دهن کجی جمهوری اسلامی به موضوعی به نام ملی شدن نفت ایران
در ماه مارس سال ۲۰۰۵ میلادی چاینا پترولیوم آمادگی خود را برای امضای نهائی یک قرارداد با ایران اعلام کرد. در چارچوب این قرارداد چینی ها می پذیرفتند که روزانه ۸۰۰ هزار بشکه نفت خام از منابع خلیج فارس استخراج کنند، اما شرایطی که چینی ها تعیین کردند کاملا شبیه شرایط شرکت های نفتی در دوران مظفرالدین شاه بود.
به گزارش شهروند در مقاله ای به قلم فرح طاهری – قراردادهای نفتی ننگین جمهوری اسلامی با چین – که در سال ۲۰۱۰ در کانادا منتشر شده است در چارچوب این قرارداد، چین می توانست هر سال ۲۹۲ میلیون بشکه نفت ایران را برداشت کند. ظرف ۲۰ سالی که برای مدت قرارداد پیشنهاد شده بود، برداشت چین به ۵ میلیارد و ۸۴۰ میلیون بشکه بالغ می شد. حالا به فرض این که میانگین بهای هر بشکه نفت خام ظرف ۲۰ سال ثابت می ماند و از ۸۰ دلار هم فراتر نمی رفت درآمد چین از نفت ایران جمعا به ۴۶۷ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار می رسید. از این مبلغ می بایست حداکثر ۱۰۰ میلیارد دلار نصیب ایران می شد که کمی بیشتر از ۲۰ درصد کل درآمد است.
این قرار داد در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد امضا شد.
مدتی پس از تصویب این قرارداد در مجلس، دولت احمدی نژاد از چین خواست که سطح برداشت خود را از روزی ۸۰۰ هزار بشکه به روزی یک میلیون بشکه افزایش دهد. چینی ها این پیشنهاد را پذیرفتند. اما متقابلا ایران را مجبور کردند که به جای ۲۰ درصد درآمد خود، ۴۵ درصد آن را صرف خرید کالاهای چینی کند. تغییر این بند قرارداد در دسامبر سال ۲۰۰۶ به امضای طرفین رسید و سال ۲۰۲۶ میلادی به عنوان سال پایان قرارداد تعیین شد.
فاجعه بارتر این که ایران باید در برابر دریافت ۴۵ درصد درآمدها ۶۰ درصد هزینه های اکتشاف و استخراج را بپردازد. اما چینی ها با ۵۵ درصد درآمد تنها ۴۰ درصد هزینه ها را می پردازند.
یک نکته تکان دهنده دیگر این است که ۲۰ درصد درآمدهای ایران از قرارداد، هرگز به ایران بازنخواهد گشت. بخشی از این سرمایه در حساب های ویژه ای که در دو بانک چینی گشایش یافته می ماند و بخشی از آن نیز صرف سرمایه گذاری در مناطق ویژه تجاری و اقتصادی چین می شود.
فلش بک :
همان طور که در اولین نوشته از این سلسله یادداشتها بیان شد اولین قرار داد استخراج و اکتشاف نفت که در سال ۱۹۰۱ بین ویلیام دارسی و مظفرالدین شاه امضا شد. براساس این قرارداد، امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت در سراسر ایران به استثنای ایالات شمالی شامل گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربایجان برای مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار گردید. همچنین بر اساس این قرارداد، دارسی متعهد گردید ظرف دو سال، شرکت یا شرکتهایی برای بهرهبرداری از این امتیازات تأسیس نماید و سالیانه مبلغ ۲۰ هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد.
ادامه از قبل :
در سال ۱۹۵۰ میلادی – یعنی در سال ۱۳۲۹ خورشیدی – هفتاد و پنج درصد نفت مورد نیاز اروپا از طریق تولید نفت ایران تامین می شد. به همین دلیل میزان دخالتهای انگلیس در سیاست ایران افزایش پیدا کرد. یک سال قبل از آن در سال ۱۳۴۹ میلادی مصدق در اتحاد با احزاب مختلف زمینه ساز ملی شدن صنعت نفت شد. در دهم جون ۱۹۵۱ شرکت ملی نفت ایران کنترل عملیات APOC را به دست گرفت.
Plan Y
وقتی بریتانیا دست خود را از نفت ایران کوتاه دید، تمام تلاش خود را به کار بست تا مانع از اجرای ملی شدن نفت گردد. توسل این کشور به نهادهای بینالمللی، تحریم نفت و فشار اقتصادی، تهدید نظامی و اعزام چند رزمناو به خلیج فارس و نیز تحریک مردم علیه دولت، از جمله اقدامات این کشور علیه ایران بود. این پروژه نظامی به پلن Y مشهور است.
در همان زمان رئیس جمهور ایالات متحده ترومن بود که چون مایل به درگیری احتمالی با روسیه نبود با پروژه حمله نظامی بریتانیا به ایران موافقت نکرد.
در سال ۱۹۵۳ یعنی در سال ۱۳۳۲ خورشیدی ایزنهاور در ایالات متحده رئیس جمهور شد. تیم اجرایی دولت امریکا در دوره ی ایزنهاور به طور کامل طرف انگلیسی ها بودند.
طرح کودتای نظامی برای براندازی مصدق را MI۶ و CIA به طور مشترک در زمان ترومن در امریکا برنامه ریزی کرده بودند اما آلن ولش دالس، که آن زمان قائم مقام رئیس سازمان CIA بود می دانست که ترومن با این پروژه – کودتای نظامی تحت عنوان BOOT – موافقت نخواهد کرد. به همین دلیل منتظر ماند تا آیزنهاور وارد کاخ سفید شود.
بعد از ورود آیزنهاور به کاخ سفید John Foster Dulles بردار آلن ولش دالس، به سمت وزارت امور خارجه رسید و خود آلن ولش دالس، نیز رئیس سازمان سیا شد.
این بار طرح کودتای نظامی مشترک MI۶ و CIA نام جدید به خود گرفت : Operation Ajax
بعد از آن قرار داد جدیدی در سال ۱۹۵۴ منعقد شد که به قرار داد کنسرسیوم شناخته می شود. در این قرارداد برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست شرکتهای خارجی سپرده شد و ایران به دریافت حقالامتیاز (با نام مبهم “پرداخت اعلام شده”) اکتفا کرد.
بقیه ی داستان مصدق راهمه می دانیم. کاشانی و محمد رضا شاه پهلوی در بازی ماندند چرا که هر دو نه مهرهای بازی بریتانیا بلکه هر دو عضوی از ام ای سیکس بودند.
اما در نوشتار قبلی سوالی مطرح شده بود که نیاز به توضیح دارد : وقتی داریم از امریکا حرف می زنیم دقیقا باید بدانیم که از کدام امریکا حرف می زنیم. آیزنهاور در اصل تامین کننده منافع ملکه انگلستان بوده است. یک شوالیه …
این نوشته ادامه دارد …
جنبش نیلوفرهای آبی
از: بالاترین