پیش درآمدی بر تیوری های آموزشی سیاسی و اسلحه آموزشی دکتر حسینی

دوشنبه, 9ام اردیبهشت, 1398
اندازه قلم متن

 

(دکترای روش تدریس و آموزش زبان از دانشگاه میسور هندوستان)

توجه: این مقاله ترجمه بخشی از مقاله اینجانب می باشد که از رساله دکترایم اقتباس شد و در آوریل ۲۰۱۹ (فروردین ۱۳۹۸) در یک ژورنال بین المللی اسکوپوس در انگلستان که لینک آن در زیر آمده است منتشر شد:

Hosseini, S.M.H. (2019). Cognitive Socio-Political Language Learning Theory, Multiple Input-Output Hypothesis and Competitive Team-Based Learning. Theory and Practice in Language Studies, ۹(۴): ۴۱۱-۴۲۳. DOI: http://dx.doi.org/10.17507/tpls.0904.08. Available @ http://www.academypublication.com/ojs/index.php/tpls/article/view/tpls0904411423/1875

چکیده

روش های تدریس کنونی که بر پایه تیوری های فلاسفه غربی و جمهوری های شوروی سابق همانند دیویی، پیاژه و لو سمنوویچ ویگاتسکی در حوزه آموزش طراحی و ارایه شده اند به هیچ عنوان پاسخگوی شرایط موجود در دنیای پیچیده کنونی که سرشار از ظلم، ستم، فساد، غارت، ریا و استبداد است نمی باشند. این مقاله به معرفی تیوری های آموزشی سیاسی اینجانب که در واقع پایه های تیوریک روش تدریس منحصربفردم که در سال ۱۳۸۶ در بزرگترین دموکراسی دنیا طراحی و ارایه دادم و از آنجا دکترای روش تدریس گرفتم می پردازد. – روش تدریس اینجانب در واقع کاتالیزوری برای تغییر ماهیت دادن ستمدیده گانی است که بواسطه سیستم تعلیم و تربیت کنونی از نظر قوای تفکرورزی هم مستضعف نگاه داشته شده اند. این بدان مفهوم است که این روش تدریس در واقع اسلحه ای آموزشی برای براندازی نرم حکومت های دیکتاتوری ریاکار و تمامیت خواه و گذار به دموکراسی می باشد. یافته های دانشجویان و اساتید مختلف درباره موثرتر بودن روش تدریس اینجانب از روش های تدریس فعلی نیز در این مقاله آمده اند. مهمتر اینکه بعد از یادآوری نقش معلمان و اساتیدی که قصد دارند با بکارگیری اسلحه آموزشی اینجانب استارت براندازی حکومت های ستم پیشه و فاسد را در کلاس های خود بزنند، پیشنهادات ارزشمندی به محققان و پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت نیز ارایه شده است.

کلمات کلیدی: تیوری های اموزشی سیاسی دکتر حسینی؛ اسلحه آموزشی دکتر حسینی؛ زبان، ابزاری رهایی بخش

مقدمه            

در تضاد آشکار با سیستم تعلیم و تربیتی کشورهای متمدن که ابزاری برای رها سازی مستضعفان/شهروندان و به کمال و سعادت رساندن آنها هستند، سیستم تعلیم و تربیتی رژیم های دیکتاتوری، شیطانی و فاسد در واقع ابزاری برای مستضعف نگه داشتن مردمان و ستمدیدگان از نظر فکری  هم جهت استحمار، استعمار و استثمار راحت تر آنان می باشند. در چنین کشورهایی هر مدرسه یا دانشگاه – همانطور که در یکی از مقالاتم که لینک آن در وبلاگم آمده اشاره کرده ام –  اگر نه یک کارخانه خر سازی، یک کارخانه گوسفند سازیست. بعبارت دیگر این نوع سیستم های تعلیم و تربیتی به گونه ای طراحی می شوند که خروجی آنها شهروندانی هستند که نه تنها خلاقیت ذهنی و مهارت های تفکر ورزی منتقدانه، تجزیه و تحلیل گرایانه و علت و معلول یابانه برای درک مسایل پیچیده پیرامون خود را ندارند بلکه تبدیل به گوسفندانی رام و آرام و فرمانبردار هم  می شوند. برای تایید این ادعایم به همین نکته بسنده کنم که علیرغم اینکه کودکان ما قبل از ورود به مدرسه و دانشگاه قادرند خلاقانه و منتقدانه تفکر نمایند، در تمام امور اهل کنجکاوی و پرسشگری باشند و سوالات حساس و کلیدی بپرسند، اهل ریسک کردن بویژه در تفکر کردن باشند و خطوط قرمز را در نوردند و به حقایق برسند، اما هرچه مدارج علمی آنها در مدارس و دانشگاه ها بیشتر می شود این ویژگی ها در آنها کم رنگ تر می شود و بتدریج پسیوتر و آرام تر و رام تر و نهایتا تبدیل به موجوداتی مسخ شده می شوند که یاد گرفته اند طوطی‌وار حفظ و تکرار کنند، میمون وار تقلید کنند، گوسفندوار زندگی کنند و عین گاو بی خیال تمام ستم هایی که در حق آنها می شود باشند! آنها در طول زندگی به اصطلاح آکادمیک خود یاد می گیرند که مطیع بدون چون و چرای اوامر و سیاست های اقلیت تمامیت خواهی باشند که در واقع آنها را به گروگان و بردگی گرفته اند. این شهروندان در مدارس و دانشگاه ها می آموزند که دنیا را آنگونه ببینند که رهبرانشان می بینند و به آنچه فکر کنند و آنچه را انجام دهند و آنگونه زندگی کنند و حتی آنگونه بمیرند که رهبران دیکتاتورشان می پسندند. بطور خلاصه آنها یاد می گیرند که” خدایی” رهبران تمامیت خواهشان را در تمام شیونات زندگی خود به رسمیت بشناسند و به آن عادت کنند. و این دقیقا همان چیزی است که طراحان و سیاست گذاران غارتگر سیستم تعلیم و تربیتی ما که در واقع شیاطین پیغمبر نما را به حراست و پاسداری نشسته اند مد نظر داشته اند و دارند!

آموزش و پرورش و آموزش عالی ما ریشه تمام مشکلات و معضلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بویژه سیاسی و نیز رنج و عذاب و فلاکت مردم ستمدیده جامعه علیل و مصیبت زده ما هستند. بیش از ۳۰% جوانان قبل از اینکه مدارک دانشگاهی و حتی دیپلم خود را بگیرند ترک تحصیل می کنند. افزایش بی سابقه بیکاری، انواع و اقسام بزهکاری و آسیب های اجتماعی، افول اعتماد بنفس عمومی، اعتیاد و افسردگی جوانان، سرقت ها، طلاق ها، خودکشی ها و بروز ایدیولوگ های داعش مسلک خطرناک که خروج مردم از اسلام و فرار مغز ها را در پی داشته اند برخی از نتایج سیستم تعلیم و تربیتی ما هستند که بدوأ برای بهره وری حاکمان و قبیله غارتگر آنها به اینصورت طراحی شده که همانطور که اشاره شد ویرانی ایران و فلاکت ایرانیان و دین و آیین آنها انجامیده اند.

واقعیت این است که آموزش‌وپرورش و آموزش عالی ما نه که ساختار بلکه شبه ساختارهای مختلی هستند که (خروجی آنها) در خدمت ساختارهای مختل تر بزرگتر که جز به تاراج این سرزمین و مردمانش نمی اندیشند قرار می گیرند. شاید دلیل اینکه از آموزش‌وپرورش و آموزش عالی به گونه ای پاسداری می‌شود که هیچ نوع اصلاح بنیادین را بر نمی تابند هم به همین مورد برگردد! از جمله این ساختارهای مختل تر سازمان ها و نهاد ها و موسسات به ظاهر مذهبی ای هستند که در واقع اسلام را در این سرزمین – به منظور چپاول ایرانیان – به گروگان گرفته اند. وقتی متوجه شدم که تقریبا نصف بودجه سال ۱۳۹۷ مملکت به چند ارگان به ظاهر ترویج کننده اسلام داده شده است واقعا حیرت زده شدم. حیرت زده نه از آن جهت که چرا این اتفاق افتاده و این مبالغ گزاف از بیت المال به آنها داده شده است بلکه حیرت زده از این شدم که ۴۰ سال است دارند از جیب و سفره پا برهنگان و ستمدیدگان بر می دارند و به نهادهایی می دهند که عملا نه تنها خدمتی به گسترش و محبوبیت اسلام عزیز و مظلوم نکرده اند بلکه بر عکس باعث به صلیب کشیده شدن آن در اذهان مردم ایران و حتی منطقه و جهان هم شده اند. این ادعای من نیست – همه می دانند. 

