گزارش ایلنا از عوارضِ بیتوجهی به سلامت روان کارگران؛
به درستی مشخص نیست چه تعدادی از کارگران اختلالات روانی دارند و محیط کار چه میزان در این آسیبها تاثیر داشته است، اما این اختلالات به شدت روی عملکرد فردی و اجتماعی کارگران تاثیر منفی میگذارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نتایجی که از جستجوی عبارت «میزان اختلالات روانی در ایران» در موتورهای جستجوگر به دست میآید، تفاوت چندانی با آمارهایی که ۱۰ سال پیش در این زمینه ارائه میشد، ندارد. رسانهها و حتی مسئولان مختلف نرخ شیوع اختلالات روانی در ایران را بین ۲۳ تا ۲۵ درصد اعلام میکنند و بدون اینکه توجهی داشته باشند همین آمار یک سال پیش، دو سال پیش و حتی ۱۰ سال پیش به همین صورت ارائه شده، از پیشوند «طبق آخرین برآوردها» استفاده میکنند. مشکل زمانی بیشتر نمود مییابد که متوجه میشویم، آمار تفکیکی از شیوع اختلالات روانی وجود ندارد و در همان گزارشهایی که سالهاست پیشوند «طبق آخرین برآوردها» را یدک میکشند، فقط به فراوانی اختلالات روانی بین زنان و مردان و همچنین سهم هر یک از اختلالات روانی از میزان کل اختلالات اشاره میشود. گزارشهای توصیفی در زمینههای مختلف زمانی میتوانند مورد استناد قرار گیرند که در وهله اول بهروز باشند و در وهله دوم به صورت خاص به گروههای مختلف سنی، جنسی و اجتماعی بپردازند.
میزان شیوع اختلالات روانی میان نیروی کار در ایران به درستی مشخص نیست و مهمتر از آن دقیقا نمیدانیم چه مشاغلی و به چه میزان در معرض آسیبهای روانی هستند.
اطلاعات ناقص درباره شیوع اختلالات روانی شاغلان
همانطور که عنوان شد، تحقیق مستقل و فراگیری درباره میزان شیوع اختلالات روانی در میان نیروی کار، از کارگران گرفته تا کارمندان و افرادی که شغل آزاد دارند، صورت نگرفته و به درستی مشخص نیست حدود ۲۴ میلیون نفری که در ایران سر کار میروند از نظر روحی و روانی چه وضعیتی دارند و نیازمند چه خدماتی هستند. این واقعیت زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم در ایران حدی از سلامت روان شرط استخدام و بقای شغل است، یعنی اینکه فرض بر آن است که وقتی کسی سر کار میرود و کار کردنش چند سالی طول میکشد، یعنی دچار اختلالات روانی جدی نیست و اگر با چنین اختلالاتی درگیر شود، بیش از آنکه ژنتیک را در این زمینه دخیل بدانیم، باید شرایط محیط را مقصر قلمداد کنیم.
نبود تحقیقات مستقل و دقیق درباره اختلالات روانی نیروی کار باعث شده آمارهای ارائه شده در این زمینه اختلاف عجیب و غریبی با هم داشته باشد. در یک گزارش که همین یک سال پیش منتشر شده با استناد به نرخ جهانی اختلالات روانی نیروی کار عنوان شده است که ۱۰ تا ۱۲ درصد شاغلان ایرانی افسردهاند. از آنجا که نیمی از کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، افسردگی دارند میشود نتیجه گرفت که بین ۲۳ تا ۲۵ درصد شاغلان ایرانی با اختلالات روانی دست به گریبانند. این در حالی است که دو سال پیش معاون پیشگیری اداره کل امور اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نرخ اختلالات روانی میان کارگران را ۳۳ درصد اعلام کرد. حسین مدنی البته این نرخ را بر اساس نرخ اعتیاد کارگران اعلام کرده است و با این فرض که اختلالات روانی به اعتیاد منجر میشود، به این نتیجه رسیده که هر کارگر معتادی اختلال روانی دارد. این نتیجهگیری آشکارا اشتباه است، چون هیچ تحقیقی ثابت نکرده هر فرد معتادی دچار اختلالات روانی است و هر کسی که معتاد نیست، از نظر روانی کاملا سالم است.
