سحرگاه روز جمعه ۱۳ دی ماه به وقت بغداد، تیم کشتار قاسم سلیمانی سرلشکر سپاه پاسداران ایران که معلوم نیست چه برنامهای را میخواسته است در عراق پیاده کند، مورد حمله هوائی از سوی ارتش امریکا قرار گرفت و سردار مشهور که به شدت مورد لطف و محبت رهبر چلاغ ایران خامنهای بود، همراه با ۹ نفر دیگر کشته شده و به درک واصل شدند.
من بنا ندارم با مردهها هرکه باشد به صورت توهین آمیز رو به رو شوم و به مرده اهانت کنم. و این واژه «درک» را نیز به اجبار نوشتم. هرچند با کشتارهائی که سپاه پاسداران از مردم ایران در این چهل سال کرده است، جز درک مکانی دیگر در خورشان نیست. هنوز از کشتار ۱۵۰۰ نفر در تهران به هنگام اعتراض به گران شدن بنزین یک ماه نگذشته است و این فاجعهای نیست که به زودی فراموش شود.
میدانیم که سپاه پاسداران در ایران آخوندی بازوی قدرت فقیهان است و تمام کسانی که در خیابان و بیابان و زندان کشته میشوند، کشتارشان توسط افراد نظامی همین ارتش پاسداران اسلام جفنگ و پر قساوت صورت میگیرد. از جانب شهربانی هیچ پاسبانی به هممیهن خویش شلیک نمیکند و کلانتریها به این جنایات کشیده نمیشوند. ارتش کنونی ایران نیز رسماً از دایره فعالیّتهای جنایتباری و خیانتکاری بیرون است. هرچند در مدت چهل سال گذشته از دانشکده افسری ارتش شاید بسیاری افسران شبه آخوند بیرون ریخته باشند؛ اما خوشبختانه خود را به ماجراهای کشتار هموطنان آلوده نکردهاند. به این مناسبت، در هر شهر و مکانی اگر حکومت نظامی به طور غیر رسم و غیرعلنی ایجاد شود- که بارها صورت گرفته است – اندامان آن را تنها سپاهیان پاسدار میسازند و پر میکنند.
سردار سلیمانی از همه جنایتکارتر بود و تمام جنگها و قتلهای بیرون از ایران با تصمیم و صلاح و مصلحت او صورت میگرفت. جنگ در لیبی، در سوریه، در عراق و در یمن را او راهنما بود و اسلحهها را به توصیه سردار سلیمانی ایران در اختیار شیعیان رزمنده و شورشی قرار میدادند.
دو روز است که تمام روزنامههای ایران صفحه نخست خود را به این کشتار (به جا و لازم) اختصاص داده و چه اندازه برای خوشنودی خاطر خامنهای از این قاتل خاورمیانه تعریف و توصیف کردهاند.
لازم است یاد آور شوم که به محض پخش خبر قتل قاسم سلیمانی، رهبر که فرمانده کل قواست، به فوریّت یک درجه به او اعطا کرد و سردار سلیمانی از درجه سرلشکری به سپهبدی ارتقاء یافت. این کار را در مورد سرلشکر صیاد شیرازی نیز – که به دست مجاهدین ترور شد – انجام دادند و او را با درجه سپهبدی به خاک سپردند… اکنون بخشی از نوشتار روزنامهی قدیمی اطلاعات را در اینجا میآورم که درجه جدید را گویا همه پذیرفتهاند. بدیهی است باید گفت: مگر میتوان نپذیرفت؟
اطلاعات نوشته است:
«سردار بزرگ سپهبد حاج قاسم سلیمانی سحرگاه ۱۳ دی در حمله پهبادهای آمریکائی به خود رو حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد به همراه همرزمانش شهدِ شهادت را سرکشید و به یاران شهید پیوست»
چیزی که به چشم میخورد و هم و بسیار جالب است هم شهد شهادت است و هم تعریفها و توصیف هائی است که جراید ایران از این قاتل مردم به عمل آوردهاند و به گونهای به لفاظی و دروغگوئی روی کردهاند که گویا تمام ملت ایران به شیون نشسته و به چشم اندوه و ماتم به این واقعه مینگرند و خلاصه همه ملت عزادارند! این در حالی است که بیش از ۹۰٪ مردم کشور آرزو دارند که سر به تن سران این حکومت نباشد و در این واقعه پیش خود میگویند یک جنایتکار کمتر… زنان سیاه پوشی را نشان میدهند که دستمال به دست حالت گریه کردن را به خود گرفتهاند و خود را ماتمزده میدانند. این در حالی است که ما و همان ۹۰٪ میدانند که این گونه زنان همسران و دختران خود پاسداران و فرماندهان پاسدار بوده و دربست وابسته به رژیم آخوندی اند؛ و گریهشان برای آیندهی شوهران و پدران خویش است که امکان دارد به همین بلا گرفتار شوند.