شگفت آور اینکه در چنین شرایطی حاکمان ما، به جای بکارگیری افراد متخصص برای اصلاح بنیادین سیستم تعلیم و تربیتی فعلی، در حال مطرود و منزوی و حتی معدوم کردن آنان و همزمان ارتقای قوای نظامی و دستگاه سرکوب خود هستند. آنان بویژه به معلمان و دگراندیشان و روشنفکران نگرش سیاسی دارند و برای همین هم آنها را محروم و مستضعف و تحت فشار نگاه می دارند. دلیل این امر هم این است که اگر معلمان و روشنفکران از شرایط خود راضی باشند به معنای واقعی کلمه به ارتقای دانش و بینش خود در عرصه های فرهنگی و سیاسی و انتقال آن به نسل فردا و شهروندان می پردازند. و این یعنی خلق جامعه ای آگاه و فرهیخته. و همه می دانیم که حکومت کردن بر چنین ملتی کار حاکمان نالایق فعلی که با رانت و باند بازی و ریا کاری و دروغ بر مسند قدرت نشسته اند نیست. ضمن اینکه برخلاف زمان دیکتاتور سابق (شاه) که ساواک تنها مخالفین شاه را هدف قرار می داد در جمهوری اسلامی تحت حاکمیت آخوندها منتقدین رژیم تعلیم و تربیتی و ایجنت های بیدار سازی انتقادی مستضعفان و ستمدیدگان و مخالفین غارتگران دین فروش هم هستند که مال، آبرو، موقعیت اجتماعی، سلامت روح و روان و جان و حتی نسل و تبارشان هدف به اصطلاح سربازان گمنام امام زمان قرار می گیرند!؟! مقاله اینجانب در لینک زیر را مطالعه بفرمایید تا ببینید چه کسانی با من چه کردند و چرا؟!:

http://iranglobal.info/node/66352

لازم به یادآوری نیست که حاکمان ما از هر گونه اصلاح سیستم تعلیم و تربیتی ما در آموزش و پرورش و در آموزش عالی وحشت دارند چرا که به خوبی می دانند که در آن صورت کلیت و موجودیت آنها در معرض خطر قرار می گیرد. این دور از ذهن نیست زیرا بواسطه سیستم تعلیم و تربیتی شان است که فرهنگ و دکترین مطلوب خود را برای کنترل و جهت دهی نگرش ها، باورها و رفتار و سرنوشت شهروندان به اذهان آنها تزریق می کنند.

تمام آنچه می خواهم بگویم این است که  نمی توان جامعه ای سعادتمند، شاد، پویا و متمدن را با وجود چنین رهبران ریاکار، دین فروش تمامیت خواه بی رحمی متصور شد. در چنین شرایطی است که اینجانب، بعنوان یک معلم لیبرال، به این نتیجه رسیدم که اگر ما معلمان بتوانیم شهروندان امروز و نسل فردا را در کلاس های خود با روش های تفکر ورزی خلاقانه، منتقدانه و تجزیه و تحلیل گرایانه و علت و معلول یابانه توانمند کنیم و اگر بتوانیم برای آنها محیطی دموکراتیک که همه از آزادی و فرصت های برابر برخوردار باشند مهیا نماییم تا طعم دموکراسی و آزادی و برابری را به معنای واقعی آن تجربه کنند، در آنصورت حکومت های دیکتاتوری فاسد خود به خود و بصورت نرم در طول زمان از جوامع ما برچیده خواهند شد. بنابراین اینجانب، بعنوان ایجنت تغییر و توسعه، روش تدریس و در واقع کاتالیزور و یا اسلحه آموزشی خودم را بر مبنای تیوری های آموزشی سیاسی م ارایه دادم تا رویای دیرینه خودم را برای رسیدن به مدینه فاضله ایرانیان عملیاتی نمایم. لذا از معلمان، اساتید و مدرسان در مهد کودک ها، مدارس، دانشگاه ها و موسسات آموزشی دعوت می کنم تا روش تدریس اینجانب را برای گذار مسالمت آمیز به دموکراسی در کلاس هایشان بخدمت بگیرند. شدیدا بر این باور هستم که ما معلمان نمی توانیم بدون ورود و تاثیر گذاری بر دنیای سیاست به مدینه فاضله خود برسیم. از نظر اینجانب – همانطور که در ویدیو توضیح می دهم – معلمان و اساتید محترم باید نقش ایجنت های بیدارسازی و تغییر را ایفا نمایند: تغییر در روش های تفکر کردن، نگرش ها، باورها و به طبع آن رفتار شهروندان (فردا).-  تغییر شهروندانی رام و آرام و سربه زیر و مطیع به شهروندانی متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکت‌جو و هم‌زمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی و مطالبه گر و ظلم ستیز که حاضرند برای ساختن جوامعی آزاد، آباد و متمدن با هر نوع مانعی به مبارزه برخیزند. 

یادگیری تیمی رقابتی (Competitive Team-Based Learning)، اسلحه آموزشی اینجانب 

در چنین شرایطی است که این‌جانب بر این باور هستم که “آموزش” در برهه پیچیده کنونی باید بازتعریف شود: “آموزش و تدریس” چیزی بیشتر از “علم” است. “آموزش” در شرایط کنونی یک “هنر” است که شامل یک پروسه پیچیده تعلیمی، تربیتی و اجتماعی “سیاسی” می‌باشد که می‌تواند به‌عنوان “قلب دموکراسی و تمدن” در نظر گرفته شود. این بدان معنا است که در طول پروسه تدریس، علاوه بر مهارت‌های علمی شهروندان، باید مهارت‌های اجتماعی و به‌ویژه آگاهی‌های سیاسی آنان را نیز ارتقا دهیم. و این نوع آموزش “تفکر آزادانه” در سطح بین‌المللی و عملکرد دیپلماتیک در سطح کلاس را می‌طلبد. بنابراین اگر می‌خواهیم در شکل‌گیری و توسعه جوامع انسانی، دموکراتیک، شاد و متمدن و مترقی سهیم باشیم باید ترتیبی دهیم تا آینده‌سازان این مرزوبوم علاوه بر کسب دانش و ارتقای استراتژی ها و کیقیت یادگیری خود، در کلاس های ما نورم‌ها و اصول و اسلوب و مهارت‌های مورد نیاز زندگی در چنین جوامعی را نیز کسب نموده و در خود نهادینه کنند. به عبارت دیگر، کلاس‌های ما – که باید به‌صورت دموکراتیک اداره شوند – می توانند به ارتقای سطوح، سبک‌ها و کیفیت تفکر، نگرش، بینش، منش، شخصیت و نیز مهارت های اجتماعی نسل فردا نیز کمک نمایند. همین‌طورشهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود – در کلاس های ما – متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکت‌جو و هم‌زمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی و ظلم ستیز و مطالبه گر نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی و دنیای پیچیده تر فردا مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند. روش تدریس این‌جانب که بر یادگیری تیمی در محیط های رقابتی در فضایی دموکراتیک تمرکز دارد و در مقالات و کتب متعددم به آن پرداخته‌ام در این راستا طراحی و ارائه‌شده است.برای آشنایی اولیه با روش تدریس اینجانب ابتدا این ویدیوی ۱۷ دقیقه ای را که تا کنون بیش از ۱۰٫۰۰۰ بار در سایت های متفاوت دیده شده در آپارات و یا یوتوب ببینید:

http://www.aparat.com/v/i32tK

 مقاله زیر اینجانب را که جستاری هرمونیتیکی در ماهیت رهایی بخش اسلحه آموزشی اینجانب است را نیز مطالعه بفرمایید تا راحت تر متوجه شوید که چرا روش تدریس اینجانب اسلحه ای آموزشی برای براندازی نرم حکومت های استبدادی و شیطانی می باشد:                        http://iranglobal.info/node/68500

برای اطلاعات و درک جامع تر از اسلحه آموزشی اینجانب و نیز وظایف معلمان و مسیولیت های دانش آموزان/ دانشجویانی که می خواهند کلاس های شان با روش تدریس اینجانب اداره شود به منابع این مقاله مراجعه بفرمایید.

پایه های تیوریک روش تدریس اینجانب (دکتر حسینی)

تئوری یادگیری زبان ذهنی اجتماعی سیاسی: تیوری آموزشی سیاسی دکتر حسینی

“Cognitive Socio-Political Language Learning Theory”: Theory of Language of CTBL

همانطور که اشاره شد روش های تدریس امروزی که غالبا بر مبنای تیوری های فلاسفه غربی و ساختن گراها هستند برای تربیت شهروندانی که بتوانند در دنیای پیچیده و به شدت رقابتی کنونی در کار و زندگی و تعاملات ملی و بین المللی با موفقیت و سعادتمندانه زندگی کنند مناسب نیستند و بنابراین باید به فراموشی سپرده شوند. لذا از نظر اینجانب معلمان و اساتید باید همزمان با تدریس علوم متفاوت همانند زبان، ریاضی و یا شیمی؛ استراتژی های یادگیری، مهارت های اجتماعی، خلاقیت ذهنی، مهارت های تفکر ورزی و مهمتر اینکه آگاهی ها و بینش اجتماعی و بویژه سیاسی شاگردان خود و شخصیت آنها را هم ارتقا دهند تا بتوانند بطور موثرتری کیفیت زندگی آنها و نیز دنیای پیرامون شان را تحت تاثیر قرار دهند. با چنین عقبه فکری ای است که برخلاف تیوری سین های امروزی که معتقد هستند زبان هم همانند انسان ها یک پدیده اجتماعی و نیز ابزاری برای ارتباطات روزمره است و اینکه فراگیران باید در طول فرایند تولید و یا خلق دانش مسئولیت‌پذیر باشند این‌جانب معتقد هستم که

  1. شاگردان ما – در دنیای کنونی –  موجوداتی اجتماعی سیاسی هستند و نه صرفا موجوداتی اجتماعی.
  2. ۲٫       زبان – بعنوان پدیده ای اجتماعی سیاسی – ابزاری برای تعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بویژه سیاسی و نیز هر نوع رفورم و حتی انقلاب برای ساختن جوامعی متمدن، شاد، پویا و توسعه یافته و سرشار از صلح و صفا و صمیمیت نیز می باشد.
  3. فراگیران نه‌تنها باید در طول فرایند خلق دانش مسئولیت بپذیرند بلکه باید برای رسیدن به جامعه آرمانی خود نیز از هیچ کوششی دریغ نکنند و در این راه هم مسئولیت‌پذیر باشند و نقش مؤثر ایفا نمایند.