پژوهشهای موردی درباره نرخ شیوع اختلالات روانی در میان کارگران انجام شده است که بیشتر علمی به حساب میآیند، هر چند این پژوهشها نیز روایی قابل قبولی ندارند و نمیتوان بر اساس آنها نرخ شیوع اختلالات روانی در میان کارگران را مشخص کرد و مهمتر از آن نمیتوان دقیقا ردگیری کرد که محیط نامناسب کار چه تاثیری بر ابتلای افراد به اختلالات روانی داشته است. پژوهشی که سال ۹۵ روی ۱۶۷ نفر از کارگران پتروشیمی در بندر عسلویه انجام شده، نشان میدهد که بین ۲۹ تا ۴۴ درصد کارگران افسردگی، اضطراب و استرس دارند.
بهروز بیرشک (روانشناس) در گفتگو با ایلنا، میگوید: در چند سال اخیر توجه بیشتری به بهداشت روان شده است، اما به نظر میرسد هنوز توجهات به این مقوله کافی نیست.
او با بیان اینکه بهداشت روان در عملکرد افراد و تعامل آنها با دیگران تاثیر زیادی دارد، عنوان میکند: در ایران میزان اختلالات روانی بالاست و این خود را در فشار روانی روی افراد و درگیریها و خشونتهای اجتماعی نشان میدهد. بر همین اساس نهادهای مسئول تصمیم گرفتند در سطح شهرها کلینیکهای کنترل خشم راهاندازی کنند.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: آمار دقیقی درباره میزان شیوع اختلالات روانی در بین کارگران وجود ندارد. این در حالی است که این مساله بسیار اهمیت دارد. اگر بخواهیم بر اساس شاخصهای دیگر به سنجش سلامت روان کارگران بپردازیم شاید نرخ چندان امیدوارکنندهای به دست نیاوریم.
به گفته او، تعداد کارگرانی که سطح معیشت بالایی داشته و در رفاه زندگی کنند در ایران بسیار کم است و کارگران اغلب جزء قشر آسیبپذیر به حساب میآیند و برای گذران معاش مجبورند چندین کار را به عهده بگیرند. در نتیجه کارگران بسیار بیشتر از افراد دیگر تحت استرس هستند و باید سلامت روان آنها مورد توجه قرار گیرد. اگر به این مسائل توجهی نشود دچار بحران شدیدی میشویم. کارگرانی که دچار مشکلات روانی هستند هم در عملکرد فردی دچار مشکل میشوند و هم در تعامل با دیگران مشکل دارند.
خط مشاورهای که فراموش شد
هرچند مطالب قابل استنادی درباره نرخ شیوع اختلالات روانی در میان شاغلان وجود ندارد، اما تا بخواهید گزارش و اظهارنظر درباره عوامل منفی در محیط کار وجود دارد. اصطلاح «محیط کار سمی» اصطلاحی است که در بسیاری از این نوشتهها به کار رفته است. در مجموع عواملی مانند نبود امنیت شغلی، روابط اجتماعی ضعیف در محیط کار، نگرش منفی همهگیر، تنشهای شغلی، مدیریت ضعیف که منجر به کار زیاد یا تبعیض شود و همچنین پنهان ماندن مسائل کار از فرد شاغل، سلامت روانی افراد شاغل را تهدید میکند. مواردی چون ساعت کاری زیاد و نامنظم و همچنین کار در شب نیز سلامت روان افراد را تهدید میکند. همچنین اگر فرد نتواند تناسبی میان کار و زندگی شخصی و خانوادگیاش برقرار کند، ممکن است دچار مشکلات روانی شود. قرائن و شواهد نشان میدهد که این عوامل در بسیاری از محیطهای شغلی در ایران قوی هستند. یکی از مهمترین دلایل چنین ادعایی امنیت شغلی پایین در ایران است که نمود آن را در قراردادهای موقت شغل مشاهده میکنیم.
۱۴ تیر امسال علی خدایی (عضو کارگری شورای عالی کار) عنوان کرد که کمتر از چهار درصد کارگران امنیت شغلی دارند. چنین شرایطی میتواند تهدیدی جدی برای سلامت روان نیروی کار باشد. با این وجود توجه زیادی به این مساله نمیشود و در حالی که در سالهای اخیر مباحثی درباره ایجاد واحدهای مشاوره و روانشناسی در محیطهای مختلف از جمله دانشگاهها مطرح شده است، چنین چیزی در محیطهای کار به طور جدی پیگیری نشده است.
سال ۹۳ میرمحمد صادقی (مدیرکل وقت دفتر مشاوره سازمان بهزیستی) با بیان اینکه خط مشاوره ویژه کارگران با همراهی وزارت رفاه راهاندازی شده است، گفت: این خط مشاوره راهنماییهای لازم را در موضوعات مختلف ازجمله مسائل کاری به کارگران ارائه میکند و کارگران میتوانند با تماس با شماره ۴۳۹۴ از خدمات مشاورهای در نظر گرفته شده استفاده کنند.
