سعید شیرزاد؛ زندان گوهردشت
۴۰ روز از اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ که در پی افزایش قیمت بنزین، مناطق بسیاری از کشور را در برگرفت، گذشته است؛ اعتراضاتی که حتی به اذعان مقامات حکومتی، شدت و گسترش بیشتری نسبت به اعتراضات دی ۱۳۹۶ داشت و از جهاتی میتوان آن را بیسابقهترین اعتراضات ۴۰ ساله اخیر ایران نامید. شدت سرکوب این اعتراضات هم از نظر دامنه و گستردگی آن، در نوع خود پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بیسابقه بود.
همین امر موجب گشته که پس از ۴۰ روز، هنوز هم جامعه در التهاب متاثر از آن به سر میبرد؛ التهابی که از جمله با کشته شدن صدها تن، زخمی شدن تعدادی نامعلوم و نیز بازداشت هزاران نفر پیوند خورده است.
این اعتراضات که بیشتر در مناطق محروم و حاشیهنشین رُخ دادند و تعداد بالای کشتهشدگانی که فریادشان علیه گرانی و بیکاری بود، موجب شدند که برخلاف حوادث دی ۱۳۹۶، نه تنها تعدادی از مسوولان سابق حکومتی و سوپاپ اطمینانهای امروز ناچار از موضعگیری شوند بلکه حتی خود حکومت هم با اذعان به کشته شدن تعدادی از مردم تحت عناوین افراد بیگناه، رهگذر، مرگ مشکوک و…! تلحویحا مساله کشتارها و دستگیریهای گسترده را بپذیرد.
با توجه با گستردگی این اعتراضات در مناطق شهری و حتی روستایی کشور و همچنین نوع برخورد دستگاههای نظامی و امنیتی با اعتراضات و معترضان، طبعا نمیتوان ادعاهای مسوولان حکومتی مبنی بر آزاد بودن تجمعات مسالمتآمیز و آشوبگر خواندن معترضان به گرانی را جدی گرفت. چرا که از یاد نبردهایم با اعتراضات صنفی همچون اعتراضات کارگری «نیشکرهفتتپه»، «هپکو» و «فولاد» و اعتراضات هشتم مارس و اول می و… چه گونه برخورد شد. دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی و بازداشتهای گسترده فعالان حاضر در این تجمعات شاهدی بودند بر این ادعا که مدارا با اعتراضات مسالمتآمیز، ادعایی است که تنها در حد حرف باقی میماند.
پاستورنشینان ادعا میکنند از درآمد ناشی از افزایش قیمت بنزین برای دادن سبد کمکهای معیشتی به ۶۰ میلیون نفر از شهروندان ایرانی استفاده میکنند. این در حالی است که سبد ارایه شده نمیتواند جای خالی نانی را بر سفرههای مردم پر کند که تورم و گرانی ناشی از افزایش قیمت بنزین آن را از سفرههای اقشار ضعیف جامعه حذف کرده است؛ همان اقشاری که هم از گرانی کالا و خدمات بیشترین لطمه را میبینند و هم اگر به کار مسافرکشی مشغول باشند، با کاهش درآمد بالایی مواجه خواهند شد.
شگفت آنکه حامیان دولت با وقاحت تمام از طرح ارایه سبد کمکهای معیشتی دفاع میکنند در حالیکه ارایه این عدد ۶۰ میلیون نفری از سوی دولت به عنوان نیازمندان دریافت کمک، به معنی پذیرش و اذعان به این است که این تعداد از جمعیت کشور جزو طبقه محروم و زیر خط فقری هستند که از ثروتهای کانی کشور هیچ سهمی ندارند. همه اینها هم در حالی است که دولت میتوانست به جای خالی کردن جیب مردم و ربودن نان از سفرههای آنها، از طریق مالیات بر بنگاههای اقتصادی و یا مالیات بر داراییهای ثابت، کسری بودجه خود را تامین کند.
فارغ از ظالمانه و غیرقابل دفاع بودن سیاست تحریم اقتصادی، واقعیت این است که هرچند تحریمهای زورگویانه اقتصادی امپریالیست امریکا علیه ایران در حال حاضر نسبت به تحریمهای قبل از «برجام» بسیار کمتر است (قبل از برجام تحریمهای شورای امنیت و اتحادیه اروپا همزمان با تحریمهای امریکا برقرار بودند) اما به دلیل سیاستهای راستگرایانه دولت حاضر و علیرغم ادعاهای سراسر کذب مبنی بر رفع بیکاری، گرانی و تکرقمی بودن تورم، وضعیت اقتصادی ایران بسیار وخیمتر است.
نکته قابل تامل هم شیوه برخورد اصلاحطلبان با این شرایط است. در واقع، اگر این گرانیهای سرسامآور، بیارزش شدن ۴۰۰درصدی پول ملی در برابر ارزهای خارجی، تورم، بیکاری، امنیتی بودن فضای جامعه و بازداشتهای گسترده و احکام سنگین علیه فعالان کارگری، زنان، دانشجویان و… در دولت قبلی رخ میداد، همین حامیان دولت زمین و زمان را علیه آن دولت یکی میکردند. اما اینک که این وقایع در دولت «اعتدال» و «امید» نزدیک به اصلاحطلبان و یا به تعبیری، دولت معرف و نماینده اصلاحطبان رُخ داده است، اکثریت این حلقه فرصتطلب و نان به نرخ روز خور همچون دیماه ۱۳۹۶، بار دیگر بر رابطه نزدیک و جدانشدنی خود با حکومت تاکید میکنند و میکوشند آن را به هر نحوی شده، حفظ کنند و با وقاحت تمام خواهان جدا شدن مردم از مردم هستند.
در عین همین وقاحت است که برای جا باز کردن صندلیهای قدرت، آن فرزند خوانده شیخ اصلاحات، همه چیزدان و تحلیلگر مسایل تهران تا فلسطین اشغالی اعلام میکند که نه آنطرفی است و نه اینطرفی و سعی در القا دوباره اصلاحات به مردم دارد؛ اصلاحاتی که از همان دوم خرداد ۱۳۷۶ همچون یک جنین مرده متولد شد. در حالیکه فراموش کردهاند پس از دی ۱۳۹۶، وسط بازی کردن تمام شده است.
سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۸
از: ایران وایر