مهم ترین و حیاتی ترین رأی گیری در تاریخ چهل سالهی جمهوری اسلامی، در اسفند ماه امسال صورت میگیرد. این رأی گیری، در رابطه با شعار ” اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تموم ماجرا” در اعتراضات سراسری ۱۳۹۶ زنگ خطری بود برای هر دو جناحِ حکومت که مشتشان باز شده و آسیب پذیر شدهاند.
رژیم، پس از این ماجرا، مدتها برنامه ریزی کرد که برای به پای صندوق رأی کشاندن مردم از ترفندهایِ جدیدی استفاده کند. ولی تمام رشتههایش با دو شعارِ: “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” و “اصلاحات، رفراندوم رمز فریب مردم”، دود شد و به هوا رفت!؟ این شعارها، که عمقِ درک مردم مان را به نمایش میگذارد، رژیم را به وحشت انداخت است. زیرا نشان داد که مسأله از بازیِ دو جناحِ اصولگرا و اصلاح طلب در جمهوری اسلامی گذشته؛ مردم تشخیص دادهاند که دشمنِ عدالت و آزادی، سیستم “خداسالار” است.
مردم درک کردهاند که تمامِ مشکلات زائیدهی حکومت هائی است، که مدعی مشروعیت الهی هستند. در شعار اول به وضوح میگوید که ستمگر را شناسائی کرده: هم شاه و هم شیخ. شعار دوم: ” اصلاحات، رفراندوم رمز فریب مردم”، نه تنها این امر را تأئید میکند، بل که اعلام میکند که اصلاحاتِ جمهوری اسلامی و رفراندوم سلطنت، چیزی جز فریب نیستند. یک زبانزد (ضرب المثل) آمریکائی میگوید “جن از تویِ بطری بیرون آمده”، یعنی دیگه نمیتوان آنرا توی بطری برگرداند؛ یعنی دیگه تمومه ماجرا!؟
رژیم میداند که این بیداری و آگاهیِ، مساوی است با عدم شرکت و حضور مردم در رأی گیری که میتواند “آخرین پَرِ کاهی باشد که کمر شتر راشکست”؛ یعنی میتواند سرنوشت میهنمان را برای همیشه دگرگون کند. از اینرو، هر دو جناحِ حکومت، به تکاپو اقتادهاند که با چه ترفند و چگونه بار دیگر مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانند. فراموش نکنیم که حربهی “دروغ” و “تهدید” نیز جزو وسائلی است که در توبرهشان دارند.
آنان بارها از این دو حربه استفاده کردهاند: میتوانند بار دیگر، تعداد رأی دهندگان را دست کاری کنند و آمارِ ساختگی اعلام نمایند. میتوانند مردم را تهدید کنند که دریافت یارانه و یا حتی آموزش دانشگاهی در صورتی امکان پذیر است که در رأی گیری شرکت داشته باشند؛ و ترفندهای دیگر.
روحانیون و حق انتخاب
جامعهی روحانیت، نه حق و حقوقی برای مردم قائل بوده است و نه کوچکترین ارزش و احترامی برای رأی آنان. برای شناخت بهتر و کامل تر روحانیون در رابطه با حقوق انسانی و انتخابات و رأی گیری، هفت سال پیش، مقالهای منتشر کردم تحت عنوان: “ما حق رأی داریم، نه حق انتخاب” که بخشی از آن با هم مرور میکنیم:
“چه کسانی حق انتخاب دارند؟ واژۀ شهروند که نقطۀ مقابل رعیت (در سیستم سلطنت) و اُمت (در رژیم فقاهتی) میباشد، تا پیش از انقلاب مشروطه، در ایران معنی و مفهومی نداشت. حتی پس از انقلاب مشروطیت، واژۀ تبعه دولت (تابع دولت) جایگزین رعیت گردید؛ یعنی ایرانی هنوز به مرتبۀ شهروندی نرسیده بود. پس از انقلاب اسلامی، واژۀ اُمت گرفتیم که نیاز به تقلید و قیمومت دارد. زیرا در اسلام، فرض بر آنستکه انسانها قادر به تشخیص راه از چاه نیستند و باید تابع روحانیت که جانشین خداوند و مبین دین هستند، باشند.