من با اطمینان خاطر میگویم که در حمله شیعیان عراق به سفارت امریکا در چند روز پیش از این واقعه، که دروازه حیاط سفارت را آتش زدند و به درون اتاقها هجوم بردند، بی شک دست قاسم سلیمانی در کار بوده و جاسوسهای ایالات متحد امریکا این ماجرا را دریافتهاند و در واقع اقدام به واکنشی در جهت آن کنش کردهاند.
رهبر یک دست حکومت آخوندی، چه پیش از رسیدن به این مقام و چه در طول این سی سال رهبری، در هرجا و مکانی لب به سخن گشوده است و بگشاید، بی تردید حملهای به ایالات متحد امریکا خواهد کرد و مرتب از واژه دشمن که منظور همان ایالات متحد است، سود خواهد برد. در حالی که هم اکنون بیش از یک میلیون ایرانی در این کشور که مورد هجوم او است کار و زندگی میکنند و از تمام مزایائی که یک امریکائی دارد بهره میبرند. هیچ همسایه و آشنا و غیر آشنای امریکائی تاکنون به من و ما و ایران و ایرانی توهینی بر زبان نیاورده است.
روزنامههای ایران که بلندگوی مقام رهبریّتاند، مرتب از فضائل سردار مینویسند. فضائلی که شامل قساوت و شقاوت و دستور کشتار مخالفان و دگراندیشان میشود. تمام تعریف و توصیفها از این سردار مردار، محدود میشود به نحوه عملش در برابر مخالفان رهبر خامنهای و اینکه سردار سلیمانی به هیچ مخالفی امان نمیداده است. من خود شاهد کشتار کردهای توسط این عفریت قهر و غضب در کردستان بودم که همراه همکارانش چه تعداد از کردها را به دیار نیستی فرستاد.
یکی از پاسداران حکومت اسلامی ایران در گفتگو با «رادیو فردا» چنین میگوید:
«در ایران اما، هم ابعاد و چگونگی و هم قواعد بازی مقاومت (حضور در منطقه) جای دیگری تعیین میشود. به گفته علی شادمانی از فرماندهان ارشد سپاه، حضرت آقا با اعتمادی که به سپاه دارند، مدیریّت جبهه مقاومت را به مجموعهای از سپاه سپردهاند و امروز این سپاه است که جبهه مقاومت را مدیریّت میکند؛ مدیریّتی که عملاً دستگاه دیپلماسی کشوردر آن کنار گذاشته شده بود و کسی هم اجازه پرسش و چون و چرا در باره مبانی قانونی آن و نیز و سود و زیانش برای زندگی و امنیّت مردم را نداشت»
توجه میفرمائید که به این ترتیب سپاه پاسداران – با دستور خامنهای خائن – تمام کارهای مهم خارج کشور را توسط همین قاسم سلیمانی کشته شده تمشیّت میداده است و بسیاری از ترورهای خارج کشور توسط تیم این نابغهی قاتل به انجام میرسیده است.
در این زمینه باید گفته شود به عقیده تمام سران حکومت اسلامی، قاسم سلیمانی هم خود تصمیم گیرنده بوده و هم تمام دستورهای خامنهای را نیز به اجرا میگذاشته است.
آری چنین است حکومتی که انقلاب بد عاقبت و فاسد شدهی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به ملت ایران هدیه داده است و در ثمره آن مدتی بیش از چهل سال است که ایرانیان در مضیقه کامل و غم و اندوه بی پایان روزگار را سپری میکنند و از نظر مادی نیز به فقری چشمگیر و قابل لمس دچار شدهاند.
بیکاری نیز غوغا میکند و محتمل است قوت لایموت نیز به دست فقرا نرسد.
محمدعلی مهرآسا
از: گویا