• این که ظریف به رغم تکذیبهای قبلی، در همان روزی استعفای خود را اعلام کرد و از آن بمب خبری ساخته شد، که اسد به تهران رفته بود و جمهوری اسلامی سعی داشت ا ز این سفر بمب خبری بسازد و آن را این گونه به جهان بفروشد که متحدی که ۸ سال در کنارش ایستاده حالا به سطحی از تثبیت رسیده که رئیس جمهورش جرئت خروج از کشور پیدا کرده و برای قدردانی به تهران میآید همه و همه نشان آن است که ظریف به لحاظ تحمل فشارها به جایی رسیده بوده که ملاحظاتی از این دست برایش اهمیت نداشته. و اصلا شاید هم عامدا خواسته که اعلام کنارهگیریاش نشانهای از عدم خرسندی از سیاست منطقهای جمهوری اسلامی تلقی شود، همان منطقهای که «مدیریت مقاومت» در آن را آیتالله خامنهای به سپاه سپرده و عملا وزارت خارجه آمر و عامل اصلی این عرصه نبوده و نیست. حضور شاخص سردار سلیمانی امروز در دیدار آیتالله خامنهای با اسد هم دلالت بر نقش همین «مدیریت» بود.
• آمریکا و اسرائیل حتما بر روی استعفای ظریف مانور خواهند داد و آن را تاییدی بر مدعای خود در زمینه فقدان قدرت وزارت خارجه و مدیریت سیاست خارجی در جاهایی به غیر از این وزارتخانه (بیت رهبری، فرماندهی سپاه و …) معرفی خواهند کرد و اروپاییها را احتمالا زیر فشار خواهند گذاشت ک سیاست خود در قبال قدرت دو گانه در ایران، یعنی سیاستی که بر اساس آن با حمایت از اعتدالگراها میتوان اهرم آنها را در مصافشان با تندروها در تهران پرزورتر کرد، شکسته خورده اعلام کنند و به سیاست تهاجمی واشینگتن و تلآویو تاسی کنند.
• ظریف از مدتها پیش به دلیل قدرت دوگانه و سیاستهایی که عمدتا آیتالله خامنهای و سپاه در منطقه و جهان دنبال میکردند زیر فشار بود و دائم در عرصه بینالمللی میبایست پاسخگوی یک تناقض باشد. رئیس دیپلماسی جمهوری اسلامی با توجه به شناختی که از صحنه بینآلمللی و پاشنه آشیل حکومت داشت، میآمد و در جهان (به ناراست) مدعی میشد که کسی در ایران صحبت از لزوم نابودی اسرائیل نکرده و صرفا گفتهاند که این سرنوشت خود به خود برای اسرائیل پیش میآید و دو روز بعدش دوباره فرماندهان سپاه همان شعاری که ظریف سعی کرد آن را نفی و انکار کند با غلظت و شدت بیشتری مطرح کردند و در شیپور نابودی اسرائیل میدمیدند. طرح ترورهای اخیر در اروپا هم که تکذیبش سخت شده بود و دولت و شخص ظریف میبایست در باره آنها توضیح (چه توضیحی؟) دهند هم مزید بر علت شده بود.
همچنین، او که نتوانسته بود به دلیل مخالفت آیتالله خامنهای از برجام محملی برای مذاکرات بعدی با آمریکا جهت رفع سایر اختلافها بسازد، این تلاش را دنبال میکرد که دستکم برای کاستن از فشارهای اقتصادی و فراهمآوردن زمینه برای کمک اروپا در این راستا پس از تحریمهای دولت ترامپ، لوایح FATF را در داخل تصویب کنند، با این استدلال که اگر بکنیم لزوما وضع بهتر نمیشود، ولی اگر نکنیم حتما وضع بدتر خواهد شد. و خب حالا ۴ ماه دیگر ایران فرصت دارد که در این زمینه تصمیمگیری نهایی را بکند، و هنوز نشانهای در دست نیست که واقعا تصمیمگیری به سود تصویب لوایح باشد. فراتر از آن، در حالی که همه وضعیت کشور ایجاب میکند که تصمیمگیریهای اساسی در زمینه سیاست خا رجی (و داخلی) صورت گیرد، مواضع آیتآلله خامنهای که دولت را به «ایستادگی و عدم ترس و جبون» دعوت میکند و در پیام «گام دوم» هم بر تداوم سیاست تا کنونی تاکید میورزد، همه و همه روزنهای برای ادامه مثبت کار کسانی مثل ظریف باقی نمیگذارد.