اگر بخواهم راجع به دومین باورم که در بالا مطرح کردم و خیلی حایز اهمیت است بیشتر توضیح دهم ابتدا باید یادآور شوم که از نظر اینجانب زبان ابزاری برای فکر کردن می باشد چرا که ما نمی توانیم بدون کاربرد گفتاری و یا ذهنی زبان قادر به تفکر کردن باشیم. بنابراین زبان ابزاری هست که فعالیت های ذهنی و پروسه “تفکر کردن” ما را سازمان دهی، تسهیل و تسریع می کند و خود “تفکر کردن” که شاید تنها داشته ما مستضعفان و ستمدیدگان و مظلومان تاریخ هست که هیچ دیکتاتور فاشیستی نمی تواند آن را با زور و ارعاب از ما به یغما ببرد نه تنها برای یادگیری و تعاملات اجتماعی بلکه برای هر نوع رفورم و انقلاب و تغییر نیز لازم و ضروری می باشد. این امر ممکن است، چرا که افکار ما نگرش ما را شکل می دهد و نگرش ما باورهای ما را. و نکته در اینجاست که در باورهای ما “قدرت” وجود دارد چرا که آنها به رفتار ما جهت و معنا می بخشند که خود سرنوشت ما را رقم می زنند. بنابراین تفکر کردن قدرتمندترین موهبت و ابزاری هست که خداوند متعال در وجود هر انسانی برای ایجاد تغییر و توسعه و آبادانی و نهایتا صلح جهانی به ودیعه گذاشته است. شاید به همین خاطر هم هست که بشر و به‌ویژه مسلمانان در قرآن کریم امر به تفکر زیاد شده‌اند: پیامبر اکرم (ص) فرمودند که یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال (یک عمر) عبادت است.

            اما نوع تفکری که اینجانب درباره آن صحبت می کنم کاملا متفاوت از نوع تفکری هست که بواسطه بکارگیری روش های تدریس کنونی به دانش آموزان و دانشجویان آموزش داده می شود چراکه این‌جانب بر این باور هستم که تفکر کردن پروسه‌ای بسیار پیچیده است. نوع تفکری که اینجانب بر آن تاکید دارم بسیار استراتژیک، روشمند و سیستماتیک می باشد. اینجانب بر این باور هستم که همانگونه که هیچ کاری راحت تر از تفکر کردن نیست هیچ کاری هم مشکل تر از خوب، استراتژیک، سیستماتیک و روشمند فکر کردن نیست. بنابراین نوع تفکر کردنی که مورد تاکید اینجانب هست تکنیک و متد می طلبد چراکه بسیار با کیفیت می باشد. آنچه برای دانش آموزان و دانشجویان اینجانب لازم هست که در طول فرایند تفکر کردن در نظر داشته باشند این است که باید سعی کنند:

  1. اذهانشان را از استعمار باورها و خرافاتی که در طول سالیان متمادی به آنها انتقال داده اند و یا دیکته کرده اند پاکسازی نمایند.
  2. ۲٫       هر چیز، ایده، شخص یا رخداد را بی طرفانه و بدون پیش فرض در نظر بگیرند و راجع به آن تفکر، بررسی و تجزیه و تحلیل کنند و نهایتا به قضاوت بنشینند.
  3. نه تنها خطوط و بین خطوط بلکه ورای خطوط و رخدادها را هم در نظر بگیرند که خود بیداری انتقادی آنها را می طلبد.
  4. اهل ریسک کردن در تفکر کردن هم باشند و ملاحظه خطوط قرمزی که سیاستمداران و فرهنگ سازان غارتگر برای آنها ترسیم کرده اند را نکنند.
  5. علاوه بر اینکه اتضمامی فکر می کنند – و نه انتزاعی – همیشه از جایگاهی بالاتر به مسایل پیرامون خود تفکر نمایند و آنها را آنالیز و تجزیه و تحلیل و مورد ارزیابی قرار دهند و بهیچ عنوان درگیر جزییات و حواشی نشوند.

اینجانب بر این باور هستم که این نوع تفکر کردن که جامع، خلاقانه، منطقی، انتقادی، استدلال گرایانه،  تجزیه و تحلیل گرایانه، علت و معلول یابانه و سیستماتیک و روشمند است ما را به “حقیقت” می رساند و همانطور که حضرت عیسی مسیح فرمودند حقیقت ما را به “آزادی” رهنمون می شود. لذا یک ساعت تفکر با کیفیت کردن که ما را به برنامه‌ریزی و واکنش فعالانه‌ ترغیب کند بهتر از یک عمر کور کورانه عبادت کردن بویژه برای مردمانی است که تحت سیطره حکومت های استبدادی و غارتگر اما ریاکار و دین فروش زندگی می کنند.

بنابراین همانطور که اشاره شد بر مبنای این تیوری ذهنی اجتماعی سیاسی اینجانب زبان چیزی بیشتر از ابزاری برای تعاملات روزمره می باشد:  زبان ابزاری برای توانمند کردن مستضعفان و ستمدیده گان از نظر قوای تفکر ورزی و رهایی دادن آنها از یوغ ستم و استبداد حکومت های شیطانی و فاشیستی می باشد. زبان این امکان را به ما معلمان و اساتید می دهد که ایده ها، باورها، رویا ها و افکارمان را به دانش آموزان و دانشجویان و شهروندان ارایه  و انتقال دهیم. این امر خیلی حایز اهمیت است چراکه بدین سیاق ما قادر خواهیم بود که روش های تفکرورزی و نهایتا نگرش و افکار آنها را که به سرنوشت مشترک ما و جامعه و دنیای ما می انجامد تغییر دهیم. با چنین عقبه فکری ای هست که اینجانب بر این باور هستم که معلمان و اساتید ایجنت های تغییر و توسعه و آبادانی و تمدن هستند.  لذا معلمان و اساتید در عصر و شرایط حاضر  باید از حالت بی رخوتی و پسیو بودن فعلی درآمده و نقش ایجنت های هوشمند را برای بیدارسازی، تغییر در نگاه و نگرش و باورها و رفتارها و حتی ایجاد بی‌نظمی اجتماعی بر عهده بگیرند. ایفای چنین نقشی برای براندازی سرچشمه‌های تبعیض (آپارتاید)، بی‌عدالتی، ظلم،  ستم،  فساد، و غارت و ریا و استبداد در جوامع استثمار شده جهت ارتقای منزلت و کرامت و معیشت و آزادی مردمان لازم و ضروری می‌باشد.

      تمام آنچه می‌خواهم بگویم این است که از دیدگاه تئوری اینجانب زبان اسلحه‌ای مؤثر برای ساقط کردن حکومت‌های مستبد و خودکامه و فاشیستی می‌باشد. بنا بر همین تئوری است که یکی از اصلی‌ترین اهداف روش تدریس این‌جانب و مکانیسم‌های تعریف شده برای آن ارتقای سطح و کیفیت تفکر شهروندان و نسل فردا با استفاده از زبان و ادبیات و استراتژی‌هایی که به کار می‌برم و فراگیران را در آن‌ها آموزش می‌دهم می‌باشد. تمام مکانیسم‌های کلاس‌های این‌جانب بر بهبود کیفیت نوع و فرآیند تفکر فراگیران تمرکز دارند تا بدین‌صورت خروجی‌های کلاس‌هایم بتوانند از نباتات و حیوانات قابل‌تمییز باشند. بر مبنای چنین پایه تئوریکی است که در کلاسهایی که با روش تدریس این‌جانب اداره می شوند فراگیران فرصت‌های زیادی برای کسب دانش، تجزیه‌وتحلیل آن، درک و فهم آن، کاربرد آن، ارتقای آن، ارزیابی آن و قضاوت در مورد آن از طریق «کاربرد زبان» در محیط‌هایی شاداب و پویا و تحت حمایت دوستانشان دارند. در این کلاس ها فراگیران نه‌تنها فرصت دارند که به توضیحات و ادله‌های دوستانشان در تیم‌هایشان گوش دهند و در سبک تفکر و استراتژی‌های یادگیری و مهارت‌های اجتماعی آن‌ها تفکر نمایند و آنها را کسب کنند بلکه این فرصت را هم دارند تا در تعامل با آن‌ها از زبان استفاده نمایند و به عبارت دیگر بلند فکر کنند.همین‌طور آن‌ها فرصت دارند تا در بحث های کلاسی و بازی های رقابتی زبانی را در محیط های دموکراتیک که همه از آزادی و فرصت های برابر برخوردارند بکار بگیرند که باید همراه با ادله، برهان، منطق و هدفمند و سیستماتیک هم باشد که این فعالیت ها آنها را ترغیب می کند لایه‌های بالاتری از تفکر خود را بکار گیرند. بنابراین روش تدریس اینجانب بر آن است که زبان آموزان را به مهارت های تفکر ورزی موثرتری توانمند نماید تا بدین صورت سبب شود آنها تاثیرات کاراتری بر محیط و نتیجتا سرنوشت خود و همنوعانشان داشته باشند. رسیدن به این هدف مهم میسور است چرا که در کلاس هایی که با روش تدریس اینجانب اداره می شوند زبان ابزاری برای تفکر کردن، توضیح دادن، تبادل آرا و باورها، بحث و گفتمان و انتقاد کردن بمنظور درک و رشد و توسعه می باشد. تفکر کردن، معنا و تعاملات اجتماعی در محیط هایی تیمی رقابتی که بعنوان کسری از جامعه به مسایل مبتلا به جامعه از جمله مسایل سیاسی هم اهمیت می دهند هستند که بخشی از راز های موفقیت در چنین کلاس هایی می باشند.

