آیتالله «خامنهای» رهبر ایران، اصرار دارد که امسال را سال «رونق تولید» بنامد؛ سالی که ازقضا راکدترین و تاریکترین دوران تولید در تاریخ معاصر است. سالی مصادف با بزرگترین رکود تورمی تاریخ معاصر که هم سقف تورمی آن بیسابقه است و هم کف سقوط اقتصادی، پایینترین عدد ثبتشده در ۵۰ سال گذشته است. از همه بدتر آنکه چشمانداز روشنی نسبت به آینده پیدا نیست. معلوم نیست آخر و عاقبت تحریمهای آمریکا به کجا برسد. حتی خوشبینانه اگر فکر کنیم مذاکرهای دوباره درخواهد گرفت و ابرهای تیرهوتار مخاصمه بهسرعت در آفتاب توافقی تازه پراکنده خواهند شد، بازهم امیدی به بهبود کوتاهمدت بخش تولید و صنعت ایران نیست؛ بخشی که تا گردن در بحران فرورفته است.
شوکران
توضیح بحران به زبان ساده کار چندان سختی نیست. فرض کنید معجونی را که دو قاشق متفاوت شربت تورم و دو قاشق متفاوت شربت تحریم و یک قاشق شربت فساد توی آن ریختهاند. این شوکران هر واحد تولیدی و صنعتی را از پا درخواهد انداخت.
زهر اول، تورم مصرفکننده، برای همه آشنا است. همان افزایش قیمت کالا و خدمات در کوچه و خیابان و بازار است. آنطور که آخرین گزارشهای مرکز آمار ایران نشان میدهد نرخ تورم (۱۲ ماهه) در هفتمین ماه سال ۱۳۹۸، برابر ۴۲ درصد محاسبه شده است. احتمال اینکه تورم نهایی در پایان امسال زیر ۳۵ درصد باشد، تقریبا محال است؛ یعنی بهطور عمومی قیمت سبد کالا و خدمات ۴۰ درصد افزایش یافته است. این به معنی کاهش قدرت خرید مردم است، بهخصوص که سطح عمومی درآمدها به این نسبت افزایش نیافته است. قاعدتا این وضعیت باعث کاهش تقاضا میشود؛ یعنی میزان تقاضا نسبت به قبل کاهش مییابد و این یک چالش واقعی برای بخش صنعت است
زهر دوم، یکی از آثار تحریمها است. از دست دادن بازار خارجی. معمولا در شرایطی که قیمت ارز بالا میرود، فرصت برای صادرات فراهم میشود. درست مانند چین که بازار مصرفکنندهای به بزرگی تمام دنیا دارد. کالا و محصولات چینی که با ارز ارزانتر ساخته میشوند و ارزانتر به دست مصرفکننده میرسند. رفتهرفته این رونق اقتصادی به داخل چین هم سرایت کرده و طبقه متوسط بزرگی در این کشور شکل گرفته است. بسیاری از سیاستمداران ایران چین را تحسین میکنند، اما الگوی چین
هیچگاه در ایران پیگیری نشده و بعید به نظر میرسد با ذهنیت بسته رهبران ایران، فرصت پیگیری هم پیدا کند. ایران بهرغم توالی بحرانهای ارزی تاکنون از این وضعیت بهرهای نبرده است. بهخصوص در حال حاضر که یکی از چالشهای بزرگ بخش تولید، کاهش تقاضای داخلی به دلیل کاهش قدرت خرید مردم است؛ اما تحریمها عملا کار صادرات را با مشکل مواجه کرده است. مقایسه آمار صادرات غیرنفتی ایران نشان میدهد عملا تولیدگران ایرانی، نهتنها از مزایای صادراتی سقوط ارزش پول ملی استفاده نکردهاند، بلکه همپای سایر مردم متضرر هم شدهاند.
