پیام یونسیپور
این آخرین فریادهای «علی دایی» است: «آقایی که ادعا میکنی، شما کجا به تعهداتتان به مردم عمل کردید؟ طرف “رنو” ثبت نام کرده ولی میخواهید ماشینهای دیگر در یک تاریخ نامشخص بدهید. مردم جلوی کارخانه شما تحصن کرده بودند، نه جلوی خانه و محل کار من. مثل این که فراموش کردید.»
البته سرمربی معزول «سایپا» کمی فراتر رفته و در مورد مدیریتی که پای حکم اخراجش را امضا کرده هم فاشگویی کرده است: «آقای “مصطفی مدبر” برای من وجود خارجی ندارد و آدم حقیقی به این اسم نمیشناسم. تا جایی که ذهن ناقصم یاری میکند و او را از زمانی که ریاست حراست صداوسیما را داشت، به عنوان “سردار غفور” میشناسم. برای من جالب بود که در یک برنامه “۹۰” خودش را مدبر معرفی کرد. بعد که صحبت کرد، تُن صدایش برای من آشنا بود و دیدم همین سردار غفور خودمان است و اردبیلی است. چه طور او مصطفی مدبر شده است؟ کاش یک نفر از ثبت احوال این جا بود تا سوال کنم که یک نفر میتواند کل اسم و فامیلش را عوض کند؟»
سردار «غفور درجزی» که علی دایی از او رو نمایی کرده، یکی از عواملی است که در ترور «عبدالرحمن قاسملو» نقش داشته است. آنچه شاید علی دایی نمیداند، این است که سردار غفور هم یک نام مستعار بیش نیست. نام اصلی آنکه او را اخراج کرده و در ترور مشهور قاسملو در وین نقش داشته، «امیر منصور بزرگیان اصل» است.
روز ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۸، قاسملو، دبیرکل «حزب دموکرات کردستان ایران» بدون محافظ و بدون هیچ پبشبینی امنیتی به محل مذاکره در «لینکه بانگاسه» میرود. آنچه از این ملاقات مشهور ثبت شده، این است که «محمد جعفری صحرارودی»، «مصطفی مصطفوی»(آجودی)، غفور درجزی (امیر منصور بزرگیان اصل)، «فاضل رسول»، «عبدالله قادری» و عبدالرحمان قاسملو دور یک میز مینشینند. صحرارودی و مصطفوی اعضای مذاکره کننده بودند و بزرگیان اصل (سردار غفور) مسوول حفظ امنیت مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی.
پس از دو ساعت، مذاکرات به نتیجه نمیرسند و در پی آن قاسملو پیشنهاد میدهد که گفتوگوها یک روز بعد ادامه پیدا کنند. اندکی پس از این پیشنهاد، تیراندازی با دوکُلت شروع میشود. گلوله ها به پیشانی، گیجگاه و گلوی قاسملو اصابت میکنند. پس از آن، گروه مذاکره کننده جمهوری اسلامی بازداشت و کمی بعد به ایران منتقل شدند.
پس از بازگشت به ایران اما بارها نام آنها تغییر کرد. سردار غفور درجزی حالا شده است آقای مصطفی مدبر و با همین نام، مدیرعامل باشگاه سایپا. علی دایی طی ماههای اخیر همکاری خود با سردار غفور درجزی، مشکلی با او نداشت و از رمز و راز او حرفی نزده بود. هرگز هم نگفته بود که او را چه گونه و از کجا میشناسد. چند باری هم با سردار غفور (مدبر) در مورد احتمال مربیگری خود در تیم ملی ایران حرف زده و به او پیشنهاد داده بود در صورت حضورش در تیم ملی، چه کسی جانشین وی شود. اما به محض اخراج، ماهیت او را فاش کرده است؛ یک سناریو قدیمی از مردی که او را هم خوب میشناسیم و هم اصلا نمیشناسیم.