همانطور که ملاحظه می فرمایید بر خلاف تیوریسین های روش های تدریس کنونی که یادگیری (زبان) را نتیجه گوش دادن، تکرار کردن، حفظ کردن و دوباره گفتن و باز پس دادن در محیط های تصنعی که در آنها اکثریت نادیده گرفته می شوند می دانند اینجانب یادگیری (زبان) را یک پروسه پیچیده در نظر می گیرم که شامل درگیر کردن فعال تمام دانش آموزان در پروسه یادگیری در محیط های (شبهه) واقعی می باشد. چنین محیط هایی بطرز موثری به رشد استراتژی های یادگیری، قوای تفکر ورزی، تفکر انتقادی و تجزیه و تحلیل گرایانه، خلاقیت، مهارت های اجتماعی و آگاهی های اجتماعی سیاسی و شخصیت فراگیران می انجامند.

بنابراین ازنقطه‌نظر تئوری این‌جانب زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی سیاسی می‌تواند پایه و اساس سعادت و یا حتی فلاکت بشر باشد. دلیل این امر هم این است که همانطور که تشریح شد زبان در تعامل با دیگران در طول پروسه بحث‌های اجتماعی سیاسی ارتقاء می‌یابد و به‌نوبه خود به بهبود مهارت های تفکر ورزی افراد می‌انجامد. و یک فرد باقدرت تفکر و آگاهی های اجتماعی و بینش سیاسی بالا که طبیعتا منطقی خواهد بود روابط  و تعاملات اجتماعی موثرتری خواهد داشت و بهتر و موثرتر می تواند به رشد و شکوفایی جوامع پویا، شاداب و متمدن و درنتیجه به صلح جهانی کمک کند. همان‌طور که در شکل زیر مشاهده می‌شود ازنظر این‌جانب تعاملات اجتماعی سیاسی، یادگیری زبان، قوای تفکر ورزی، ارتقای مهارت‌های ارتباطی و استدلالی، روابط موفق و توسعه جوامع متمدن و پایدار و صلح جهانی رابطه پیوسته و تنگاتنگی با یکدیگر دارند.  در چنین شرایطی است که اینجانب اکیدا توصیه می نمایم که معلمان و مدرسان در انتخاب نوع کلمات و جملات و ادبیات زبانی خود در کلاس های درس شان بسیار دقت کنند و سیاست و دیپلماسی بخرج دهند چراکه با نوع زبان و ادبیات خود می توانند جامعه و دنیای پیرامون خودشان را متحول سازند.

شکل ۱٫  رابطه بین یادگیری زبان، قوای تفکر ورزی، تعاملات اجتماعی، روابط موفق، جوامع متمدن و توسعه یافته و صلح جهانی

بنابراین همانطور که در ویدیو و مطالب فوق اشاره شد روش تدریس اینجانب و یا همان یادگیری تیمی رقابتی (Competitive Team-Based Learning) صرفا برای ارتقای دانش زبان یا مهارت محاوره ای فراگیران و یا حتی صرفا برای ارتقای مهارت های اجتماعی آنها همانند آنچه در روش های رایج بویژه در غرب هست توصیه نمی شود. دلیل این امر هم این است که اینجانب بر این باور هستم که پرداختن صرف به چنین مواردی پتانسیل آماده کردن شهروندان برای زندگی در دنیای پیچیده و به شدت رقابتی امروز که با تشدد آرای زیادی هم روبرو است را ندارند. از طریق بکارگیری روش تدریس اینجانب معلمان و اساتید این فرصت را هم دارند که روش های تفکر ورزی، نگرش، آگاهی های اجتماعی سیاسی، باورها و شخصیت و رفتار شهروندان را در محیط‌هایی دموکراتیک که بحث و گفتمان و تبادل آراء و نظرات و درگیری فعال آنان در فعالیت‌های گروهی از قبیل ریسک کردن، تست کردن پیش‌فرض‌ها، تصمیم گرفتن جمعی، حل و فصل دیپلماتیک مسائل و قضاوت کردن را می‌طلبند نیز ارتقا دهند. همینطور در کلاس های اینجانب که بر بکارگیری زبان برای یادگیری آن و نه بر یادگیری آن بمنظور بکارگیری آن تاکید دارد دانش آموزان و دانشجویان یاد می گیرند که نه تنها به ساختن دانش جدید بلکه به ساختن جامعه ای متمدن و پویا هم همت کنند و در سطح محلی، ملی و حتی بین المللی نقش موثرتری ایفا نمایند. امیدوارم روش تدریس اینجانب که بر محور این تیوری آموزشی سیاسی م می باشد فصل جدیدی از آموزش و سیستم تعلیم و تربیت بویژه در ایران بگشاید.

فرضیه ورودی خروجی چند وجهی اینجانب (دکتر حسینی)   (Multiple Input-Output Hypothesis):

فرضیه‌های موجود کافی نیستند

بنا بر”فرضیه  نوتیسینگ (توجه)” پروفسور کرشن در دانشگاه میشیگان آمریکا، تنها قسمتی از آنچه که معلم در کلاس درس به فراگیران ارایه می دهد و فراگیران به آن توجه می کنند آن هم به شرطی که آن مطلب در حد درک فراگیران باشد توسط آنها یاد گرفته می شود. اجازه دهید اینجانب فرضیه ایشان را بسط دهم و این ایده را مطرح کنم که یادگیری با شرط های ایشان به بهترین نحو اتفاق می افتد “اگر” به قول فرضیه دوم ایشان (پروفسور کرشن) فیلتر ذهنی فراگیران بواسطه ترس، استرس و یا حتی اعتماد بنفس و غرور بیش از حد بسته نباشد و اگر به قول نظریه پردازان ساختن گراها محیط یادگیری امن، راحت و شاد باشد و تعامل مثبت و سازنده بین فراگیران تشویق شود. ضمن اینکه صرفا درک و یادگیری مطالب ارایه شده کافی نیست. فراگیران باید آنچه را یاد گرفته اند بکار هم ببرند که البته این مسیله توسط فرضیه اوت پوت الیس مطرح شده است.

            اما واقعیت این است که علیرغم اینکه تمام این فرضیه ها برای ارتقای یادگیری فراگیران خوب هستند اما به هیچ عنوان کافی نیستند. مشکل اصلی ای که این فرضیه ها – از نظر اینجانب – از آن غفلت کرده اند این است که فراگیران هرگز نمی توانند تمام آنچه را درک کرده اند و یا یاد گرفته اند در شرایط واقعی و یا شبهه واقعی بکار گیرند و از آن در مواجهه با مسایل پیرامون خود استفاده کنند. بعبارت دیگر بعنوان نمونه در کلاس های زبان تمام مطالب یاد گرفته‌شده نمی‌تواند به مهارت‌های مولد مثل نوشتن و صحبت کردن تبدیل شوند – هرچند به‌راحتی می‌توان از آن‌ها در مهارت‌های دریافتی مثل شنیدن و خواندن استفاده کرد. بعبارت ساده تر غالب زبان آموزان، در کلاس های زبان، می توانند از دانش خود برای درک آنچه می شنوند و یا می خوانند بهره ببرند اما در مهارت های محاوره ای و نوشتاری که توانایی بکارگیری زبان آنها را می طلبد مشکلات فراوان دارند. این خود یکی از اصلی ترین عوامل ناکامی آموزش زبان بویژه در کشورهایی همانند ایران می باشد.

بنابراین خلأ موجود در علوم وابسته به حوزه آموزش بطور عام و آموزش زبان بطور خاص در اینجاست که تا کنون هیچ فرضیه و یا تئوری‌ای برای تسهیل و تسریع «تبدیل» آنچه یاد گرفته‌شده به مهارت‌های تولیدی همانند صحبت کردن و نوشتن که توانایی بکارگیری دانش (زبانی) فراگیران را می طلبد ارائه نشده است. این خلأ بویژه در تاریخچه علم آموزش زبان این‌جانب را بر آن داشت تا در سال ۱۳۸۵ در رساله دکترای خود فرضیه خود (فرضیه ورودی – خروجی چندوجهی) را برای تسهیل و تسریع فرایند یادگیری زبان به‌قرار زیر به همکاران محترم در مدرسه و دانشگاه در سطح ملی و بین المللی معرفی نمایم:

هرچند داده‌های قابل‌درک، فیلتر عاطفی روانی پائین، دقت و توجه کردن، خروجی و تولید زبان و تعامل حتی به نحوی که مدنظر ساختن گراها هم هست برای یادگیری مؤثر زبان لازم و ضروری هستند اما به‌هیچ‌عنوان کافی نیستند: توجه و تمرکز سیستماتیک بیشتری باید بر “انتقال” آنچه فراگیران یادگرفته اند به مهارت‌های تولیدی زبان (کاربرد زبان) شود که این به معنای توانمند کردن و ماهر کردن فراگیران برای بکارگیری آنچه درک کرده اند و یاد گرفته اند می باشد. و اینجانب بر این باور هستم که فراهم کردن محیطی چند وجهی و منابع چند گانه برای ارائه داده‌ها (ورودی) و بکارگیری داده ها و تبادل نظرات و اطلاعات (تولیدات و یا خروجی) از کانال های متفاوت روشی بسیار موثر برای بالفعل کردن پتانسیل بالقوه فراگیران – و یا همان توانمند کردن آنها برای بکارگیری آنچه یاد گرفته اند – می باشد که بدین واسطه خلاءای که از آن صحبت شد پر می شود.