زهر سوم هم از نتایج تحریمها است. تهیه مواد اولیه امروز یکی از مشکلات جدی بسیاری از کارگاههای صنعتی است. تحریمها، اگر واردات مواد اولیه را بهطور کامل مختل نکرده باشد، بهطورقطع آن را پیچیده و پرهزینه کرده است. اقتصاد مقاومتی و «رونق تولید» در جزیرهای وسط اقیانوس یک شوخی است؛ شوخی تلخی که بخش ضعیفبنیه تولید را در ایران ضعیفتر از همیشه کرده است.
زهر چهارم هم تورمی است، اما متفاوت از تورم معروفی که همه با آن آشنایی دارند. صحبت نه از تورم مصرفکننده، بلکه تورم تولیدکننده است؛ افزایش هزینههای تولید، از افزایش هزینه نیروی کار گرفته تا افزایش هزینه مواد اولیه و خط تولید و…
چنانکه آخرین گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد، تورم سالانه تولید ۷۷.۲ درصد و تورم نقطهبهنقطه تولیدکننده در تابستان امسال، بیش از ۶۰ درصد بوده است. این رقم تقریبا دو برابر تورم نقطهبهنقطه مصرفکننده است.
شرح تصویر: تصویر برگرفته از گزارش شاخص قیمت تولیدکننده تابستان ۱۳۹۸، مرکز آمار ایران
این نشان میدهد فشار تورمی بر بخش تولید، فشار مضاعف است؛ فشاری که عرصه را روزبهروز بیش از گذشته تنگ میکند و تولیدگران را به سمتوسوی فرار سرمایه هل میدهد.
زهر چهارمین معجون، فساد است. فسادی فراگیر و سازمانیافته که در ارکان نظام اداری ایران تهنشین شده است. این فساد عملا روی تولیدکنندگان تاثیر دارد. هم فرایند رقابت را سخت و پیچیده و هزینه آن را بیشتر میکند و هم بقیهای را که هنوز آلوده نشدهاند، به سمتوسوی چاه فساد هل میدهد. این چاه اگرچه ممکن است برای خیلی نان داشته باشد، اما برای بسیاری رسوایی، بدنامی و در مواقعی دردسرهای مالی و جانی به همراه داشته است. فساد درواقع عملا ریسک کار تولید را برای تولیدکنندگان بیشتر میکند، بهخصوص در مواقعی که عملا تحریمها باعث شده تا تلاش یک کارگاه تولیدی برای به دست آوردن مواد اولیه، تبدیل به مصادیق دردسرساز پولشویی، دور زدن تحریمها و اقدام غیرقانونی در خارج از مرزهای ایران شده است.
نوشدارو
تردیدی نیست که دود بحران اقتصادی چشم کمسوی طبقات فرودست و کمدرآمد را بیش از همه سوزانده است. بههرحال طبقات کمدرآمد در برابر بحران بیش از دیگران آسیبپذیرند و هزینه رکود و تورم را ناگزیر باید به بهای فقر و گرسنگی و سوتغذیه بپردازند، اما در این دو، سه سال گذشته، اوضاع بر سرمایهداران خرد و صاحبان کسبوکارهای تولیدی هم چندان آسان نگذشته است. شاید در بحرانهای پیشین، بهخصوص بحران سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱، خردهسرمایهداران ایرانی با جابجایی سرمایههایشان و تلاش برای حفظ ارزش داراییشان در بازار مسکن چندان متضرر نشدند. بسیاری از کارخانهداران و صاحبان کسبوکارهای کوچک را در اواخر دهه ۸۰ و اوایل ۹۰ میشد دید که به بسازوبفروشی روی آورده بودند، چراکه هم سودش بهمراتب بیش از صنعت بود و هم ریسک آن کمتر. این بار اما نوشداروی مسکن هم کارگر نبود و نیست. چنانکه پیدا است و شواهد و قراین حکایت میکنند بازار مسکن ایران در حال حاضر شبیه باتلاقی است که هر کس در آن گرفتارشده، بهسادگی بیرون نخواهد آمد. باتلاقی که هنوز خیلیها دلشان نمیخواهد آن را باور کنند، اما با حساب و کتاب منطق و ریاضی حقیقتی دردناک برای یک اقتصاد آلوده و معتاد به ساختوساز و سرمایهگذاری در املاک و مستغلات است.
از: ایران وایر