مدرسه فمینیستی: بزرگداشت روز معلم و قدردانی یکایک ما از این نیروی مولدگمنام، به ویژه زمانی که جامعه، آن ارزش والا را از این زحمتکشان خستگیناپذیر دریغ میکند، حداقل کاری است که بر همهٔ ما فرض است. ما امروز در هر کجا و هر مقامی که باشیم وامدار زحمات آموزگاران، این پیاده نظامهای نبرد با جهالت، هستیم. آن ها که پس از والدین پنجرههای ورود به جامعه را برای ما میگشایند و اکسیر فرهنگ و معرفت را به ما مینوشانند. چه بسا که گاه حتی آنان باید جایگزین محبتها و آموزش والدین هم باشند. و اگر والدین متعلق به نسل پیش هستند و قادر به شناخت نیازهای نسل های پس از خود نیستند، معلم نه تنها باید نسل امروز را درک کند بلکه ضرورت شغلی او ایجاب می کند که پیشاهنگ آینده سازی هم باشد تا بتواند افق های آتی زندگی را در جهانی که هر روز متحول می شود برای دانش آموز توضیح دهد.
در کنار همهٔ این مسئولیتها معلم میبایست با بردباری و صبوری خود، اما با زبان کودک و نوجوان، انسانیت و اخلاق را هم به ما بیاموزاند. کدام قشر زحمتکشی این همه مسئولیت حساس بر دوش دارد؟ و آیا جز با عشقی مقدس و عمیق و آمادگی دائمی آموختن تازهها این مسئولیتها را میتوان به منزل مقصود رساند؟ هرگز! اما آیا جامعه ما هم آن ارزش واقعی این آینده سازان را برای آنها قائل است؟ متاسفانه خیر!
معلم در کشور ما با وجود همهٔ سختی کار خود میبایست مظلومانه نگران آیندهٔ خود نیز باشد و این چه ظلمی است نابخشودنی که دود آن به چشم خود ما هم خواهد رفت، چرا که جامعه می بایست چند برابر هر نوع صرفه جویی مادی در زمینه فرهنگ سازی را بعدا در زمینه های دیگر هزینه کند!
نیازی به توضیح نیست که امروزه موفّقترین کشورهای جهان، آنهایی نیستند که دارای منابع طبیعی غیر قابل جایگزینی فراوانند، بلکه کشورهایی هستند که بهترین منابع خود را نیروی انسانی آموزش دیده و قابل جایگزین می دانند و به این خاطر بی دریغ و سخاوتمندانه در همه زمینه های آموزشی هزینه میکنند. از این رو در این کشورها آموزگاران، هم از اعتبار اجتماعی بسیار والایی برخوردارند و هم از نظر مالی تامین می شوند، به گونهای که آنها به اندازهٔ کافی فرصت تجدید قوا و آموزش خود را برای انجام این همه مسئولیت حیاتی برای جامعه داشته باشند. در کشورهایی که ارزش افراد تا جایی است که حتی برای افراد بالای شصت سال هم امکان تحصیل رایگان در دانشگاه فراهم میکنند!
در کنار این مسائل با توجه به گسترش شهر نشینی و رفاه عمومی تحت تاثیر گسترش دانش و تخصصی شدن امور از یک سو، رشد جمعیت و افزایش رقابت در یافتن شغل از سوی دیگر و این که دانش آموز را مانند سابق نمی توان و نباید با تأدیب فیزیکی آرام کرد، انتظارت جامعه هم همپای آن از فرد افزایش پیدا کرده و به همین ترتیب وظایف آموزگاران هم نسبت به دهه های پیش بسیار گسترده تر و پیچیده تر شده است. در شرایط امروز یک آموزگار در عین تسلط به رشتهٔ خود که حجم آن بیشتر شده، عملا میبایست یک انسان شناس و روان شناس ماهر اما با محبتی هم باشد تا قادر باشد در بهترین سالهای ساخت شخصیت و انکشاف استعدادهای دانش آموز، او را برای بالا رفتن از نردبان ترقی و تحقق خویش آماده کند.
در این امر امروزه تردیدی وجود ندارد که پایههای اصلی شخصیت فرد در دوران خردسالی ریخته میشود و در سالهای بعد صرفاً شاخ و برگهای آن افزوده میشود. اگر تا چند دهه پیش آموزش حساب و هندسه و ادبیات و غیره، جهت یافتن اشتغال مناسب کافی بود، امروزه اینها حداقلهای آموزش به حساب میآیند. هدف والای آموزش امروز ساخت شخصیتهایی است جهانی که بتوانند با تفاهم نسبت به گوناگونی فرهنگ ها، شرکتها و موسسات عظیم و چند ملیتی را نیز اداره کنند. برای این کار دانش آموز میبایست ضمن شناخت استعدادهای خود منیت خود را جهت رسیدن به یک شخصیت مستقل کشف کند. ویژگیهای یک شخصیت مستقل به طور موجز عبارتند از توان مستقل اندیشی، توان مستقل تصمیم گیری، توان در پیش گرفتن پروژه های پژوهشی و توان ممارست در اهداف دراز مدت و در کنار همهٔ اینها، توان کارگروهی. در این میان ناگفته نماند که فرد میبایست هم تحقق خویش را عملی سازد و هم خانوادهٔ سعادتمندی را پی ریزی کند. ضمن این که در همه زمینه ها فرد در فکر جایگزینی صفات غریزی خشونت و اقتدار با عطوفت و هم زیستی مسالمت آمیز هم باشد. ابزار اصلی بهینه سازی همهٔ این مسائل چیزی جز فرهنگ و هنر نبوده و در آینده نیز نخواهد بود. از این رو هر گونه هزینه در این امور چیزی جز سرمایه گذاری به منظور یک جامعه سعادتمند نخواهد بود.
منظور از برشمردن این مسائل در اینجا درس آموزگاری نیست، بلکه صرفا بیان واقعیتها و وظایفی است که بر دوش هر معلم ساده در جهان امروز سنگینی کرده و ما را نسبت به جایگاه پر اهمیت و خارج از توصیف این قشر زحمت کشی که سرنوشت فرزندان ما به دست آنان سپرده می شود، حساس تر می کند.
با این امید که دولت و ملت ارزش واقعی معلمان را درک کرده و به حمایت بیشتر از آنان همت گمارد، ما به نشان سپاس و تشکر از زحمات همهٔ معلمان، دست آن ها را فشرده و در مقابل آن ها سر تعظیم فرود میآوریم.