آتش گرفتن یک تانک شرکتکننده در رقابتهای نظامی مسکو
مصاحبه با یک مقام برجسته درباره آتش گرفتن تانک ایران در مسکو.
– سردار! لطفاً بفرمایید چه شد این تانک آتش گرفت؟
– کدام تانک؟
– همان تانک ایرانی که در مسابقات تانکرانی مسکو شرکت کرده بود.
– آتش گرفت؟
– بله، خبرش هست، عکسش هست، فیلمش هست.
– آهان. بعله. نه خیر. نه. فکر نمیکنم واقعاً آتش گرفته باشه. یعنی میتونه فتوشاپ باشه. به نظر من کار صهیونیستها بوده، وگرنه چیزی نداره که بخواد بسوزه. مگه تانک ساختمان پلاسکوست که آتیش بگیره؟
– پس چرا آتیش گرفته؟
– جای تأسفه. ببینید، به خط پایان مسابقه نزدیک شده بوده و داشته با موفقیت پیش میرفته، ولی گویا خط پایان یک مقدار دورتر بوده.
– صحیح.
– البته این مسابقات هر سال برگذار میشه. شما اگر دقت کنید اولین باره که تانک ایرانی آتیش میگیره. تازه این تانک، خودش تانک آتشنشانی بوده. یعنی ما کلی برای آژیرش هزینه کرده بودیم.
– تانک را از ایران فرستاده بودید یا روسها برای مسابقه …
– سؤال خوبیه ولی متأسفانه نمیتونم جواب بدم، چونکه ممکنه بعضیها تصمیم بگیرند تانک را در مسیر بدزدند. میدونید که دزدیدن تانک خیلی از دکل راحتتره، چونکه دکل پا نداره ولی تانک راه میره، راحتتر میشه دزدیدش.
– تا حالا تانک هم دزدیده شده؟
– والله من خبر ندارم. به قول سعدی شیرازی «آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.»، اتفاقاً یکی از سردارهامون میخواست افشاگری کنه ولی وسواسی بود.
– چه وسواسی؟
– همون روز تصمیم گرفته بود صبح اول وقت سلاحش رو تمیز کنه. هیچچی دیگه. خدا رفتگان شمارم بیامرزه.
– اسم این تانک چی بود؟
– جیزغاله ۳. یعنی ما همیشه یک عدد هم جلوی اسم تانک میذاریم که دشمن گیج بشه. همینجور که میمونه فکری که اینکه داره میاد به طرفش، جیزغاله یکه یا دو یا سه؟، میفرستیمش هوا به لقاالله بپیونده.
– دشمن هم به لقاالله میپیونده؟
– نه، اینو اصطلاحاً گفتم، خطش بزن. ننویس. ما نباید یک چیزایی بگیم که آمریکای بینالمللی و صهیونیزم جهانخوار سوءاستفاده کنند.
– انگار اشتباه شد قربان. صهیونیزم، بینالمللی بود، آمریکا، جهانخوار!
– مگه من چی گفتم؟
– برعکس فرمودید.
– نه، برعکس شنیدی. من هم همیشه قاطی میکنم البته! به هر حال ما باید حواسمون جمع باشه. البته خبر آتیش گرفتن تانکو فردا میدیم روابط عمومی سپاه تکذیب کنه، ولی متأسفانه دودش خیلی زیاد بوده.
– علت آتیش گرفتنش چی بوده؟ توی خبرها هست که چون یک تکه راه را باید از توی گودال آب رد میشده، دریچه موتور را میبندند که خاموش نشه، بعد تیم ایران یادش میره دریچه رو باز کنه، موتور جوش میاره ….
– نه دیگه، اینجارو غلط نوشتند. تیم ما قبل از رفتن توی آب با هوشیاری موتور را بسته بوده، اما وقتی از آب میاد بیرون حالا تو خبر ها هستش که تیم ایران غفلت کرده یا فراموش کرده. این اصلاً چنین چیزی نبوده بلکه برادری که مسئول این بوده که باز کنه، روز آخر نمیتونه با تیم بره مسکو، چون مادر همسر گرامیاش از کربلا میومده ایشون باید میرفته استقبال اوشون و این متأسفانه درست مصادف شده با روزی که ایشون باید اونجا میبوده و موتور را باز میکرده. این حقیقت ماجراست که برمیگرده به نوعی ایمان و اعتقاد و الوهیت و مادرزن سلام.