تناقضات در باور
مهرماه سال ۱۳۸۴، «فرانتس بکن باور»، سفیر فدراسیون فوتبال آلمان برای خوشآمدگویی به تیمهای راهیافته به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان گفت: «من به این جا آمدهام تا به “محمد دادکان” (رییس وقت فدراسیون)، “برانکو ایوانکوویچ” (سرمربی وقت تیم ملی) و مردم ایران برای حضور در کشورم پیشاپیش خوشآمدگویی کنم. به سفیر آلمان در ایران هم تبریک میگویم که ایران یکی از ۳۱ کشوری خواهد بود که میهمان ما میشود. اما اجازه بدهید ویژهترین تبریک را به یکی از برترین بازیکنان صدسال اخیر باشگاه بایرنمونیخ بگویم؛ علی دایی. ما افتخار داشتیم که در مدتی علی دایی را کنار خودمان در بایرن ببینیم.»
مردادماه سال ۱۳۸۳، «علی پروین» پیشکسوت باشگاه پرسپولیس گفت: «آقای دایی! تو فقط مشهور هستی، نه محبوب. تو دو تا روپایی بلد نیستی بزنی. اخویات (محمد دایی) روز بازی با ما روی سکوها با لیدرهای پرسپولیس درگیر شد، چیزی نگفتیم. بعد میگویی هوادار پرسپولیس، اراذل است؟ مگر همینها که الان به آنها میگویی اراذل، تو را علی دایی نکردند؟ الان همه ایران شدهاند اراذل غیر از شما؟ برو از مردم بپرس ببین اراذل تو هستی یا ما.»
اسفندماه سال ۱۳۸۴، «بورامیلوتینوویچ»، سرمربی معروف صرب گفت: «میخواهم برای اولین بار اعترافی کنم که تن شما بلرزد. من سال ۲۰۰۱ سرمربی تیم ملی چین بودم و ما باید برای صعود به جام جهانی در آسیا مبارزه میکردیم. من به رییس فدراسیون فوتبال چین گفتم ما دو راه داریم؛ یا با تیمی که علی دایی در آن بازی میکند، در یک گروه قرار بگیریم و صعود نکنیم یا در گروهی باشیم که علی دایی آنجا نیست. ما راه دوم را انتخاب کردیم و به جام جهانی رسیدیم.»
مهرماه سال ۱۳۹۲، «محمد مایلیکهن»، سرمربی سابق تیم ملی گفت: «این آقا کارچاقکن دارد. همه جا هم دارد. شما بروید و بینید مالیات آقایان در سالهای گذشته چهقدر بوده. اما همین کارچاقکنها چهطور مالیاتش را کم کردند. این آقا هکتارهکتار زمین میگیرد، بعد طلبکار است و ادعای پاکی میکند.»
اینها فقط شماری از جمعیت زیاد و خروار خروار تناقض و تضاد در مورد علی دایی هستند؛ مردی که همچنان «آقای گل» ملی تاریخ فوتبال جهان است اما مربی کامیاب و موفقی روی نیمکتهای ملی به حساب نمیآید.
زندگی با اعداد و ارقام؛ از مالدیو تا جام جهانی
اگر قرار باشد در مورد «پله»، ستاره سابق فوتبال برزیل و تنها بازیکنی که در تاریخ جهان از سوی فیفا موفق به کسب عنوان «بهترین بازیکن تاریخ» شده است بدانیم، میتوان به افتخارات وصف نشدنی او در دوران بازیگری، مدت کوتاهی حضور در سیاست و گرفتن پست وزارت ورزش برزیل و همینطور رفتارهای بشردوستانهاش اشاره کرد.
اما در مورد علی دایی داستان متفاوت است؛ او که فروردینماه سال ۱۳۴۸ متولد شده، ۱۰۹ گل ملی به ثمر رسانده و عنوان «بهترین گلزن تاریخ» را کسب کرده است. از طرف دیگر، تولیدی پوشاک «دایی» را راهاندازی کرده و آرامآرام به یک بیزینسمن و تاجر که راههای صادرات و واردات، به ویژه در روزهای تحریم را خوب آموخته، بدل شده است. همزمان روی نیمکت مربیگری تمام تیمهای تهرانی (به جز استقلال) نشسته است. البته از خودش یک سلبریتی خیرخواه در فضای مجازی و حقیقی هم ساخته است.
