دکتر سید حسین موسویان پزشک و فعال سیاسی و مدنی و هماکنون رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران است. وی در دههی ۴۰ مسئول سازمان دانشجویی جبهه ملی ایران بود از سال ۵۶ عضو هیئت اجرایی و شورای مرکزی جبهه ملی شد و پس از انقلاب نیز مدتی زندگی مخفی داشت.
موسویان پس از درگذشت ادیب برومند در سال ۹۵ از سوی شورای مرکزی جبهه ملی ایران به سمت ریاست شورای مرکزی و ریاست هیئت رهبری- اجرایی جبهه ملی انتخاب شد.
به مناسبت سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ گفتگویی درباره حکمرانی و سیاستورزی دکتر مصدق با سید حسین موسویان داشتیم که در ادامه میخوانید:
چگونه یک شاهزاده قاجاری به رهبریت نهضت ملی ایران تبدیل شد؟
دکتر مصدق از نظر خانوادهی پدری، از خاندان آشتیانی بود که ربطی به قاجار نداشت البته از این خاندان رجالی میهندوست و تجددخواه در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بیرون آمدند که یکی از آنها پدر دکتر محمد مصدق، میرزا هدایت وزیر دفتر بوده است. ولی مادر دکتر مصدق از خانوادهی قاجار بودند و ریشه و تبار قاجاریشان هم به عباس میرزا یعنی شاهزادهی وطنخواه و مردم دوست میرسد. این بانو شخصیتی نیکوکار و موسس بیمارستان نجمیه در تهران بودهاند اما دکتر مصدق هیچگاه روش و منش تجملگرایانه و آریستوکراتیک یک شاهزاده قاجاری را نداشت او در مجلس پنجم در تاریخ ۹ آبان ۱۳۰۴ هنگام مطرح شدن سلطنت رضا شاه وقتی آن نطق تاریخی و شجاعانه را در مخالفت با سلطنت رضا شاه ایراد نمود، در همان جا از سلطنت قاجارها هم به شدت انتقاد کرد. تاریخ و شرح زندگی و مواضع او و همچنین همهی عکسها و اسناد و فیلمهای باقیمانده، از سادهزیستی و منش مردمی و مردمگرایی او حکایت دارد. او در کسوت یک شاهزادهی قاجاری نبود که به رهبریت نهضت ملی ایران برسد بلکه او پس از سالها تلاش در راه آزادی و مبارزه با استبداد و دیکتاتوری و استیلای خارجی، شرکت در انقلاب مشروطیت و نمایندگی در مجلس پنجم و مجلس ششم، مخالفت با دیکتاتوری رضاشاهی و پس از سقوط رضاشاه، حضور در مجلس چهاردهم به عنوان نماینده اول تهران و مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی عامل و همدست رضا خان در کودتای ۱۲۹۹ و دهها موضعگیری و سخنرانی مهم و تاریخی که شرح آنها در خور نوشتن نه یک کتاب بلکه کتابها است، و سپس در نمایندگی مجلس شانزدهم و به تصویب رساندن قانون ملی شدن نفت و تشکیل دولت ملی، در سمت رهبری نهضت ملی ایران قرار گرفت.
شباهتها و افتراق مصدق نماینده مجلس و نخست وزیر چیست؟
مواضع دکتر مصدق در زمان نمایندگی مجلس و در زمان نخستوزیری یکسان است و با هم شباهت دارد. او در هر دو حالت، به آزادی بسیار معتقد بود و همانگونه که در مجلس میگفت: «در سایهی استبداد و دیکتاتوری هیچ ملتی به جایی نمیرسد» در نخست وزیری هم خود تمام موازین دموکراسی را رعایت میکرد. او در هر دو موقعیت به استقلال و عدالت اجتماعی و سیاست خارجی مبتنی بر عدم وابستگی به بلوکهای قدرت پایبند بود و بر همین اصول پای میفشرد. ولی در برخی موارد در هنگام نخست وزیری مواضع ویژهای داشت مثلا هنگام نخست وزیری، او خود را نخست وزیر ملت ایران میدانست نه نخست وزیر یک سازمان و یا گروهی از طرفداران خود، حتی وقتی آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام، او را برای اجرای مقررات شرعی در جامعه زیر فشارگذاشتند او پافشاری داشت که نخست وزیر همهی ملت ایران اعم از مسلمان و غیرمسلمان است مصدق با وجود اعتقادات مذهبی قوی، به اختلاط دین با حکومت عقیده نداشت.
