانع شدن اجباری زندانی برای پذیرش القا ءها را بر آن لوح بنشاند. در واقع پدیدهای مشابه ” شتشوی مغزی ” را سبب شود.
(این تغییر هویت اعتراف کننده و قربانی را مهندس بازرگان سالیانی پیش طنازانه اینگونه بر زبان آورد:
«… تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که اینجانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویّت، از جمله [از] مصونیت پارلمانی برخوردار بودم به پایان میرسد. از پسفردا من نیز مانند بقیه موکّلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشتهاند میخواهم به اطّلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرفهایی غیر از سخنان دیروز و امروز میزند و مثل طوطی مطالبی را تکرار میکند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست»! [روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۳]).
پیامدهای روانی و رفتاری فردی برای اعتراف کننده:
پیامدهای روانی و عصبی تعذیب و مجازات اعتراف گیری نمایشی با توجه به شرایط جامعه و بر داشت فرد اعتراف کننده، جریان سیاسی وابسته به آن و نیزجامعه از پدیدهی اعتراف، فرق خواهد کرد.
پیامدها یا عوارض روانی با نگاه فرداعتراف کننده، جریان سیاسی وی و جامعه به پدیده اعتراف متناسب خواهد بود. در گذشته فرد اعتراف کننده، جریانهای سیاسی و جامعه امر اعترافهای نمایشی را مذموم و زشت و ناشی از ضعف و بریدن، و در نهایت خیانت میپنداشتند. چنین بر داشتی ناشی از ” قهرمان” پنداشتن زندانی و مبارزان و فعالان سیاسی و عقیدتی از یک سو و ناآشنایی با مکانیزمهای اعتراف گیری از سوی دیگر بود. امروز چنین پندار و باوری دچار تغییر شده است. اعتراف کننده به خود و جریان سیاسی او و بخشی از جامعه به او به عنوان یک “قربانی” نگاه میکنند، قربانیی وحشیانه ترین شکنجههای روانی و جسمانی. به همین دلیل عوارض روانی (و جسمانی) نیز فرق خواهد کرد. بدیهی ست هنگامی که به اعتراف کننده به عنوان یک قربانی برخورد شود نه یک خائن، شدت پیامدها و عوارض کاهش چشمگیری خواهند داشت.
عوارض روانی و رفتاری میتوانند احسا س گناه نسبت به خود، گروه و جامعه، افسردگی، اضطراب و کاهش حساسیت به آنچه پیرامون او میگذرد، و کاهش احساسهای عاطفی، کاهش توانایی تمرکز، بیخوابی، کابوس، گوشه گیری و انزوا و نوعی ترس (فوبیا) از حضور در جمع و… باشند.
پیامدهای روانی در سطح جامعه
پیامدهای روانی – اجتماعی این اعتراف گیریها:
۱- گسترش نومیدی، اضطراب و نگرانی، و افزایش بیماریهای روانی و عصبی در جامعه ناشی از انتشار وحشت و ترس در جامعه.
۲- قدرت نمایی ضد انسانی و وحشیانه، که درمیان مخالفان دو نوع واکنش را سبب میشود:
الف: ترس، نومیدی و سرخوردگی
ب: ایجاد کینه و نفرت نسبت به حکومت و اتخاذ روشها و واکنشهای قهر آمیز
ضمن اینکه تدوام این نمایشها خفقان و بی تفاوتی نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی، و حتی دینی را به دنبال خواهد داشت.
۳- دامن زدن به تداوم حیاتِ تئوری توطئه و سوءظن در جامعه
۴- بی اعتمادی نسبت به حکومت و نظامی که اعتراف گیری در معنای تعذیب و شکنجه در ملاء عام ابزار سیاسی، عقیدتی و اخلاقیاش است.
*این مقاله بازنویسی شده مقالهای ست که به سال ۱۳۸۸ منتشر شد.
از: گویا