علی دایی سال ۱۳۶۸ در «دانشگاه صنعتی شریف»، در رشته متالوژی قبول شد. همزمان، فرصت حضور در تهران را غنیمت دانست و سر تمرینات تیم «بانک تجارت» حاضر شد. «ناصر حجازی» کاشف او بود. مرحوم حجازی در سال ۱۳۶۹ پسر ترکهای با قد ۱۹۲ سانتیمتر که برای تست به تمرینات آمده بود را انتخاب کرد. گفته بود مهمترین دلیلش، تیزهوشی این پسر جوان بوده و البته آگاهی از اینکه دانشجوی صنعتی شریف است.
دو سال بعد به تیم ملی دعوت شد؛ تیمی که هدایتش را علی پروین برعهده داشت. علی دایی سال ۱۳۸۴ در گفتوگو با روزنامه «جهان فوتبال» چنین ادعا کرد: «روزی آقایان به من زنگ زدند و گفتند اگر میخواهی به تیم ملی دعوت شوی، باید با پرسپولیس قرارداد ببندی. من هم چون میخواستم هرچه زودتر به تیم ملی برسم، قرارداد با پرسپولیس را امضا کردم.»
منظورش از «آقایان» به صورت روشن، علی پروین بود. اما در همان مصاحبه تاکید کرد: «برادرانم و کل خانواده ما استقلالی بودند. من علاقهای به هیچ تیم خاص و رنگی نداشتم اما به هرحال هرکسی به سمت خانوادهاش گرایش پیدا میکند.»
دایی نخستین بار در سال ۱۳۷۲ به عنوان بازیکن جانشین در مقابل پاکستان در «جام اکو» برای تیم ملی به میدان رفت. اما اولین گل خود را در ششمین بازی ملی، مقابل تایوان در تهران به ثمر رساند. از بازیهای انتخابی جام جهانی ۹۴ و با سه گلی که برابر ژاپن، عراق و کرهشمالی به ثمر رساند، در ایران شهره شد.
آرام آرام تبدیل شد به بهترین گلزن فوتبال ملی ایران. ترسی که به جان تمام آسیا میانداخت گویی قابل وصف نبود. از مهمترین تیمهای آسیایی که مقابلش زخم خوردند میتوان به کرهجنوبی، عراق و ژاپن اشاره کرد که هر یک چهار بار دروازههایشان با پا و سر او باز شده است. هرچند که هر چهارگل او به کرهجنوبی در یک بازی (جام ملتهای ۹۶ امارات) ثبت شد.
خودش مایل بود تعداد گلهای ملیاش را به رقم ۱۱۰ برساند. سال ۱۳۸۳ به مجله «دنیای ورزش» گفته بود: «به خاطر ارادتی که به حضرت علی دارم، سعی میکنم تعداد گلهایم هم به عدد ۱۱۰ برسد.»
این عدد نشانهای از حروف نام امام اول شیعیان است. آنچه فدراسیون جهانی فوتبال از آمار بازیها و گلهای ملی دایی ثبت کرده، ۱۰۹ گل ملی در ۱۴۵ بازی رسمی است. خودش اما ادعا میکرد دو گلی که مقابل تیم ملی افغانستان در بازیهای آسیایی «بوسان» به ثمر رسانده است هم باید به این آمار اضافه میشد. اما فدراسیون جهانی فوتبال بازیهای بوسان را به عنوان رقابتهای زیر ۲۳ سال ثبت کرد، نه بازیهای ملی.
بیشترین گلهای ملی علی دایی مقابل مالدیو و لائوس (هر کدام ۸ گل)، لبنان (۶گل) و سریٰلانکا و نپال (۵ گل) ثبت شدهاند. گلهای او مقابل بوسنی، اکوادور، اوکراین، مکزیک، کاستاریکا، پاراگوئه و لیبی در بازیها و تورنمنتهای دوستانه و همینطور تیم ملی مصر در جام بینقارهای به ثبت رسیدهاند.
اما شاید تنها حسرت و نقطه تاریک پرونده قطور گلهای علی دایی به ناکامیهایش در جام جهانی برگردد. او هرگز موفق نشد در هیچ یک از بازیهای خود در ادوار جام جهانی دروازهای را باز کند. از او فقط یک پاس گل مقابل امریکا به «مهدی مهدویکیا» به جا ماند.
پرتاب موشک به فضا یا قهرمانی جام جهانی؟
«من دیدگاه خاص خودم را دارم. اینکه شما چه قدر در یک تیم ماندید و چه قدر به یک پیراهن وفادار بودید، دیگر ملاک نیست. به نظر من، در فوتبال حرفهای هر بازیکنی اول باید به فکر پیشرفت و بعد زندگی شخصی و پیشرفت مالیاش باشد.»