مرحوم طالقانی در سخنرانی معروف اسفند ۵۷ در احمدآباد میگوید «زندگی مصدق توحیدی است»، تعبیر شما از این جمله چیست؟ همچنین راز محبوبیت و ماندگاری ایشان در تاریخ سیاسی ایران چیست؟
اگر زندگی همراه با راستی و صداقت، درستکاری و امانت، ایثار و فداکاری در راه رفاه و سعادت مردم، نیکخواهی برای آحاد ملت و برای جامعهی بشری و آزاد اندیشی، باشد همه صفات نیکی است که مورد توجه و تایید آفریدگار است پس زندگی مصدق به تعبیر مرحوم طالقانی میتواند زندگی توحیدی دانسته شود. اما راز محبوبیت و ماندگاری مصدق در تاریخ سیاسی ایران در افکار و اندیشههای مصدق و عملکرد او نهفته است. او به مردمسالاری و آزادی تا بن دندان عقیده داشت و پای بند بود. او در اولین بخش نامهای که در مقام نخست وزیری خطاب به شهربانی کل کشور صادر کرد، نوشت که مطبوعات در نوشتن مطالب خود آزادند و هرچه که راجع به شخص او نگاشته باشند هرکس که نوشته باشد و هر چه که نوشته باشد نباید مورد تعرض قرار گیرند. آزادی برای احزاب مخالف خود را فراهم کرد به طوری که احزاب دست راستی و احزاب چپ همه فعال بودند همه دارای محل تشکیلات و روزنامههای رسمی بودند و امکان تجمع و تظاهرات داشتند که حتی تحت حمایت و حفاظت پلیس انجام میشد. مصدق با مردم صادقانه رفتار میکرد. او هرگز به مردم دروغ نگفت. مصدق درستکار و پاکدست بود و در او و همکارانش هرگز دیناری سوء استفاده از اموال مردم دیده نشد. مصدق به استقلال باور داشت و هیچگاه با قدرتهای جهانی اعم از آمریکا و انگلیس و شوروی وارد بند و بست و روابط پنهانی و غیرشفاف نگردید. او اعتقاد داشت که باید با همه جامعه جهانی با رعایت استقلال و احترام متقابل و در جهت حفظ منافع ملی تعامل نماید. نبرد مصدق با استعمار انگلیس و عامل آن در ایران یعنی شرکت نفت ایران و انگلیس صرفنظر از استیفای حقوق مادی ملت ایران، در جهت حفظ استقلال کشور بود زیرا که شرکت نفت سابق مانند دولتی پنهان در ایران عمل میکرد و در تمام شئون زندگی سیاسی ملت ایران تا حد تعیین وزیر و وکیل و مقامات کشور دخالت داشت و استقلال ایران را درهم نوردیده بود. مصدق قانونمدار و تابع قانون بود و هیچگاه از موقعیت سیاسی خود بر علیه مخالفینش به حرکتی غیرقانونی دست نیازید. مصدق بر سر حفظ منافع ملی تا پای جان ایستاد و از منافع شخصی خود در مقابل حفظ منافع ملی گذشت. بارها زندگی خود و خانوادهاش را در راه استقلال و آزادی ایران در معرض خطر و نابودی قرار داد و برای اعتلا و سربلندی این کشور از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نورزید. او از نوجوانی تا هنگام مرگ در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ملت ایران شرکت داشت و مشاغل و مسئولیتهای سیاسی و اداری مختلفی را عهدهدار گردید و تمام این مسئولیتها را به بهترین نحو و در نهایت پاکی وصداقت به انجام رسانید. هیچگاه در مصدق خود شیفتگی و خود محوری و توطئهگری دیده نشد. ادب و نزاکت، راستی و صداقت، فداکاری و شجاعت، تقوا و درستی در سیاست، پایبندی به قانون و عدالت، اعتقاد راستین به آزادی و استقلال از خصوصیات مصدق است. اینها همه راز محبوبیت و ماندگاری مصدق در تاریخ است.