متعاقبا بر مبنای چنین عقبه فکری ای هست که اینجانب در کلاس هایم تمام تلاشم را می کنم تا از طریق مکانیسم ها، استراتژی ها و فعالیت های خاصی که طراحی کرده ام به خلق منابع و فرصت‌های متعدد جهت ارائه و تبادل داده‌ها و اطلاعات بپردازم و از کانال‌ها و زوایای متفاوت فراگیران را به  به‌کارگیری دانش (زبانی) که بواسطه تدریس اینجانب فرا گرفته اند تشویق نمایم. از جمله راهبردهایی که برای این منظور بر آنها تمرکز دارم موارد زیر هستند:

  1. اهمیت ویژه دادن به کار تیمی آنهم تیم های ناهمگن که تفاوت‌ها در سطوح فهم، قابلیت و استعداد فراگیران در آنها در نظر گرفته شده است. – همانطور که در ویدیو ملاحظه فرمودید در کلاس های اینجانب بحث و گفتمان و تبادل آرا در مراحل مختلف از سطح دونفره تا سطح تیمی و کلاسی تشویق می شود.
  2. پرداختن به بازی های مختلف از جمله بازی ایفای نقش که بواسطه آنها زبان آموزان تشویق می شوند آنچه را درک کرده اند و یاد گرفته اند در محیط های (شبهه) واقعی به تجربیات خود و واقعیات دنیای پیرامونشان ارتباط دهند.
  3. اهمیت دادن به رقابت های فردی و بویژه به تورنومنت های تیمی که بواسطه آنها زبان آموزان تشویق می شوند آنچه را درک کرده اند و یاد گرفته اند در محیط های (شبهه) واقعی برای حل مسایلی که با آن مواجه می شوند بکار بگیرند.
  4. در نظر گرفتن مهارت‌های هفت گانه زبان (خواندن، نوشتن، گوش کردن، صحبت کردن، گرامر، لغت و تلفظ) به عنوان یک مجموعه غیرقابل‌تفکیک در طول پروسه تدریس: اینجانب، بعنوان معلم زبان، در کلاس هایم “زبان” را بعنوان “یک کل” در نظر می گیرم و بنابراین به تدریس همزمان مهارت های هفت گانه زبان می پردازم چرا که بر این باور هستم که کل زبان معنا را کامل تر و بهتر منتقل می کند تا اجزای آن بطور مجزا و جداگانه. برای مثال در کلاس های خواندن و درک مطلب خودم از پرداختن به ارتقای مهارت های شنیداری، محاوره ای، نوشتاری و نیز افزایش دامنه لغات، دانش گرامری و تلفظی شاگردانم غفلت نمی کنم. دلیل این امر هم همانطور که اشاره شد این است که اینجانب بر این باور هستم که تمام این مهارتها چنان به هم مرتبط هستند که نمی توان آنها را تفکیک کرد و بصورت مجزا به تدریس و یا یادگیری جامع و موفق آنها پرداخت. مفاهیم یک متن در کلاس خواندن و درک مطلب می توانند در خدمت آموزش مهارت صحبت کردن باشند. خود مهارت صحبت کردن هم می تواند به ارتقای مهارت نوشتن بینجامد که این به نوبه خود می تواند مهارت خواندن و درک مطلب را ارتقا دهد. و تمام این مهارت ها به ارتقای دامنه لغات، دانش گرامری و سطح تلفظ فراگیران هم می انجامند همانطور که این موارد به نوبه خود به ارتقای مهارت های خواندن و درک مطلب، شنیدن، صحبت کردن و نوشتن می انجامند. علاوه بر این، واقعیت این است که زبان آموزان بویژه در سطوح بالاتر برای اثبات مهارت خواندن و درک مطلب خود به مهارت نوشتن و حتی صحبت کردن که دامنه لغت، دانش گرامری و تلفظ استاندارد را می طلبند هم نیاز دارند. این‌ها بخشی از دلایل گنجاندن فعالیت‌هایی از قبیل نوت برداری، دوباره‌نویسی و خلاصه‌نویسی در کلاس‌های خواندن و درک مطلب این‌جانب که به‌شدت بحث و گفتمان ایده‌ها و نظریات (مهارت صحبت کردن) را تشویق می‌کنند می‌باشد.

تمام این فعالیت‌های غالبا تیمی در محیط هایی که مشوق بحث و گفتمان در محیط هایی رقابتی هستند باعث درگیری بیشتر و فعالانه‌تر فراگیران در فرایند یادگیری می شوند. آنها باعث می شوند زبان آموزان در تیم های خود انگیزه بیشتری برای همکاری نزدیکتر با یکدیگر داشته باشند که این به نوبه خود یادگیری آنها را هدفمند تر و سیستماتیک تر می کند. با چنین فعالیت هایی در چنین محیط‌هایی فراگیران هم به دنبال (فراگیری) داده‌ها و دانش جدید و هم درصدد بیان دقیق ایده‌های خود و نیز تجزیه‌وتحلیل و نقد آنها از کانال های متفاوت نه‌تنها برای درک ساختارها و معنا بلکه برای دقیق‌تر و روان‌تر ارائه دادن آن‌ها از طریق نوشتن و گفتگو کردن هم هستند. این فعالیت های اجتماعی در کلاس های اینجانب نه تنها سبب می شوند فرصت های متعددی برای ورود و خروج و تبادل اطلاعات شکل گیرند بلکه خروجی آنها که همان درک و توانایی بکارگیری دانش (زبان) است هم افزایی هم دارند و سبب می شوند که پروسه تبدیل آنچه زبان آموزان درک می کنند و یاد می گیرند به مهارت های بکارگیری آن در محیط های شبهه واقعی و واقعی تسهیل و تسریع شود.

بنابراین این فعالیت‌ها نه‌تنها منابع چندگانه ارائه و تبادل داده‌های جدید را فراهم می‌آورند بلکه خود به خلق فرصت‌های بیشتری برای ارائه و تبادل داده‌های جدید و بحث درباره آنها کمک می‌کنند. ماهیت چنین فعالیت ها و محیط‌های تعاملی به‌عنوان واسطی بین داده‌ها و ایده‌ها عمل می‌کنند طوری که تمام این مکانیسم‌ها کمک می‌کنند تا داده‌ها درک و فهم شوند و درک و فهم منجر به تولید ایده‌های نو (دانش) شود. به عبارت دیگر، آن‌ها کمک به تبدیل این پوت (داده ها و اطلاعات و دانش) به اوت پوت و یا همان توانایی بکارگیری دانش (زبان) می‌کنند.  و این دقیقا همان هدف غایی اینجانب از ارایه فرضیه بی نظیر و منحصربفرد خودم بوده است.

امیدوار هستم که این فرضیه اینجانب هم مورد توجه معلمان و اساتید و محققان قرار گیرد تا بدین صورت کیفیت آموزش و به طبع آن یادگیری نسل فردا ارتقا یابد و سریعتر بسوی جامعه ای متمدن تر سیر نما ییم. در خاتمه این را هم یادآوری نمایم که تیوری های سایر تیوری سین ها هم به اینجانب در طراحی روش تدریسم کمک کرد که در مقالات  و کتبی که در منابع آمده اند به تشریح آنها وچگونگی بکارگیری شان پرداخته ام.

تمییز روش تدریس اینجانب (یادگیری تیمی رقابتی) از روش های تدریس کنونی

همانطور که از مطالب این مقاله و ویدیوی بالا و دیگر مقالات و کتب اینجانب می توان متوجه شد علاوه بر دانش (زبانی) فراگیران، روش تدریس اینجانب باعث ارتقای استراتژی های یادگیری، مهارت های تفکر ورزی، بهبود کیفیت سطح تفکر و تفکر انتقادی، یادگیری معنادارتر و در نتیجه عمیق تر و ماندگارتر و قدرت به خاطر سپاری بیشتر مطالب، رشد خلاقیت ذهنی و شکوفایی شخصیت فراگیران و درنتیجه کار و زندگی موفق‌تر آنان در آینده  هم می شود که اینها همگی به جوامعی آزاد، آباد، متمدن، پویا و پایا و نهایتا صلح جهانی می انجامند. دلایل موفقیت روش تدریس اینجانب در عملیاتی کردن این اهداف به این واقعیت برمی گردد که بر خلاف روش های تدریس کنونی، روش تدریس اینجانب

  1. پایه های تیوریک قوی ای دارد که در آنها به مکانیسم‌هایی که به‌واسطه آن‌ها یادگیری مؤثر اتفاق می‌افتد پرداخته است و درصدد در نظر گرفتن آن‌ها برای آموزش مؤثر برآمده است.
  2. صرفا به ارایه معلم، تمرین و تولید فراگیران بسنده نمی کند بلکه آنها را تشویق می کند که آنچه را یاد گرفته اند به زندگی روزمره و تجربیات خود نیز مرتبط سازند.
  3. نه تنها به نوع و کانال های ورود و خروج و ارایه و تبادل اطلاعات در فرایند تدریس و یادگیری اهمیت ویژه ای می دهد بلکه مکانیزم های ویژه ای برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان و درگیر کردن ذهنی، عاطفی و احساسی آنها در طول فرایند یادگیری دارد.
  4. راهبردهای موثری برای بکارگیری سیستماتیک و هدفمند کار تیمی که در فرایند یادگیری خیلی موثر هست ارایه می دهد.
  5. به تفاوت های فردی و سبک های یادگیری متفاوت فراگیران اهمیت ویژه می دهد.
  6. توجه ویژه ای به ایجاد محیطی شاد، پویا، راحت و انگیزه آور که مشوق ریسک کردن فراگیران است دارد.
  7. به تمام آنچه برای یادگیری موثر و دراز مدت نیاز هست توجه دارد.
  8. به برنامه یا سیلابس خاصی محدود نیست.
  9. بر انتقال مفاهیم اخلاقی، انسانی و ضروری برای زندگی در جوامع دموکراتیک هم تاکید دارد.
  10. هرگز این مهم را فراموش نمی کند که فراگیران انسان هستند و بنابراین صرفا بر ارتقای دانش و مهارت های زبانی و یا محاوره ای آنها تاکید ندارد. دلیل این امر هم این است که اینجانب بعنوان طراح و پدید آورنده این روش تدریس بر این باور هستم که زندگی، کار، تعاملات و آینده موفق در دنیای پیچیده کنونی داشتن مهارت های بیشتر و پیچیده تری از جمله کار تیمی در محیط های رقابتی، حل و فصل دیپلماتیک منازعات و خرد و تصمیم گیری جمعی می طلبد.

