جوانان و میان سالانی که معیاری برای مقایسه در عمق باورشان با توجه به تغییر تدریجی بسیار عمیق شرایط «در ۴ دهه اخیر» نداشته یا در آنان بوجود نیامده.
با استمرار حکومت جاهل فاسد، در شرایط فعلی از ابعاد سلامت رفتار، باورها و از همه مهمتر ناامیدی به آینده کشورشان امکان بدون واهمه زیستن رابر نتافته یا در تحمل خود نمی بینند.
آنچه را که در وسایل ارتباط جمعی انبوه فراگیر مدرن و نسبتا ارزان در دسترس میبینند و میخوانند با واقعیت درون کشورشان منطبق نمی بینند.
از حداقل های زندگانی مناسب روزگار به دورو محروم مانده، امکان تحولی بایسته را با درگیری معاش شدنی نیافته اند و با ارزشهای خود منطبق ندیده، در تفکر ترک مام میهن برآمده اند.
این خیل عظیم فرهیخته در واقع سرمایه فکری ایرانیان با عنوان فرار مغزها، با هر تمهیدی در صدد ترک یار و دیارند.
بر خورد و تصمیم سفارت خانه ها و نقش وکلای «کار چاق کن » تاجر منش ورابطه آنها و در موارد معدودی که کادر غیر محلی تنه شان به تنه بعضی هموطنان منحرف خورده، دریافت ویزای ورود مخصوصا «شنگن» داستان پر آب و چشم مفصل خود را همراه دارد.
جوانان در بدو امر در صدد اخذ ویزا برای خروج بدون فشار فکری و عصبی، متعاقب آن تهیه و تدارک سایر امور در ارتباط با این مهاجرت میباشند.
این انبوه متفکرین «آ ماده محصول دهی در زمینه های مورد نیاز ایرانمان » بایستی با ارایه مدارک لازم به اخذ اجازه ورود به کشور مقصد نایل آیند که داشتن ویزای اروپا امتیازی بشمار میرود….
اشارات فوق داستانی است که در مواردی به عصبیت و متلاشی شدن زندگانی آرام اغلب نیروی آماده سازندگی کشور ولی فراری از شرایط حاکم، منتهی میشود.
به صراحت باید گفت سفارت خانه ها در این مبحث نقشی بسیار حساس بر عهده دارند.
تحصیل گردگانی که تخصص مطلوب هزینه بر کلان خود را – در طبق اخلاص گذارده اند با بسیاری سوالات نا مربوط مواجه اند.
نحوه نگاه نظام و عملکرد تبلیغاتی حکومت محدودنگر اخلال گر در منطقه تردید و بد بینی را به بخش پذیرش درخواستها در سفارت خانه ها منتقل نموده.
نگرانی متصدیان تحقیق برای اعطای ویزا از«مامور و جاسوس بودن » و ایفای نقش پرستوها برای مخالفین انبوه نظام در خارج از کشور که با انواع و اقسام تهدید و تحدیدها مواجه اند، مانعی در این مسیر بشمار میرود.
ارایه مدارک جعلی، احتمال انتحاری و سرسپردگی، آتش به اختیار و از این قبیل عناوین «تر و خشک را در این وادی با هم میسوزاند».
نا بسامانی شرایط فعلی حاکم و مجهول بودن توجه به شرافتهای بشری در آینده و مهیا نبودن زندگانی مناسب نسل پویا، تاب و توان ماندن را از آنان سلب واین نسل نمی تواند خود را قانع کند.
محدودیتهای تعین شده برای اخذ ویزاو اینکه چند با ر و به کجاها مسافرت داشته و آیا از همان مبدا ورودی خارج شده اید.
میزان پس انداز بلوکه شده شان در داخل کشور به چه میزان است.
تعلقات آنان در کشور ایا امکان باز گشتشان را فراهم میسازد.
بالاخره تصوراتی از این دست که آیا در صورت عدم موفقیت در جلب و جذب بازار کار ماندگاری را تحت هر شرایطی ترجیح نمی دهند.
از سوئی ثبت دفعات تقاضای دریافت و یزا و اینکه اگر بهر دلیلی براساس برداشتها و استنباط سفارت موفق نشد، با محدودیت مراجعه – پس از ۳ بار دیگر نمی تواند متقاضی مسافرت باشد و…..
همه و همه دست به دست هم داده پریشانی را در حد غیر قابل تصوری به همه ابعاد زندگی این بخردان تعمیم میدهد.
از همه عجیب تر اینکه هر گونه رابطه اصولی معقول برای «برقراری ارتباط و معرف شدن با مفهوم ساپورت» این متقاضیان ترک وطن بروال ایرانیان، بر مشکل میفزاید.
«با فرض مهیا شدن شرایط » و توان همراه داشتن میزان ارز مناسب با افت ارزش روزانه پول رایج غیر ملی، تاخیر در پروازها را به دلیل مستهلک بودن هواپیماهای داخلی، قطع یا محدود شدن پرواز ایر لاین های معتبر منطقه، عدم تحویل بنزین هواپیما در فرودگاهها به دلایل تحریم ها، مهمتر از همه نگرانی های خانواده و بستگان راپذیرا شده اند.
نگارنده برسم رسالت اجتماعی بدینوسیله دلواپسی دهها هزار فرزندان شایسته و مبری از تمامی آلودگی ها را که رو به تشدید میرود از این طریق مطرح میسازد.
ضمن اعلام خطر جدی عنوان میسازد که شرایط تحمیل شده به اعتبار نا بخردی حکومت، زندگانی بسیاری هموطنانمان زیر پنجاه سال را بطور جدی و واقعی مختل ساخته است.
در این وادی باید با تدبیر و برنامه همه با هم دست بکاری زنیم که غصه بصورت بنیادی با تغییر مدیریت نا بخرد حاکم «با حداقل هزینه و تلفات بدون نابودی زیر ساخت ها» سر آید.