در نظام استبدادی چگونه می‌توان ایرانی بود؟

یکشنبه, 23ام تیر, 1398
اندازه قلم متن

irani_071319.jpg

امیر طاهری – ایندیپندنت فارسی

چگونه می‌توان ایرانی بود؟ این پرسشی است که مونتسکیو فیلسوف فرانسوی سده هجدهم در کتاب پر آوازه خود نامه‌های پارسی مطرح می‌کند. نزدیک به دو قرن پیش این پرسش با توجه به نظام استبدادی موجود در ایران معنا پیدا می‌کرد. «ایرانی» مونتسکیو نمی‌توانست در هیچ زمینه‌ای به موضعی مشخص و پایا دست یابد زیرا «مستبد» روز هر کس که بود می‌توانست در هر لحظه موضعی تازه، متفاوت و حتی متضاد با موضع پیش شکل دهد و بر اتباع و رعایای خود تحمیل کند. نتیجه گیری راوی در «نامه‌های ایرانی» این بود که هیچ کس هرگز نمی‌تواند بداند که طرف ایرانی اش واقعا چه می‌گوید و چه می‌خواهد.

دو قرن بعد آیا می‌توان گفت که نتیجه گیری راوی «نامه‌های ایرانی» هنوز نیز در مورد ما ایرانیان صادق است؟

بعض شواهد ممکن است ما را به سوی یک «آری» قاطعانه هدایت کند.

مثلا چگونه است که این همه ایرانیان تحصیلکرده و مقیم دموکراسی‌های غربی بخشی از نیروی خود را صرف توجیه، اگر نخواهیم بگوییم مشاطه‌گری، «جمهوری اسلامی» می‌کنند و در همان حال همین رژیم را غیر دموکراتیک و ناقص حقوق بشر می‌دانند؟ آن‌ها می‌گویند: آری! این رژیمی است که در صدر جدول جهانی از نظر تعداد اعدام‌ها، شماره زندانیان سیاسی و سرکوب و دگراندیشان و دگرزیان قرار دارد.

رژیمی است که برای صدور مرام و مسلک خشونت بار خود بر دیگر کشورها از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. خود ما که مدافعان این رژیم هستیم برای فرار از رنج و مذلتی که برای ما تحمیل می‌کند راه تبعید را در پیش گرفته ایم و به کشورهایی پناه آورده ایم که جمهوری اسلامی همه آنان را دشمن می‌شمارد. با این حال هرگاه سخن از مقاومت در برابر جمهوری اسلامی یا حتی جلوگیری از تاخت و تازهای آن پیش آید ما در صف اول مدافعان آن قرار می‌گیریم.


جل الخالق! چگونه می‌توان ایرانی بود؟

این سردرگمی یاد دو دوزه بازی را داخل ایران نیز می‌بینیم.

آیت‌الله کاظم صدیقی در نماز جمعه تهران می‌گوید: «برجام از اول هم نافرجام غیر متوازن و برای ایران خسارت بود اما تا اکنون هر طور شده باید حفظ شود».

روزنامه کیهان که ظاهرا تریبونی است برای جناح هوادار آیت‌الله علی خامنه‌ای «رهبر» جمهوری اسلامی در یک سرمقاله خواستار «پایبند بودن» آلمان به تعهدات خویش در قبال ایران است اما در همان حال مدتی است که بخش قابل توجهی از کرسیه‌ای مجلس نمایندگان آلمان در اختیار صهیونیست های غیر آلمانی تبار است که جمهوری اسلامی را به خاطر مبارزه اش علیه «رژیم جعلی و کودک‌کش» نمی‌بخشد.

سید عباس موسوی، سخنگوی جدید وزارت خارجه اسلامی، از احضار سفیر بریتانیا و اعتراض به توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق یاد می‌کند و می‌پرسد: «مگر اروپا ما را تحریم نفتی کرده است؟» او ظاهرا نمی‌داند که توقیف نفتکش مورد بحث در چارچوب تحریم هایی صورت گرفته است که اتحادیه اروپا علیه سوریه وضع کرده است و ربطی به تحریم نفتی اعلام شده از سوی ایالات امریکا ندارد.

به عبارت دیگر ما می‌خواهیم توان اروپا را به سود جمهوری اسلامی در رویارویی با ایالات متحده به کار گیریم اما در عین حال اروپا را نیز دشمن می‌شماریم.