ویژگی های منحصربفرد دیگری که روش تدریس اینجانب را از روش های تدریس فعلی که بر کار گروهی تمرکز دارند و در غرب رایج هستند متمایز می کنند و در کتب متعدد اینجانب تشریح شده اند به قرار زیر است:

  1. مکانیزمهای خاصی که بویژه در سیستم ارزشیابی روش تدریس اینجانب طراحی شده است دانش آموزان قوی تر را مجاب می کند که تمام تلاش شان را برای موفقیت تیم شان بکار گیرند.
  2. حس مسیولیت پذیری را برای تمام اعضای تیم بوجود می آورد و کسی رغبت نمی کند که از مسیولیت های خودش در قبال خودش و تیمش شانه خالی کند.
  3. نه تنها اعضای تیم ها را مجاب به همکاری صمیمانه و نزدیک با یکدیگر می کند بلکه فرصت هایی بوجود می آورد تا تیم ها و اعضای آنها سطح خود را به راحتی با سطح سایر تیم ها و اعضایشان در کلاس مقایسه کنند که این خود انگیزه آنها برای تلاش مضاعف را بیشتر می کند.
  4. نسل فردا را برای ورود و کار و زندگی موفق در دنیای پیچیده و به شدت رقابتی امروز و به شدت پیچیده تر و رقابتی تر فردا آمده می کند.
  5. ارزش های انسانی و دموکراتیک و مربوط به دنیای متمدن را به نسل فردا انتقال می دهد که این خود به معنای براندازی نرم و تدریجی حکومت های دیکتاتوری و فاسد و خلق جوامعی انسانی، شاد، مترقی و متمدن و صلح جهانی می باشد.

در خاتمه مهم است که یادآوری شود که تا کنون ده ها مقاله، کتاب، پایان نامه ارشد و دکترا و ویدیو درباره روش تدریس منحصربفرد اینجانب و موثرتر بودن آن از روش های تدریس کنونی نوشته شده است که برخی از آنها در منابع این مقاله آمده اند. همینطور می توانید نام اینجانب را به فارسی و انگلیسی و یا نام فارسی و انگلیسی روش تدریس اینجانب تحت عنوان یادگیری تیمی رقابتی و یا  Competitive Team-Based Learning  را در اینترنت سرچ نمایید تا به برخی از این آثار برسید .

سخن آخر و نتیجه گیری

برخلاف روش‌های تدریس کنونی، در کلاس‌های این‌جانب تأکید بر روخوانی، ترجمه، طوطی‌وار حفظ و تقلید کردن و بازگویی مجدد مطالب در محیط‌های خشک و یک‌سویه که در آن‌ها اکثریت نادیده گرفته‌شده‌اند نمی‌باشد. بلکه در کلاس‌های این‌جانب تأکید بر به‌کارگیری لایه‌های بالاتری از تفکر خلاقانه و انتقادی فراگیران در فعالیت‌هایی از قبیل شفاف‌سازی، تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، نقد کردن، به چالش کشیدن، پیش‌گویی کردن بر اساس داده‌ها، مقایسه کردن و کاربرد مطالب یاد گرفته‌شده و مرتبط ساختن آنها به تجربیات و زندگی فراگیران در طول فرآیند بحث و گفتمان در محیط‌هایی (شبهه) واقعی که در آن‌ها همه از آزادی و فرصت ها و حقوق برابر برخوردارند می‌باشد. طبیعی است که در چنین محیط‌هایی نبوغ و استعداد فراگیران نه‌تنها در نطفه خفه نمی‌شوند بلکه به‌طور کامل بارور و شکوفا خواهند شد.

روش تدریس اینجانب و یا همان «یادگیری تیمی رقابتی» یکی از معدود روش‌های تدریسی است که طیف گسترده‌ای از فرضیه‌ها، نظریات و تئوری ها از آن حمایت می کنند که البته در این مقاله صرفا به ارایه دو تیوری آموزشی سیاسی خودم بسنده کردم. همانطور که تشریح شد باور رایج درباره زبان این است که زبان پدیده ای اجتماعی و ابزاری برای محاورات روزمره می باشد. اما اینجانب در سال ۱۳۸۵ ایده و تیوری های موجود در حوزه آموزش بطور عام و آموزش زبان بطور خاص را رد کردم و این ایده را مطرح کردم که زبان پدیده ای اجتماعی سیاسی و ابزاری برای توانمند کردن مردمانی است که بواسطه سیستم تعلیم و تربیتی کنونی از نظر فکری هم مستضعف نگاه داشته شده اند. در واقع از نظر اینجانب زبان ابزاری برای هر نوع رفورم و انقلاب و رها سازی مستضعفان و محرومان و براندازی حکومت های فاسد و تمامیت خواه می باشد. بر مبنای همین عقبه فکری بود که این ایده را مطرح کردم که دانش آموزان و دانشجویان نه تنها باید برای پدید آوردن دانش جدید در فرایند یادگیری در کلاس های درس فعالانه درگیر شوند بلکه باید برای ساختن جوامعی آزاد و آباد تر و متمدن تر هم در فعالیت های اجتماعی سیاسی در جامعه خود شرکت نمایند.

برخلاف روش‌های تدریس امروزی رایج در جوامع غربی، روش تدریس این‌جانب نه‌تنها به ارتقای دانش و مهارت‌های زبانی، استراتژی‌های یادگیری و نیز مهارت‌های اجتماعی در فراگیران می‌انجامد بلکه این پتانسیل را دارد که قدرت ذهنی، سطح کیفیت تفکر، خلاقیت و نگرش و باورها و شخصیت و رفتار آن‌ها را طوری ارتقاء دهد که بتوانند در دنیایی که در آن زندگی می‌کنند نیز منشأ اثر و تغییر و توسعه و آبادانی باشند. شهروندان آینده در کلاس‌های این‌جانب طوری تربیت می‌شوند که بتوانند با شجاعت و اعتمادبه‌نفس با مسائل و مشکلات فرارو در محیط های آکادمیک، کار و زندگی روبرو شوند و نهایت تلاش خود را برای مواجهه موفق با آن‌ها بکارگیرند.  آنها یاد می گیرند که همان‌طور که در کلاس های اینجانب اهل ریسک کردن در تفکر کردن می شوند در کار و زندگی در دنیای واقعی هم اهل ریسک کردن باشند. آن‌ها یاد می گیرند که فعالانه و با آگاهی در فعالیت‌های اجتماعی سیاسی شرکت کنند و با قدرت تفکر و تجزیه‌وتحلیل گری ای که دارند اطلاعات درست و نیز حق را از اقیانوس اطلاعات غلط و باطل که آن‌ها را احاطه کرده است تشخیص دهند و حتی اگر شده زندگی خود را فدای حق و حقیقت نمایند. ضمن اینکه آن‌ها طوری تربیت می شوند که شهامت پذیرفتن اشتباهات خود و عواقب آن را نیز داشته باشند. این‌ها بخشی از آن است که این‌جانب «توانمند کردن نسل فردا» نامیده‌ام.  بنابراین نامرتبط نخواهد بود که اگر بگویم روش تدریس این‌جانب یک «کاتالیزور» است چراکه این پتانسیل را دارد که فراگیران بی‌انگیزه و ناامید و پسیو و تنبل و فاقد قوای تفکر خلاقانه و انتقادی امروز را به ایجنت‌های  بیدار سازی مردمان و در نتیجه تغییر، توسعه، آبادانی و تمدن تبدیل کند. طبیعی است که خروجی های کلاس هایی که با روش تدریس اینجانب اداره می شوند قادر خواهند بود دنیای پیرامون خود را در سطوح محلی، ملی و بین المللی تحت تاثیر قرار دهند و دین فروشان ریاکاری را که قصر های رویایی نامریی خود را بر گرده ستمدیدگان و ویرانه های زندگی آنان بنا نهاده اند رسوا و سرنگون کنند و جوامعی آزاد، آباد، متمدن و سرشار از صلح و صفا و صمیمیت را بر پا دارند.

بنابراین روش تدریس اینجانب هرگز با روش های تدریس کنونی قابل مقایسه نیست. روش تدریس اینجانب بعنوان روش تدریسی سیستماتیک و هدفمند که بر مبنای یافته های علوم در حوزه های آموزش، روانشناسی، انسان شناسی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی طراحی شده است و جنبه های عاطفی، ذهنی، اجتماعی و سیاسی یادگیری را در نظر گرفته است روش تدریسی آموزشی سیاسی است که در مرحله اول به بیدارسازی و توانمند کردن و رهاسازی مستضعفان می اندیشد که در کلاس ها و دنیای واقعی اکثریت هستند اما توسط اقلیتی تمامیت خواه عامدانه مطرود و منزوی و در واقع قربانی  شده اند.   

