نقش زنان در اعتراض‌های اخیر ایران

سه شنبه, 19ام آذر, 1398
اندازه قلم متن

نریمان باورصاد امیدیان

اعتراض‌های آبان‌ماه ۹۸ در ایران را می‌توان از جنبه‌های گوناگونی بررسی کرد،  از نقش گروه‌های خودجوش مردمی گرفته تا نیروهای اپوزیسیون و حتی رهبران فکری و اجتماعی بزرگ در داخل و خارج از کشور. حتی نحوه برخورد حکومت و چرخش نظرها و سخنان سیاستمداران، سلبریتی‌ها و نیروهای امنیتی از نخستین روزهای اعتراض‌ها تا امروز نیز جای تامل و تفسیر فراوان دارد.

اما آنچه نباید از نظر دور داشت نقش برجسته زنان در این اعتراض‌هاست، زنانی که نه تنها با مشت‌های گره‌کرده سینه‌ سپر کردند و به‌عنوان معترض، همچون سایر اعتراض‌ها و گردهمایی‌ها، کف خیابان‌ها بودند، بلکه در بسیاری از موارد، چنان‌که برخی فیلم‌های گرفته‌شده از اعتراض‌ها نشان می‌دهد، تهییج‌کننده و راهبر معترضان در خیابان‌ها نیز بودند. 

اتفاقا همین موضوع موجب شد تا صدا‌و‌سیما در اقدامی طنزآمیز و به روال معمول خود، به ساخت گزارشی از نقش سازمان‌دهی‌شده زنان از سوی نیروهای خارج از کشور در این اعتراض‌ها دست بزند. این مستند در هفته گذشته از بخش خبری ۲۰:۳۰ پخش شد و با توجه به آگاهی مخاطبان از شیوه اعتراف‌گیری و پرونده‌سازی مشترک بازجویان امنیتی اطلاعاتی و همکاران همیشگی‌شان در صدا‌و‌سیما، چندان مورد توجه قرار نگرفت. اما با همه این‌ها، بازگوکننده این نکته بود که پرونده‌سازان و سوء‌سابقه‌سازان اعتراض‌های ضد‌حکومتی در ایران نتوانستند از نقش پررنگ زنان در این اعتراض‌ها چشم بپوشند.

ساخت سوابقی مانند زنان خیابانی بی‌سواد و دختران فراری که برای یک لقمه نان شرافت خود را به گروه‌های دشمن می‌فروشند از تلاش‌های صدا‌و‌سیما برای مخدوش کردن چهره زنان در این اعتراض‌ها بود، شیوه‌ای که در واقع یکی از بارزترین و متاسفانه رایج‌ترین شیوه‌های خشونت علیه زنان در حکومت‌های واپسگرا و مذهبی همچون جمهوری اسلامی است. در واقع، خشونت علیه زنان همیشه خشونت خانگی و کتک خوردن از شوهر یا نابرابری در دریافت دستمزد نیست، هرچند در همین نوع خشونت بسیار آشکار نیز جامعه ما با مشکلات فراوانی روبه‌روست. اما بیشترین خشونت علیه زنان در ایران زمانی روی می‌دهد که حکومت از ضعف و نابرابری جنسیتی و از زنانگی برای زیر سوال بردن خواسته‌ها و مطالبات مدنی و سیاسی او بهره می‌برد، خشونتی که بر مبنای میزان مراجعه زنان به پزشکی قانونی و دادگاه‌ها ثبت نمی‌شود و به همین دلیل، لابه‌لای آمار و گزارش‌های ارائه‌شده به سازمان‌های بین‌المللی گم می‌شود.

بیان نمونه‌هایی از خشونت رسمی و حکومتی علیه زنان در قوانین جمهوری اسلامی، که بر مبنای شرع و دین اسلام نگاشته شده، ساده است: حق ارث و حضانت فرزند؛ پایین آوردن سن قانونی ازدواج دختران؛ نیاز به اجازه پدر یا جد پدری دختر در ازدواج؛ سنگسار زن متاهلی که خارج از روابط زناشویی به ایجاد رابطه دست می‌زند؛ حجاب اجباری برای تمامی زنان کشور؛ سهمیه‌بندی و محدودیت حضور زنان در بسیاری از رشته‌های تحصیلی و شغلی؛ ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها و ده‌ها نمونه دیگر. همه این موارد که با مبانی و محدودیت‌های اسلامی برای زنان توجیه می‌شود نشان از نوعی تبعیض رسمی و «خشونت حکومتی علیه زنان» دارد.

جالب این‌جاست که پیش از حکومت جمهوری اسلامی، یعنی چهار دهه قبل، بسیاری از این نمونه‌ها و محدودیت‌ها که در بالا به آن اشاره شد اساسا وجود نداشت. پس از استقرار حکومت جمهوری اسلامی، وضعیت تفسیر و نحوه اجرای قوانین اسلامی ضد‌زن در دولت‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا با شدت یا ضعف اجرا شد. اما به‌مرور و با کسب تجربه و بلوغ اجتماعی، فعالان جنبش‌های زنان دریافتند که رسیدن به جامعه‌ای برابر برای زن و مرد، با تفاسیر و نحوه اجرای سخت‌تر یا ملایم‌تر قوانین حاکم بر جمهوری اسلامی، ممکن نخواهد بود.