این پاسخی بود که سال ۱۳۸۴ به سوالی که از او در مورد چرایی تغییرات پیاپی در انتخاب تیمهایش پرسیده بودم، داد. علی دایی سابقه بازی در «تاکسیرانی»، بانک تجارت، پرسپولیس، «السد» قطر، «آرمینیا بیلهفلد»، «بایرنمونیخ»، «هرتابرلین»، «الشباب» امارات، دوباره «پرسپولیس»، «صباباتری» و سایپا را دارد. در تمام این باشگاهها حدود ۱۱۳ بار هم گلزد.
جالب است که آمارش در رده باشگاهی چندان درخشان نیست؛ مثلا برای هرتابرلین ۵۹ بار به زمین رفت و فقط شش گل زد. از این شش گل هم سه گل در لیگ قهرمانان اروپا مقابل «چلسی» و «میلان» ایتالیا بود؛ یعنی جایی که تمام دنیا داشت هنرنمایی او را میدید.
بازگشتش به فوتبال ایران توام با حواشی هم بود؛ از متوقف کردن اتوبوس پرسپولیس در عوارضی تهران – کرج برای پاس شدن یکی از چکهایش تا درگیری با علی پروین، محمد مایلیکهن، »امیر قلعهنویی» و سایرین.
سال ۱۳۸۳، وقتی برای سخنرانی به دانشگاه صنعتی شریف دعوت شد، در پاسخ به سوال دانشجویی که از او پرسید تیم ملی ایران چه زمانی قهرمان جام جهانی میشود، خندید و گفت: «هر وقت ایران موشک به فضا فرستاد، تیم ملی هم قهرمان جام جهانی میشود.»
سال ۱۳۹۰، روزنامه «ایران ورزشی» در یادداشتی خطاب به علی دایی نوشت: «ایران موشک را فرستاد، شما چه زمانی قهرمان جهان میشوید؟»
او دوران مربیگری خود را با یک شکوه آغاز کرد. اما سال ۱۳۸۵ درحالی که یک جام جهانی تاسفبرانگیز را با تیم ملی ایران تجربه کرده بود، به سایپا پیوست. هفته هفتم لیگ برتر، «ورنر لورانت»، سرمربی آلمانی وقت این تیم ناگهان سایپا را رها کرد و به کشورش بازگشت. مدیران سایپا حکم به سرمربیگری موقت دایی دادند اما نتایجی که دایی با سایپا گرفت، آنها را به قهرمانی لیگ برتر رساند. این نخستین تجربه، اولین قهرمانی و البته آخرین قهرمانی سایپا در لیگ برتر فوتبال ایران بود.
دایی پس از آن سرمربیگری تیم ملی را با دستور مستقیم «محمد علیآبادی»، رییس وقت سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهوری وقت (محمود احمدینژاد) به دست آورد. هرچند وقتی در تهران مقابل عربستان شکست خورد و برکنار شد، ادعا کرد دستور عزل او را احمدینژاد داده است. سپس به پرسپولیس رفت و همان ابتدا با «حبیب کاشانی» و در مرحله دوم با «محمد رویانیان»، مدیران عامل پرسپولیس درگیر شد.
برنامه ورزشی ۹۰ ویدیویی را در همان زمان منتشر کرد که تماشاگران پرسپولیس به دلیل فشار لیدرها برای تشویق کردن او، با آنها درگیر شده بودند. سیاهه فهرست تیمهایی که علی دایی به عنوان سرمربی با آنها زندگی کرده است، همگی به تیمهای تهرانی خلاصه میشود؛ تیم ملی، سایپا، پرسپولیس، نفت تهران، سایپا و حتی صبا که در قم بود هم با دستور دایی در تهران تمرین میکرد.
سلبریتی پرنفوذ
علی دایی همواره هرگونه اتصال به نهادهای بالا را منکر شده است. گاه و بیگاه هم از رانتها و فساد اقتصادی انتقاد میکند. سال ۱۳۹۶ در حادثه زلزله کرمانشاه، با اعلام شماره حساب به یاری مردم شتافت. اما حدود یک سال بعد حساب بانکی او از سوی مراجع قضایی مسدود شد و انتقاداتی را هم در جامعه نسبت به ضدرفتارها علیه سلبریتیهایی که قصد حمایت از مردم دارند را برانگیخت.