روش تدریس یادگیری تیمی رقابتی عصاره زندگی آکادمیک اینجانب می باشد که برای جبران ناکامی روش های تدریس کنونی برای تربیت شهروندانی توانمند و متمدن برای زندگی در دنیای پیچیده کنونی و دنیای پیچیده تر فردا ارایه شده است. بعنوان سنگ زیر بنای دموکراسی، روش یادگیری تیمی رقابتی از نگاه فلسفی اینجانب به پیرامونم الهام می گیرد. تیوری آموزشی سیاسی اینجانب ستون فقرات این روش تدریس است. فرضیه ورودی خروجی چند وجهی م استخوان بندی آن را شکل می دهد. سیستم ارزشیابی ویژه ای که برای آن طراحی کرده ام در واقع قلب تپنده این روش تدریس است. مواد آموزشی، تکالیف، تکنیک ها و فعالیت هایی که برای معلمان و اساتیدی که قرار است از آن استفاده کنند طراحی و پیشنهاد کرده ام گوشتی هست که بدنه آن را شکل می دهد. باورهای اینجانب بعنوان روح این روش تدریس در سراسر مکانیزم هایی که برای آن طراحی کرده ام و نیز در وظایف و مسیولیت هایی که برای معلمان و فراگیران برشمرده ام دمیده شده است. اهداف و برنامه ای که برای این روش تدریس تعریف کرده ام مغز و یا راهبر آن است. روش تدریس اینجانب در واقع “پیمان” اینجانب است  – پیمانی برای مبارزه و براندازی هر نوع منبع ریا و دین فروشی، ظلم، ستم، فساد، غارت و استبداد و خونریزی در سطح محلی، ملی و بین المللی.

هدف غایی و استراتژیک اینجانب از خلق این روش تدریس “عیان کردن ارزش واقعی یک دیکتاتور و حاکم فاسد، ستمگر و  ریاکار بعد از بیدار کردن انتقادی مردمان و سربازان و پاسداران او می باشد. تردیدی نیست که بکارگیری این روش تدریس به معنی عملیاتی کردن اهداف تعریف شده برای آن خواهد بود چرا که اینجانب بر این باور هستم که سعادت و یا شقاوت هر جامعه ای به روش های تدریسی که معلمان آن جامعه در کلاس های خود بکار می گیرند بستگی دارد. امید است با بکارگیری روش تدریس اینجانب به آزادی، امنیت، توسعه و سعادتی پایدار رهنمون شویم.

برای درک جامع ویژگی ها، تکنیک ها، مکانیزم ها، تکالیف، فعالیت ها و سیستم ارزشیابی منحصربفرد اینجانب که برای روش تدریسم پیشنهاد داده ام و نیز برای درک دلایل موفقیت آن در سطح ملی و بین المللی، وظایف معلمان و مسیولیت های دانش آموزان در کلاس هایی که با روش تدریس اینجانب اداره می شوند و اطلاعات مفید و ارزنده خیلی بیشتر هفدهمین کتاب اینجانب راکه مشخصات آن در زیر آمده است سرچ، دانلود و مطالعه بفرمایید:

Hosseini, S.M.H. (2018). Competitive Team-Based Leaning: Beyond Current didactic Methods, LAMBERT ACADEMIC Publishing, ISBN: 978-613-9-88479-7

 ترجمه فارسی این اثر:

http://iranglobal.info/node/67290

اینجانب در ورژن انگلیسی این کتاب ۶۸۴ صفحه ای که در یک انتشاراتی بین المللی در آلمان منتشر شد:

  1. به کالبدشکافی و آنالیز روش های تدریس فعلی و تجزیه و تحلیل فلسفه بکارگیری آنها در رژیم های تمامیت خواه که چیزی جز استحمار، استثمار و استعمار مردم نیست پرداخته ام.
  2. به روند تکاملی آموزش زبان در حوزه تیوری ها و روش های تدریس پرداخته ام و تمام تیوری ها و روش های تدریس محبوب فعلی را با برهان و ادله رد کرده ام و تیوری های خودم را بعنوان پایه های تیوریک روش تدریس خودم ارایه داده ام.
  3. سعی کرده ام بهترین تیوری ها و روش های تدریس فعلی را در جهت ارتقای کیفیت تیوری ها و روش تدریس خودم مهندسی نمایم.
  4. روش تدریس خودم را بطور جامع معرفی و از زوایای متفاوت با انواع مختلف روش های تدریس فعلی مقایسه کرده ام.
  5. به آموزش چگونگی بهره وری از فضاهای مجازی برای ارتقای کیفیت روش تدریس خودم پرداخته ام.
  6. با خاتمه دادن هر یک از ۱۳ فصل این کتاب با سوالات کلیدی و بسیار اساسی سعی کرده ام خلاقیت ذهنی، قوای تفکر ورزی و نگرش منتقدانه خوانندگان را به چالش بکشم.

این کتاب ارزشمند بویژه برای معلمان و اساتیدی که به بر پایی جوامعی متمدن، شاد، پویا و صلح جهانی می اندیشند بسیار مفید خواهد بود. این کتاب سرشار از آخرین یافته های علمی در حوزه آموزش (زبان) برای دانشجو معلمان، معلمان و اساتید تمام دروس در تمام سطوح از مدرسه تا دانشگاه بوده و برای سمینار ها و کارگاه های آموزشی نیز سودمند می باشد. سیاست گذاران آموزشی، روش شناسان، تیوری سین ها، محققان، برنامه ریزان آموزشی و مولفان کتب آموزشی نیز می توانند بهره های فراوانی از مطالب ارایه شده در این کتاب ببرند. علاقه مندان می توانند این کتاب را از لینک ارایه شده در بالا و یا در منابع همین مقاله دانلود نمایند و یا با اینجانب تماس بگیرند تا آخرین ورژن آن را که توسط یک انتشاراتی بین المللی در آلمان منتشر شد و در سایت هایی چون آمازون فروش می رود برایشان ارسال نمایم.

پیشنهادات ویژه به محققان

اولین پیشنهاد اینجانب این است که محققان سعی کنند تیوری های آموزشی سیاسی اینجانب را با تیوری های موجود در حوزه آموزش که غالبا توسط فلاسفه غربی و جمهوری های شوروی سابق ارایه شده اند از زوایای متفاوت مقایسه نمایند و راجع به چشم انداز تاثیرات آنها در آینده آموزش به بحث و تبادل آرا بپردازند و کتاب و مقاله بنویسند. پیشنهاد دیگر این است که معلمان و اساتید زبان تاثیرات روش تدریس اینجانب و سایر روش های تدریس مورد علاقه خودشان را بر مهارت های متفاوت زبان در مدرسه و دانشگاه بررسی نمایند. از آنجا که اینجانب – با توجه به شناخت خودم و نیز بیش از ۵۰ تحقیق انجام شده که برخی از آنها در منابع همین مقاله آمده اند – به برتری روش تدریس خودم در ارتقای استراتژی های یادگیری، یادگیری ماندگارتر، خلاقیت ذهنی، مهارت های تفکر ورزی و بویژه تفکر انتقادی، مهارت های اجتماعی، آگاهی های اجتماعی سیاسی و شکوفایی بیشتر شخصیت فراگیران و نهایتا ساختن جوامعی آزاد و دموکراتیک، پویا، متمدن و صلح جهانی ایمان دارم تحقیق و پژوهش بیشتر را در این حوزه ها هم پیشنهاد می دهم.

منابع  فارسی

My Weblog: http://beyondelt.blogfa.com

دانلود ورژن رایگان این کتاب تحت عنوان “یادگیری تیمی رقابتی: کاتالیزور و اسلحه آموزشی من”

http://iranglobal.info/node/66805

English References

  1. Akbarzadeh, M. (2016). A Study into the Effects of Competitive Team-Based Learning And ‘Student Teams- Achievement Divisions’ on The Reading Comprehension of Iranian EFL Intermediate Students. Unpublished MA Thesis, Islamic Azad University of Roudehen, Iran.
  2. Hosseini, S.M.H. (2000). The Impact of Competitive Team-Based Learning on the Reading Comprehension of Iranian High School  Students. Unpublished MA Thesis, Islamic Azad University of Garmsar, Iran.
  3. Hosseini, S.M.H. (2007a). ELT in Higher Education in Iran and India: A Critical View.  Language in India, ۷, ۱-۱۱٫  Retrieved from  http://www.languageinindia.com/dec2007/eltinindiaandiran.pdf (accessed on: 24/01/ 2019).
  4. Hosseini, S.M.H. (2007b). Infusion of Emerging Online Technologies into ELT: The Need of the Hour”, Published at Perspectives in Education, ۲۵(۲۰۰۹): ۱۱۹۱۲۷٫ Also, [Online] Available at: http://eltweekly.com/2009/06/eltweekly-issue22-research-paper-by-mohammad-hassan-hosseini/    (accessed on: 30/01/ 2019).
  5. Hosseini, S.M.H. (2009). Effectiveness of Cooperative Learning Methods: A Study with Iranian and Indian Undergraduate Learners. Unpublished PhD Thesis, Mysore University, India. DIO: 10.13140/RG.2.2.31310.10566
  6. Hosseini, S.M.H. (2010). Theoretical foundations of Competitive Team-Based Learning. Canadian International Journal of English Language Teaching ۳, ۲۲۹ – ۲۴۳. doi:10.5539/elt.v3n3p229. Retrieved from  http://www.ccsenet.org/journal/index.php/elt/article/view/7236  (accessed on: 24/01/ 2019).
  7. Hosseini, S.M.H. (2012a). Beyond the present methods and approaches to ELT/education: The crucial need for a radical reform. Tehran: Jungle Publication. ISBN: 978-964-981-883-2
  8. Hosseini, S. M. H. (2012b). A study of the effects of Competitive Team-Based Learning and Structured Academic Controversy on the language proficiency of Iranian EFL college seniors. The International Journal of Adult Vocational Education and Technology, ۳, ۱۰۰-۱۰۵. doi: 10.4018/javet.2012100105
  9. Hosseini, S.M.H. (2013). Cooperative Learning Methods + 1: Research and Innovation, Germany: Scholars’ Press, ISBN: 978-3-639-70309-2
  10. Hosseini, S.M.H. (2013). Teach Language: A Practical Crash Course’, Germany: Scholars’ Press, ISBN: 978-3-639-70551-5
  11. Hosseini, S.M.H. (2013). Team-Based Learning in Secondary Education’, Germany: Lambert Academic, ISBN: 978-3-659-49797-1

۱۲٫    Hosseini, S. M. H. (2014). Competitive Team-Based Learning versus Group Investigation with reference to the language proficiency of Iranian EFL intermediate students. International Journal of Instruction, ۷, ۱۷۶-۱۸۸.