در اثبات این ادعا، مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان رهبری، میگوِید: “اگر نود و نه درصد مردم به کسی رأی بدهند؛ اگر رئیس جمهور منتخب از طرف ولی فقیه نصب نشود، طاغوت به شمار میآید و اطاعت از او حرام میباشد. ”
در پاسخ به اعتراضات “رأی من کو”؟ میگوید: “مردم چه حقی دارند؟ مردم کسی رو به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند، مردم چه کاره هستند؟ مردم چکاره هستند که بخواهند کسی رو انتخاب کنند. مردم چکاره هستند که به کسی حق بدهند، مردم چه حقی دارند؟ ”
اقرار از این واضح تر میخواهید؟ اصل و پایۀ رژیم فقاهتی بر این فرض بر قرار است که “انسانها قادر به تشخیص راه از چاه نیستند”، و از دید صاحبنظران رژیم، مردم نه تنها حق و حقوقی ندارند؛ بلکه ناتوانی و عدم بلوغ امُت اسلامی، مانع رسیدن آنان به مقام شایستهی شهروندی، داشتن حق انتخاب و شراکتشان در تعیین سرنوشت خویش است!!
حق انتخاب
به واژۀ انتخابات و نحوۀ کاربرد آن توجه کنید: انتخابات رئیس جمهوری، انتخابات مجلس؛ واژۀ مشترک “انتخابات” میباشد؛ یعنی انتخاب کردن، که “حق انتخاب” در آن مستتر است. اگر مسأله فقط رأی دادن بود، میگفتند رأی گیری برای مجلس، و رأی گیری برای رئیس جمهور!! پس در درجۀ نخست، مسأله انتخاب کردن، و گام دوم رأی دادن میباشد. حقیقت اینجاست که رأی دادن بدون انتخاب کردن، رأی دهنده را از حق طبیعی، انسانی و شهروندیاش جدا کرده و حقِ انتخاب را به قیّم او، تسلیم نموده است. وقتی ما حق انتخاب نداریم، رأی دادن حکم رأی “شیر یا خط” را دارد؛ یعنی شانسی است، نه انتخابی!
مشخصات و شرایط انتخاب کنندگان و کسانی که حق رأی دادن داشتند، طبق متمم قانون اساسی مشروطه چندین بار تغییر کرده است. این تغییرات شامل حرفه، مالکیت و سن بودند. طبق نظام نامۀ مجلس شورا – زنان، دیوانگان، اشخاص نابالغ (کمتر از ۲۰ سال) و… حق رأی نداشتند. با اینحال طی دوران، چندین بار تلاش شده بود که به زنان حق رأی داده شود و هر بار با ضدیت و مخالفت شدید روحانیت روبرو میگردید. زیرا زن از دید روحانیت، قابلیت و لیاقت و شعور انتخاب کردن را ندارد:
ملاصدرا، فیلسوف بزرگِ جامعۀ روحانیت، معتقد بود که خداوند، “زن” را بصورت یک وسیله و ابزار، و در حدّ حیوانی یرای بهره برداری “مرد” آفریده است! او در اسفار اربعه مینویسد: “خداوند برای کمک به انسانها، حیوانات را آفریده، از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است. برخی از این حیوانات برای زیستن، و برخی برای بار کشیدن، بعضی برای سوار شدن، بعصی برای تجمل و آسایش و برخی مانند زنان برای نکاح و آمیزش میباشند. ”
شیخ فضل اله، مصرف مشروبات الکلی، فاحشه خانه و احداث مدرسه دخترانه را، خلاف شرع میدانست. جمهوری اسلامی، از وی به عنوان منجی بزرگ روحانیت، شهید فضل اله نوری یاد میکند و بزرگراهی نیز در تهران به نام اوست.