تردیدی نیست که رهبران مسحور اگر نخواهیم بگوییم مفتون «شیطان بزرگ» هستند، آنان کنفرانس سالیانه «دنیای بدون آمریکا» تشکیل می‌دهند اما فرزندان خود را برای تحصیل به ایالات متحده می‌فرستند. آنان هر گونه مذاکره چه رسد به داد و ستد با «شیطان بزرگ» را رد می‌کنند اما دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده را مانع مذاکرات قلمداد می کنند. دریابان علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی از «یک جانبه گرایی» دولت ترامپ گله مند است و مدعی است «شیطان بزرگ» می‌کوشد تا معادلات حاکم بر نظام بین المللی را تغییر دهد. به ادعای او جمهوری اسلامی همواره آماده مذاکرات بی قید و شرط است به شرط آن که ایالات متحده خواسته های دوازده گانه از سوی مایک پمپئو وزیر خارجه کابینه ترامپ را کنار بگذارد. به عبارت دیگر شروط من این است که شما شرطی نداشته باشید!

حجت الاسلام محمود علوی وزیر اطلاعات و امنیت اسلامی موضع انعطاف پذیرتر عرضه می‌کند. او می‌گوید اگر آمریکا بپذیرد که بازگشت به «برجام» (زد و بند اتمی که پرزیدنت اوباما بر ایران تحمیل کرد) قابل مذاکره است، می‌توان کوشش برای مذاکره را بررسی کرد.

اما رئیس قوه قضائیه اسلامی، آیت الله صادق لاریجانی – آملی، نیازی به مذاکره نمی‌بیند. او می‌گوید: «تنها راه نجات مان در برابر فشارها، تحریم‌ها و تهدیدهای «شیطان بزرگ» همانا «پناه بردن به اهل بیت (ع) و شناخت آن بزرگواران است».

از سوی دیگ، سرلشکر حسین سلامی، فرمانده جدید سپاه پاسداران، معتقد است که ایالات متحده به خاطر یک نقض بزرگ ساختاری نمی‌تواند در مذاکرات مورد اعتماد باشد. او می‌گوید «بزرگترین ضعف در آمریکا فقدان رهبری فردی روحانی است. شما ببینید رهبری آن کشور با این همه ادعا فردی است مانند ترامپ که روحانی نیست و فاقد عقل و تدبیر است. به عبارت دیگر، تا زمانی که ایالات متحده نظام «ولایت فقیه» را به سبک خود نپذیرفته است، نمی‌تواند جدی گرفته شود». سلامی می‌گوید: «ما در حال شکستن امپراتوری… در دنیا هستیم. غلبه می‌‌خواهیم نه مذاکره».

خود آقای خامنه‌ای، پیشوای اصلی رژیم مدعی است که مذاکره با ایالات متحده در آیه ۲۲ سوره ابراهیم در قرآن مجید رد شده است. بنا بر این نمی‌تواند مسلمان واقعی بود و در عین حال با آمریکا مذاکره کرد. آقای خامنه‌ای می‌گوید: «مذاکره با آمریکای مستکبر به امید به دست آوردن سود یا رفع زیان، مصداق دوری از وعده نصرت الهی است. یا باید به خداوند تکیه کرد و اطمینان داشت و یا دنبال مذاکره با آمریکا بود. این دو قابل جمع نیستند».

نکته جالب اینجاست که روزی نمی‌گذرد که یک ایرانی تبعیدی که جرئت بازگشت به ایران را هم ندارد، در مقاله یا اعلامیه‌ای ادعا نکند که مسئول بحران کنونی در روابط ایالات متحده و جمهوری اسلامی، کسی جز دونالد ترامپ نیست که مذاکره با تهران را رد می‌کند. هر قدر هم ترامپ بگوید که آماده مذاکره در هر زمان و هر جا هست، فایده ندارد. مشاطه‌گران جمهوری اسلامی اصرار دارند که خامنه‌ای خواستار مذاکره است و ترامپ رد کنند مذاکره!

به نظر می‌رسد که ایران پس از نزدیک به دو قرن، بازگشته است به نقطه‌ای که مونتسکیو قهرمانان «نامه‌های ایرانی» خود را در آن قرار داده بود. بدین سان پرسش آن روز، امروز نیز مطرح است: چگونه می‌توان ایرانی بود.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.