  1. Hosseini, S.M.H. (2015). Method Engineering: Towards a Strategic Approach to the Empowerment of the Other. International Journal of SYLWAN, 4(2),۱۵۹-۱۶۸.

۱۴٫    Hosseini, S.M.H. (2015). Competitive Team-Based Learning: My Didactic Weapon’, Germany: Scholars’ Press, ISBN: 978-3-639-51336-3

  1. Hosseini, S.M.H. (2015). Sample Articles by an ELT Scholar’, Germany: Lambert Academic, ISBN: 978-3659-49616-5
  2. Hosseini, S.M.H. (2015). Competitive Team-Based Learning in Conversation Classes’, Germany: Scholars’ Press, ISBN 978-3-639-86105-1
  3. Hosseini, S.M.H. (2017). Competitive Team-Based Learning vs. Student Teams-Achievement Division: Scholars’ Press, ISBN 978-620-2-30109-1
  4. Hosseini, S.M.H. (2018). Competitive Team-Based Leaning: Beyond Current didactic Methods, LAMBERT ACADEMIC Publishing, ISBN: 978-613-9-88479-7
  5. Hosseini, S.M.H. (2018). Cognitive Socio-Political Language Learning Theory, Multiple Input-Output Hypothesis And Competitive Team-Based Learning“. Theory and Practice in Language Studies, ۹(۴): ۴۱۱-۴۲۳. DOI: http://dx.doi.org/10.17507/tpls.0904.08. Available @http://www.academypublication.com/ojs/index.php/tpls/article/view/tpls0904411423/1875
  6. Hosseini, S.M.H. (2019). Dr Hosseini’s Catalyst for Transformation and Change”, Scholar’s Press Publishing, ISBN: ۹۷۸-۶۱۳-۸-۸۲۴۲۲-۰
  7. Hosseini, S.M.H. & Salari, F. (2019). Competitive Team-Based Learning vs. Reciprocal Teaching of Reading: A Study in Reading Classes. Journal of Language Teaching and Research, May Issue. Forthcoming.
  8. Jahanbazian, T. (2015). A study into the effects of ‘Competitive Team-Based Learning’ and ‘Learning Together’ on the oral performance of intermediate EFL Learners. Iranian Journal of Research in English Language Teaching, ۳, ۶۰-۷۳. Retrieved from 
  9. http://relp.khuisf.ac.ir/article_533624_3a87dbba748748e68ba1f08bc20cd106.pdf  (accessed on: 24/01/ 2019).
  10. Jahanbazian, T. (2015b). A Study into the Effects of Competitive Team-Based Learning and Learning Together on the Oral Performance of Intermediate EFL Learners. Unpublished MA Thesis, Kohgiloyeh And Boyer Ahmad Islamic Azad University, Iran.
  11. Jahanbazian, T. (2015).  Competitive team-based learning in conversation classes. Germany: Scholar Press.
  12. Salari, F. (2018). The Effect of Competitive Team-Based vs. Reciprocal Program in Reading Comprehension Ability of Iranian EFL Learners. Unpublished MA Thesis, Quchan Islamic Azad University, Iran.
  13. Salari, F., Hosseini, S.M.H. (2019). The Effect of Competitive Team-Based vs. Reciprocal Program in Reading Comprehension Ability of Iranian EFL Learners. Journal of Language Teaching and Research, 10(3), 489-500. DOI: http://dx.doi.org/10.17507/jltr.1003.12 Retrieved from http://www.academypublication.com/ojs/index.php/jltr/article/view/jltr1003489500/1898 (accessed on 01/04/2019)
  14. Salimi Bani, K. (2017). The Effect of Competitive Team-Based Learning (CTBL) and Cooperative Integrated Reading and  Composition (CIRC) on the Reading Comprehension of Iranian Intermediate EFL Learners. Unpublished MA Thesis, Khorasgan (Isfahan) Islamic Azad University, Iran.

ویدیو: تعریف اینجانب از یادگیری تیمی سیستماتیک:

https://www.aparat.com/v/JH6c8

ویدیو: تمییز روش تدریس اینجانب از روش های غربی که بر کار گروهی تمرکز دارند:

https://www.aparat.com/v/1xX0s

ویدیو: معرفی روش تدریس دکتر حسینی

https://www.aparat.com/v/3FG9u

ویدیو: تعریف اینجانب از” آموزش” برای دانشجو معلمان هندی:

https://www.aparat.com/v/aeOoI

صحبت های کوتاه و متفاوت اینجانب:

https://www.slideshare.net/SMHHosseini/philosophical-insights-from-dr-seyed-mohammad-hassan-hosseini-136358942/SMHHosseini/philosophical-insights-from-dr-seyed-mohammad-hassan-hosseini-136358942

یادآوری: همانطور که ملاحظه کردید اینجانب در حوزه علوم انسانی علم تولید کردم -دو تیوری و دو روش تدریس ارایه دادم- که متاسفانه در ایران با علمم دفنم کردند. بعد ریاکارانه می گویند می خواهند علوم انسانی را اسلامی کنند! همانطور که شما هم از این مقاله اینجانب دریافتید مگر نه این است که علم اینجانب در راستای عملیاتی کردن فلسفه عاشور در محیط های آکادمیک است؟! روش تدریس منحصر بفردم که بر پایه تیوری آموزشی سیاسیم ارایه شد و راجع به آن ده ها کتاب، مقاله و پایان نامه نوشته شده است نه تنها در ایران که حتی در سطح بین المللی بی نظیر هستند. هیچ هیات علمی ای حتی در دانشگاه تربیت مدرس تهران یا هر دانشگاهی دیگر در ایران و حتی در خاور میانه سراغ ندارم که این چنین و در این سطح مرزهای دانش را در نوردیده باشد. حتی در سطح بین المللی هم کسی را سراغ ندارم که خودش تیوری ارایه داده باشد و بر مبنای تیوری های خودش روش تدریسی جامع آنهم روش تدریسی که در واقع یک اسلحه آموزشی است ارایه داده باشد. مقالات اینجانب را در وبلاگم که در منابع این مقاله آمده است مطالعه بفرمایید تا ببینید که آنها چگونه اینجانب، آثار علمی، زندگی، موقعیت اجتماعی، رویاها، جان، مال، آبرو، سلامت روح و روان و حتی نسل و تبارم را هدف گرفتند و معدوم کردند! –   تنها و تنها به جرم اینکه علم من نه تنها در راستای منافع انها نبود بلکه ریشه های آن شیاطین پیغمبر نمای غارتگر را هدف گرفته بود.

  Dr Seyed Mohammad Hassan Hosseini, as an Iranian liberal educator, is interested in democratic education and has a zest for awakening, empowering, and emancipating the oppressed majority. He succeeded to publish more than 200 bookticles during his stay in India, in the course of pursuing his PhD, in ELT, amidst a horrifying hell the IRI Intelligence Service occasioned for him. Dr Hosseini has suggested language as a liberating agent in his seminal Cognitive Socio-Political Language Learning Theory based upon which he introduced his instructional weapon, a weapon for the overthrow of dictatorial regimes. Particularly, since he recalibrated the critical attitude of his mind towards the philosophy beyond curricula in corrupt regimes and since he focused upon the importance of his didactic weapon for educators in today world context of tyranny, he has been under extreme brutal pressure here in Iran. Although Dr Hosseini has the experience of teaching in different universities both in Iran and overseas, he has been obliged to teach at a school for backward students in Mashhad lest he transform tomorrow citizenry! THEY have arrested Dr Hosseini on his flee to Turkey and sent him to Tehran Liberty madhouse for two times hitherto in order to torture/destroy his creative mind through more horrific approaches. Dr Hosseini is now searching for a job in another country.    

به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۳ نظر

  1. سید محمد حسن حسینی

    آخرین ادیشن مقاله ام تحت عنوان زیر را سرچ و مطالعه و نشر دهید:

    ‏My Transformative Edu-Political Theories and Liberating Approach to Teaching

  2. سردبیر محترم، اخرین ورژن مقاله مربوط به تیوری هایم و همینطور دو کتابم را برایتان ای میل کردم تا منتشر و در دسترس علاقه مندان قرار دهید. دریافت کردید؟ ضمنا پیشنهاد می دهم ویدیوهای من در اینستاکرامم را بازنشر دهید:
    drsmhhosseini @

  3. آخرین ورژن تیوری های من را در وب سایتم مطالعه بفرمایید:
    www.drelt.ir