راز توفیق مصدق در دوره نخست وزیری را در چه عواملی می بینید؟
راز توفیق مصدق، استفادهی حداکثری از تضاد منافع قدرتهای خارجی از یک سو و بهرهگیری از پشتیبانی ملت ایران و حمایت افکار عمومی و داشتن پایگاه عظیم مردمی، از سوی دیگر است. هنگامی که مصدق به علت تحریم خرید نفت و بایکوت اقتصادی برای پرداخت حقوق کارگران و کارمندان شرکت نفت دچار تنگنای مالی گردید با چاپ اوراقی به نام «قرضهی ملی» از مردم کمک خواست. مردم ایران در سراسر کشور و در حد توان خود با خرید اوراق قرضه ملی جانانه به یاری دولت شتافتند و تنگنای مالی دولت را برطرف نمودند و دولت ملی توانست با تمهیدات گوناگون مشکلات مالی خود را مرتفع نموده و بیلان اقتصادی کشور را مثبت نماید. مصدق علاوه بر مبارزهی ضد استعماری و ملی کردن نفت و خارج کردن منابع نفتی ایران از چنگال انگلیس و اعاده استقلال کشور، موفق شد گامهای بلندی در جهت توسعه و اعتلای ایران بردارد. او با به اجراء در آوردن اقتصاد بدون نفت، توانست بدون فروش نفت بیلان اقتصادی کشور را مثبت نماید و میزان صادرات را بر واردات فزونی دهد. فهرست بخشی از اقدامات ثمربخش او عبارتند از، ملی کردن شیلات و تحقق حق ماهیگیری در دریای مازندران که پس از قراردادهای گلستان و ترکمنچای در تیول روسها قرار داشت، لولهکشی آب شهرها که از تهران آغاز شد، تاسیس سازمان تامین اجتماعی در جهت حمایت از قشر کارگر، قانون استقلال دانشگاه که به موجب آن استادان هر دانشکده رئیس دانشکده را انتخاب نمایند و روساء دانشکدهها هم از بین خود رئیس دانشگاه را انتخاب کنند و به این ترتیب موسسه علمی کشور خارج از نفوذ دولت مستقلا به وظایف علمی خود بپردازد، تاسیس کانون وکلای دادگستری، توسعه و تشویق برای تاسیس سندیکاها واتحادیههای صنفی، قانون تخصیص ۵ درصد از درآمد شهرداریها برای ساختن مدرسه، کوشش همه جانبه در جهت اعتلای کشاورزی، و بسیاری اقدامات مفید دیگر.
مردانی چون شهید دکترفاطمی مولود نهضت ملی بودند یا مولد این نهضت؟
شهید دکترحسین فاطمی را باید یکی از ستونهای اصلی بنای نهضت ملی ایران به شمار آورد. او بود که پس از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین و سقوط رضا شاه با استفاده از تریبون روزنامه باختر امروز، فریاد حقطلبی و آزادیخواهی را در فضای ایران طنین انداز کرد. او بود که در روز ۱۷ مهر ۱۳۲۸ در تحصن اعتراضی در کاخ مرمر در کنار مصدق بود، و پس از ۵ روز تحصن در جلسهی متحصنین در خانهی مصدق، پیشنهاد تشکیل یک سازمان به نام جبهه ملی ایران را داد. و هم او بود که در شورای مرکزی این سازمان پیشنهاد ملی کردن نفت را مطرح کرد. به هر صورت دکتر مصدق رهبر و پایهگذار و کانون اصلی نهضت ملی بود و کسانی مانند دکتر فاطمی، اللهیار صالح، دکتر سنجابی، مهندس حسیبی، مهندس زیرک زاده، دکتر صدیقی، دکتر آذر، دکتر امیرعلایی، مهندس بازرگان، دکتر بختیار، اصغر پارسا، مهندس حق شناس، دکتر معظمی و بسیاری دیگر از همراهان اثرگذار او در این نهضت بودند.