اما دایی تنها ستاره فوتبال ایران نیست که برای امور خیر آستین بالا زده است. گاهی او را به دلیل فریاد زدن کارهای خیریهاش هم نقد کردهاند. علی دایی نوروز سال ۱۳۸۹ به روزنامه ایران گفته بود: «آرزوی شب عید من این است نامههایی که مردم برای من مینویسند، کمتر شود. اینگونه میفهمم که مردم کشورم در آرامش زندگی میکنند.»
او اشاره مستقیمی داشت به کمکهای نقدی و غیرنقدی خود به نیازمندانی که از او طلب کمک کردهاند.
آنچه اما در مورد دایی مبهم است، به روابط خاص و نامشخص او با نهادهای بالادست برمیگردد. او بارها از نهادهای قضایی درخواست کرده است تا وارد جریانهای مالی فوتبال شوند و در عین حال خودش را مبرا از هرگونه اتهام و ابهام دانسته است.
وقتی علی دایی سال ۱۳۸۵ با ضربه سر در زمین فوتبال به صورت «شیث رضایی» کوبید و از سوی کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال چهار جلسه محروم شد، نمایندگان مجلس در حوزههای اردبیل، ارومیه و تبریز با غیر کارشناسی خواندن تصمیمات کمیته داوران، فدراسیون را وادار به تغییر حکم کردند. حکم کمیته انضباطی یک روز بعد به دستور کمیته استیناف شکست. علی دایی فردای روز بخشش به مجلس رفت، با نمایندگان دیدار کرد و گفت «عبدالرحمن شاهحسینی»، رییس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال باید به دلیل عدم تخصص، از سمت خود برکنار شود. شاهحسینی و اعضای کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ۲۴ ساعت بعد همگی استعفا دادند.
دایی نخستین مربی نبوده که در مورد «دستهای پشت پرده» و «سوتهای تعمدی» اظهارنظر کرده اما تنها مربی است که موفق شده است یک داور فوتبال را با ادعای درخواست واریز پول از طریق «کارت به کارت» خانهنشین کند.
ابهامات در چرایی قرارداد فدراسیون فوتبال با تولیدات لباس دایی، پرداخت غیرمتعارف وجه به این تولیدی (درحالی که تولیدیهای پوشاک برای تامین لباسهای تیمهای ملی باید هزینه پرداخت کنند)، شبهات در مورد واردات و ارتباط با گمرک، یا حضور دایمی او طی ۱۴ سال مربیگری در پایتخت از جمله سوالات زندگی پر راز علی دایی است.
دایی یک بار در برنامه ۹۰ و در مواجهه با علی پروین هم گفته بود: «اگر اراده کنم، فردا ۱۰ تا مینیبوس آدم از اردبیل میآورم دم خانهات پیاده میکنم که ببینیم زور کی بیشتر است.»
علی دایی آقای گلی است که وقتی مربی شد، با تمامی مدیران بالادستی خود به مشکل خورد. تک تک مدیرانی که با او در باشگاهها یا تیمهای ملی قطع همکاری کردند، باید منتظر فاشگوییهای او از روزهایی که کنارش زندگی کرده بودند، میماندند. امروز نوبت به سایپا رسیده است و مصطفی مدبر معروف به سردار غفور درجزی. نمونه همین اتفاق به اشکال دیگر برای «علی کفاشیان»، «حبیب کاشانی» و «محمد رویانیان» افتاده بود.
علی دایی تا روزی که با فدراسیون فوتبال یا باشگاه پرسپولیس همکاری داشت، نسبت به دخالتهای دولت محمود احمدینژاد در امور فوتبال هیچگونه اعتراضی نکرد. به محض اخراج شدن اما دولت یا رییس جمهوری را مسبب و دخیل عزل خود دانست. امروز در سایپا هم ادعایی پیرامون جعلی بودن نام مدیران این باشگاه و سپاهی بودن آنها دارد. آیا طی دو سال اخیر نمیدانست با چه مدیرانی همکاری میکند؟
از: ایران وایر