سید حسن مدرس از متفکران بزرگ روحانیت، الگو و استاد ولایت فقاهتی؛ در ارتباط با پیشنهاد چند تن از نمایندگان مترقی در مجلس، دایر بر منظور کردن حق رأی برای زنان در قانون اساسی مشروطیت، در جلسۀ یازدهم شعبان ۱۳۲۹ قمری سخنرانی میکند. قسمتی از این سخنرانی به شرح زیر است:
“از اول عمرم تا بحال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و هیچکدام به بدنم لرزه در نیامده بود، آخر ما هر چه تأمل میکنیم میبینیم خداوند قابلیت در زنها قرار نداده ست که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند، اینها از آن زمرهاند که عقولشان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیمومت قرار دارند، چطور ممکن است به ایشان حق انتخاب کردن داده شود؟ ”
“در دوره دوم مجلس شورای ملی؛ ماده چهارم نظام نامه انتخابات به بحث و بررسی رسید. در این جلسه، محمدتقی وکیل الرعایا نماینده مردم همدان از حق رأی زنان پشتیبانی کرد و در مخالفت با نظام نامه انتخابات سخن گفت. سپس ذکاء الماک و حسن مدرس در مجلس سخن گفتند و حق رأی زنان را مورد نکوهش قرار دادند. حسن مدرس، استدلال کرد… که اعطای حق رأی به زنان به بی ثباتی سیاسی، فساد مذهبی و هرج و مرج اجتماعی خواهد انجامید. هنگامی که طلاب قم برای مخالفت و اعتراض با پیشنهاد اعطای حق رأی به زنان به خیابانها ریختند، یک نفر کشته و دوازده تن مجروح شدند. ” (دانشنامه آزاد)
دوران نخست وزیری مصدق، مشاوران وی استدلال کردند که در “قانون اساسی همه شهروندان برابرند و اعطای حق رأی به زنان را پیشنهاد کردند، علما با کمک طلاب و بزرگان اصناف اعتراض کردند که در شرع اسلام حق رأی فقط به مردان داده شده است. کاشانی نیز تأکید کرد که دولت باید حتماً از دادن حق رأی به زنان جلوگیری کند، چرا که باید آنان در خانه بمانند و به وظیفه اصلی خودشان یعنی خانه داری و پرورش فرزند بپردازند. ”
حقّ انتخاب، از حقوق طبیعی و شهروندی است، نباید و نمیتوان از آن چشم پوشی کرد. حق انتخاب، تنها در رابطه با رأی دادن نیست؛ در رابطه با حیثیت و ارزش انسان، و در رابطه با زندگی انسانی داشتن است. باید برای یکبار هم که شده، تکلیف خودمان را با رژیم غاصب مشخص کنیم. برای یکبار پابرجا و استوار بایستیم و بگوئیم: این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست! مردم بیدار و آگاه شدهاند، به حق و حقوق خودشان آگاه هستند، و میدانند که بدون از خود گذشتگی، پیروزی امکان پذیر نیست.
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام دادهاید، همان نتیجهای را میگیرید که تا بامروز گرفتهاید! رژیم با این توهم که شما توانائی تشخیص خوب از بد را ندارید، حق انتخاب را از شما گرفته است. شما با اعتراضات خیابانی و شعارهایِ آگاهانه و کارساز، نشان دادهاید که هم قدرت تشخیص دارید و هم میدانید که حق گرفتنی است. تا بامروز بارها با شرکت شجاعانه در اعتراضات، و به مخاطره انداختن سلامتی و آزادیتان، بدون رسیدن به هدف؛ صحنه را ترک کردهاید!؟ یعنی هر بار همان کاری را انجام دادهاید که بار پیش و با همان نتیجه! باید این دایره مدار بسته باید شکسته شود.
رمز موفقیت در حضور گستردهی مردم،
و کلید پیروزی در پایداریتان میباشد.
امیرحسین لادن
بهمن ۱۳۹۸
ahladan@outlook.com
از: گویا