در این سال‌ها، به‌ویژه در یک دهه اخیر، با گسترش ارتباط مجازی و حقیقی زنان ایرانی با دنیای خارج از مرزهای جغرافیایی، افزایش سطح آگاهی و تحصیلات و افزایش فعالیت‌های جنبش‌ها و تشکل‌های مختلف، زنان ایرانی دریافته‌اند راه مبارزه با خشونت علیه زنان، نه گریه‌و‌زاری در دادگاه‌ها و شکواییه‌نویسی به رسانه‌ها برای نجات از دست شوهر یا رهایی از مجازات قانونی، بلکه مبارزه با همان قانونی است که چنین خشونتی را علیه زنان ترویج می‌کند، قانونی که به حکومت اجازه می‌دهد هر جا منافعش را از سوی گروهی از زنان در خطر دید، با برچسب‌زنی‌های اخلاقی و جنسی، آن‌ها را وادار به سکوت کند یا چهره‌شان را نزد افکار عمومی مخدوش و بی‌اعتبار سازد، قانونی که از مبانی اسلام سرچشمه گرفته و درست به همین دلیل از قدرت اجرایی بسیار بالا در کشوری با اکثریت «مسلمان‌زاده» برخوردار است.

سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر را روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نامیده و از این روز تا ۱۰ دسامبر را با شعار «دنیا را نارنجی کن»، به فرهنگ‌سازی در زمینه مقابله با خشونت علیه زنان اختصاص داده است.

اجازه خشونت علیه زنان در ایران را قوانین صادر کرده است و همین قوانین نیز آن را اجرا و حمایت می‌کنند. بنابراین، زنان ایرانی امروز به این درک رسیده‌اند که برای نارنجی شدن دنیای خود باید از قوانین با مبانی اسلامی عبور کنند. به همین دلیل، این بار شاهد بودیم که زنان با خلق «آبانی نارنجی»، نه صرفا به‌عنوان همراه و عضوی از جامعه، بلکه فراتر از آن، به‌عنوان راهبر به خیابان‌ها آمدند تا حقوق خود را از طریق شکستن تابوها و از بین بردن این قوانین مطالبه کنند.

در فرهنگ شرقی، زن همواره در هاله‌ای از پاکی و قداست پیچیده شده است و دعوت یک زن به‌آگاهی‌رسیده از سایر کنشگران اجتماعی و مردم معترض برای دستیابی به خواسته‌های شهروندی می‌تواند آثاری به‌مراتب بیشتر و عمیق‌تر داشته باشد، زنی که حتی پس از اعتراض‌ها نیز در نقش مادر یا خواهر داغدیده اما مبارز راه آزادی اجازه نمی‌دهد کسی او را وادار به سکوت کند. این واکنش بسیاری از مادرانی بود که پس از کشته شدن فرزندان معترضشان، به‌جای گوشه‌نشینی، با هم متحد شده‌اند تا صدای اعتراض خود و فرزندانشان را به گوش دنیایی برسانند که می‌خواهد نارنجی باشد.

دنیای نارنجی با انسان‌هایی متمدن، شاد و برابری‌خواه حتما می‌تواند جای بسیار بهتری باشد، اگر این رنگ که نماد مبارزه با خشونت علیه زنان است در ذهن و جان و از همه مهم‌تر قوانین هر کشور بنشیند.

خشونت علیه زنان برای بسیاری از افراد، در خشونت‌های خانگی، اجتماعی و کاری همراه با تحقیر و توهین به جنس زن و خشونت فیزیکی خلاصه می‌شود اما بدترین و خطرناک‌ترین نوع خشونت علیه زنان، خشونت حکومتی و قوانین ضد‌زن برگرفته از دین است. امروز زنان ایران برای رسیدن به خواسته‌هایشان به‌عنوان یک انسان، فراتر از جنسیت، فقط به‌دنبال اعتراض و شکایت از کارفرما، همسر یا اسیدپاشان خیابانی نیستند، بلکه با شناخت منشا این خشونت سازمان‌دهی‌شده قانونی در پی حذف این قوانین‌اند. به همین دلیل است که صدا‌و‌سیما با دستپاچگی تمام و سناریوهایی تکراری زنان معترضی را زنانی معرفی می‌کند که همگی بی‌سواد و کم‌سواد بوده‌اند و نه درکی از شرایط کشور دارند و نه انگیزه‌ای برای درخواست مطالبات بر‌حق شهروندی یا برابری جنسیتی. هر‌چند اگر بر فرض محال، این سناریو نیز درست بود، این زنان محصول جامعه نابرابر و ناسالم‌اند.

تلاش برای رسیدن به ایران نارنجی بزرگ‌ترین زنگ خطر برای بقای حکومت دین‌سالار است، اما به‌طور حتم، می‌تواند ایرانی بهتر و شریف‌تر برای زنان و مردان خلق کند.

از: ایران اینترنشنال


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.