– جای تأسف و افتخاره!
– البته تیم ما بلافاصله یک تانک نیمکتنشین که داشته وارد میدون میکنه، که خوشبختانه این یکی بهیچوجه آتیش نمیگیره که این خودش مشت محکمی بود به دهان آمریکا و صهیونیسم، یکیشون بینالمللی، یکیشون جهانخوار.
– عذر میخوام سردار، بعضیها میگن زبانم لال چرا حضرت صاحب زمان در این مورد …
– خفه! سه هزار کیلومتر فاصله قم تا مسکوست. شما فکر کن حضرت تا بیاد…. شوخی نیست. سه هزار کیلومتره پسر. تازه من عمق چاه جمکرانو حساب نکردم. دشمن هرچی دلش میخواد میگه.
– از قبل پیشگیریهای لازم نشده بود؟
– شده بود. تمثال مقام معظم رهبری رو جلو تانک گذاشته بودیم، عکس رهبر انقلابو زده بودیم پشتش. خطاط خوشنویس فرستاده بودیم روی لوله تانک انالله و الذین ولذین و اینجور چیزها بنویسه. مترجم عربی هم باهاش فرستاده بودیم که غلط ننویسه. خوشبختانه خیلی هم خوب نوشته شده بود، حالش هم الان خوبه.
-دمش گرم. دستش درد نکنه. خوشبختانه توی خبر آمده بود که به هیچیک از اعضای تیم ایران آسیبی نرسیده.
– البته اعضای تیم یکی دوتاشون روز آخر تصمیم میگیرن به جای مسکو، از تهران برند لندن که خوشبختانه در اونجا هم براشون اتفاقی نیفتاده و روی هم رفته همه چیز به خوبی و خوشی گذشته. تیم مسکو هم اینجا عکس هاشون هست که همراه خانواده جلوی کاخ کرملین سلفی گرفتند.
– خبر دارین که مقام معظم رهبری در این مورد چه عکس العملی داشتند؟
– خوشبختانه ایشون اول خبر را باور نمیفرمودند. بعد هم با اعتماد به نفسی زائدالوصف اسم چندتا شهر را مثل زاهدان و مرودشت و تبریز و غیره آوردند و فرمودند میگه توی این شهرها مدرسه ها آتیش نگرفت بچهها نسوختند؟ این هم مثل اون. حالا خدارو شکر کنید که کسی آسیب ندیده.
– دیگر چی فرمودند؟
– فرمودند دیگه کشش ندین.
– شتر در خواب پنبه دانه نفرمودند؟
– نه، ولی فرمودند ما تانکمون هم آتیش به اختیاره!
– برای آینده دستورالعملی صادر نفرمودند؟
– نه خیر، ولی چرا. شما اون کوزه یادتون هست که در عملیات رزمایشی تکاوران جان برکف دو سال پیش، هرچی زدندش، نشکست؟
– بله یادمه. آبروریزی شد.
– که این خُب اگرچه باعث دلخوری فرماندهی کل قوا و نیروهای سهگانه و رنجرهای رزمی و نیروی انتظامی ما شد، ولی از سپاهیگری که بگذریم، در صنعت کوزهگریِ ما جای افتخار داره و مقام معظم رهبری بعد از آن ماجرا فرمودند بهتر است خیلی از نیروهای سپاه بیرون برند وقت عزیز خودشان را در خدمت صنعت کوزهگری بگذارند که هدر نره.
حالا هم فرمودند آن کوزه تاریخی را ببریم مسکو، و مطابق مرسوم، خاکستر تانک از دست رفته را در آن بریزیم که برای همیشه در موزه رزمایشی نیروهای سهگانه، موجب عبرت گذشتگان بشه!
از: رادیو فردا