• ظریف که در ماههای پس از برجام از مقبولیتی معین در جامعه ایران برخوردار شده بود، در این ایام اخیر، از جمله به دلیل تلاشش برای آن که میان مواضعش با مواضع راس حکومت اختلافی مشاهده نشود، حرفها و نظراتی را مطرح میکرد که افکار عمومی با توجه به فشارهایی که تحمل میکرد آنها را غریب مییافت و به آنها معترض بود.
ورای توجیه یا پاسخ های طفرهروانه در باره وضعیت حقوق بشر در ایران، وقتی که همین تابستان گذشته خبرنگاری به او گفت که «مردم میپرسند این همه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری رویشان نیست. چرا فشار روی ایران است؟» و ظریف پاسخ داد که «یک دلیل وجود دارد و این است که ما خودمان انتخاب کردیم یک جور دیگر زندگی کنیم.» یا همین اخیرا که گفت ما افتخار میکنیم که به خاطر حمایت از فلسطین (که ایران در آن با شعار نابودی اسرائیل شاخص شده است) زیر فشار هستیم، اعتراضها در شبکههای مجازی و حقیقی به گونهای بیسابقه به هوا برخاست، و او مجبور شد کمی عقب بنشیند، ولی هم به دلیل کلیت سیاستهای حکومت که دولت ترامپ در رویکردی تندتر در مانور بر آن، دستاورد برجام (نکته مثبت کارنامه ظریف) را هم در سایه قرار داد و هم به سبب مواضع ولو ظاهری خودش در هماهنگی بیرونی با راس حکومت، همه و همه فشاری از سوی افکار عمومی را هم متوجه ظریف کرده بودند، گیرم که نه در ابعاد و شدتی که جامعه نسبت به تندروها دارد. به عبارتی او هم از بالا میخورد و هم از پایین.
•استعفای ظریف در حالی که دولت روز به روز در مهار پیامدهای تحریمها با مشکلات بیشتری مواجه میشود و تندروها هم به رغم عقبنشینی روحانی حملات بیشتری را متوجه آن میکنند یا دستکم در تعاملش با جهان سنگ میاندازند میتواند تشدیدکننده واگرایی در درون این دولت باشد. از رفتن وزیر کار و وزیر بهداشت گرفته تا حالا که ظریف و تا وزیر ارتباطات و وزیر نفت و … زیر فشارند. بعید است البته که آقای روحانی در اعتراض به این شرایط و نبود هر گونه نشانهای دال بر عقبنشینی تندروها و شخص آیتالله خامنهای در سیاست داخلی و خارجی، استعفا بدهد، ولی او روز به روز دولتی را اداره میکند که اراده و امکانات لازم را یا تندروها بیش پیش سلب میکنند یا شرایط اقتصادی و بینالمللی آن را فشلتر میکند. این که البته دولت استعفا بدهد و دولتی یک دست و باب طبع سپاه و بیت به این یا آن شکل تشکیل شود هم، با توجه به نقطهنظرات کنونی این طیف یعنی که مناقشه با جهان وارد مرحله تازهتری میشود و صفوف مخالفان در گستره (آمریکا و اروپا و …) هم منسجمتر. و این یعنی دود بیشتر در چشم مردم و مبهمترشدن آینده کشور.
استعفای ظریف احتمالا سرآغاز مراحل منفیتری برای ایران است.
از: ایران وایر