به اعتقاد شما آیا مصدق در مدل حکمرانیاش دچار اشتباهات فاحش مانند انحلال مجلس نشد؟
دکتر مصدق با آگاهی و هوشمندی و درایت کامل کشتی نهضت ملی و دولت ملی را هدایت کرد. اتفاقا انحلال مجلس هفدهم با برگزاری رفراندوم و گرفتن رای اکثریت قاطع مردم در این زمینه، یکی از اقدامات صحیح و زیرکانهی اوست. زیرا بیگانگان و طراحان کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در نظر داشتند که از طریق افراد وابسته به دربار و عواملی که در آن مجلس داشتند، دولت مصدق را با استیضاح در مجلس و دادن رای عدم اعتماد برکنار کنند تا نیاز به انجام کودتا نداشته باشند و مصدق با هوشیاری با انجام رفراندوم و انحلال مجلس جلوی این مرحله از اقدام آنان را گرفت. دکتر مصدق به برخی از یارانش که با رفراندوم و انحلال مجلس موافق نبودند گوشزد میکرد که این مجلس همان مجلسی است که در جریان سی ام تیر ۳۱ به قوامالسلطنه رای اعتماد داده و همان مجلسی است که در انتخاب یک نفر نماینده برای شرکت در کمیسیون نظارت بر چاپ اسکناس، حسین مکی را که اکنون دشمن ردیف اول دولت و نهضت ملی میباشد گزینش کرده است پس اکثریت این مجلس با دولت همراه نیست و در صدد است تا دولت را با استیضاح و دادن رای عدماعتماد برکنار کند و همهی دست آوردهای نهضت ملی را بر باد دهد. این استدلال دکتر مصدق کاملا درست بود و رویدادهای بعدی و افشاء شدن وابستگی برخی از نمایندگان آن مجلس، بر صحت این استدلال مهر تایید نهاد.
چرا مصدق و کاشانی که در قیام سی تیر متحد هم بودند در ماجرای ۲۸ مرداد مقابل هم ایستادند؟
پس از قیام ملی سیام تیر ۳۱ کاشانی به تدریج از مصدق فاصله گرفت تا آنجا که به دشمن نهضت ملی و مصدق تبدیل شد و در کودتای ۲۸ مرداد همراه با بهبهانی فعالانه شرکت جست. حتی سرلشگر فضلالله زاهدی منتخب سازمان «سیا» و «اینتلجنت سرویس» برای انجام کودتا را در مجلس پناه داد و از او حمایت کرد. دلیل این تغییر موضع را باید در اسناد منتشر شده در مورد کودتای ۲۸ مرداد جستجو کرد. اسناد وابستگی برخی از همراهان کاشانی مثل دکتر بقایی و ابوالحسن حائریزاده منتشر شده و در مورد خود آیتالله کاشانی هم مطلب زیاد است. ملاقات او با سرلشگر زاهدی در فردای کودتا روشنگر است. نگاهی به صورت حساب کودتا که اخیرا از طرف اردشیر زاهدی به عنوان سندی تاریخی به دانشگاه استنفورد اهداء شده نیز گویاست.
خوانش مصدق در سیاست داخلی مبتنی بر دموکراسی بود یا رویه استبدادی و فردگرایانه داشت؟
مصدق در سیاست داخلی یقینا به دموکراسی باورمند بود و به این باور خود عمل کرد. او پس از تشکیل دولت خود در اردیبهشت ۱۳۳۰ برنامه دولت ملی را در دو ماده خلاصه کرد. ماده اول، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت که در این برنامه اول دولت، خود هدف ضداستعماری و به دست آوردن استقلال کشور را مد نظر داشت و ماده دوم برنامهی دولت او اصلاح قانون انتخابات بود که در این بخش از برنامه خود یافتن راهکاری برای انجام انتخابات سالم و آزاد و از این طریق برقراری دموکراسی و استقرار حاکمیت ملی را هدف گرفته بود. استقلال و آزادی هدف همیشگی دکتر محمد مصدق بود.