این خط خیلی زود فراموش شد و البته ایجاد مراکز مشاوره و روانشناختی در محیطهای کار نیز هرگز مورد توجه قرار نگرفت. این در حالی است که با حقوق ناچیز کارگران نمیتوان انتظار داشت آنها به صورت شخصی به مراکز مشاوره یا روانشناسان مراجعه کنند. بر اساس مصوبه شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در تهران نرخ یک جلسه ۴۵ دقیقهای مشاوره یا روانشناسی بسته به تحصیلات درمانگر بین ۷۲ تا ۱۶۵ هزار تومان متغیر است. این رقم در شهرستانها نیز از ۵۲ هزار تومان شروع و به ۱۲۵ هزار تومان ختم میشود. با توجه به اینکه مشاوره و روانشناسی موثر معمولا طولانی بوده و یک فرد باید برای چند ماه هر هفته به مشاور یا روانشناس مراجعه کند، در خوشبینانهترین حالت چنین خدماتی ۱۰ درصد حقوق یک حداقلیبگیر را شامل میشود. کارگری که در تهران زندگی میکند و میخواهد پیش یک مشاور یا روانشناس سطح اول برود باید ماهانه حداقل ۶۰۰ هزار تومان یعنی حدود یک سوم حقوقش را خرج کند.
بیرشک (روانشناس) با بیان اینکه باید تاکید کرد که مسائل اقتصادی یکی از عمده مواردی است که بر نیروی کار به ویژه کارگران فشار روانی وارد میکند، عنوان میکند: بسیاری از کارگران حقوقی دریافت میکنند که تا پایان ماه هم نمیرسد. آنها پسانداز و حساب بانکی ندارند و این عوامل باعث ایجاد مشکل و اختلال میشود.
او ادامه میدهد: نرخ اختلالات روانی بر اساس آمارهای جهانی و پایشهای ملی تعیین میشود. نمیتوانیم با استناد به این آمار و نسبت برقرار کردن نرخ اختلالات روانی میان کارگران را محاسبه کرد، بلکه برای تعیین این نرخ نیاز به تحقیقات مستقل و ویژه داریم.
این استاد دانشگاه میگوید: باید مطالعاتی در این زمینه صورت بگیرد. کارخانجات و مراکزی که تعداد زیادی کارگر دارند میتوانند با دانشگاهها همکاری کرده و اجازه تحقیقات مستقل درباره نرخ اختلالات روانی در میان کارگران را بدهند.
به گفته او، ما زیر شاخهای به نام روانشناسی صنعتی داریم و روانشناسان تمایل به کار در محیطهای شغلی هستند. قطعا اگر این کار با همکاری بنگاههای اقتصادی و کارخانهها باشد هزینهها کاهش یافته و نتایج بهتری به دست میآید.
همکاری دانشگاهها و واحدهای تولیدی
سومین عامل مرگ و میر در جهان و دومین عامل مرگ و میر در ایران بعد از تصادفات، حوادث ناشی از کار است. سال گذشته حدود ۱۰ هزار نفر در ایران آسیب شغلی دیدند. کاهش شش درصدی حوادث کار در ایران نشان از توجه به این مقوله است، اما کانون توجه حوادث جسمی است و اصلا در پروتکلهای مربوط به حوادث شغلی توجه جدی به آسیبهای روانی مربوط به کار نشده است. گام اول در این زمینه انجام تحقیقاتی مستقل و فراگیر درباره اختلالات روانی محیط کار است. در شرایطی که کارفرمایان مدام دم از نبود نقدینگی میزنند و در وضعیتی که حقوق کارگران یک سوم نیازهای آنها را هم برطرف نمیکند، شاید توجه به اختلالات روانی و مراجعه به مشاور و روانشناس اندکی لوکس به نظر برسد، اما این همان باور غلطی است که درباره آسیبهای روانی وجود دارد و باعث میشود افراد کمتر به مشاور و روانشناس رجوع کنند. همکاری بین دانشگاهها و مراکز صنعتی میتواند به تحقیقات در زمینه اختلالت روانی کارگران کمک کند و در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت که گامهایی در راستای بهبود محیط کار برداشت. این خود منجر به افزایش بهرهوری خواهد شد و به شرط آنکه طرح توجیهی مناسبی برای مداخلرات روانی در محیطهای صنعتی ارائه شود، هم کارفرمایان و هم کارگران از آن منتفع میشوند.